ابنبرهان ابوالقاسم عبدالواحد بن علی عکبری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْن بَرْهان، ابوالقاسم، عبدالواحد بن علی عُکْبَری (ح ۳۷۵- ۴۵۶ق /ح ۹۸۵-۱۰۶۴م)،
فقیه ،
نحوی ،
لغوی ،
نسابه ، متکلم و محدث میباشد.
باخرزی نام پدر وی را حسین ذکر کرده است. ولی تاریخ نگاران قبل و بعد از او در اینکه نام پدر وی علی بوده است اتفاق نظر دارند.
«برهان» نیز نام یکی از نیاکان اوست.
وی اندکی بیش از ۸۰ سال داشت که وفات یافت.
برخی تاریخ
درگذشت وی را۴۵۰ق/ ۱۰۵۸م
و یا ۴۴۲ق /۱۰۵۰م
دانسته اند، ولی هیچیک از این دو گفته درست نیست، زیرا باخرزی
او را در ۴۵۵ق در
بغداد دیده است.
از آنجا که همگان وی را به
شهرک عکبرا در نزدیکی بغداد نسبت داده اند،
شاید بتوان پنداشت که در آن شهرک زاده شده است.
از دوران
کودکی و
جوانی او اطلاعی در دست نیست، همین قدر میدانیم که در بغداد، در مجلس درس بسیاری از علما حاضر میشد و ادب،
فقه و
کلام را نزد آنان میآموخت
خوی شگفت و عادات غریب او موجب شده است که بسیاری از نویسندگان به خصایص اخلاقی او اشاره کنند. مثلاً نوشتهاند او مردی
تندخوی بود
و یا آوردهاند که اگر با شاگردان خود خوش رفتاری میکرد، حتماً از او آثاری مکتوب باقی میماند، زیرا وی از
دانش ، توشه ای فراوان اندوخته بود.
همچنین نوشتهاند که وی آداب و رسوم اجتماع را پاس نمیداشت، زیرا هرگز
شلوار نمیپوشید و نیز همواره با سر برهنه بیرون میرفت،
و اگر مردم از مقام علمی و
پارسایی او آگاه نمیبودند، هر آینه او را به سبب آن هیأت ناهنجار
سنگباران میکردند.
از کسی
هدیه نمیپذیرفت،
چنانکه وقتی
عمیدالملک کندری وزیر به بغداد وارد شد و او را به خدمت خویش فراخواند و کلام «
ابن برهان» موجب اعجاب او گردید، مالی به وی بخشید اما
ابن برهان از قبول آن خودداری کرد. وزیر در عوض آن،
مصحفی و
عصایی زیبا برای او فرستاد.
ابن برهان نخست آنها را پذیرفت، ولی چون «ابوعلی بن ولید متکلم» او را - با داشتن
قرآن در سینه و عصایی در دست - از پذیرفتن هدیه وزیر ملامت کرد،
ابن برهان آنها را نیز توسط
ابوعبدالله بن دامغانی
قاضی القضاة نزد وزیر پس فرستاد.
برخی کوشیدهاند
ابن برهان را به
غلامبارگی متهم کنند، مثلاً
ابن جوزی که با وی به سبب تمایلش به آیین
مرجئه معتزله نظر خوشی نداشت، محبت او را نسبت به کودکان و نوجوانان
خالی از
شائبه نمیدید،
اما او مردی پارسا بود و علاقه اش به کودکان رنگ گناه نداشت. او نوجوانان را در محضر پدرانشان میبوسید،
اما چون پدرانشان از
دیانت و وارستگی وی به خوبی آگاه بودند، بر این عمل اعتراض نمیکردند.
نسبت به شاگردان غریب نیز محبت میورزید و به
پیشوازشان میرفت یا در رفع مشکلاتشان میکوشید، در عوض با بزرگ زادگان
متکبرانه رفتار میکرد.
در
فقه نخست تابع
مذهب حنبلی بود، اما پس از مدتی به
مذهب حنفی گروید و سخت در آن مذهب
تعصب ورزید.
در
کلام پیرو مذهب مرجئه معتزله بود و به همین سبب خلود
کفار را در جهنم انکار میکرد.
وی در آغاز چندی به علم
نجوم پرداخت، ولی عاقبت در سلک نحویان
بغداد درآمد.
ابن خلکان گوید:
ابوالقاسم عمر بن ثابت ثمانینی نحوی (د ۴۴۲ق /۱۰۵۰م) با ابوالقاسم بن برهان در تعلیم مردم در
کرخ بغداد رقابت میکرد، به گونه ای که خواص نزد
ابن برهان و عوام نزد ثمانینی به تعلم
نحو میپرداختند.
