ابوربیع تلمسانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تِلِمْسانی، ابوربیع سلیمان بن علی کومّی (و نه کوفی)، ملقب به عفیفالدین (د ۶۹۰ق/۱۲۹۱م)، شاعر، ادیب و عارف سدۀ ۷ق.
اصل او از قبیله کومّیه در
مراکش بود.
صفدی نیز نام یکی از نیاکان وی را یاتینَن نوشته
که
تصحیف فاحشی از اسم یاسین است که در منابع کهن
بدان اشاره شده است. بروکلمان نیز به این اشتباه درافتاده است.
عفیفالدین در تلمسان زاده شد
و با بنی زیّان (۶۳۳-
۹۶۲ق) که از جانب
فاطمیان بیش از ۳ سده بر مغرب اوسط (الجزایر کنونی) حکومت کردند، معاصر شد.
وی ظاهراً در جوانی به
مصر رفت و به خدمت شیخ و استادش، محمد قونوی (د ۶۷۲ ق) رسید و با عارف نامدار
ابن سبعین (د ۶۶۹ ق) دیدار کرد. ابن سبعین جدّ مادری عفیف بود
و گویند که در این دیدار، عفیف را از شیخش قونوی نیز برتر شمرد.
تلمسانـی ظاهراً از طریق قونوی با
عرفان ابن عربی (د ۶۳۸ق) نیز آشنا شد. چه، او به اعتقاد
صفدی در گفتار و کردار شیوۀ ابن عربی را اختیار کرده بود.
وی آنگاه در
خانقاه سعید السعدای
قاهره اقامت گزید و با شمسالدین ایکی، شیخالشیوخ آنجا ارتباط یافت.
او در قاهره در ۶۶۱ ق/۱۲۶۳م صاحب فرزندی به نام شمسالدین محمد شد.
در منابع به سفر عفیفالدین به آسیای صغیر (= روم) نیز اشاره شده است. گویند که وی در
روم ۴۰ نوبت و هر بار ۴۰ روز خلوت گزید،
اما
ذهبی این روایت را مبالغهآمیز میخواند.
تلمسانی بعدها عازم
دمشق شد و در برخی از مشاغل دولتی به خدمت پرداخت. صفدی او را مسئول خزانهداری دمشق خوانده است،
اما گروهی فرزندش محمد را عهدهدار این منصب دانستهاند.
عفیفالدین در سرزمین
شام اعتبار فراوانی کسب کرد
داستان مشاجرۀ او با اسعد ابن سدید که در رکاب ملک منصور به دمشق آمده بود، بیانگر منزلت و جایگاه والای او در نزد مردم و حاکم دمشق است.
گویند که تلمسانی در علوم مختلفی چون
نحو ، ادب،
فقه ،
اصول دین ،
منطق ،
الاهیات و
ریاضیات تبحر داشت و صاحب تألیف بود.
بسیاری از علما و فقیهان
اهل سنت به سبب گرایشهای عرفانی عفیف سخت بر او تاختهاند. ذهبی وی را از زندیقان عارف خوانده، مینویسد که او، فرقه عرفانی نُصَیْریه از
غُلات شیعه را جزئی از خود میدانست. نیز وی را به شرابخواری، فساد اخلاقی و
تعصب نسبت به نظریه وحدت وجود متهم میکند.
اما
ابن تیمیه (د ۷۲۸ق) بزرگترین مخالف اوست و در نامهای که به شیخ نصر منبجی (د ۷۱۹ق) نوشته، به عقاید
ابن عربی ،
قونوی ، ابن سبعین و عفیف تلمسانی سخت تاخته، و تلمسانی را فاجر، خبیثترین و کافرترین همه عارفان شمرده، و معتقد است که وی، همه
محرّمات را
حلال میشمرد.
برخی از منابع شیعی او را شیعی متعصب و متعهد خواندهاند،
اما دلیلی بر این ادعا ذکر نکردهاند و ۳ قصیدهای که در آنها به شخصیتهای شیعه اشاره شده، چیزی را ثابت نمیکند.
از میان شاگردان او میتوان به چند تن اشاره کرد: یکی
محمود بن طی عجلونی (د ۷۳۴ق) است که مبلغ مشرب عرفانی تلمسانی و حافظ بیشتر اشعار او نیز بوده است
دیگر
یوسف بن زکی (د ۷۴۲ق) است که به بهانۀ گمراهی استاد از او کنار گرفت.
عفیفالدین برادری هم به نام محمد داشته که در سوگش
شعر گفته است.
وی سرانجام در دمشق درگذشت و در گورستان صوفیه به خاک سپرده شد.
گویند که او در بستر
مرگ نیز از
عرفان و
خداشناسی خود سخن میگفت.
از آنجا که وی هنگام مرگ ۸۰ ساله بود،
ناچار باید تولد او را ۶۱۰ق/۱۲۱۳م دانست، برخلاف
ابن تغری بردی که ۶۲۰ ق
و بروکلمان که ۶۱۳ ق را پیشنهاد کردهاند.
