ابنشبل ابوعلی محمد بن حسن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ شِبْل، ابوعلی محمد بن حسن بن عبدالله بن احمد بن یوسف (د ۴۷۳ق/ ۱۰۸۰م)، شاعر، ادیب، فیلسوف،
عالم نحو و
لغت، محدث و طبیب بغدادی است.
در منابع نزدیک به زمانش نام وی محمد ضبط شده است، اما یاقوت
و ابن ابی اصیبعه
او را حسین بن عبدالله نامیده و تاریخ وفاتش را ۴۷۴ق نوشتهاند.
سال تولد وی را ۴۰۱ق/ ۱۰۱۱م یاد کردهاند.
وی اهل حریم طاهری، محلهای در قسمت بالای
بغداد، در جانب غربی، یا شارع دارالرقیق بود و پس از مرگ در
گورستان باب حرب به
خاک سپرده شد.
از گزارش ابن قفطی که میگوید ابن شبل از امیر ابومحمد حسن بن عیسی بن المقتدر بالله حکایتها روایت کرده
و نیز گفته صفدی که وی را
ظریف،
ندیم و خوش محضر وصف میکند،
چنین برمیآید که تواناییهای گوناگون
علمی و
ادبی و ویژگیهای مطبوع شخصیت ابن شبل، او را به مراکز قدرت پیوند داده بود، چنانکه به
طبابت به عنوان پیشه اشتغال نمیورزید. منابع قدیمی هیچیک از طبیب بودن او سخنی به میان نیاوردهاند. نخستین کسی که از وی با عبارت خبیر به صناعت
طب یاد کرده،
یاقوت است.
که البته در خبر او چیزی مشعر بر پرداختن ابن شبل به طب چونان یک پیشه، یافت نمیشود و ابن ابی اصیبعه نیز که ظاهراً در این مورد از یاقوت استفاده کرده، متعرض این نکته نشده است. علاوه بر این، در گزارش ستایشآمیز باخرزی
که خود مدتی
شاگرد ابن شبل بوده، به لحنی شاعرانه از کوتاهی مدت بهرهوری خود از علوم و
فضایل استاد اظهار تأسف شده است، بیآنکه به علم طب و طبابت او اشارهای برود.
به گفته یاقوت
ابن شبل از ابونصر
یحیی بن جریر
تکریتی فنون ادب آموخت. از احمد بن علی باذی غریب الحدیث (= حل مشکلات وارد در بعضی
احادیث ) شنید.
و جمعی از محدثان
بغداد مانند ابوالحسن
یحیی بن حسین علوی امام
زیدیه و
ابوالقاسم بن سمرقندی و
ابوسعد زوزنی از او
حدیث شنیدند.
ابن جوزی نیز از طریق شیوخ خود روایات ابن شبل را شنید.
از آثار ابن شبل چیزی برجای نمانده است، تنها مقداری از
اشعار او در تذکرهها و تواریخ علم و سیر باقی مانده و از دیوان مشهورش که به قول ابن قفطی
در اقطار منتشر شده بود و حاجی خلیفه هم
به آن اشاره کرده است، اثری در دست نیست. ابن قفطی که این اشعار را برحسب حروف قافیه تنظیم کرده است، میگوید که ابن شبل
مدیحه نیز میسرود.
ابن خلکان ۳
بیت از اشعار او را در مدح معتمدالدوله ابوالمنیع قرواش بن مقلد (د ۴۴۴ق/ ۱۰۵۲م) صاحب
موصل و
کوفه و
مداین و نواحی
فرات آورده که در آن به
جنگ انتقام جویانه امیر مذکور با غزان و پیروزی وی برایشان اشاره رفته است.
اشعار ابن شبل مشحون از لطافتهای
تشبیه و
استعاره است و معانی زیبای نهفته در آنها
قوه خیال را تحتتأثیر خود قرار میدهند. قدرت شاعری وی را در قطعهای که در وصف گذشتن
جوانی و آغاز
پیری سروده است، میتوان دید. در این قطعه زیبا وی
موی سیاه را به
مشک و سپیدی اندک اندک آن را به
کافورِ تجربهها تشبیه میکند که گویی بر روی مشک پاشید باشند. باخرزی
کنایه ابن شبل از کافورِ تجارب را از نوادر و غرایب به شمار آورده است.
