ابنشکر ابومحمد صفیالدین عبدالله بن علی شیبی دمیری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ شُکْر، ابومحمد صفی
الدین عبدالله
بن علی
بن حسین شَیْبی دَمِیری معروف به ابن شُکر (۵۴۸ -۶۲۲ق/۱۱۵۳- ۱۲۲۵م)، عالم و فقیه
مالکی میباشد.
وی در
دمیره از توابع
دمیاط متولد شد.
هنوز کودک بود که پدرش مُرد و مادرش به عقد
ازدواج برادرزاده شوهر خود فخرالدین مقدام
بن قاضی ابوالعباس احمد
بن شُکر درآمد که تربیت او را برعهده گرفت.
ابن شکر مذهب
مالکی داشت و نزد فقهای مالکی آن روزگار به تحصیل پرداخت. نخست در
قاهره نزد
ابوبکر عتیق بجایی ، و پس از آن در
اسکندریه نزد
ابوالقاسم مخلوف بن علی معروف به
ابن جاره ، امام ابوطاهر
اسماعیل
بن مکی ابن عوف زُهری، ابوالطیب
عبدالمنعم
بن یحیی
بن مَخلوف حِمیری و ابوالحسین
محمد بن احمد
بن ابی نوح نَوی درس خواند. از چندتن از اساتید شام همچون حافظ ابوطاهر
احمد بن محمد اصفهانی و
ابوالحسین احمد بن حمزة بن علی سُلَمی و مانند ایشان
حدیث آموخت و از ابن سُلَمی،
ابوعبدالله محمد بن علی بن صَدقة حَرّانی ،
ابومحمد عبدالرحمان بن علی بن مسلَم لَخْمی ،
ابوالفضل اسماعیل بن علی بن ابراهیم حَنْرَوی و مانند ایشان
اجازه روایت حدیث گرفت. چند تن از علمای مصر نیز مانند علاّمه
ابومحمد عبدالله بن بَرّی بن عبدالجبار نحوی و
ابوالقاسم هِبَةالله بن علی بن سعود انصاری (بوصیری) و
ابوعبدالله محمد بن حَمْد بن حامد ارتاحی به او اجازه روایت دادند. پس از آن مدتی در
دمشق و
قاهره و شهرهای دیگر به روایت حدیث اشتغال داشت.
زکیالدین ابومحمد منذری و
شهاب قوصی از او روایت کرده و او را ستودهاند.
به درستی دانسته نیست که ابن شکر در چه سالی به خدمت
دیوان درآمده است. مقریزی نوشته است وی در دهم
صفر ۵۸۰ در قاهره دیوان (
استیفاء ) را از ابن عثمان گرفت و حساب او را تسویه کرد.
همین مورخ در کتاب دیگر خود این تاریخ را ۵۸۷ق نوشته است.
و نیز همو در وقایع سال ۶۱۰ق از او با عنوان صاحب نام میبرد.
او تا ۶۰۶ق در وزارت باقی بود و هر روز بر احترامش افزوده میشد، چنانکه در ۶۰۴ق خلیفه الناصرلدین الله از
بغداد و به دست شیخ
شهاب
الدین ابوعمر (صحیح:
ابوحفص عمر بن محمد است) محمد
بن عمویة سهروردی برای ملک عادل و وزیرش خلعتهایی به
دمشق فرستاد.
در ۶۰۶ق ملک عادل بر او خشم گرفت و از وزارت برکنارش ساخت. از این تاریخ تا ۶۱۱ق که به فرمان عادل، کار سرپرستی سنگفرش صحن
مسجد اموی به او سپرده شد، دست کم دوبار دیگر وزارت یافت و باز معزول شد.
در ۶۱۲ق، باردیگر به وزارت رسید و با قدرت و تسلط بسیار حکم راند، بر گروهی از بزرگان سخت گرفت، اموال برخی از منشیان و مستوفیان بزرگ و نیز جمعی از
بنی حمدان ،
بنی الجباب و
بنی الجلیس را مصادره کرد، تا جایی که قاضی اشرف از بیم او به بغداد گریخت و الناصرلدین الله، خلیفه عباسی را به شفاعت برانگیخت. عادل نیز تا مدتها به رفتار وزیرش اعتراضی نداشت، اما سرانجام، بار دیگر او را معزول و
تبعید کرد. این بار ابن شکر تا زمان مرگ سلطان در تبعیدگاه به سر برد.
