ابوالموثر صلت بن خمیس بهلوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبوالْمُؤثِر، فقیه اباضی عمان در سده ۳ق/۹م میباشد.
اَبوالْمُؤثِر،، صَلت بن خمیس بَهلَوی،
فقیه اباضی عمان در سده ۳ق/۹م.
نسبت بهلوی او به بَهلا، محلی در نزدیکی نزوی، باز میگردد.
درباره دوران کودکی و جوانی او آگاهی چندانی در دست نیست.
وی چندی در محضر
ابوعبدالله محمد بن محبوب بن رحیل (د۲۶۰ق)، احتمالاً در صُحار به تحصیل پرداخته و از برخی دیگر از مشایخ عصر همچون
ابوزیاد وضاح بن عقبه نیز دانش آموخته است
منزلت وی در همان دوره جوانی نزد استادان خود تا آنجا بود که چون تصمیم گرفتند ولایت خود را از یکی از امامان سلب کنند ابوالمؤثر آنان را متقاعد کرد که از آشکار کردن این امر خودداری کنند.
در نیمه دوم سده ۳ق، چنانکه
ابوسعید کدمی متذکر شده، ابوالمؤثر، در کنارابن جعفر (هـ م) و
نبهان بن عثمان ، یکی از برجستهترین عالمان اباضی عمان به شمار میرفته .
او باابن جعفر رابطهای دوستانه داشت، تا آنجا که ابن جعفر در برخی مسائل نظر او را جویا میشد.
به عنوان نمونهای بارز متن جوابیهای از ابوالمؤثر به ابن جعفر در دست است که مورد استفاده او در الجامع
قرار گرفته است
و تاریخ آن احتمالاً به پیش از ۲۷۳ق/۸۸۶م یعنی قبل از امامت
راشد بن نظر بازمیگردد.
در حدود ۲۷۲ق که
موسی بن موسی اَزکَوی با تکیه بر پارهای نقاط ضعف در عملکرد
امام صلت بن مالک ، بنای مخالفت با او را نهاد، ابوالمؤثر در صحار اقامت داشت و برخی نابسامانیها را از نزدیک شاهد بود.
برپایه یک سند کهن نزوانی، ابوالمؤثر با موسی بن موسی مکاتبه کرد
و او را در جریان حوادث صحار قرار داد و اطلاع حاصل کرد که موسی مصمم است به «فرق» رود و به اقدامی جدی دست زند.
ابوالمؤثر درپی این آگاهی صحار را ترک گفته، نزد ابن جعفر آمد و با او به مذاکره پرداخت
و پس از اقدام موسی بن موسی در عزل صلت و بیعت با راشد بن نظر در ۲۷۳ق هنوز باابن جعفر که از موسی هواداری میکرد، همفکر بود.
براساس همان سند ابوالمؤثر چندی با راشد بن نظر روابط حسنه داشت و سپس به دلایلی به جناح مخالف پیوست.
البته شایان ذکر است که مفاد این گزارش در نوشتههای ابوالمؤثر و اسناد رستاقی تأیید نشده است. قدر مسلم این است که ابوالمؤثر به زودی حرکت موسی بن موسی در عزل
صلت بن مالک و بیعت با راشد بن نظر را محکوم کرد و از آن دو برائت جست.
در همین اوان با تألیف دو کتاب الاحداث و الصفات و البیان و البرهان به تبیین مبانی علمی این موضعگیری خود پرداخت و در نامهای مفصل و شدیداللحن بهابن جعفر، او را از تأیید حرکت موسی و راشد برحذر داشت.
از اینجا بود که اختلاف او با ابن جعفر به عنوان نمایندگان دو مکتب فکری که بعدها مکتب رستاق و نزوی نام گرفتند، آشکار شد.
به تخمین در همین اوان بود که ابوالمؤثر بینایی خود را از دست داد
اگرچه شواهدی دال بر مداخله مستقیم ابوالمؤثر در قیامهای پراکنده برضد راشد بن نظر در دست نیست، ولی در ۲۷۷ق که راشد به دست مخالفان خود اسیر، و عزّان بن تمیم خروصی به امامت برداشته شد
، وی این
بیعت را صحیح را شمرد و امامت او را مورد تأیید قرار داد. چنانکه در برخی منابع گفته شده، ابوالمؤثر پیش از آن نیز از عزان حمایت میکرده است
کشمکشهای سخت سیاسی که از ۲۷۲ق در عمان آغاز شده بود، در ۲۸۰ق به تصرف عمان به دست قوای
خلیفه عباسی و
قتل عام
اباضیان منجر شد.
