ابندلایی ابوالعباس احمد بن عمر دلهاث عذری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْن دَلایی، ابوالعباس احمد بن عمر بن انس بن دَلْهاث عُذری (۳۹۳-۴۷۸ق/۱۰۰۳-۱۰۸۵م)، محدث،
فقیه ،
حافظ ، مورخ و جغرافی دان
اندلسی میباشد.
اشتهار وی به ابن دلایی به دلیل انتساب وی به دلایة شهری نزدیک
المریة در اندلس بوده است
چنانکه شهرت وی به «مرییی» نیز به علت انتساب او به المریة است.
معروفیت او به «عذری» نیز از آن روی است که به قبیله عذرة منسوب بوده است، چنانکه خود درکتاب «ترصیع الاخبار» ذیل فصلی که مربوط به البیرة و توابع آن است، به این نکته تصریح کرده است که وی از نسل «زغیبة بن قطبة» از قبیلة عذرة است.
زغیبة نیای بزرگ ابن دلایی از اطرافیان ابوایوب بن خلیفه عبدالرحمان بن معاویه (د۱۷۲ق/۷۸۸م) از امیران
اموی اندلس بود و بعد به ولید بن عبدالملک اموی (د۹۶ق/۷۱۵م) پیوست و در اختلافی که پس از مرگ عبدالرحمان بن هشام (د۱۸۰ق/۷۹۶م) و سلیمان برادرش روی داد، به هواداری از سلیمان برخاست، اما بعد به هشام پیوست و به قولش کشته شد.
منزلگاه
خاندان و نیاکان ابن دلایی، دلایه،
جیّان و ثغر اندلس بوده است
که نیای پنجم وی، عمران به گفته
یاقوت حموی از کسانی بود که در ربض قُرطُبه در ۲۰۲ق/۸۱۷م علیه حَکم قیام کرد.
ابن دلایی مقدمات علوم را در زادگاه خویش فراگرفت و به گفته یاقوت پیش از رفتن به مشرق نزد
ابومحمد علی بن حزم اندلسی و
ابوعمر یوسف بن عبدالبر استماع
حدیث کرد.
در ۴۰۷ق/۱۰۱۶م
و یا در ۴۰۸ق
در حالی که نوجوانی بیش نبود، با پدر و مادر خود به مشرق سفر کرد و در
رمضان ۴۰۸ق وارد
مکه معظمه گردید و از عالمان آنجا و جماعتی از محدثان
عراق و
خراسان و
شامات که به مکه رفته بودند، حدیث شنید.
او
صحیح بخاری را از «ابوذر عبد بن احمد هروی» معروف به
ابن سماک فرا گرفت
و
صحیح مسلم را از «ابوالعباس احمد ابن حسن بن بُندار رازی» آموخت
و پس از ۸ سال
و یا ۹ سال اقامت در مکه
از آنجا خارج شد.
سمعانی نوشته است که وی به
مصر نیز سفر کرده و از جماعتی از عالمان آن دیار حدیث شنیده،
در حالی که ابن بشکوال و دیگران تصریح کردهاند که در مصر از کسی حدیث نشنیده است
ابن دلایی پس از بازگشت به
اندلس به نقل
روایات و نشر احادیث پرداخت و در آنجا از دانشمندان و محدثان اندلسی مانند «ابوعلی حسین ابن عبدالله بن یعقوب بجّانی» و «ابوالقاسم مهلب بن ابی صُفْرة اسدی» و دیگران حدیث شنید.
ابن دلایی اهتمام بسیاری به حدیث و ضبط صحیح روایات و نقل آن داشته
و عنایت وی به حدیث بیش از
تاریخ و
جغرافیا بوده است.
این اهتمام در درجه اول به قرائت امهات کتب حدیث مخصوصاً
صحیحین بخاری و مسلم بوده است، چنانکه در شرح حال بیشتر علمای سده ۵ق/۱۱م اندلس آمده است که نزد ابن دلایی صحیح بخاری و صحیح مسلم را شنیده اند.
ابن بشکوال
و یاقوت حموی او را ثقه و کثیر الروایة و
عالی السند توصیف کرده اند.
ابن دلایی به سبب عمر طولانی شاگردان بسیار تربیت کرده و شمار بسیاری از علمای بزرگ
اندلس نزد وی حدیث شنیده و از او روایت کرده اند.
افرادی چون
ابن حزم و
ابن عبدالبر که پیش از رفتن وی به مشرق استاد او بودند، پس از بازگشت ابن دلایی به اندلس از او حدیث شنیدند و روایت کردند.
ذهبی نوشته که در بزرگی و افتخار وی همین بس که دو تن از بزرگان اندلس، ابن حزم و ابن عبدالبر، از او حدیث شنیده و روایت کرده اند.
ابن حزم در
جمهرة انساب العرب و ابن عبدالبر در
کتاب الصحابة و دیگر تصنیفات خویش از او نقل کرده اند.
