ابوجحیفه وهب بن عبدالله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبوجُحَیْفه، وهب
بن عبداللـه بن مَسْلمه، از بنی سُوائه
بن عامر ابن صَعصَعه (د ح۷۴ق/۶۹۳م)، از
اصحاب پیامبر صلیاللهعلیهوآله میباشد.
در برخی منابع نام پدر او «جابر» یا «وهب» نیز آمده است.
اگرچه تاریخی دربارۀ ولادت او داده نشده است، ولی به تصریح
ابن سعد که برخی از رجالشناسان روایت او را تأیید میکنند
ابوجحیفه به هنگام رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به سن
بلوغ نرسیده بود.
وی علاوه بر آنچه شخصاً از
پیامبر صلیاللهعلیهوآله دیده و شنیده و سالها بعد به عنوان خاطرات کودکی آنها را باز گفته است، از
اصحاب رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله چون حضرت علی علیهالسلام و
براء بن عازب نیز حدیث شنیده و روایت کرده است.
ابوجحیفه پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله چندان در
مدینه نماند و در پی آبادانی شهر
کوفه که از ۱۷ق/۶۳۸م آغاز شد، همراه خاندان بنی سواءه راهی کوفه گشت و آنجا را به عنوان وطن برگزید.
چنانکه روایت شده است، پس از ورود
حضرت علی علیهالسلام به
عراق در ۳۶ق/۶۵۶م، ابوجحیفه در شمار یاران او درآمد و از وی لقب «وهب الخیر» گرفت.
همچنین گفتهاند که آن حضرت او را به ادارۀ شرطه کوفه برگماشت و امور
بیتالمال را به وی سپرد.
خطیب بغدادی یادآور شده است که ابوجحیفه در واقعه
نهروان در رکاب علی علیهالسلام بود و به همراه او به
مداین درآمد. همچنین
ابن اثیر نقل کرده که او در دیگر جنگهای آن حضرت نیز شرکت داشت. از نویسندگان
امامی ،
برقی او را در شمار یاران خاص حضرت علی علیهالسلام قرار داده و
طوسی نیز
بدون توضیحی وی را در زُمرۀ اصحاب آن حضرت آورده است.
با درگذشت اصحاب کهن سال پیامبرصلیاللهعلیهوآله، ابوجحیفه در کوفه مرجع
فقه و
حدیث شد، چندانکه
یعقوبی او را از فقهای دورۀ
عبدالملک بن مروان (حک ۶۵-۸۶ق) شمرده است. نیز گفتهاند که کسانی چون پسرش عون، عامر شعبی، علی
بن اقمر، ابواسحاق سبیعی، سلمه
بن کهیل، حکم
بن عتیبه و اماعیل
بن ابیخالد از او حدیث شنیده و روایت کردهاند
البته از ابوجحیفه احادیث چندانی روایت نشده است. بر پایه شمارشی که
نووی به دست داده است، مجموع روایات او از پیامبرصلیاللهعلیهوآله در کتب معتبر حدیث از جمله
صحاح سته بالغ بر ۴۵ حدیث بوده که از آن میان ۷ مورد در
صحیح بخاری و
صحیح مسلم نقل شده است (برای متن احادیث به این منابع رجوع کنید:
). دو مورد از این روایات در فقه مورد توجه بیشتری قرار گرفته و در باب
اذان و استقبال
قبله بدان استناد شده است
یکی از روایات ابوجحیفه که بهویژه از دیدگاه
امامیه حایز اهمیت است و در اثبات
امامان دوازدهگانه از طریق روایات
اهل سنت بدان استناد میشود، حدیث نص پیامبرصلیاللهعلیهوآله بر وجود «دوازده خلیفه» پس از اوست.
در مقایسه بین این حدیث و حدیث مشابه و بسیار مشهور
جابر بن سمرۀ سُوائی ، پسر عموی ابوجحیفه، برخی همگونیها جالب توجه است؛ از جمله اینکه عبارت «کلهم من قریش» (همه آن خلفا از
قریش خواهند بود) برای هر دو راوی نامفهوم بوده است و هر دو، این بخش از حدیث را از شخص دیگری شنیدهاند.