به جز رسالهای در عروض و دیوان شعر، سایر مؤلفات تلمسانی، شروحی بر نوشتههای پیشینیان است. دیوان وی در سالهای ۱۲۸۱ و ۱۲۸۷ق در قاهره و در ۱۸۸۵م در
بیروت منتشر شد و در ۱۹۱۱م به فرانسه ترجمه گشت.
یوسف زیدان نیز جزء نخست آن را در اسکندریه (۱۹۹۰م) منتشر نموده است. شعر او، اگرچه از نظر
ابن جزری در اوج شیوایی است،
به عقیدۀ برخی از معاصران گاه به ضعف میگراید.
نسیب و غزل عرفانی از مضامین اصلی شعر او ست. نام معاشیق عرب، باده و نامهای گوناگون آن، همه رمزِ اندیشههای عرفانی او شدهاند. بیان غیرمستقیم و گاه صریح عقاید عرفانی نیز در اشعار او جایگاه خاصی دارد و گاهی صریحاً عقیدۀ خویش را در باب
خداوند ،
عقل ، حقیقت، حسن، کمال، روزگار،
پیامبران ، عارفان و مسئله وحدت مطلق و... اظهار میدارد.
شاعر هیچ یک از حاکمان و سلاطین زمان خود را مدح نگفته است. در دیوان وی تنها یک قطعه ۷ بیتی به مدح گروهی از مشایخ
صوفیه اختصاص یافته است.
وی گویا در رثای برادرش محمد، همچنین فرزندش محمد (الشاب الظریف) اشعار فراوانی سروده بوده است
و زیدان در مقدمه دیوان ۱۳ بیت از یکی از مرثیههای وی را به نقل از کتابهای شرح احوال او آورده است.
او در این ابیات به خط بسیار زیبای فرزند و سالخوردگی خود و همسرش اشاره مینماید. در شعر او تأثیر
قرآن و
حدیث غالباً به صورت عبارات گزینشی آشکار است.
شرح منازل السائرین
خواجه عبدالله انصاری .
این شرح را عبدالحفیظ منصور در ۱۹۸۹م در
تونس منتشر کرد. جامی آنرا نیکو و مبنی بر قواعد علم و عرفان و منبعی ذوقی و وجدانی خوانده است.
شروح دیگر منازل، عموماً متأثر از شرح تلمسانی است. مثلاً
عبدالرزاق قاسانی در شرح خود (چ قم، ۱۳۷۲ش)، اغلب جملهها و واژگان تلمسانی یا محتوای آنها را تکرار نموده، و تنها در موارد اندکی با وی مخالف است.
شرح اسماءالله الحسنی؛ شرح مقامات نفَّری؛ شرح فصوص الحکم
ابن عربی ؛ شرح قصیدۀ عینیه
ابن سینا که آن را الکشف و البیان فی علم معرفة الانسان نامیده است؛ شرح تائیه
ابن فارض معروف به نظم السلوک
رسالة فی علم العروض.
(۱) ابن تغری بردی، المنهل الصافی، به کوشش محمد محمدامین، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م.
(۲) ابن تیمیه، احمد، مجموعة الرسائل و المسائل، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳) ابن جزری، محمد، تاریخ حوادث الزمان و انبائه، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م.
(۴) ابن حبیب، حسن، تذکرة النبیه، به کوشش محمد محمدامین، قاهره، ۱۹۷۶م.
(۵) ابن حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، به کوشش شرفالدین احمد، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۶) ابن خطیب، محمد، الاحاطة فی اخبار غرناطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
(۷) ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۸) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰ق.
(۹) ابن فرات، محمد، تاریخ، بیروت، ۱۹۳۶م.
(۱۰) ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۱) امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۲) تلمسانی، عفیفالدین سلیمان، دیوان، به کوشش یوسف زیدان، قاهره، ۱۹۸۹م.
(۱۳) جامی، عبدالرحمان، نفحاتالانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۱۴) ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات ۶۸۱-۶۹۰ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۰م.
(۱۵) ذهبی، محمد، العبر، به کوشش صلاحالدین منجد، کویت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
(۱۷) زیدان، یوسف، مقدمه بر دیوان (نک : هم، تلمسانی).
(۱۸) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش بیرند راتکه، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۱۹) صقاعی، فضلالله، تالی کتاب وفیات الاعیان، به کوشش ژاکلین سوبله، دمشق، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۲۰) فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۲۱) مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
(۲۲) موسی پاشا، عمر، العفیف التلمسانی، شاعر الوحدة المطلقة، دمشق، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۲۳) صدر، حسن، تأسیس الشیعة، بغداد، ۱۳۵۴ق.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تلمسانی»، ج۱۶، شماره۶۰۷۵.