ابوالمظفر شمسالدنیا والدین التتمش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِلْتُتْمِش، ابوالمظفر شمس الدنیا و الدین، سومین سلطان ترک
دهلی (۶۰۷ -۶۳۳ق/۱۲۱۰-۱۲۳۶م) بود. او که به دلیل حسادت پسر عموهایش توسط آنان فروخته شده بود که در نهایت
سلطان قطبالدین ایبک او را خرید. التتمش در اندک زمانی توجه سلطان را به خود جلب کرد و مناصب متعدد به دست آورد تا آنگاه که فرزندخوانده و داماد او گردید. او بعد از به حکومت رسیدن به کشورهای مختلف لشکرکشی کرده و محدوده حکومت خود را گسترش داد و در نهایت با بیماری از دنیا رفت.
نام او در منابع تاریخی به صورتهای اَلْتَمِش، اَلْتَمْش، ایلتِمِش، التدمش، آلتمش و ایلتتمش نیز آمده است،
اما در
کتیبههای قطب منار که به دستور خود او نوشته شده، وی را التتمش قطبی و ایلتتمش سلطان خواندهاند.
او از
تیره ایلبری (البری) از
قبایل قراختایی آسیای مرکزی بود و پدرش
ایلمخان نام داشت.
به گزارش
منهاج سراج وی که حسد برادران یا پسر عموهای خود را برانگیخته بود، توسط آنان به بازرگانی فروخته شد. پس از آن دو بار دیگر فروخته شد تا در
دهلی، سلطان قطبالدین ایبک او را خرید.
به سبب همین انتساب، او را شمسالدین قطبی خواندهاند. التتمش در اندک زمانی توجه سلطان را به خود جلب کرد و مناصب متعدد به دست آورد تا آنگاه که فرزند خوانده و داماد او گردید
و مدتی بعد امارت گوالیور یافت و سپس به حکومت بدایون رسید و در جنگ با قبایل کوکران چنان دلیری نشان داد که قطبالدین ایبک به خواست سلطان
معزالدین سام او را آزاد ساخت.
در ۶۰۷ق/۱۲۱۰م قطبالدین ایبک درگذشت و فرزندش،
آرام شاه، جانشین او شد، اما التتمش به دعوت بعضی از امرای
دهلی، از بدایون بیامد و به سلطنت نشست.
التتمش نخست با مخالفتهایی از سوی غلامان و وابستگان معزالدین و قطبالدین که به آرام شاه وفادار بودند، روبهرو شد، اما به زودی آنان را در جنگی بیرون
دهلی در نزدیکی باغ جود شکست داد و براند.
طولی نکشید که میان التتمش و دو داماد دیگر قطبالدین ایبک، یعنی
تاجالدین ایلدوز و
ناصرالدین قباچه بر سر حکومت
دهلی نزاع شد، اما التتمش سرانجام در ۶۱۲ق/۱۲۱۵م تاجالدین ایلدوز را گرفت و بکشت.
در ۶۱۴ق/۱۲۱۷م نیز ناصرالدین قباچه را از
لاهور بیرون راند و سراسر پنجاب علیا را گرفت.
اما پیش از آنکه این کار به انجام رسد، التتمش با دشواری تازهای روبهرو شد، چه، مدتی بعد در ۶۱۵ق/۱۲۱۸م
سلطان جلالالدین خوارزمشاه که از برابر مغولان گریخته بود، به قلمرو وی در شمال
هند پناه آورد و از التتمش برضد مغولان یاری خواست
(
ابن ابی الحدید که به خویشاوندی این دو امیر ترک از جانب مادر اشاره دارد
). سلطان
دهلی که همراهی با جلالالدین را صلاح نمیدانست و رویارویی با مغولان را در توان خود نمیدید، به اتخاذ تدابیری برای رهایی از او پرداخت. نخست فرستاده او را به قتل رساند، سپس از جلالالدین خواست که هند را ترک گوید و سرانجام لشکر به جنگ او برد،
اما شکست خورد و به پوزش پیش آمد و دختر خود را به جلالالدین داد.
با اینهمه، سیاست کلی التتمش در برابر مغولان همچنان مسالمتجویانه برقرار ماند.
در ۶۲۲ق/۱۲۲۵م التتمش به بیهار لشکر کشید و بر لکهنوتی دست یافت و سلطان
غیاثالدین عوض خلجی را شکست داد و حکومت آنجا را به پسر بزرگ خود،
ناصرالدین محمود، سپرد.
در ربیعالاول ۶۲۵/فوریه ۱۲۲۸، التتمش برای از میان برداشتن رقیب دیرین خود
ناصرالدین قباچه به اچه و ملتان لشکر کشید. ناصرالدین اچه را رها کرد و گریخت و التتمش در جمادیالا¸خر ۶۲۵ آنجا را تسخیر کرد.
