ابنعبدالحکم (اعلام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِعَبْدُالحَکَم، عنوان افراد خاندانی از مورخان، فقیهان، محدثان و پیشوایان مذهبی
مصر است که در سدههای ۲ و ۳ق/۸ و ۹م از
شهرت و نفوذ بسیار برخوردار بودند و بر مالکیان مصر ریاست داشتند.
نیای این خاندان،
اعین بن لیث، از حقل، یکی از قراء ایله بر ساحل
دریای سرخ، به
مصر کوچید و در اسکندریه سکنی گزید. وی در آنجا صاحب فرزندی شد به نام ابوعثمان عبدالحکم که بعدها
ثروت و
قدرت بسیار کسب کرد و افراد خاندان ابنعبدالحکم، همه به وی منسوب شدند. رقابتهای مذهبی و فرقهای درباره مسأله
خَلق قرآن و دوره «محنه»که سبب مصادره اموال و گرفتاری و شکنجه و
مرگ بسیاری شد، از جمله سوانح زندگی خاندان ابنعبدالحکم بوده است.
این افراد به سبب داشتن آثار و پایگاه مذهبی و اجتماعی، از این خاندان به شهرت رسیدند:
ابوعثمان عبدالحکم بن اعین (د ۱۷۱ق/۷۸۷م)، از یاران و معاصران
مالک بن انس و از نخستین فقیهانی که
مذهب مالکی را در مصر رواج داد. عبدالحکم فقیهی فرزانه بود و از مالک بن انس و
عبدالله بن وهب مالکی مصری روایت کرد و در
اسکندریه درگذشت.
ابومحمد عبدالله بن عبدالحکم، فقیه بلند آوازه، بزرگِ مالکیان مصر و دانشمندترین یار مالک بن انس که با او رابطه نزدیک و مستقیم داشت و پس از
اشهب بن عبدالعزیز قیسی (د ۲۰۴ق) ریاست مذهب مالکی در مصر به او رسید.
تولد عبدالله را در اسکندریه، در ۱۵۰، ۱۵۴ یا ۱۵۵ق
و در گذشت او را در
قاهره، به اختلاف در ۲۱۰
یا ۲۱۳
یا ۲۱۵
و ۲۲۴ق
نوشتهاند.
عبدالله نخست از یاران مالک بن انس بود و ۳ جزء از اجزاءِ حدیثی و همه
الموطا را از مالک شنید و به نقل و روایت کتاب
السنة فیالفقه و دیگر آراء او پرداخت،
پس از آن به
شافعی پیوست و از نزدیکان با
اخلاص او شد. شافعی چون از
بغداد به مصر کوچید به خانه عبدالله وارد شد و از او اکرام بسیار دید. عبدالله برای تأمین زندگی شافعی در آغاز ورود وی به مصر هزار
دینار از خود، هزار دینار از
ابنعُساقه تاجر و هزار دینار از اصحاب خویش در اختیار شافعی نهاد.
پس از استقرار شافعی، عبدالله برای خود و پسرش محمد از کتابهای شافعی یادداشت برداشت و محمد را ملازم شافعی کرد و با او به مهر به سر برد تا شافعی در خانه او از دنیا رفت و در آرامگاه خاندان عبدالحکم به خاک سپرده شد. در مصر از اصحاب مالک تنها دو تن محضر شافعی را درک کردند: ابوعمرو اشهب و عبدالله بن عبدالحکم.
عبدالله علاوه بر مالک و شافعی از کسانی چون
لیث بن سعد،
مفضّل بن فُضاله،
بکر بن مضر،
عبدالله بن لَهیعه،
عبدالله ابنوهب،
عبدالرحمان بن قاسم و دیگران
حدیث روایت کرده است،
و راویانی چون پسرانش محمد، عبدالرحمان، سعد و عبدالحکم و نیز
عبدالله بن عبدالرحمان دارمی صاحب مسند،
مقدام بن داوود رعینی،
هارون بن اسحاق،
محمد بن مسلم بن واره،
محمد بن رَزین و
ابنسلیمان از او روایت کردهاند.
