• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابواحمد بن ابی‌بکر کاتب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابواحمد بن ابی‌بکر کاتب، از کاتبان دولت سامانی در قرن سوم قمری بود. وی مدتی امیر هرات و نیشابور شد.



ابواحمد بن ابی‌بکر بن حامد بخاری در بخارا زاده و بزرگ شد. پدرش ابوبکر وزیر ابونصر امیر اسماعیل سامانی چهارمین امیر دولت سامانیان بود. ابواحمد در خاندان ریاست و غرق در نعمت‌ها بزرگ شد. ادب آموخت و در شعر چیره‌دست شد و راه و سبک اهل عراق را در شعرگویی پیش گرفت. میان او و جیهانی و بلعمی (وزیرانی که پس از پدرش وزیر شدند) رقابت بود، زیرا او برای وزارت، خود را از آنان سزاوارتر می‌دید. آنان نیز او را ترساندند و او راه بغداد را پیش گرفت. آن‌گاه هوای وطن کرد و به بخارا بازگشت، لیکن در آن‌جا جز بی‌توجهی و رویگردانی امیر چیزی ندید. بنابراین، هم‌نشینانی گردهم آورد و مجالس آواز و موسیقی تشکیل داد و به اسراف پرداخت که در نتیجه، وضع رقت‌باری یافت. او شیفته شعر عطوی
[۱] ر. ک: ترمانینی، عبدالسلام، رویدادهای تاریخ اسلام، ج۲، ص۱۰۳-۱۰۴، شرح‌حال عطوی.
بود و دیوان شعرش را از حفظ داشت و از اشعار او در مکاتبات و شعر خود بسیار استفاده می‌کرد، لذا به عطوانی ملقّب شد.

پس از مدتی، امیر به او توجه کرد و از او خشنود شد و او را بر توابع هرات، پوشنگ و بادغیس گماشت و پس از آن، توابع نیشابور را نیز بدو سپرد، اما با بدگویی جیهانیِ وزیر، از مناصب خود برکنار شد و به بخارا بازگشت.


در آن‌جا بر اثر از دست دادن مناصب خود، چنان زندگی‌اش آشفته شد که خواهان مرگ بود و در این‌باره ابیات ذیل را سرود:
«هر کسی امید زیستن دارد، اما من به حالی در آمده‌ام که آرزوی مرگ می‌کنم تا آزاد شوم. در مرگ، هزار فضیلت است که اگر شناخته شود، مردم شیفته راه آن خواهندشد.»
هنگامی که زندگی برایش سخت شد، حدود سال ۲۹۵ق با خوردن زهر به زندگی خود پایان داد.
از اشعار او (که به صورت ضرب المثل در آمده) قطعه ذیل است:
«اگر انسان در حکومت بهره‌ای نداشته باشد، آرزوی نابودی آن را در سر می‌پروراند. این آرزو نه به سبب کینه‌ای است که به آن حکومت دارد؛ بلکه او امید دارد دولت دیگری جای آن را بگیرد و او در آن سهیم شود.»
از اشعار زیبای او قطعه‌ای است که مجالست با دوستان و ندیمان و همواره با کتاب بودن و کتاب‌خوانی را تشویق می‌کند:
«برای شاد بودن خود، دوستانی برگزین تا با آنان سرخوش باشی! یا آن‌که همنشین کتاب‌های بسیار باش! با همنشینان پاکیزه و نجیبی که از پلیدی و دورنگی به دورند، مانوس باش! این (کتاب‌ها) تو را دانش ستاره‌شناسی و دیگر دانش‌ها می‌آموزد و آنان خبرهای ظریف و شگفت به تو می‌دهند.
در نبود دوستان، همراه کتاب‌ها در گلزار دانش و ادب (که تفریحگاه بهتر است) خواهی بود. و هنگام تنهایی در خانه این کتاب‌ها همدم تو بوده، و تو را به خبرهای خوب و برگزیده راهنمایی می‌کنند.
معاشرت و انس را بودن ساقی‌ای میان باریک و طناز که به تو دختر رزِ به رنگ یاقوت می‌دهد، کمال می‌بخشد. در این‌حال، تو در زمان کوشش و جدیت در منظری خوب و هنگام شادی در مرغزاری سرسبز هستی.
بهترین شیوه زندگی برای جوانمرد آن است که عمرش به‌گونه خوبی میان کار و تفریح تقسیم شده باشد. از آن یک، علم و ادب بیاموزد و از این یک، خوشی و لذت ببرد.»


۱. ر. ک: ترمانینی، عبدالسلام، رویدادهای تاریخ اسلام، ج۲، ص۱۰۳-۱۰۴، شرح‌حال عطوی.
۲. سایت ویکی فقه، مقاله «محمد بن عبدالرحمن عطوی».    
۳. ثعالبی، عبدالملک بن محمد، یتیمة الدهر، ج۴، ص۷۳-۷۸.    



عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۱۳۰.







جعبه ابزار