علاوه بر احادیثی که ابوجحیفه از پیامبرصلیاللهعلیهوآله و اصحاب آن حضرت روایت کرده، گاه برخی حکایات تاریخی نیز نقل کرده که از آن دست میتوان روایات
نصربن مزاحم از طریق
اجلح بن عبدالله کندی را یاد کرد.
از ۴۰ق تا کشته شدن مصعب در ۷۱ق، کوفه درگیر فتنههای گوناگونی بود که نقش ابوجحیفه و موضع او در جریان آن سالها در هالهای از تاریکی است. او در اواخر عمر، به هنگام امارت
بشر بن مروان اموی بر
عراق (۷۱-۷۵ق)، برخلاف تنی چند از عالمان کوفه،
هدیه ارسال شده از جانب بشر را بدون مخالفت پذیرفت.
وفات ابوجحیفه، چنانکه در منابع مختلف تکرار شده است، در اثنای امارت بشر در کوفه واقع شد
و برخی چون
ابن حبان وفات او را دقیقاً در ۷۴ق دانستهاند.
(۱) ابن ابی حاتم، عبدالرحمن
بن محمد، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۳م.
(۲) ابن اثیر، علی
بن محمد، اسدالغابه، قاهره، ۱۲۸۰ق.
(۳) ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
(۴) ابن حزم، علی
بن احمد، جمهره انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۵) ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش سترستن، لیدن، ۱۹۰۹م.
(۶) ابن شهر آشوب، محمد
بن علی، المناقب، قم، چاپخانه علمیه.
(۷) ابن عبدالبر، یوسف
بن عبداللـه، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
(۸) ابن قیسرانی، محمد
بن طاهر، الجمع بین الرجال الصحیحین، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۳ق.
(۹) ابوالصلاح حلبی، تقی
بن نجم، تقریب المعارف، به کوشش رضا استادی، قم، ۱۴۰۴ق.
(۱۰) ابونعیم اصفهانی، احمد
بن عبداللـه، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۱م.
(۱۱) احمد
بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
(۱۲) بخاری، محمد
بن اسماعیل، تاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۱۳) بخاری، محمد
بن اسماعیل، صحیح، استانبول، ۱۳۱۵ق.
(۱۴) برقی، احمد
بن ابی
عبداللـه، کتاب الرجال، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۱۵) بلاذری، احمد
بن یحیی، انساب الاشراف، ج ۱، به کوشش محمد حمیداللـه، قاهره، ۱۹۵۹م.
(۱۶) بلاذری، احمد
بن یحیی، انساب الاشراف، ج ۵، به کوشش گویتین، بیتالمقدس، ۱۹۳۶م.
(۱۷) حاکم نیشابوری، محمد
بن عبداللـه، المستدرک علی الصحیحین، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.
(۱۸) خطیب بغدادی، احمد
بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۱۹) خلیفه
بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۷م.
(۲۰) ذهبی، محمد
بن احمد، تاریخ الاسلام، قاهره، ۱۳۶۸ق.
(۲۱) طبرسی، فضل
بن حسن، اعلام الوری، بیروت، ۱۳۹۹ق.
(۲۲) طبری، تاریخ.
(۲۳) طوسی، محمد ابن حسن، رجال، به کوشش محمد کاظم کتبی، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۲۴) مزی، یوسف ابن عبدالرحمن، تحفه الاشراف، بمبئی، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
(۲۵) مسلم
بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
(۲۶) نصر
بن مزاحم، وقعه صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق.
(۲۷) نعمانی، محمد
بن ابراهیم، الغیبه، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲۸) نووی، یحیی
بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، اداره الطباعه المنیریه.
(۲۹) هیثمی، علی
بن ابیبکر، مجمع الزوائد، قاهره، ۱۳۵۳ق.
(۳۰) یعقوبی، احمد ابن اسحاق، تاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوجحیفه»، ج۵، شماره۲۰۳۲.