در این وقت ناصرالدین قباچه از التتمش صلح خواست، ولی سلطان از یک سوی لشکریان خود را به هجوم فرمان داد و عرصه را به او تنگ گردانید و از سوی دیگر از او خواست تسلیم شود. پس از پیشرویهای لشکریان التتمش، ناصرالدین نیز به ناچار خود را در سند غرق کرد.
در ربیع الاول ۶۲۶
المستنصر خلیفه عباسی فرمان رسمی سلطنت و خلعت را به نام التتمش با رسولی به
دهلی فرستاد و بدینترتیب سلطنت او را مشروعیت بخشید
(
طباطبا که این تاریخ را به اشتباه ۶۱۶ق آورده است
). التتمش به نام خود خطبه خواند و سکه زد
و پس از آن نفوذش در قلمرو مسلمانان هند تا
آسیای مرکزی و حدود
ایران گسترش یافت.
سالهای پایانی حکومت التتمش به جنگ با حکومتهای شمال هند گذشت. در ۶۲۹ق/۱۲۳۲م رهسپار فتح
گوالیور شد که پس از مرگ آرام شاه بار دیگر به دست هندوان افتاده بود.
در آستانه همین سفر بود که به قولی
دختر خود رضیه را به رغم شگفتی و مخالفت درباریان به جانشینی منصوب کرد و حکومت گوالیور را به وی سپرد
هم در این روزهابا تشکیل دستهای از امیران ترک با عنوان «چهل گانی»، ترتیب خاصی را که به
نظام شمسی معروف شد، پی افکند. اینان سرانِ ارتش و دولتمردان دیوانی او به شمار میرفتند.
در ۶۳۱ق/۱۲۳۴م، التتمش فتوحات خود را در سرزمین هندوان ادامه داد و شهرهایی چون اوجین و چند قلعه و معبد را گرفت و برخی را ویران کرد.
در همین سال گروهی از اسماعیلیان به التتمش در مراسم نماز
جمعه در
مسجد دهلی سوءقصد کردند که نافرجام ماند
در ۶۳۳ق/۱۲۳۶م سلطان به ملتان لشکر کشید، اما در اول شعبان همان سال بیمار شد و در ۲۰ شعبان/۲۹ آوریل در سیوستان درگذشت.
او را در
جامع کهنه
دهلی به خاک سپردند.
التتمش بزرگترین فرمانروای نخستین دوره حکومت سلاطین مسلمان
دهلی محسوب میشود که به سبب تواناییهایش به عنوان مردی نظامی و سیاسی از پایینترین درجات
اجتماعی به فرمانروایی رسید و در
هندوستان دولتی مقتدر و منسجم ایجاد کرد
منابع تاریخی افزون بر لیاقت، به عدالتخواهی او نیز اشاره دارند؛ چنانکه
ابن بطوطه از تمهیدات وی برای آگاهی بیواسطه و سریع از شکایات مردم به تفصیل سخن گفته است.
گرایشهای صوفیانه و تقیدات مذهبی او نیز شایان توجه است. التتمش سلطنت خود را عطیهای الهی میدانست و تجربههای شخصی خود را در برخورد با صوفیان پشتوانه این فکر محسوب میداشت. حضور او در مراکز معتبر تصوفِ آن روزگار همچون بخارا به روزگار نوجوانی در او تأثیری ماندگار نهاد. حتی بدایون، نخستین مرکز حکومت وی به عنوان یکی از امیران ایبک، نیز از مراکز صوفیان و
تصوف بود (برای تفصیل درباره سیمای مذهبی التتمش، نک:
).
وی به آبادی قلمرو خویش نیز اهمیت میداد. از جمله آثار مشهور او حوض شمسی است. این حوض را بهعنوان مخزن آب بزرگی برای گردآوری باران نزدیک
مصلای دهلی ساخت (۶۲۷ق/۱۲۳۰م) که آب اهالی
دهلی را تأمین میکرد. این حوض شامل چند صفه در اطراف و گنبدی منقوش و سنگی بزرگ در وسط بود. این بنا از آثار مهم معماری نخستین دوره حکومت مسلمانان در هند به شمار میآید. بنای
مدرسه ناصری به نام پسرش
ناصرالدین محمود بود که
منهاج سراج چندین سال مسئول آن بود؛
مسجد جامع بدایون با کتیبهای که نام او را بر خود دارد؛ مسجد کوچک اولیا؛ و عیدگاه
دهلی]] یا شمسی عیدگاه از دیگر بناهایی است که به دستور او ساخته شد
افزون بر این آنچه بر
مسجد قوت الاسلام دهلی افزود، نیز درخور توجه است؛ گرچه سنگ بنای این مسجد را که منار معروف قطب در آن قرار دارد،
قطبالدین ایبک نهاد و التتمش آن را تکمیل کرد.
آرامگاه خود او نیز در شمال غربی همین مسجد با کتیبههایی شامل خطوط زیبا و نقوش هندسی، نمونه بارز
معماری هندی - اسلامی است.