ظاهراً در کار نحو شهرت و اعتبار فراوانی کسب کرده بود، آنچنانکه
ابن ماکولا گوید:
با فوت
ابن برهان علم
عربیت از بغداد رخت بربست.
وی در علم کلام و فقه نیز صاحب نظر بود
و از علومی چون
لغت ، ایام عرب، اخبار و تواریخ و معانی
قرآن بی بهره نبود و با وجود اینکه به
حدیث علاقه فراوانی داشت، از نقل آن خودداری میکرد.
همچنین علومی چون
کیمیا ،
سحر و نجوم را مذمت مینمود.
وی غالباً از
ابوعبدالله ابن بطه استماع حدیث کرده و با وی مصاحبت داشته، ولی از وی نیز حدیثی نقل نکرده است.
نزد وی شاگردانی چون
ابوالکرم مبارک بن فاخر نحوی تربیت یافتند.
ابوالفرج غُندِجانی ۳
بیت شعر نیز به او نسبت داده است.
آثار او عبارتند از:
۱. الاصول اللغة
؛
۲ . الاختیار فی الفقه،
ابن اثیر و تاریخ نگاران بعد از او در ضمن شرح حال
ابن برهان عبارت «له اختیار فی الفقه» را آورده اند،
که تنها بر این دلالت دارد که وی مجموعه ای در
فقه گردآورده بوده است؛
۳. اللمع، این کتاب در نحو نگاشته شده است و نسخه ای از آن در
کتابخانه خدیویه وجود دارد
۴. شرح اللمع، این کتاب شرحی بر اللمع فی النحو تألیف
ابن جنی (د ۳۹۲ق/ ۱۰۰۲م) است.
البته برخی در انتساب این شرح به
ابن برهان تردید کرده و آن را به «ابوالبقا عبدالله بن حسین بن عبدالله عکبری» (د ۶۱۶ق /۱۲۱۹م) نسبت داده اند،
لیکن شرح اللمع فقط به فرد مذکور اختصاص ندارد و افراد متعددی کتاب معروف «اللمع» را شرح کردهاند که
حاجی خلیفه اسامی گروهی از آنان را آورده است. نسخه ای از این شرح در
کتابخانه آمبروزیانا وجود دارد.
(۱)
ابن ابی الوفا عبدالقادر، الجواهر المضیئة فی طبقات الحنفیة، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲ق.
(۲)
ابن اثیر، الکامل، بیروت، ۱۳۸۶ق /۱۹۶۶م.
(۳)
ابن انباری عبدالرحمان، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، بغداد، ۱۹۵۴م.
(۴)
ابن جوزی عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۹ق/ ۱۹۴۰م.
(۵)
ابن حجر عسقلانی احمد، لسان المیزان، بیروت، ۱۳۳۰ق.
(۶)
ابن خلکان، وفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۰م.
(۷)
ابن عماد حنبلی عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰ق.
(۸)
ابن کثیر، البدایة.
(۹)
ابن ماکولا علی، الاکمال، به کوشش عبدالرحمان بن یحیی ایمانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۱ق.
(۱۰) ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، ۱۳۷۵ق.
(۱۱) باخرزی علی بن حسن، دمیة القصر، به کوشش محمد تونجی، قاهره، ۱۳۹۱ق.
(۱۲) بغدادی اسماعیل، هدیة العارفین، استانبول، ۱۹۵۱م.
(۱۳) حاجی خلیفه، کشف الظنون، به کوشش محمد شرف الدین یالنقایا، استانبول، ۱۳۶۰ق.
(۱۴) خدیویه، فهرست.
(۱۵) خطیب بغدادی احمد، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العربی.
(۱۶) دلجی احمد، الفلاکة و المفلوکون، بغداد، ۱۳۸۵ق.
(۱۷) ذهبی محمد، العبر، به کوشش ابوهاجر محمد السعید بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۱۸) ذهبی محمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۳۸۲ق.
(۱۹) قفطی علی، انباء الرواة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱.
(۲۰) کتبی محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۴م.
(۲۱) یافعی عبدالله، مراة الجنان، بیروت، ۱۳۳۸ق.
(۲۲) لوفگرن، فهرست نسخه های خطی عربی در Ambrosiana Biblioteca، ویچنزا، ۱۹۸۱.
(۲۳) سیوطی.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالقاسم ابنبرهان»، ج۳، ص۹۵۵.