ابناهتم خالد بن صفوان منقری تمیمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ اَهْتَم، خالد بن صفوان بن عبدالله بن اهتم مِنْقَری تمیمی (د ۱۳۵ق/۷۵۳م)،
خطیب و سخنور بنام
عرب در دوره
تابعین میباشد.
ابن خلکان خالد را از
ذریه عمرو بن اهتم که از
اصحاب پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بوده، برشمرده است، زیرا او و برخی دیگر از مآخذ
در
سلسله نسب او نام عمرو را بین نام عبدالله و اهتم نهادهاند، حال آنکه مآخذ قدیمتر
عمرو را نه
پدر که
برادر عبدالله دانستهاند.
ابن اهتم از
قبیله منقر است که یکی از شاخههای بزرگ
بنو تمیم بود و بسیاری از صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و مشاهیر دیگر، از آن برخاستهاند.
خاندان اهتم همه از خطبا و بلغای معروف عرب بودهاند.
نیای وی عبدالله، خطیبی صاحب
ریاست بود
و خود و خاندان خویش را
وارثان دانش میدانست.
پدرش صفوان نیز خطیب بود و چندی ریاست بنی تمیم را داشت.
عمّ پدرش عمرو بن اهتم نیز شریفی از صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و
شاعر و خطیبی
بلیغ به شمار میآمد
و دو
قصیده وی را
ضبّی نقل کرده است. پسر عمش
شبیب بن شیبه هم به
فصاحت شهرت داشت و سخنوری همانند
خالد بود.
جاحظ گروهی دیگر از افراد این خاندان را در شمار خطیبان آورده است.
از شرح حال ابن اهتم اخبار اندکی به جای مانده و مجموعاً حاکی از آن است که وی اهل
بصره بود و احتمالاً تا آخر عمر نیز در همانجا زندگی کرده است.
برخلاف نظر
زرکلی،
وی زنان بسیاری را به
همسری گرفت و بسیاری را نیز
طلاق گفت.
وی
فرزندانی نیز داشته است.
ابن اهتم قامتی کوتاه و چهرهای ظاهراً گندمگون داشت و از زیبایی بیبهره نبود.
در اواخر عمر از بینایی محروم شد.
ابن اهتم نظر به اعتباری که هم از جهت خاندان و هم از جهت
بلاغت و فصاحت داشت، در اواسط عمر به دربار
عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱ق/۷۱۸-۷۲۰م) در
دمشق راه یافت، زیرا چنانکه
ابن جوزی روایت کرده،
خلیفه از او خواسته بود که موعظهاش کند، و همو دو نمونه از این موعظهها را
ضبط کرده است.
پس از چندین سال، ردپای او را در بصره مییابیم. در آنجا او را با خالد بن عبدالله قسری،
والی بصره و
کوفه (۱۰۵-۱۲۰ق/۷۲۴- ۷۲۸م) ارتباط و مجالست بوده است،
اما ظاهراً این
دوستی چندان استوار نبود، زیرا زمانی که
بلال بن ابیبرده از جانب خالد
امارت و
قضای بصره را به عهده داشت، در محاکمهای به زیان ابن اهتم
حکم کرد
و چون وی
قاضی را به سخن کوتاهی
هجو گفت، قاضی او را تازیانه زد و به
زندان افکند،
و در هیچ حال، خالد بن عبدالله به دفاع از ابن اهتم برنخاست؛ به عکس روابط او با
یوسف بن عمر ثقفی که به جای خالد نشست (۱۲۱- ۱۲۶ق/۷۳۹-۷۴۴م)، بسیار دوستانه بود، و اوست که بلال بن ابیبرده را به زندان انداخت،
و ابن اهتم را با هیأتی از عراق روانه دربار
هشام بن عبدالملک کرد.
در خلال همین سفر بود که همراه خلیفه به بادیه رفت و او را به سخنانی سخت مؤثر،
موعظه گفت و بیگمان در همین دوره بود که باز در مجلس هشام شاعران عرب را به شیوه دلنشینی
وصف کرد و موجب اعجاب حاضران شد.
