ابوالفتوح برجوان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَرجَوان، ابوالفتوح، غلامی بود که در دربار
العزیز پرورش یافته و به منصب پیشکاری نائل آمد و در
خلافت الحاکم مدتی
حکمران مصر بود.
بَرجَوان، ابوالفتوح، در دربار العزیز پرورش یافته و در همانجا به منصب پیشکاری
خلیفه نایل آمده بود.برجوان از خواجگان و صاحب لقب «استاذ» بود. اصل و
نسب او به روشنی معلوم نیست.
ابن خلکان او را سیاه پوست و
ابن قلانسی سفید پوست دانسته است.
مقریزی میگوید که او از صقالبه (اسلاوها) و یا از اهل
صقلیه (سیسیل) است، صورتهای «صَقْلَبی» و «صِقِلّی» هر دو در نسخ خطی خطط آمده است.
برجوان از جانب العزیز به عنوان پیشکارِ
ولیعهد جوان منصوب شد و پس از درگذشت العزیز در
رمضان ۳۸۶، ولیعهد را با لقب الحاکم رسماً به
خلافت نشاند.
در آغاز تنها وظیفه وی سرپرستی خلیفه جوان بود. «واسطه» یعنی
ابنعمار کتامی، سردار لشکر و افواج بربرها،
قدرت حکومتی را عملاً در دست داشت که یقیناً برای خلیفه جوان و پیشکار او رنجآور و ناخوشایند بود، و
ریاست و زبردستی بربرها بدون
شک باعث تحریک کینه در ترکان و دیگر شرقیان
سپاه و شاید هم خود مصریان به طور عموم میشد.
سرانجام برجوان شریک سرنوشت شرقیان شد و در همین
سال به مَنْگُوتَکین،
حاکم ترک
دمشق، نامه نوشت و از او
دعوت کرد که با سپاه به نجات مصر و شخص خلیفه از
ظلم و جور بربرها بشتابد.
منگوتکین، به یاری جماعاتی از ترکان و دیلمان و سیاهان و اعراب محلی روانه
مصر شد؛ ولی در نزدیکی عَسْقَلان از لشکر بربر، که ابن عمار به فرماندهی سلیمان بن جعفر بن فلاح گسیل داشته بود، شکست خورد، برجوان موقتاً مجبور به
اطاعت از ابنعمار شد، ولی اندکی بعد توانست با برخورداری از حمایت جَیْش بن صَمصَامه، که سرداری بربرنژاد ولی ناراضی بود، بار دیگر به مقابله با ابنعمار برخیزد و این بار موفق شود. ابنعمار در رویارویی با برجوان شکست خورد و ناگزیر پنهان شد و برجوان در مقام «واسطه» و
رئیس واقعی دولت به جای او نشست (۲۸ رمضان ۳۸۷). برجوان با بربرهای مغلوب در مصر با گذشت و ملایمت رفتار کرد، ولی دیگر قدرت آنان برای همیشه در هم شکسته شده بود. حاکم بربری دمشق معزول گردید و افواج کُتامیِ سپاه، قتل عام شدند. پس از آن،
شام چندی دچار
هرج و مرج گردید که با تلاش بسیار برجوان رفع شد. اعراب یاغی در
فلسطین و
صور سرکوب شدند و حملات زمینی و دریایی روم شرقی دفع شد.
مذاکرات سیاسی به عقد
قرارداد صلح دهسالهای بین
روم شرقی و
دولت فاطمی انجامید. در
مغرب، برجوان، برقه و
طرابلس را
تسخیر کرد و هر دو
شهر به فرمان خواجگان درآمد، اما این فتح دوامی نیافت.
برجوان، که بر اثر پیروزیها
مغرور شده بود، با
خلیفه نیز رفتار تحکمآمیزی
اختیار کرد، بطوریکه، طبق بعضی از منابع، حتی اسبسواری و نیز مقدار صِلات و عطایای او را محدود ساخت. نویری این داستان پرمعنا را نقل میکند که برجوان عادت داشت الحاکم را «وَزَغه» (مارمولک) بخواند. این نام بر الحاکم سخت گران آمد و هنگامی که برجوان را احضار میکرد تا به
قتل برساند، پیام او این بود، «به برجوان بگویید که مارمولک کوچک اژدهایی بزرگ شده است و اکنون او را طلب میکند.» آتش
خشم الحاکم را غلام خواجه دیگری به نام ابوالفضل رَیدان صقلبی دامن میزد. او به خلیفه هشدار میداد که برجوان به راه
کافور می رود و میخواهد با خلیفه آن کند که کافور با آل اِخْشید کرد.