التتمش همچنین به ادب پروری شهرت داشت و دربار خود را پناهگاه دانشمندان و ادیبان زمان گردانیده بود. این دانشمندان و ادیبان غالباً بر اثر یورش مغولان، از ایران و آسیای مرکزی و حدود
عراق گریخته، و به
دهلی آمده بودند. نیز وقتی التتمش شهری را میگشود، دانشمندان آنجا را محترم میداشت و به
دهلی میآورد و بر رونق دستگاه خویش میافزود. از آن میان میتوان به
منهاج سراج،
محمد جوزجانی،
سدیدالدین عوفی که
جوامع الحکایات را به نام وزیر التتمش،
نظام الملک جنیدی، نوشت،
حسن نظامی نیشابوری نویسنده
تاج المآثر،
سراجی سکزی شاعر،
مؤیدالدین محمد خوارزمی جاجرمی که
احیاء العلوم غزالی را برای التتمش به فارسی برگردانید، و
فخر مدبر نویسنده
آداب الحرب و الشجاعه که این کتاب را به نام التتمش نوشت، اشاره کرد
اشاره کرد.
(۱) ابن ابی الحدید عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۲) ابن اثیر، الکامل.
(۳) ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۴) ابن خلدون، تاریخ، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۵) برنی ضیاءالدین، تاریخ فیروزشاهی، ترجمه معین الحق، لاهور، ۱۹۹۱م.
(۶) جوینی عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۳۴ق.
(۷) حسنی عبدالحی، نزهه الخواطر، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۲ق.
(۸) حکمت علیاصغر، سرزمین هند، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۹) خوارزمی محمد، مقدمه بر ترجمه احیاء علومالدین، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۱۰) خواندمیر غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۲۳ش.
(۱۱) سلیم غلامحسین، ریاض السلاطین، کلکته، ۱۸۹۰م.
(۱۲) طباطبا غلامحسین، سیر المتأخرین، لکهنو، چ سنگی.
(۱۳) عصامی عبدالملک، فتوح السلاطین، مدرس، ۱۹۴۸م.
(۱۴) عوفی محمد،
جوامع الحکایات، به کوشش محمدمعین، تهران، ۱۳۳۵ش.
(۱۵) عوفی محمد، لباب الالباب، لیدن، ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م.
(۱۶) فخر مدبر محمد، آداب الحرب و الشجاعه، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۷) فرشته محمد قاسم، تاریخ، کانپور، ۱۲۹۰ق/۱۸۷۴م.
(۱۸) فصیح خوافی احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۰ش.
(۱۹) قزوینی محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۲۰) کوفی علی، فتحنامه،
دهلی، ۱۹۳۹م.
(۲۱) معین محمد، مقدمه بر
جوامع الحکایات (نک: هم عوفی).
(۲۲) مفتی لاهوری علیالدین، عبرتنامه، لاهور، ۱۹۶۱م.
(۲۳) منهاج سراج عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۴۳ش.
(۲۴) میرخواند محمد، روضه الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۲۵) نسوی محمد، سیرت جلالالدین منکبرنی، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۲۶) نهاوندی عبدالباقی، مآثر رحیمی، به کوشش محمدهدایت حسین، کلکته، ۱۹۲۴م.
(۲۷) صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۲۸) Bahadur, KP, A History of Indian Civilisation, New Delhi, ۱۹۸۰, vol II.
(۲۹) Banerji, S K, X Some Aspects of Muslim Polity in Early Mediaeval India n , Indian Culture, ۱۹۳۹-۱۹۴۰, vol VI.
(۳۰) Brown, P, Indian Architecture, Bombay, ۱۹۸۱.
(۳۱) A Comprehensive History of India, New Delhi, ۱۹۸۲.
(۳۲) Elliot, HM, The History of India, Lahore, ۱۹۷۶.
(۳۳) Haig, W, X The Slave Kings n , The Cambridge History of India, New Delhi, ۱۹۸۷, vol III.
(۳۴) Husain, Y, Indo-Muslim Polity, Simla, ۱۹۷۱.
(۳۵) Lal, K S, Early Muslims in India, New Delhi, ۱۹۸۴.
(۳۶) Lal, K S, History of the Khaljis, Munshiram Manoharlal, ۱۹۸۰.
(۳۷) Lane Poole, S, Mediaeval India Under the Mohammedan Rule, Delhi, ۱۹۸۰.
(۳۸) Naqvi, Hamida Khatoon, Agricultural, Industrial and Urban Dynamism Under the Sultans of Delhi ۱۲۰۶ - ۱۵۵۵ , Delhi , ۱۹۸۶.
(۳۹) Nizami , Kh A, X Iltutmish the Mystic n , Islamic Culture, Hyderabad, ۱۹۴۶, vol XX.
Nizami , Kh A, On History and Historians of Medieval India, New Delhi, ۱۹۸۳ (۴۰)؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «التتمش»، شماره ۳۸۳۹.