عبدالله در روزگار حکمرانی عبدالله بن طاهر بر مصر (۲۱۰- ۲۱۲ق) قدرت و نفوذ فراوان یافت و از پیشوایان بزرگ مذهبی و قاضیان با اقتدار مصر شد، اما پس از عزل ابنطاهر و انتصاب معتصم به ولایت مصر،
عیسی بن مُنکدر قاضی به اصرار مصریان نامهای به مخالفت و ناخشنودی از ولایت معتصم بر مصر نزد
مأمون فرستاد. معتصم چون از مضمون نامه اطلاع یافت، به محض ورود به مصر
ابنمنکدر و عبدالله را از کار بر کنار و زندانی کرد. چندی نگذشت که عبدالله درگذشت.
بیشتر مورخان و تذکره نویسان، از ابومحمد عبدالله به عنوان فقیهی ثقه، صدوق، خردمند، شکیبا و از اجله اصحاب مالک یاد کردهاند.
۱.
سیرة عمر بن عبدالعزیز علی مارواه الامام مالک بن انس و اصحابه، به روایت محمد پسر عبدالله که در ۱۳۴۵ق/۱۹۲۶م، به کوشش احمد عبید در قاهره منتشر شد. این کتاب که پس از
سیرة النبی از کهنترین تذکرههای تاریخی مستند بر
احادیث و روایات است، مشتمل بر داستانها و اخبار و روایاتی است از سیرة عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱ق)، خلیفه خوشنام اموی و رفتار او با امرا و کارگزاران و مکاتبات رسمی او با حکمرانان بلاد و ادعیه و اندرزها و مسائل
اخلاقی و مالی و... که همه از دیدگاه نویسندهای که این خلیفه اموی را به عنوان بهترین امیر مسلمان نگریسته، نگارش یافته است.
۲.
المختصر الکبیر فی الفقه، که بخشی از آن در کتابخانه قرویین فاس موجود است،
مختصری است از نوشتههای اشهب در ۱۸ هزار مسأله از آراء فقهی مالک و روایات او در الموطأ که از منابع اساسی مالکیان بغداد بوده است. محمد بن ابییزید این کتاب را مختصر کرده و
ابوجعفر جصّاص بر آن تعلیق نوشته است، آخرین شرح آن از
ابنباجی بصری است.
۳.
المختصر الاوسط، خلاصهای است از
المختصر الکبیر، مشتمل بر ۴ هزار مسأله در
فقه مالک که در ۳ روایت موجود بوده است. روایت قراطیسی از روایت محمد بن عبدالله بن عبدالحکم و
سعید بن حسان کاملتر است.
۴.
المختصر الصغیر، خلاصهای است از کتاب
الاوسط مشتمل بر ۲۰۰، ۱مسأله که مورد استناد مالکیان بغداد بوده است. هر دو کتاب
الکبیر و الصغیر را
ابوبکر محمد بن عبدالله بن محمد ابهری و
خفاف و
ابوبکر بن جهم شرح کردهاند.
۵.
المسائل یا مسائل و اجوبتها، شامل مسموعات عبدالله بن عبدالحکم و عبدالله بن وهب و عبدالرحمان بن قاسم از مالک یا مسائل مالک وجوابها و تفسیرهای عبدالله بوده است که نسخهای از آن در کتابخانه گوتا موجود است.
۶.
الاهوال.
۷.
القضاء فی البنیان.
۸.
المناسک.
ابوعثمان عبدالحکم بن عبدالله (د ۲۳۷ق/۸۵۱م)، فرزند مهتر ابومحمد عبدالله. عبدالحکم نزد پدر
فقه و
حدیث آموخت و از او و
ابنوهب و تنی چند از اصحاب مالک حدیث شنید و روایت کرد و در بین شاگردان و راویان عبدالله بن وهب از همه پرهیزگارتر بود.