به دستور خلیفه، برجوان به یک ضربت خنجرِ ریدان، در شب بیست و هفتم
ربیع الاخر ۳۹۰، به قتل رسید. (
ابن اثیر، سال
واقعه را ۳۸۹ ذکر میکند.)
قتل برجوان خشم توده مردم و نیز ترکها را، که لابد از تجدید سلطه و
حکومت بربرها بیمناک بودند، برانگیخت. ولی خلیفه، از بالای دروازه
قصر خود، در مقابل جمعیت مسلح، ظاهر شد، به دفاع از عمل خود پرداخت و برجوان را به
توطئه بر ضد خود متهم کرد و
گناه را از جوانی و بیتجربگی خود دانست. نامههایی با همین مضمون نیز فرستاده شد. در رساله دروزی حمزه، موسوم به السیرة المستقیمة، عبارت جالب توجهی وجود دارد که در آن،
اعدام برجوان به فرمان خلیفه جوان، آن هم بدون بیم از خشم سپاهیان، عملی سخت جسورانه تلقی شده است که هنوز هیچ نشده از صفات و خصوصیات خارقالعاده و شگفتی که برای الحاکم بر شمردهاند خبر میدهد.
گویند که برجوان مردی با
ذوق و
سلیقه و دوستدار لذتهای دنیوی بوده است. منزل او محفل شاعران و نوازندگان بود. چون وفات یافت، لباسهای گوناگون و کتابخانه و اسطبلها و خدم و حشمی از او باقی ماند که موجب حیرت معاصران او شد. در
قاهره خیابانی به اسم او نامگذاری شده بود.
(۱) ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، چاپ تورنبرگ، لیدن ۱۸۵۱ـ۱۸۷۶.
(۲) ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ۱۳۴۸ـ ۱۳۵۸.
(۳) ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، کتاب العبر و دیوان المبتدا والخبر، بولاق ۱۲۸۴.
(۴) ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیاتِ الاعیان و انبا ابناءالزمان، چاپ ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۳۵ـ۱۸۵۰.
(۵) ابن صیرفی، علی بن منجب، الاشارة الی من نال الوزارة.
(۶) ابن قلانسی، ذیل تاریخ دمشق.
(۷) ابن میسر، اخبار مصر.
(۸) انطاکی، یحیی بن سعید، ذیل التاریخ، چاپ شیخو، چاپ کراچکوفسکی و واسیلیف.
(۹) محمد عبدالله عنان، الحاکم بامرالله، قاهره.
(۱۰) مقریزی، احمد بن علی، المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والاثار.
(۱۱) I Hrbek, "Die Slawen im Dienste der Fa ¦ timiden", Aro, XXI, (۱۹۵۳) , ۵۷۵-۵۷۶;.
(۱۲) Inb 'Ibr ¦ , Chronographia, Engtr, ۱۸۰, ۱۸۲;.
(۱۳) Ibn Khallika ¦ n, Kita ¦ b Wafaya ¦ t al-A'ya ¦ n, trBaron MacGuckin de Slane, Paris ۱۸۴۲-۱۸۷۱, I, ۲۵۳;.
(۱۴) S Lane- Poole, History of Egypt in the Middle Ages, ۱۲۴-۱۲۵;.
(۱۵) Silvestre de Sacy, Chrestomathie arabe , I, paris ۱۸۲۶, ۵۲ ff and ۹۴ ff of the translation;.
(۱۶) idem, Exposإ de la religion des Druzes, I, Paris ۱۸۳۸, cclxxxIv - ccxcv;.
(۱۷) Severus b al-Mukaffa', Patriarchs , , ۱۲۱;.
(۱۸) G Wiet, L' ـgypte arabe, ۱۹۷-۱۹۹
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالفتوح برجوان».