پس از سالیان دراز، دوباره او را در عراق، و در خدمت نخستین خلیفه
عباسی،
سفاح (۱۳۲-۱۳۴ق/۷۵۰-۷۵۳م) باز مییابیم. خلیفه را با وی عنایتی بود
و سخنان وی در مجلس سفاح و گفتوگوی نسبتاً مفصلش با خلیفه، از جمله روایات دلنشین وخواندنی است.
علاوه بر خلفا، وی را با دیگر مشاهیر آن روزگار نیز روابطی بوده است، چنانکه خود میگوید، در بصره، همسایه
حسن بصری (د ۱۲۱ق/۷۲۸م) بود و در جلسات او شرکت میکرد.
پسر عمش شبیب بن شیبه که مانند او از مشاهیر خطبا بود،
معارضه داشت،
و روزی به او گفت تسلط تو بر سخن هشداری است بر مرگ من، چه خاندان ما چنان است که چون خطیبی در آن ظهور کند، خطیب پیشین در میگذرد.
همین ابن شیبه، و نیز
محمد بن ذکوان و
ابراهیم بن سعد از او روایت کردهاند.
در فصاحت و بلاغت و حاضرجوابی او همگان سخن گفتهاند. جاحظ خود، و نیز از قول
مکی بن سواده شاعر، در وصف حاضرجوابی و حضورذهن او گوید: در پایان کلام، بر آنچه در آغاز گفته بود، استحضار داشت و در هر محفل، بر نخبگان، حتی بر
دغفل و
سحبان، غالب میآمد، و آنگاه که بالبداهه سخن میگفت، دیگر سخنوران در مقابلش بسیار ضعیف به شمار میآمدند. همو درباره سخن خالد در مجلس سفاح که در قبال مفاخره منسوبان خلیفه ایراد کرد، میگوید که اگر این گفتار را از پیش تدارک دیده باشد، سخنوری است سخت قوی
حافظه، و اگر آن را بالبداهه ساخته باشد، در جهان مانند ندارد.
ابن قتیبه و
ابن معتز نیز او را در شمار مشهورترین سخنوران عرب یاد کردهاند و
حصری او را حافظ اخبار دوره
اسلامی و سرگذشت خلفا و داستانهای نادر، و خلاصه همه معلومات لازم ادبی میداند. دو روایتی که پیش از ابن بدانها اشاره رفت نیز بر سخندانی او دلالت تمام دارند: هنگامی که عمر بن عبدالعزیز را موعظه کرد، خلیفه چنان متأثر شد و چندان گریست که از هوش رفت؛
نيز هنگامى كه همراه موكب هشام به قصد تفريح به باديه رفت، بىاعتباري دنيا را به سخنانى چنان مؤثر نزد خليفه باز نمود كه وي گريست و سفر تفريحى خود را ناتمام گذاشت و فرمان بازگشت داد.
همچنین زمانی که در مجلس هشام در باب شاعران بزرگ دوره
اموی با حضور خود آنان اظهارنظر کرد،
مسلمة بن عبدالملک او را در توصیف، از همه گذشتگان و معاصران برتر انگاشت و هشام اظهار داشت که مانند آن را ندیده است.
به رغم این روایات و آنچه ما از ذکرش خودداری کردهایم، باز ابن اهتم از بلای «لحن» در امان نماند. جاحظ
او را در صف بلیغانی که سخن نادرست و
اعراب غلط در کلامشان راه داشت، آورده است، نیز در مجلس بلال بن ابیبرده، به حدی لحن در کلامش فزونی یافت که او سخت برآشفت و نخواست دیگر اخبار خلفا را با خطاهایی چنین فاحش بشنود. به همین سبب بود که ابن اهتم از آن پس به
مسجد بصره میرفت و
نحو میآموخت.
یکی از خصوصیات شگفت ابن اهتم، همانا
بخل اوست که در اکثر منابع عمده به آن اشاره شده است.
مرزبانی و
یاقوت او را یکی از چهار شاعر بخیل عرب دانستهاند، به سبب همین ویژگی است که ابن اهتم، یکی از قهرمانان کتاب البخلای جاحظ گردیده است.
از خلال برخی از مآخذ برمیآید که ابن اهتم، شاعر نیز بوده است.
ابن ندیم در زمره کتابهایی که
مدائنی در اخبار شاعران تألیف کرده است، از کتابی به نام کتاب خالد بن صفوان، نام میبرد. دو گزارش مرزبانی
که در هر یک
بیتی از او نقل شده است، همین معنی را تأیید میکند، اما
مبرد تصریح میکند که خالد
شعری نگفته است.
