ابنخیاط ابوبکر محمد بن احمد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ خَیّاط، ابوبکر، محمد بن احمد (د ۳۲۰ق/۹۳۲م)،
محدث و
نحوی سمرقندی است.
اندک اطلاعی که از زندگی وی به ما رسیده است، آن قدر نیست که بتوانیم شرح حال روشنی از او به دست دهیم. همین قدر میدانیم که او از دیار خویش،
سمرقند، به
بغداد آمد.
این سفر که گویا در ۲۸۵ ق/ ۸۹۸ م رخ داده، بیگمان مهمترین حادثه در زندگی او بوده است، زیرا در خلال آن توانست خود را تا صف
نحویان بزرگ روزگار برکشد. وی به شهرهای گوناگون
عراق سفر میکرده است.
زَجّاجی از سفر او به
سامرا سخن گفته است. نیز تردیدی نیست که او با
نحویان بزرگ
کوفه و
بصره ملاقات میکرده است. اکثر منابع هنگام اشاره به سفر وی به بغداد، داستان
مناظره او را با
زجاج در باب
نحو نقل میکنند،
اما از فحوای این مناظره اطلاعی در دست نیست.
ابن خیاط ظاهراً
شیعی مذهب بود و به قول
صاحب روضات،
ابن شهر آشوب و سپس
حر عاملی بر این امر تصریح کردهاند، اما صاحب روضات نظر ابن شهر آشوب را نمیپسندد و اشعاری را که او دلیل تشیع ابن خیاط دانسته، کافی نمیداند و تشیع او را با تشیع
ابوالفرج اصفهانی که مورد خشم علمای متأخر شیعه است، قیاس میکند.
نیز گویند که او نزد
مبرد (د ۲۸۵ق) شاگردی کرد
و از
ثعلب (۲۹۱ ق/ ۹۰۴ م)
شعر و
ادب روایت میکرد،
هر چند
ابوعلی فارسی شاگردی او را نزد این دو تن نادرست پنداشته، گوید: وی زمانی وارد بغداد شد که
ثعلب فوت کرده و مبرد نیز دچار کری شدید شده بود و با این وصف نمیتوانسته از آنان نحو بیاموزد.
ابن خیاط زمانی به جرگه
نحویان عراق پیوست که کار نزاع میان دو مکتب
کوفه و بصره به اوج خود رسیده بود و او میبایست به استادان یکی از این دو گروه بپیوندد. او به بزرگان مکتب
کوفه چون مبرد و
ثعلب پیوست، اما به طور کامل از نظریات
نحوی آنان پیروی نکرد، بلکه کوشید نظریات
کوفیان و بصریان را به هم درآمیزد، و گاهی نیز روش یکی از آنها را پیروی میکرد.
البته همین که سخن از آمیزش دو مکتب میرود، ناگزیر باید به مکتب بغداد که نوعی آشتی میان نحو
کوفه و بصره ایجاد کرده بود، اندیشید، اما در زمان ابن خیاط این مکتب هنوز به شکل نهایی و رسمی خود درنیامده بود. بنابراین شیوه مردانی چون ابن خیاط را باید سرآغازی در تکوین مکتب بغداد پنداشت.
ظاهراً ابن خیاط در
نحو عرب به درجات عالی رسید، زیرا بزرگانی چون ابوعلی فارسی (د ۳۷۷ق/۹۸۷م) و زجاجی (د ۳۳۷ق/۹۴۸م) نزد او نحو آموختند،
اما برخلاف نظر
عمر فروخ شاگردی ابوبکر محمد بن هاشم و ابوعثمان سعید که به
خالدیان معروفند، نزد وی مورد تردید است.
نیکنامی ابن خیاط موجب میگردید که معمولاً کسی در مراتب
فضیلت او تردید نکند و چون ابو علی فارسی را گفتند که در دانش او شک کرده است، وی به دفاع از خویش برخاسته، اظهار داشت که تنها شاگردی استاد را نزد مبرد و
ثعلب نفی کرده است، نه مراتب علم وی را.
وی مردی نرمخوی و متصف به کمالات اخلاقی بود.
ظاهراً گاه
شعر نیز میسرود و
خوانساری سه
بیت به او نسبت داده است، اما معلوم نیست که او این اشعار را از کجا نقل کرده است.
منابع موجود، مجموعاً ۵ کتاب به وی نسبت دادهاند که ظاهراً هیچکدام از آنها موجود نیست:
۱.
معانی القرآن، ۲.
المقنع، ۳.
الموجز فی النحو، ۴.
النحو الکبیر که در
کشف الظنون از آن با عنوان
النحو الکثیر یاد شده است
و اشتباه به نظر میرسد.
علاوه بر این ۴ کتاب،
بغدادی کتاب دیگری به نام
النحو الملتزم به او نسبت داده که در منابع دیگر دیده نشده است.
(۱) ابن انباری، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، بغداد، ۱۹۵۹م.
(۲) ابن ندیم، الفهرست.
(۳) ابوحیان غرناطی، محمد، تذکرة النحاة، به کوشش عفیف عبدالرحمان، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۴) بغدادی، هدیه.
(۵) حاجی خلیفه، کشف.
(۶) خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
(۷) داوودی، محمد، طبقات المفسرین، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۸) زجاجی، عبدالرحمان، الامالی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۹) زجاجی، عبدالرحمان، الایضاح، به کوشش مازن مبارک، بیروت، ۱۹۸۶م.
(۱۰) زجاجی، عبدالرحمان، مجالس العلماء، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، کویت، ۱۹۶۲م.
(۱۱) سخاوی، علی، سفر السعادة، به کوشش محمد احمد الدالی، دمشق، ۱۹۸۳م.
(۱۲) سیوطی، الاشباه و النظائر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۰-۱۳۶۱ق.
(۱۳) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۱۴) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
(۱۵) فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
(۱۶) فیروزآبادی، محمد، البلغة، به کوشش محمد مصری، دمشق، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م.
(۱۷) قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۶۹ق/ ۱۹۵۰م.
(۱۸) یاقوت، ادبا.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن خیاط، ابوبکر محمد»، ج۳، ص۱۱۷۵۴.