با آنکه عبدالحکم را به
دانش و
بخشش و حسن عمل ستوده و خوشنویسترین فرزندان عبدالحکم دانستهاند، اثری مکتوب از او برجای نمانده است. زندگی او چندان دیرپا نبوده و در نیمه راه عمر با دیگر برادران دستگیر و اموالش مصادره شد. یزید ترکی عامل
متوکل عباسی، او را به تصاحب اموال یکی از بزرگان مصری مخالف حکومت متهم کرد و چندان بر او سخت گرفت که در
زندان درگذشت. از اینرو
مرگ او را ناشی از
شکنجه در زندان یا به سبب درگیریهای پیروان مسأله
خلق قرآن دانستهاند.
ابوعمر سعد بن عبدالله (۱۹۱- ۲۶۸ق/۸۰۷ -۸۸۱م)، فرزند کهتر ابومحمد عبدالله بن عبدالحکم که به
فضل و
صدق و
عبادت و
اجتهاد شهرت داشت، اما تألیفی از خود به جای ننهاد. سعد از پدرش و
عبدالملک ماجشون و
یحیی بن حسان تنیسی و
ابننافع حدیث شنید و روایت کرد. خود نیز در
مکه و مصر مجالس القا و املای حدیث داشت و عدهای از حفاظ و راویان حدیث از جمله
محمد بن قاسم مصری،
ابراهیم بن محمد حلوانی، ابوبکر
ابنخزیمه،
ابوعوانه نیشابوری و
ابن ابیحاتم از او
استماع و روایت حدیث کردهاند.
ابوالقاسم عبدالرحمان بن عبدالله (ح ۱۸۲-۲۵۷ق/۷۹۸- ۸۷۱م)، چهره برجسته خاندان ابنعبدالحکم. وی در فسطاط زاده شد. عنان
تولد او را حدود ۱۸۷ق دانسته است و با آداب و رسوم سنتی مصر رشد یافت. نخست از پدر فقه و حدیث آموخت و از او و از کسانی چون
یونس بن یحیی،
ابوزرعه وهبالله بن راشد،
شعیب بن لیث، لیث بن سعد، قاضی مصر و
عبدالله بن صالح کاتب او حدیث روایت کرد.
شمار بسیاری از حافظان و راویان حدیث از عبدالرحمان روایت کردهاند که از
ابوحاتم رازی،
نسائی،
ابراهیم بن یوسف هسنجابی و علی بن حسن بن قدید میتوان نام برد.
عبدالرحمان را صدوق دانسته و توثیق کردهاند.
او نیز چون دیگر برادران هم از ریاست مذهبی و هم از پایگاه معتبر اجتماعی برخوردار بود، اما از سختیهایی که در روزگار خلافت
متوکل (۲۳۲-۲۴۷ق) گریبانگیر اینخاندان شد، مصون نماند. در آشفتگیهایی که پس از انقلاب
علی بن عبدالعزیز جروی در مصر رخ داد، عبدالرحمان گرفتار شد و اموالش را مصادره کردند. اما پس از
شکنجه شدن و
مرگ برادرش عبدالحکم در ۲۳۷ق، به دستور خلیفه از زندان رهایی یافت.
از رویدادهای ۲۰ ساله زندگی عبدالرحمان پس از آزادی از زندان تا هنگام
مرگ اطلاعی در دست نیست. ارتباط عبدالرحمان با حاکمان و دستیابی به اسناد و اسرار دولتی، و نیز شنیدن اخبار و روایات
صحابه و تابعینی که به مصر آمده بودند، زمینههای گرایش به
تاریخ را در او فراهم ساخت و سرانجام وی از مجموعه اینها کتاب
فتوح مصر و اخبارها را که کهنترین اثر بازمانده در تاریخ دوره اسلامی مصر است، تألیف کرد. قسمتی از کتاب که به شرح احوال قضات مصر تا ۲۴۶ق میپردازد، در دوره پس از رهایی او از زندان نگارش یافته است.