از دیگر شاگردان برجسته و نامدار وی یکی «ابوعبدالله محمد بن ابی نصر حمیدی» (د۴۸۸ق/۱۰۹۵م) است که خود گوید در اندلس از وی
حدیث شنیده ام.
دیگری «ابوعُبَید بکری» (د۴۸۷ق/۱۰۹۴م) جغرافی دان معروف اندلسی است
که این دو تن نیز در کتب خود از او روایت کرده اند.
جای شگفتی نخواهد بود اگر گفته شود نوشته عذری یکی از مآخذ اصلی اثر جغرافیایی شاگرد او بکری بوده است.
شاگرد دیگر او «ابوعلی حسین بن سکرّة صدفی» (د۵۱۴ق/۱۱۲۰م) است.
محمد بن علی بن شبّاط (د۶۷۸ق/۱۲۷۹م) نویسنده
کتاب السمط به نقل از ابوحفص توزری گوید که
ابوعلی صدفی گفته است که من استماع
صحیح مسلم را در مسجد مریة در شرق اندلس نزد ابوالعباس عذری به انتها رسانیدم.
همان ابوعلی صدفی گفته است که در ۴۴۰ق/۱۰۴۸م در
بلنسیه از وی حدیث شنیدم.
با توجه به نکاتی که ذکر شد، روشن میشود که ابن دلایی در مریه و در بلنسیه حوزه درس تشکیل داده بوده است. وی به
سرقسطه نیز سفر کرده بوده، چنانکه خود به این موضوع اشاره کرده است.
ابن دلایی نویسنده ای پرکار بود. حُمیدی اشاره کرده که وی بیشتر آثار خود را در
مکه نوشته است.
ابن خیر اندلسی از کتاب «افتضاض ابکار اوائل الاخبار» و فهرست نام برده است. جزئی از کتاب وی که در مورد
بربرها و فصل هایی از اولیات بوده، توسط ابومحمد عبدالله بن احمد بن سعید بن یربوع (د۵۲۲ق/۱۱۲۸م) از کتاب افتضاض ابکار اوائل الاخبار استخراج شده است.
یاقوت حموی نیز دو کتاب به وی نسبت داده است : «اعلام النبوة» و «نظام المرجان فی المسالک و الممالک».
کتاب «اعلام النبوة» ظاهراً همان «دلائل النبوة» است که
ذهبی و دیگران به آن اشاره کرده اند
و «نظام المرجان فی المسالک والممالک» او به اسامی «المسالک والممالک»
و «المسالک و الممالک الشرقیة» و «المسالک و الممالک الغربیة»
و «البلدان»
نیز معرفی شده است. از این آثار چیزی باقی نمانده است.
تنها اثر باقیمانده او کتابی است به نام : «ترصیع الاخبار و تنویع الآثار و البستان فی غرائب البلدان و المسالک الی جمیع الممالک» به
زبان عربی در جغرافیای تاریخی، نسخه ای منحصر به فرد از این کتاب در
مکتبة البدیری در
قدس و میکروفیلمی از آن در ۴۸ برگ در «معهد المخطوطات جامعة الدول العربیة» موجود است.
این کتاب در ۱۹۶۵م در مادرید به کوشش
عبدالعزیز اهوانی در ۲۳۸ صفحه (شامل مقدمه، متن،
حواشی ،
تعلیقات و فهرست های عمومی) به چاپ رسیده است.
این کتاب به تصریح مصحح، جزء هفتم از کتابی بزرگ در جغرافیاست و عنوان «السفر السابع» که در آغاز نسخه قید شده مؤید این نکته است. این قسمت از کتاب درباره جغرافیای تاریخی
اندلس است
و مؤلف در آن ۹ ناحیه (منطقه یا
استان ) از اندلس را مورد بحث قرار داده است.
این ۹ ناحیه به این شرحند: بلاد تُدمیر، بلنسیة، سرقسطة، البیرة، اشبیلیة، لبلة، شذونة، الجزیرة، قرطبة.
در پایان کتاب
قصیده ای در
مدح خلیفة الناصر آمده است.
ابن دلایی در بیان جغرافیایی این نواحی به شیوه ای مخصوص سخن رانده است، به این شکل که ابتدا نام ناحیه و یا مرکز ناحیه را ذکر کرده است و سپس نام شهرها، غرایب و عجایب، راه ها، اقلیمها و در آخر هر ناحیه شورشها و نام شورشیان آن ناحیه را یکی پس از دیگری بیان کرده است.
در این کتاب گاهی از قبیله های مهاجمی که به نواحی مذکور هجوم آورده و مسلط شده اند، مانند قبایل مضر، یمانی، تٌجیبیّون، بنوسلمه و حمدون و گاهی هم از هجوم
مجوسیان و نیز از حکام و فرمانروایان مناطق مزبور سخن به میان آمده است. ابن دلایی ظاهراً در این قسمت از کتاب حوادث تاریخی را از
فتنه بین دو قبیله مضر و یمانیان شروع کرده و تا حوادث سال ۴۶۱ق/۱۰۶۹م، زمان وفات «المعتضد عباد بن محمد بن عباد» از حاکمان لبله به پایان برده است.
