ابنعراق ابوعلی شمسالدین محمد بن علی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبن عِراق، ابوعلی شمسالدین محمد
بن علی
بن عبدالرحمان (۸۷۸ - صفر ۹۳۳ق/۱۴۷۳- نوامبر ۱۵۲۶م)،
عارف و
شاعر بود.
وی در
دمشق در خاندانی از امرای چرکس به دنیا آمد
در آغاز عمر به تحصیل قرائت
قرآن و
تجوید و حساب و سایر مقدمات پرداخت
و پس از وفات پدرش در ۸۹۵ق
همسر اختیار کرد
. وی در همین سال برای رسیدگی به اموال و اقطاعی که از پدرش بازمانده بود، به بیروت سفر کرد و در آنجا به دیدار بعضی از اولیا و بزرگان
صوفیه نایل شد.
در بازگشت به دمشق چندی به کارهایی چون سواری،
تیراندازی ،
شکار ،
نرد ،
شطرنج و سایر اشتغالاتی که خاص امیرزادگان بود، مشغول شد،
ولی سرانجام به مصاحبت
شیخ ابراهیم ناجی رسید و به ارشاد او به
تصوف گرایید و از دست او
خرقه گرفت و در همین احوال به آموختن
نحو ،
معانی و بیان ،
تفسیر ،
فقه و
حدیث نیز اشتغال داشت و اوقات را به مصاحبت اهل علم و تقوی میگذراند، تا اینکه در ۹۰۴ق
با علی
بن میمون مغربی و شیخ عبدالقادر
بن حبیب ملاقات کرد و از هدایت آن دو بهرهور شد.
در ۹۰۵ق از راه بیروت به مصر سفر کرد و به ملاقات و مصاحبت چند تن از بزرگان علم و
عرفان آن ناحیه، چون
جلالالدین سیوطی ،
دمیاطی و
احمد قسطنطینی نایل آمد. سپس به دمیاط سفر کرد و در آنجا محضر برخی بزرگان را دریافت و از آنجا رهسپار بیروت شد و در
عید فطر همان سال به بیروت رسید،
پس از چندی از بیروت عازم دمشق شد.
پس از بازگشت به دمشق نخست به
حج رفت و بار دیگر از دمشق عازم بیروت شد. اقامت وی در بیروت تا ۹۱۰ق ادامه یافت و در این سال هر چه در آنجا داشت یکباره ترک کرد و به دمشق بازگشت
سال بعد که
علی بن میمون از روم به حماه رفت، نامهای به ابن عراق نوشت و او بیدرنگ به سوی حماه رهسپار شد و چند ماهی نزد استاد و پیر خود به سر برد. سپس به اشاره ابن میمون رهسپار بیروت شد و به تعلیم و ارشاد صوفیه آنجا مشغول گردید.
در مدتی که مقیم بیروت بود، اوقات خود را به تألیف میگذراند و گفتهاند که ۲۴ جلد کتاب نوشت، اما چون این خبر به ابن میمون رسید، رنجیده خاطر شد و نامهای به ابن عراق نوشت و از او خواست تا
با کتابهای خود به دمشق برود.
هنگامی که در اواخر
رجب ۹۱۳ آن دو در دمشق یکدیگر را ملاقات کردند، ابن میمون شدیداً مرید و شاگرد خود را مورد
عتاب قرار داد و او را به سبب پرداختن به اینگونه کارها و اشتغال به «قیل و قال» سرزنش کرد.
ابن عراق نوشتههای خود را به ابن میمون سپرد و او همه را، جز آنچه در قواعد و تأدیب بود، به آب شست.
۶ سال پس از وفات ابن میمون، وی در ۹۲۳ق به بیروت بازگشت و در رباطی که تأسیس کرده بود، به تربیت مریدان و ارشاد شاگردان پرداخت،
تا اینکه گروهی از اعیان دمشق نامهای نوشته و او را بدانجا دعوت کردند.
وی این بار یک چند در دمشق و سپس مدتی در غوطه و صفد اقامت کرد و همچنان به ارشاد مریدان و تدریس تفسیر، فقه و حدیث مشغول بود و اهل علم و عرفان از اطراف نزد او میآمدند.
در ۹۲۴ق بار دیگر عازم حج شد و در حالی که سرپرستی امور حجاج به او سپرده شده بود، خود پیاده این سفر را به انجام رساند.
از آن زمان وی در مدینه اقامت گزید و به تربیت سالکان و تعلیم و ارشاد طالبان علوم مشغول شد، و همواره تا پایان عمر میان حرمین رفت و آمد داشت و مراسم حج را به جای میآورد.
سرانجام در ۵۴ سالگی در
مکه درگذشت و در تشییع جنازه او جمعی کثیر از مردم مکه، از آن میان ابو نمی
بنبرکات، شریف و سلطان مکه، شرکت جستند.