کتاب فتوح مصر و اخبارها در هفت بخش تنظیم یافته است:
۱. در فضایل مصر و تاریخ پیش از اسلام آن دیار که بیشتر جنبه اساطیری دارد.
۲. فتح مصر به دست اعراب مسلمان.
۳. خطط مصر و ورود مسلمانان به این سرزمین و رواج نظام خراج که مؤلف همه شنیدهها و یافتهها را در این باب جمع کرده و این مطالب مورد استفاده نویسندگان بعدی در بیان مطالب مربوط به مصر قرار گرفته است.
۴. اداره مصر از زمان فتح آن تا
مرگ عمرو بن عاص.
۵. وقايع فتح افريقيه و اسپانيا تا ۱۲۷ق.
۶.تاريخ مختصر قضات مصر تا ۲۴۶ق كه در آن از قضات متقدم به تفصيل و هرچه به زمان خود نزديك شده، به اجمال سخن گفته است.
۷. احادیث و اخبار و روایات منقول از صحابهای که به مصر آمدند و عبدالرحمان آنان را ۵۲ نفر دانسته است و این بخش از بزرگترین بخشهای کتاب است.
مطالب این کتاب بیشتر جنبه روایی دارد و نویسنده در موارد بسیار، نخست به جمع روایات پدرش عبدالله در باب اخبار فتوح مصر و
مغرب و
اندلس پرداخته و سپس از گروهی از معاصران یا نزدیکان به زمان او که غالباً از محدثان و راویان برجسته
سده ۲ق بودهاند یا از محدثان معاصر مصری خود روایت کرده است.
کتاب فتوح مصر به عنوان مأخذی کهن در تاریخ فتوح اسلامی از دیرباز مورد توجه مورخان قرار گرفته و منبع راویانی چون،
ابنقدید (د۳۱۲ق)،
ابوعمر کندی (د ۳۵۰ق)، ابوالحسن علی بن منیر بن احمد خلاّل (د ۴۳۹ق) و ابوطاهر
احمد بن محمد سلفی اصفهانی (د ۵۷۶ق) بوده است. نویسندگان نامدار مصری مانند
ابنتغری بردی و
سیوطی بخشی از اطلاعات مربوط به تاریخ و خطط مصر را از این کتاب بر گرفتهاند. در سده ۱۹م، بخشهایی از این کتاب به زبانهای مختلف از جمله لاتین، فرانسوی، اسپانیایی، انگلیسی ترجمه و منتشر شد. این کتاب به اهتمام توری در لیدن (۱۹۲۰م) چاپ شده که این نسخه به روایت ابوطاهر سلفی و چاپ ۱۹۶۱م مصر به روایت بوصیری (د ۵۹۸ق) است.
ابوعبدالله محمد بن عبدالله (۱۸۲- ۲۶۸ق/۷۹۸-۸۸۱م)، معروفترین فرزند عبدالله بن عبدالحکم که در حدیث و فقه
مالکی و
شافعی عالمی بلند آوازه بود. پس از پدر ریاست مالکیان مصر یافت و تا پایان عمر، به تألیف مشغول بود.
وی اصول فقه را نخست از پدر و عبدالله بن وهب و اشهب که هر ۳ از بزرگان اصحاب مالک بودند، فراگرفت و از آنان حدیث روایت کرد.
۱۷ساله بود که به سفارش پدر به حلقه درس شافعی که به خانه آنان وارد شده بود، پیوست و تا واپسین روزهای زندگی شافعی از دانش او بهره برد. هوش سرشار و پشتکار و علاقه محمد، شافعی را به شگفت آورد و او را به خود نزدیک کرد.
استمرار یک دوره ۵ ساله از مناسبترین مراحل تحصیلی محمد در
مذهب شافعی و فرصت استفاده مستقیم از پیشوا و بنیانگذار این مذهب و مطالعه کتاب
احکام القرآن و کتاب
الرد علی محمد بن حسن و بخشهایی از سنن در حدیث، و نیز ویژگی محمد به عنوان یگانه راوی وصایای شافعی و یادداشت همه کتابهای او، محمد را در زمره دانشمندترین و بارزترین یاران نزدیک شافعی قرار داد.