کتاب وی را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد:
بخشی از آن منحصراً
روایت و نقل از دیگران است که در این قسمت
مشخصاً خود او از
ابراهیم بن یعقوب اسرائیلی طرطوشی (زنده در ۳۵۴ق/۹۶۵م) و ابوعبدالله محمد بن فورتش قاضی سرقسطه
و احمد بن محمد بن موسی رازی (د۳۴۴ق/۹۵۵م) و فرزند وی عیسی بن احمد رازی (د۳۷۹ق/۹۸۹م) و شخص ناشناخته ای به نام حکیم عبدالملک نام برده است.
بخش دوم کتاب یافته های شخصی و مشاهدات عینی و حضور او در متن حوادث و یا نقل از افرادی است که خود شاهد آن حوادث بوده اند. از این دست حوادث است مطالب مربوط به شهر
المریه (در بیشتر صفحات) زادگاه خود و بنی صمادح
و مطالبی راجع به جنگ های محمد بن ابی عامر (د۳۹۳ق/۱۰۰۳م) در شهرهای مختلف
اندلس که آنها را تا ۳۷۶ق/۹۸۶م دنبال کرده است
و همچنین اظهارات وی در مورد مجاری
آبها و چشمهها و نهرها که در ذیل بلاد تدمیر
از آن نام میبرد.
در مجموع از بررسی کتاب وی چنین مستفاد میشود که ابن دلایی تمایل عجیبی به ذکر و تصدیق عجایب و غرایب در کتاب خود داشته است، به صورتی که در ذیل ذکر هر ناحیه عنوانی به نام غرایب آورده و به نقل مطالب غریبی پرداخته است که دیگران نقل کردهاند و یا خود دیده است.
در ذکر مطالب تاریخی بیشتر متکی به روایت از مورخین اندلسی پیش از خود است، تا به مشاهدات شخصی خود،
اما حقیقت این است که این داوری در مورد بخش اول از دو بخش کتاب که اشاره شد، درست است، ولی همان مطالب اندکی که ناشی از مشاهدات و تجربیات و یافته های شخصی اوست بسیار ارزنده است.
کراچکوفسکی او را برتر از
ابن عبدالبر دانسته و مینویسد که او نه تنها به مطالعه کتاب، بلکه به مشاهدات خود نیز متکی بود.
ادریسی در مقدمه «نزهة المشتاق» تصریح کرده است که یکی از منابع وی کتاب ابن دلایی بوده
و یاقوت در
معجم البلدان ذیل کلمه کداء (صحرا) به نقل از
ابن حزم مطالبی از ابن دلایی آورده است.
زکریای قزوینی در
آثار البلاد مخصوصاً مواد مربوط به
اسپانیا و اروپای غربی
را از کتاب وی نقل کرده است.
حاجی خلیفه نیز در مقدمه جهان نمای خود یکی از مصادر خود را کتاب ابن دلایی ذکر کرده است.
جغرافی دانان معاصر نیز، مانند «
خلیل ابراهیم صالح سامرایی» در «الثغر الاعلی الاندلسی»،
از کتاب وی استفاده کرده اند.
ابن دلایی به قولی در
بلنسیه درگذشت
و پس از اینکه پسر وی انس بر وی
نماز گزارد، در مقبره «حوض» المریّة به خاک سپرده شد.
(۱) ابن بشکوال خلف، الصلة، قاهره، ۱۹۶۶م.
(۲) ابن حزم علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳) ابن خیر محمد، فهرسة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، سرقسطه، ۱۸۹۳م.
(۴) ابن دلایی احمد، ترصیع الاخبار و تنویع الآثار، به کوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، ۱۹۶۵م.
(۵) ابن عماد عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۱م.
(۶) ادریسی محمد، نزهة المشتاق، به کوشش چرولی و دیگران، رم، ۱۹۷۰م.
(۷) اهوانی عبدالعزیز، حاشیه بر ترصیع.
(۸) حمیدی محمد، جذوة المقتبس، به کوشش
ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۹) ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۱۰) ذهبی محمد، العبر، به کوشش فؤاد سید، کویت، ۱۹۶۱م.
(۱۱) سامرایی
خلیل ابراهیم صالح، الثغر الاعلی الاندلسی،
بغداد، ۱۹۷۶م.
(۱۲) سمعانی عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیی المعلمی الیمانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
(۱۳) قزوینی زکریا، آثار البلاد، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۱۴) کراچکوفسکی ایگناتی یولیا نویچ، تاریخ الادب الجغرافی العربی، ترجمة صلاح الدین عثمان هاشم، قاهره، ۱۹۵۷م.
(۱۵) وزیر سراج محمد بن محمد، الحلل السندسیة، به کوشش محمد حبیب الهیله، تونس، ۱۹۷۰م.
(۱۶) یافعی عبدالله، مرآة الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷-۱۳۳۹ق.
(۱۷) یاقوت حموی، معجم البلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابندلایی»، ج۳، ص۱۲۰۲.