از او فرزندانی بر جای ماند که دو تن از آنان - شیخ علی و
شیخ عبدالنافع - اهل علم و ادب بودند
اشعاری از آن دو نقل کرده است.
ابن عراق در علوم ظاهر و باطن از سرآمدان روزگار خود به شمار میرفت و از
زهد و پرهیزکاری و ریاضتهای سخت او روایتهایی نقل شده است
و
کراماتی نیز به او نسبت دادهاند.
عرفان او معتدل و مبتنی بر رعایت اصول و قواعد
شریعت بود. از افکار و تصوراتِ وحدتِ وجودی دوری میجست، اما در بیان صفات خداوند و وح
دت ذات الهی از نکات و اشارات کلامی و فلسفی بهره میگرفت («عقیده» او به نقل عیدروسی
(و «حزب الاشراق» منسوب به او به نقل غزی.
ابن عراق
شعر نیز میسرود و قطعات کوتاهی از سرودههای او
با مضامین دینی و عرفانی در بعضی از کتابها نقل شده است.
چنانکه قبلاً اشاره شد، استاد و پیر او علی
بن میمون او را از نوشتن منع کرد و اغلب تألیف او را که تا ۹۱۳ق نوشته شده بود، از میان برد، ولی
با وجود این امروز تعداد قابل توجهی کتاب و رساله به نام او در کتابخانههای جهان موجود است، از آن جمله: ۱. تأدیب الاقوال و تهذیب الاعمال و تربیة النیات علی اکمل الاحوال
۲. رساله فی اهل الطریق
۳. رساله ابن عراق الی الصوفیة فی کافة الا¸فاق
۴. وصیة محمد
بن عراق
۵. وصیة المنتظر غریب الوطن لکل حُرّأتی بالمصحف و الکفن.
بروکلمان، این رساله را به علی
بن محمد، فرزند ابن عراق، نسبت داده است؛ ۶. رسالة القواعد الشرعیة لطلاب الطریقة المحمدیة
حاجی خلیفه
از این رساله
با عنوان القواعد الشرعیة لسالکی الطریقة المحمدیة یاد کرده است. ۷. رسالة العراقیة لسالک الطریقة المحمدیة
۸. جوهرة الغواص و تحفة اهل الاختصاص (آلوارت، ج۱، ص۱۶۱؛
عنوان آن را جوهرة الخواص ذکر کرده است؛ ۹. کشف الحجاب برؤیة الجناب
۱۰؛ ۱۰. عقیدة ابن عراق، که عیدروسی
آن را نقل کرده و بغدادی
بدان اشاره دارد؛ ۱۱. حزب الاشراق، منسوب به اوست و غزی
آن را نقل کرده است و ابن عماد
بدان اشاره دارد.
تألیفات زیر در ضمن شرح احوال او در تواریخ آمده است: ۱. السفینة العراقیة فی لباس الخرقة الصوفیة.
وی در این کتاب تاریخ ولادت و شرح حال خویش را آورده است؛ ۲. سفینة النجاه لمن الی الله اِلتجاه
۳. رسالة فی صفات اولیاءالله تعالی.
این رساله به خواهش یکی از مریدانش به نام
احمد داجانی مقدسی در دوشنبه ۷ ربیع الاول ۹۳۱ تألیف شده است؛ ۴. هدایة الثقلین فی فضل الحرمین
۵. مواهب الرحمان فی کشف
عورات الشیطان
۶. المنح الغنائیة و النفحات المکیة.
زرکلی
عنوان آن را المنح
العامیة و النفحات المکیة آورده است. غزی
ابن عماد
رسالهای را از وی
با این شرح یاد میکنند: «رسالة کتبها الی من انتسب الی الطریقة المحمدیة فی سائر الا¸فاق خصوصاً بمکة العلیة و المدینة المرضیة» که احتمالاً همان رسالهای است که به عنوان رسالة ابن عراق الی الصوفیة فی کافة الا¸فاق ذکر آن قبلاً گذشت.
(۱) ا
بن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق.
(۲) بغدادی، ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون.
(۳) بغدادی، هدیة العارفین.
(۴) جامعه، خطی.
(۵) حاجی خلیفه، کشف الظنون.
(۶) زرکلی، اعلام.
(۷) سید، خطی.
(۸) طاش کوپریزاده، احمد، الشقائق التعمانیة، به کوشش احمد صبحی فرات، استانبول، ۱۴۰۵ق.
(۹) ظاهریه، خطی (مجامیع).
(۱۰) ظاهریه، خطی (تصوف).
(۱۱) علوش و رجراجی، فهرس المخطوطات العربیة، رباط، ۱۹۵۴م.
(۱۲) عیدروسی، عبدالقادر، تاریخ النور السافر، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۱۳) غزی، نجمالدین، الکواکب السائرة، به کوشش جبرائیل سلیمان جبور، بیروت، ۱۹۴۵م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله « ابوعلی ابنعراق »،ج۴، ص۱۵۰۲.