پیوند پیگیر محمد به شافعی و گرایش به مذهب او از سوی کسی که خود و خاندانش از بزرگان و پیشوایان مالکی در مصر بودند، بر مالکیان آن دیار گران آمد و از عبدالله پدر محمد که در واقع مشوق او در استفاده از محضر شافعی بود، خواستند که او را از ادامه این آمد و شد که در بین فقهای مالکی اثری نامطلوب برجای مینهاد، باز دارد، اما عبدالله این رفتار فرزند را نشان کنجکاوی و دانشاندوزی و علاقه به آشنایی او به اختلاف اقوال وانمود کرد و در نهان همچنان او را به بهرهگیری از دانش شافعی ترغیب کرد.
محمد نیز تا آخرین ماههای زندگی شافعی درس او را ترک نکرد و جانشینی او را چشم میداشت. اما با
مرگ نابهنگام شافعی (۲۰۴ق) و جوانی محمد، این امید تحقق نیافت و بویطی یکی از اصحاب شافعی که از محمد مسنتر بود، به اداره مجالس درس او و تدریس به جای شافعی پرداخت.
محمد از این رویداد آزرده شد و برای خویش حلقه درس جداگانه تشکیل داد و کتاب
الرد علی الشافعی فیما خالف فیه الکتاب و السنه را در ردّ بر استاد نوشت.
با اینهمه تصریح و توجه بسیاری از نویسندگان شافعی به شرح احوال و آثار محمد بن عبدالحکم در تذکرهها و کتابهای
طبقات الشافعیه حاکی از فضل تقدم و پایگاه والای او در بین یاران نزدیک شافعی است.
محمد پس از یأس از جانشینی شافعی به مذهب مالک، مذهبی که از آغاز به آن چشم گشوده بود و پدر و برادران و دیگر افراد خاندانش از سرآمدان و پیشوایان آن بودند، بازگشت. در توجیه این تغییر
مذهب محمد نوشتهاند که شافعی در مرض موت او را به بازگشت به مذهب پدران پند داده بود و او چنین کرد و چندان نپایید که افقه مالکی مذهبان مصر شد
و در
فقاهت و شناخت اقوال صحابه و
تابعین کسی به مرتبه او نمیرسید
و طالبان فقه و حدیث از مغرب و اندلس به سویش روی آوردند.
مشهورترین کسانی که از محمد روایت کردهاند، عبارتند از:
عبدالرحمان بن اسحاق جوهری حنفی،
یحیی بن عثمان، محمد بن اسد ابنسعید، ابوحاتم رازی،
ابوعبدالرحمان نسائی صاحب سنن.
و
محمد بن جریر طبری،
محمد با اینهمه مراتب علمی و اجتماعی و ریاست مذهبی، در زمان
متوکل عباسی همراه دیگر برادران گرفتار و اموالش مصادره شد و پس از آنکه برادرش عبدالحکم بر اثر شکنجه در زندان درگذشت، محمد به دستور خلیفه از زندان رهایی یافت.
نزدیکی او با
معتزله باعث شد که به طرفداری از مسأله
خلق قرآن متهم شود. او را به
بغداد احضار کردند تا نزد
احمد بن ابیدؤاد قاضی بر
مخلوق بودن
قرآن اعتراف کند، اما او پاسخ مناسب نداد و به مصر بازگردانده شد و باقی عمر را با وجود جاه و مال فراوان در نهایت
قناعت و سادگی زیست و به تعلیم شاگردان و تألیف پرداخت.
۱. تنها اثر به جای مانده و چاپ شده محمد، الحاقیه مختصری است بر کتاب
سیرة عمر بن عبدالعزیز از مؤلفات پدرش عبدالله که به روایت خود محمد همراه با کتاب مذکور در
قاهره منتشر شده است. این کتاب به احتمال همان سیره یا فضایل عمر بن عبدالعزیز است که سزگین از مؤلف آن به نام محمد بن عبدالله بن عبدالحکم یاد کرده است.