ابوالمؤثر در شمار معدود
عالمان اباضی بود که از قتل عام جان به سلامت برد.
بعدها در جریان دستاندازیهای قرمطیان بحرین به عمان (پس از ۲۸۶ق)،
ابوالمؤثر نقش فعالی ایفا نمود و فتوای فراموش نشدنی او در آتش زدن خانههای گروندگان به
مذهب قرمطی از آن جمله است..
ابوالمؤثر در حدود پایان سده ۳ق درگذشت.
و فرزندی به نام محمد و نوادهای از این فرزند به نام عبدالله برجای گذاشت که هر دو در پیریزی مکتب رستاق و در جریانات سیاسی زمان خود نقش بسزایی ایفا کردهاند.
همچنین از شاگردان او به ویژه باید
ابوقحطان خالد بن قحطان و
ابوالحواری محمد بن حواری را نام برد که مدتها در صحبت او بودهاند و از مشاهیر مکتب رستاق به شمار میروند
موضع ابوالمؤثر در مورد ولایت و برائت نسبت به امامان اباضی را میتوان بهطور کلی نوعی گرایش به سکوت و پردهپوشی دانست که ناشی از مصلحت اندیشی است، نه خوشبینی.
وی در مورد
امام محمد بن ابیعفان (حکـ۱۷۷-۱۷۹ق) که خود او درک نکرده بود، بر آن است که نباید بدون داشتن آگاهی به کردار وی، برپایه گفتههای مشایخ از او برائت جست و این در حالی است که او صحت نقل این گفتهها را نفی میکند
در مورد امامی دیگر که به نام او تصریح نشده است (احتمالاً مهنا بن جیفر، حکـ ۲۲۶-۲۳۷ق)، وی
شیوخ اباضی را که تصمیم داشتند با نوشتن نامهای ولایت را از او سلب کنند، متقاعد کرد که از این اقدام روی گردانند و موجب بروز تفرقه در صفوف اباضیان نشوند، ولی این اقدام بدان معنی نبود که کردار ناپسند آن امام را از نظر دور داشته باشد
در مورد امامت صلت بن مالک (۲۳۷-۲۷۳ق)، هرچند ابوالمؤثر به دفاع از او و ردّ بر دشمنانش پرداخت، ولی به وجود برخی لغزشها (هفوه، زلّه) در سیره او اعتراف داشت.
حتی در برخی منابع آمده است که وی پس از آنکه از صلت
توبه گرفت، به ولایت اوگروید.
امامت راشد بن نظر را او اساساً نامشروع و
بیعت او را باطل میدانست
و در مورد
عزان بن تمیم هر چند در آغاز حامی و مدافع او بود، در سال پایانی عمر خود قائل به «توقف» شد.
آنچه در موضعگیریهای مزبور بهطور تقریباً مشترک دیده میشود که ابومؤثر وحدت اهل
مذهب را بسیار مهم میشمرده و بر این باور بوده است که اگر امامی با بیعت صحیح لغزشهایی در روش خود داشته باشد، مسأله باید در سطحی حل شود که به میان مردم کشیده شود و موجب تفرقه و تشتت آنان نگردد. برپایه این گونه مصالح بود که وی حتی در جمع شاگردان خاص خود هیچ گاه از لغزشهای امام پیشین مهنابن جیفر سخن نمیگفت.
از امامان که بگذریم موضع ابوالمؤثر درباره آن دسته از مردم که به عذر شک یا ضعف به جناح باطلی گرویدهاند، موضع «توقف» است و تنها هنگامی به برائت از آنان حکم میکنند که خود برائت از مؤمنان را برگزینند.
ابوالمؤثر به عنوان رهبر فکری آن جناح که امامت راشد بن نظر را نامشروع میدانستند، مورد خشم کسانی بود که به هواداری از راشد برخاسته بودند. از این جهت مخالفان معاصرش نه تنها از وی برائت میجستند، بلکه حتی به
مباح بودن
خون او حکم میکردند
هنگاه همزمان با شکلگیری دو مکتب رستاق و نزوی،
نزوانیان سعی داشتند در آثار خود مواضعی را به نفع خود به ابوالمؤثر نسبت دهند و رستاقیان نیز در رد این نسبتها میکوشیدند
درمیان در سده بعد با پیداشدن افکار افراطی در میان پیروان
مکتب رستاق و گسترش روند اعتدال در مکتب نزوی، شاهد آن هستیم که عالمان نزوانی، همچون
ابوسعید کدمی ، ابوالمؤثر را به ولایت میگزینند.