اما علت عمده شهرت ابن شبل، وجود مضامین باریک
فلسفی در اشعار اوست که از آگاهی عمیق و تسلط کامل وی بر فلسفه و مسائل پیچیده آن حکایت دارد. از جمله این اشعار قصیده رائیهای است که به گفته یاقوت
به غلط به
ابن سینا نسبت داده شده است. علت این نسبت که یاقوت منبعی برای آن ذکر نمیکند، شاید فلسفی بودن
قصیده مذکور باشد که به سبب هم زمانی وی با ابن سینا (د ۴۲۸ق/ ۱۰۳۷م) پس از مرگ آن دو در منبعی نامعلوم یا در افواه به ابن سینا منسوب گردیده است. با دقت در مضمون این قصیده و مقایسه آن با افکار و آثار ابن سینا، اشتباه بودن این نسبت که پس از یاقوت ابن ابی اصیبعه
و شهرزوری
نیز به آن تصریح کردهاند، آشکار میشود. چرا که ابن سینا از پیروان
حکمت مشاء است و در همه آثار خود، از فلسفه واحدی سخن رانده و برمبنای سنت
ارسطویی، مطالب کتب خود را تقسیمبندی کرده است؛ چنانکه نخست
منطق، سپس طبیعیات و در آخر الهیات را گنجانده و همواره رأیی ثابت و مستدل عرضه داشته است. حال آنکه اشعار ابن شبل حاکی از حیرتی است که پس از مطالعه مکاتب مختلف فلسفی و
کلامی و مقایسه مفاهیم آنها با موضوعات و احکام
مذهبی، به برخی از متفکران دست میدهد. وجود چنین حیرتی در اشعار ابن شبل بود که موجب
حکم صریح عبدالرحمان ابن جوزی گردید، تا ابیاتی از این قصیده را کافی بر فساد عقیده صاحب آن بشمارد.
بنابر این ابن سینا و ابن شبل را در یک مقایسه تحلیلی، میتوان نماینده دو گونه تفکر کاملاً مجزا در
سده ۵ق دانست: نخست تفکری که برمبنای
جزم استوار است و با بهرهگیری از مذاهب مختلف فلسفی و کلامی، جهانبینی مشخص و ثابتی را ارائه میدهد و ابن سینا نماینده آن است؛ دوم تفکری که از ملاحظه کثرت عقاید گوناگون فلسفی و مذاهب کلامی و تضادهای آنها با یکدیگر و نیز با عقاید خالص مذهبی، برمبنای
شک در همه آنها به وجود آمد و ابنشبل یکی از نمایندگان این طرز تفکر به شمار میرود. ظاهراً شهرزوری،
نیز با توجه به چنین تحلیلی است که پس از ذکر قصیده رائیه ابن شبل و قطعاتی دیگر از اشعار او، برای توجیه شک و
حیرت مندرج در آن، به بیان خلاصهای از
آراء فلاسفه قدیم یونان پرداخته است.
چند
بیت از قصیده مذکور به نقل از یاقوت
که حیرت سراینده از آنها هویداست، دارای چنین مضمونی است: «ای
آسمان گردنده، به آفرینندهات
سوگند آیا گردشت به
اختیار است یا به
جبر؟ ما را بگوی که گردش تو بر چه اصلی استوار است که فهم ما را به آن راه نیست؟ آیا در همان فضایی گردش میکنی که در تو میبینم یا جز آن فضای دیگری است؟ و آیا
ارواح با مرگ تن فانی میشوند یا به سوی تو بالا برده میشوند؟».
در این ابیات به صراحت به قصور ادراک
انسان از شناخت مسائل
طبیعت و
ما بعد الطبیعة همانند
حرکت افلاک و
اجسام سماوی و عقول و نفوس مُدبّر آنها و نیز مسأله
حلود روح و وضع آن پس از فنای
جسم، اشاره شده است و بر پاسخهای جزمی آنها، با دیده شک نگریسته شده است. برخی از ابیات این قصیده، حاکی از اعتقاد شاعر به سرنوشت محتومی است که بیهیچ خواست و ارادهای، برای انسان و موجودات
جهان رقم خورده است.
در واپسین تحلیل از شعر فلسفیِ ابن شبل، به دشواری میتوان او را فیلسوف به معنی رایج آن به شمار آورد، چرا که نه از وی نظام فلسفی خاصی به صورت مدون یا منقول برجای مانده و نه بررسی اشعار باقی مانده از او، بر وجود چنین نظامی گواهی میدهد. از سوی دیگر در میان این اشعار قطعاتی در
اخلاق نظری و
عملی به
چشم میخورد، از جمله در قطعهای
به این مضمون: «تا توانی
زبان را از اظهار ۳ چیز:
راز،
مال و
راه و روش خویش نگاهدار وگرنه از ۳ کس در
رنج خواهی بود:
نمّام،
حسود و
دروغزن».
بنابر این ابن شبل را باید شاعری متفکر و متفلسف به شمار آورد و میتوان وی را با
خیام (د ۵۱۷ق/ ۱۱۲۳م)، آنگونه که در رباعیاتش ظاهر میشود، مقایسه کرد.
(۱) احمد ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
(۲) عبدالرحمان ابن جوزی، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۹ق/ ۱۹۴۰م.
(۳) ابن خلکان، وفیات.
(۴) احمد ابن دمیاطی، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
(۵) علی ابن قفطی، المحمدون من العشراء و اشعارهم، به کوشش ریاض عبدالحمید مراد، دمشق، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م.
(۶) علی باخرزی، دمیة القصر، به کوشش محمد التونجی، دمشق، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
(۷) حاجی خلیفه، کشف.
(۸) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴م.
(۹) عبدالکریم سمعانی، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق/ ۱۹۷۷م.
(۱۰) محمد شهرزوری، نزهة الارواح و روضة الافراح، به کوشش خورشید احمد، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م.
(۱۱) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش س ددرینگ، دمشق، ۱۹۵۳م.
(۱۲) یاقوت حموی، معجم الادباء.
دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنشبل»، ج۴، ص۱۳۶۸.