پس از درگذشت عادل، ابن شکر به
مصر بازگشت و به وزارت ملک کامل رسید و تا پایان
عمر در وزارت او باقی بود.
کار ابن شاکر در سالهای آخر
عمر و وزارت به افراط کشید، چنانکه در ۶۱۷ق امر مصادره اموال تجار و منشیان را در مصر و قاهره گسترش داد و مالیاتهای سنگین بر املاک بست
و در نتیجه جمعی انبوه را به
فقر و فلاکت کشاند.
ابن شکر را مردی خوشرو، خوش سخن، بلند قد، تیز هوش، بدطینت و کینه توز توصیف کردهاند که در انتقام جویی باک نداشت و هیچ عذری را نمیپذیرفت، امّا چندان ساده و زودباور بود که در اثر تلقین و تملق فرومایگانی که در پیرامون خود گردآورده بود، خویشتن را در نویسندگی برتر از
ابن عمید و در
فقه همپایه
مالک و در شعر تواناتر از
متنبی میدانست
در عین حال به قوانین وزارت نیک آگاه بود.
زمانی که میان ملک کامل و سرداران فرنگ صلح افتاد و مقرر شد که اسیران دو طرف آزاد گردند، ابن شُکر از راه
دریا به مصر بازگشت و اسیران فرنگی را که برخی از زمان صلاح
الدین در بند بودند، آزاد کرد.
غالب نویسندگان شرح حال او به
علم و
دانش او و نیز توجه فراوانی که به عُلما نشان میداده، اذعان دارند و حتی او را عالمی بزرگوار میدانند
و معتقدند که همه عنایت او مصروف علما و فقها و ادبا بود.
وی خود اهل دانش بود و کتابی به نام البصائر در فقه مالکی نگاشت
که اثری از آن در دست نیست. وی در ایجاد مؤسسات عام المنفعه نیز کوشش داشت و آثار بسیاری در قاهره و دمشق به وجود آورد، مانند بنای مصلی برای عیدین، سنگفرش جامع اموی،
تعمیر مسجد الفوّاره، تجدید بنای مسجد حَرَستا (دمشق) و جامع المزّه در دمشق.
در قاهره نیز برای مالکیان مدرسهای ساخته بود
که به صاحبیه مشهور بود.
ابن شُکر با دانشمندان و شعرا مجالست داشت و چند تن از شاعران آن روزگار او را مدح گفتهاند، مثل
ابوالفضل جعفر بن شمس الخلاقه ،
مظفر ضریر ،
ابن ساعاتی ،
ابن سناء الملک ،
ابن نفاده ،
ابن نبیه ،
ابن عنین و چند تن دیگر.
(۱) ابن تغری بردی، النجوم.
(۲) ابن خلکان، وفیات.
(۳) شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۴) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۵) ابن فرحون، ابراهیم، الدیباج المذهب، به کوشش محمد الاحمدی ابوالنور، قاهره، ۱۹۷۴م.
(۶) ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، قاهره، ۱۳۵۱- ۱۳۵۸ق.
(۷) ابوشامه، عبدالرحمان، الذیل علی الروضتین، به کوشش محمد زاهد الکوثری، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
(۸) ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش بشار عوّاد معروف و محییهلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۹) ذهبی، محمد، العبر، به کوشش ابوهاجر محمد سعید
بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۱۰) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۱۱) مخلوف، محمد، شجرة النور الزکیة، قاهره، ۱۳۴۹ق/۱۹۳۰م.
(۱۲) مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
(۱۳) مقریزی، احمد، المواعظ و الاعتبار، بولاق، ۱۲۷۰ق/۱۸۵۴م.
(۱۴) منذری، عبدالعظیم، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بغداد، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م.
(۱۵) یاقوت، بلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن شکر»، شماره۱۳۸۴.