در حالیکه
رستاقیان تندرو گاه در شمارش سران مکتب خود نام ابوالمؤثر را از قلم انداختهاند
اگرچه هیچیک از آثار مشهور ابوالمؤثر در زمینه
فقه نیست، ولی او در آثار اباضی به عنوان فقیهی برجسته مطرح بوده و آراء وی از طریق شاگردانش انتشار یافته است که میتوان آنها را بهطور پراکنده و در سطحی وسیع در ابواب مختلف کتب فقهی عمان نظیر الجامع بن جعفر،
جامع
فضل بن حواری ،
الجامع
ابن برکه ،
الجامع المفید ابوسعید کدمی
و بیان الشرع
محمد بن ابراهیم کندی ملاحظه کرد.
الاحداث و الصفات، درباره سیره امام صلت بن مالک، جریان خلع او و بیعت با راشد بن نظر و سیره راشد.
البیان و البرهان، که پس از احداث تألیف شده
و تکملهای بر موضوعات آن است.
سیرة الی ابی جابر محمد بن جعفر، که نامهای است مفصل بهابن جعفر و در ان به نکوهش و نصیحت وی پرداخته است (درباره چاپ این سه اثر مآخذ همین مقاله).
قصیدهای قافیه در موضوع قدر و شاید برخی موضوعات دیگر که محمد بن ابراهیم کندی آن را در اختیار داشته و بخشهایی از آن را نقل کرده است
.
تفسیر الخمس مائة آیه، که در برخی منابع بدو نسبت داده شده و برپایه عنوان موضوع آن باید
آیات الاحکام بوده باشد.
درالجامع ابن جعفر،
بیان الشرع محمد بن ابراهیم کندی
و الاهتداء
احمد بن عبدالله کندی نیز پارههایی از نوشتههای ابوالمؤثر با عنوان «سیرة» نقل شده است.
(۱) ابن برکه، عبدالله بن محمد، الجامع، به کوشش عیسی بن یحیی بارونی، مسقط، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۲) ابن جعفر، محمد، الجامع، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۸۱م.
(۳) ابوالحواری، محمد بن
حواری، «سیرة الی اهل حضر موت»، متن ۱۰ از السیر و الجوابات، ج۱، به کوشش سیده اسماعیل کاشف، مسقط، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۴) ابوسعید کدمی، محمد بن سعید، الاستقامة، به کوشش محمد ابوالحسن، مسقط، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۵) ابوسعید کدمی، محمد بن سعید، الجامع المفید، مسقط، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۵م.
(۶) ابوقحطان، خالد بن قحطان، «سیرة»، متن۲ از السیر و الجوابات (همـ، ابوالحواری).
(۷) ابوالمؤثر، صلت بن خمیس، «الاحداث و الصفات»، «البیان و البرهان»، «سیرة الی ابی جابر محمد بن جعفر»، متنهای ۱، ۳و۶ از السیر و الجوابات (ابوالحواری).
(۸) ازهر بن محمد بن جعفر، «نصیحة و کلام لاهل الدین»، همراه بیان الشرع، ج۴ (کندی، محمد بن ابراهیم).
(۹) حارثی، سالم بن حمد، العقود الفضیة، مسقط، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۰) «سیرة لبعض فقهاء المسلمین»، متن ۱۳ از السیر و الجوابات (ابوالحواری).
(۱۱) طبری، تاریخ.
(۱۲) فضل بن
حواری، جامع، مسقط، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۵م.
(۱۳) کندی، احمد بن عبدالله، الاهتداء، به کوشش سیده اسماعیل کاشف، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۵م.
(۱۴) کندی، محمد بن ابراهیم، بیان الشرع، مسقط، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۱۵) مسعودی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
(۱۶)سلیل بن رزیق ، تاریخچه از امامان و سادات `عمان، tr.GPBadger، لندن، ۱۹۸۶؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالموثر»،ج۶، ص۲۵۷۹.