در زمره مخطوطات کتابخانه امام یحیی در
یمن قصیدهای به نام «عروس» از خالد بن صفوان باقی است،
ولی بعید است که این قصیده از ابن اهتم باشد، زیرا زرکلی در شرح حال خالد بن صفوان القنّاص، به استناد مآخذی که در اختیار داشته، قصیدهای با قافیه نون با نام عروس به وی نسبت داده است،
از این رو محتمل است که قصیده محفوظ در کتابخانه امام یحیی همین قصیده و از القناص باشد. کتابی مستقل مشتمل بر گفتههای او نیز وجود داشته که به گفته جاحظ
بین وراقان دست به دست میگشته است.
به نقل ابن ندیم
عبدالعزیز یحیی جلودی (د بعد از ۳۳۰ق، ص۹۴۲م) همشهری خالد، کتابی به نام اخبار خالد بن صفوان، تألیف کرده که ممکن است همین کتاب باشد که جاحظ از آن نام برده است.
موضوع سخنان و نکتههایی که از ابن اهتم نقل کردهاند، غالباً مضامین
اخلاقی پندآمیز است که نمونههایی از آنها در کتب بزرگ ادب و تراجم آمده است.
(۱) ابن جوزی، عبدالرحمان، المصباح المضیء، به کوشش ناجیه عبدالله ابراهیم، بغداد، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
(۲) ابن حجر، احمد، الاصابة فی تمییزالصحابة، قاهره، ۱۳۲۸ق.
(۳) ابن خلکان، وفیات.
(۴) ابن عبدالبر، یوسف، بهجةالمجالس و انسالمجالس، به کوشش محمد مرسی الخولی، بیروت، ۱۹۸۱م.
(۵) ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۶) ابن قتیبه، عبدالله، عیونالاخبار، قاهره، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م.
(۷) ابن قتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۸) ابن معتز، عبدالله، طبقاتالشعراء، به کوشش عبدالستار احمد، فراج، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۶۵م.
(۹) ابن منقذ، اسامه، لبابالآداب، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م.
(۱۰) ابن نباته، محمد، شرحالعیون، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۴م.
(۱۱) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۲) ابن هشام، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۱۳) ابوالفرج اصفهانی، علی، اغانی، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۱۴) یسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء العمری، بغداد، ۱۹۷۵م.
(۱۵) بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، به کوشش مصطفی سقا، قاهره، ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م.
(۱۶) جاحظ، عمرو، البخلاء، به کوشش احمد العوامری و علی جارم، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۷) جاحظ، البیان و التبیین، به کوشش حسن
سندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۱۸) حصری، ابراهیم، زهرالآداب و ثمرالباب، به کوشش زکی مبارک، بیروت، ۱۹۷۲م.
(۱۹) ذهبی، محمد، سیر اعلامالنبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و حسین الاسد، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲۰) زرکلی، الاعلام.
(۲۱) صابی، محمد، الهفوات النادرة، به کوشش صالح الاشتر، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۲۲) صفدی، خلیل، نکت الهمیان، قاهره، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
(۲۳) ضبی، مفضل، المفضلیات، به کوشش احمدمحمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۲۴) علمالهدی، علی، امالی المرتضی، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
(۲۵) قالی، اسماعیل، الامالی، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
(۲۶) ماوردی، علی، ادبالدنیا و الدین، به کوشش محمد صباح، بیروت، ۱۹۸۶م.
(۲۷) مبرد، محمد، الکامل، قاهره، ۱۳۴۷ق/۱۹۲۸م.
(۲۸) مرزبانی، محمد، الموشح، به کوشش محبالدین الخطیب، قاهره، ۱۳۸۵ق.
(۲۹) مرزبانی، نورالقبس المختصر من المقتبس، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۳۰) مغربی، عبدالقادر، «مخطوطات یمانیة»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
(۳۱) نهشلی، عبدالکریم، الممتع فی صنعة الشعر، به کوشش عباس عبدالساتر، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳۲) وشاء، محمد، الظرف و الظرفاء، به کوشش فهمی سعد، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۳۳) یاقوت، ادبا.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابناهتم»، ج۳، ص۹۱۸.