آثار یافت نشده:
۲.
احکام القرآن.
۳.
اختصار کتب اشهب.
۴.
ادب القضاه.
۵.
تاریخ مصر.
۶.
الدعوی و البینات.
۷.
الرد علی بشر المریسی.
۸.
الرد علی فقهاء العراق.
۹.
الرد علی الشافعی فیما خالف فیه الکتاب و السنّه.
یا
الرد علی الشافعی فیما وقع من خلاف للحدیث المسند که از مالک در قبال ایرادهای شافعی بر او حمایت کرده است.
۱۰.
الرجوع عن الشهاده.
۱۱.
السبق و الرمی.
۱۲.
الکفاله.
۱۳.
المختصر که اضافاتی بر المختصر پدرش دارد.
۱۴.
فضائل عبدالملک بن عمر بن عبدالعزیز و سهل بن مزاحم.
۱۵.
مصابیح الظلم.
۱۶.
المولدات.
۱۷.
النجوم.
۱۸.
الوثائق و الشروط.
وی همچنین مجالس خود را در ۴ جزء نوشته بوده است.
(۱) ابن ابیحاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۳م.
(۲) ابنتغری بردی، النجوم.
(۳) ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
(۴) ابنحبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
(۵) ابنحجر، احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ق.
(۶) ابنخلکان، وفیات.
(۷) ابنعبدالبر، یوسف، الانتقاء، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۸) ابنفرحون، ابراهیم، الدیباج المذهب، به کوشش محمد احمد ابوالنور، قاهره، ۱۹۷۴م.
(۹) ابنقاضی شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیه، به کوشش حافظ عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۱۰) ابنندیم، الفهرست.
(۱۱) ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، طبقات الفقهاء، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۲) ابوالعرب تمیمی، محمد، طبقات علماء افریقیه و تونس، به کوشش علی شابی و نعیم حسن یافی، تونس، ۱۹۸۵م.
(۱۳) اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیه، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۱۴) بغدادی، هدیه.
(۱۵) حاجی خلیفه، کشف الظنون.
(۱۶) حسینی، ابوبکر، طبقات الشافعیه، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
(۱۷) داوودی، محمد، طبقات المفسرین، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۸) ذهبی، محمد، تذکرة الحفاط، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۳-۱۳۳۴ق.
(۱۹) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲۰) ذهبی، محمد، العبر، به کوشش محمد سعید زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲۱) سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیه الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
(۲۲) سمعانی، عبدالکریم، انساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴.
(۲۳) سیوطی، حسن المحاضره، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۲۴) شکعه، مصطفی، الامام محمد بن ادریس شافعی، قاهره/ بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۲۵) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
(۲۶) طبری، التاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م.
(۲۷) عبادی، محمد، طبقات الفقهاء الشافعیه، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م.
(۲۸) عبید، احمد، مقدمه بر سیره عمربن عبدالعزیز عبدالله بن عبدالحکم، قاهره، ۱۳۴۵ق/۱۹۲۶م.
(۲۹) عجلی، احمد، تاریخ الثقات، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴م.
(۳۰) عنان، محمد، مورخو مصر الاسلامیه، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۹م.
(۳۱) فاسی، محمد عابد، فهرست المخطوطات خزانة القرویین، دارالبیضاء، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۳۲) قاضی عیاض، عیاض، ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیر محمود، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۳۳) کندی، محمد، کتاب الولاة و کتاب القضاة، به کوشش روون گست، بیروت، ۱۹۰۸م.
(۳۴) مصطفی، شاکر، التاریخ العربی و المورخون، بیروت، ۱۹۸۰م.
(۳۵) نسائی، سنن، بیروت، ۱۳۴۸ق/۱۹۳۰م.
(۳۶) حموی، یاقوت، بلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنعبدالحکم»، ج۴، ص۱۴۷۳.