ابنمحلی ابوالعباس احمد بن عبدالله سجلماسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابن مَحَلّی، ابوالعباس
احمد بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن قاضی سجلماسی (۹۶۷- مق ۸ رمضان ۱۰۲۲ق/۱۵۶۰-۱۲ اکتبر ۱۶۱۳م)، فقیه و صوفی بود.
او در سجلماسه به دنیا آمد
و در کتاب خود به نام اصلیت الخِرّیت خویشتن را به
عباس بن عبدالمطلب ، عموی
پیامبر (صلی الله علیه و آله) منتسب میسازد، ولی ازوجه تسمیه خاندانش به ابن محلی اظهار بیاطلاعی کرده، میافزاید که خانوادهاش در آن منطقه به اولاد قاضی و اولاد
ابن الیسع شهرت دارند.
پدرش به قضا اشتغال داشت، و خود وی پس از آموزشهای مقدماتی، در حدود ۹۸۰ق/۱۵۷۲م برای کسب دانش به فاس رفت و مدت ۴ یا ۵ سال در آنجا اقامت گزید. سپس بر اثر حوادثی که پیش آمد آنجا را ترک گفت و به بادیه رفت. آنگاه پس از استقرار آرامش دیگر بار به فاس برگشت.
ابن محلی در ابتدا صرفاً به
فقه راغب بود
و در فاس از
ابوالقاسم بن قاسم بن قاضی ،
ابوالعباس احمد قدومی ،
محمد بن عبدالله تلمسانی ،
ابن مجیر ،
ابومحمد شقرون تلمسانی و در مصر نزد استادانی چون
سنهوری ،
لقانی ،
طنانی و
طه و دیگران دانش آموخت.
در سفر بادیه تحت تأثیر و آموزش بعضی از شیوخ
متصوفه زمان خود قرار گرفت و رغبتی به
تصوف پیدا کرد و مدت ۱۸ سال مصاحب
محمد بن مبارک زُعری بود و در سلک
اهل طریقت درآمد. از آن پس مردم دسته دسته به زیارتش میرفتند، آوازه شهرتش در بلاد مختلف پیچید و پیروانش رو به فزونی نهاد.
ابن محلی چون خود را مورد قبول مردم یافت به سوی جنوب مغرب رفت و مردم دعوت او را برای پاکسازی از مفاسد و
بدعتها پذیرفتند. دیری نپایید وی مدعی شد که همان مدعی
موعود است. آنگاه به عنوان دعوت مردم به
جهاد ، نامههایی به رؤسای قبایل و بزرگان شهرها نوشت و آنان را به
امر به معروف ترغیب کرد.
چون از اقدام و سوءرفتار ابن منصور در العرائش با
مسلمانان و واگذاری آن به
کفار (اسپانیاییها) آگاه شد، رو به سجلماسه گذاشت
و
مردم را به یک
جنگ مقدس و مبارزه جهت سقوط زیدان ابن
احمد سعدی (فرمانروای مراکش) برانگیخت.
نماینده زیدان در سجلماسه به مقابله او شتافت، ولی با وجود برتری عدهاش، شکست خورد و ابن محلی وارد سجلماسه شد و قدرت و شوکتش فزونی گرفت.
آنگاه به سوی مراکش رفت و آنجا را به تصرف خود درآورد و در حدود ۱۰۱۸ق/۱۶۰۹م حکومت خود را اعلام کرد.
سپس خزاین سلطنتی را بین مردم تقسیم کرد و نفوذ خود را گسترش داد (فانیان، ص۴۴۳)
از این هنگام ابن محلی
عبادت و
صوفیگری را یکباره به بوته فراموشی سپرد و درگیر مبارزات شد.
زیدان برای دفع او به عالم و صوفی دیگری به نام
یحیی بن عبدالله که در میان مریدان و پیروانش نفوذ کلام داشت و دستورهایش بیچون و چرا اجرا میشد، متوسل گردید و از او کمک خواست.
یحیی درخواست زیدان را پذیرفت و برای جنگ با ابن محلی حرکت کرد. نبرد در دو منزلی مراکش درگرفت. در این نبرد تیری به این محلی اصابت کرد و کشته شد
و سر او و چند تن دیگر از یاران و بزرگان لشکرش در دروازه مراکش به دار آویخته شد و ۱۲ سال در آنجا ماند،
تا آنکه آن را در مقبره ابوالعباس سبتی در نزدیکی مسجد جامع دفن کردند.
ابن محلی به زعم یارانش نمرد، بلکه غایب شد.
به گفته
سید محمد مرتضی زبیدی حسینی او در این حادثه نمرد، بلکه از آنجا گریخت و مدتی زنده بود تا اینکه در ۱۳۰۱ق/۱۶۲۲م در حوالی سوس اقصی کشته شد.
اصلیت الخِرّیت فی قطع بُلعوم العفریت، که عذراء الوسائل وهودج الرسائل فی مرج الارج و نفحة الفرج الی سادة مصر وقادة العصر نیز نام دارد.
این کتاب متضمن خاطرات سفر دوم ابن محلی به حجاز است. دو نسخه از آن در قاهره نگهداری میشود
منجنیق الصخور فی الرد علی اهل الفجور منجنیق الصخور فی الرد علی اهل الفجور.
از این اثر در مجموعهای همراه با ۲ رساله خطی دیگر از ابن محلی به نام منجنیق الصخور لهدم
بن اء شیخ الغرور و رأس الفجور نیز یاد شده است.
مهراس رؤوس الجهلة المبتدعة و مِدراس النکوس السفلة المنخدعة. یک نسخه از این اثر در رباط موجود است.
چند اثر به نامهای الوضاح، القسطاص، الهودج، جواب الخروبی عن رسالة الشهیرة لابی عمرو القسطلی و جز آن
نیز به او منسوب است.
(۱) ازهری،
محمد بشیر ظافر، الیواقیت الثمینة فی اعیان مذهب عالم المدینة، مطبعة ملاجئی، ۱۳۲۴ق.
(۲) امین، حسن، الموسوعة الاسلامیة، بیروت، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۳) بغدادی، هدیه.
(۴) بغدادی، ایضاح.
(۵) تیموریه، فهرست.
(۶) خدیویه، فهرست.
(۷) زرکلی، اعلام.
(۸) سلاوی،
احمد، الاستقصا، به کوشش جعفر و
محمد ناصری، دارالبیضاء، ۱۹۵۵م.
(۹) کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت، ۱۳۷۶ق.
(۱۰) مجموعة مختارة لمخطوطات عربیة نادرة، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۱۱) مراکشی، عباس، الاعلام بمن حل مراکش و اغمات من الاعلام، فاس، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
(۱۲) وفرانی،
محمد صغیر، نزهة الحادی باخبار ملوک القرن الحادی، به کوشش هوداس، رباط.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنمحلی»،ج۴، ص۱۷۳۸.