ابنابیالشوارب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبن
اَبی الشَّوارِب، نام افراد خاندانی
اموی تبار میباشد که در سده های ۳ و ۴ق /۹ و ۱۰ م، فقیهان،
محدثان و
قاضیانی از آن برخاستند.
اعضای این خاندان به ابوالشّوارب «محمد
بن عبدالله
بن ابی عثمان
بن عبدالله
بن خالد
بن اُسید بن ابی العیص بن امیة
بن عبدشمس
بن عبدمناف» منسوبند.
خطیب بغدادی در این نام و
نسب ، عبدالله
بن ابی عثمان را ذکر نکرده است.
افراد این خاندان ظاهراً نخستین بار در روزگار خلافت
متوکل که با
شیعیان و
معتزلیان ، در برخی مسائل خاصه در باب
خلق قرآن سخت مخالفت میورزید،
برآمدند و به عنوان
فقیهان و قاضیان
مذهب تسنن (
حنفی : مذهب اهل عراق) یک چند در صحنه
دین و
سیاست ظاهر شدند. با آنکه گفتهاند از این خاندان ۲۴ تن به منصب
قضا دست یافتند و ۸ تن از این میان به
قاضی القضاتی رسیدند.
تنها از ۹ تن از آنان آگاهی هایی در دست است، بدین قرار:
۱. محمد
بن عبدالملک
بن ابی الشّوارب، ابو عبدالله (د ۲۴۴ق/ ۸۵۸م)، اُبُلّی بصری
یا قرشی بصری.
وی پس از ۱۵۰ق /۷۶۷م متولد شد
و از کسانی چون عبدالعزیز
بن مختار، ابوعوانه، عبدالواحد
بن زیاد،
کثیر
بن سلیم و عبدالله ابلّی، یاران
انس بن مالک ،
> حدیث شنید.
محدثان بزرگی چون
ابواسماعیل ترمذی ، باغندی، ابن
ابی الدنیا،
محمد بن جریر طبری و حسن
بن علی المعمری
از او روایت کردند و ابو علی جیانی حتی نام او را در زمره شیوخ
ابو داوود یاد کرده است
و
ذهبی خاطر نشان ساخته که محدثان مشهوری چون
مسلم و
نسایی نیز او را در سلسله
روات خود جای داده اند.
محمد
بن ابی الشوارب تا ۲۳۴ق /۸۴۸م در
بصره میزیست. در این سال متوکل عباسی گفت و گو درباره
حدوث و قِدَم قرآن را نهی کرد و فقیهان و محدثان، از جمله محمد
بن ابی الشوارب را به
سامرا فرستاد تا به تدریس و ترویج حدیث بپردازند.
ابن
ابی الشوارب با آنکه به
مذهب تسنن سخت پای بند بود، شاید به آن سبب که متوکل عباسی معتزلیان و شیعیان را دشمن میداشت، خلیفه را میستود،
ولی اشتغال به کارهای دولتی، حتی منصب قضا را نمیپسندید و پسر خود حسن را به آن سبب که عهده دار قضا شده بود، سرزنش کرد و از
آتش دوزخ برحذر داشت
و خود نیز منصب قضای بصره را به رغم درخواست خلیفه نپذیرفت.
از تاریخ بازگشت محمد
بن ابی الشوارب به بصره، که خود بعدها از آن ابراز
پشیمانی کرد، ولی با اینهمه تا پایان عمر همانجا ماند، اطلاعی در دست نیست.
محمد
بن ابی الشوارب را محدثی «
ثقه » دانستهاند و بسیاری از محدثان او را «
توثیق » کرده اند.
۲. حسن
بن محمد
بن عبدالملک
بن ابی الشوارب، ابو محمد (۲۰۷-۲۶۱ق /۸۲۲ - ۸۷۵م).
نخستین بار از او در ۲۴۰ق یاد شده است. در این سال - که
خطیب بغدادی آن را به اشتباه ۲۰۴ق یاد کرده است - از سوی
قاضی القضاة جعفر
بن عبدالواحد به عنوان عالم ترین
فقیه و
قاضی ، منصب قضای سامرا را در دست گرفت.
به گفته
طبری ابن
ابی الشوارب در ۲۴۱ق /۸۵۵م نیز به عنوان قاضی و فقیهی جوان از سوی قاضی القضاة که برای بازپس گرفتن
اسیران مسلمان از
رومیان در مقابل
فدیه به مرز
امپراتوری بیزانس رفته بود، به نیابت از او بر مسند قضا نشست.
پس از قتل متوکل، در روزگار
مستعین ، حسن
بن ابی الشوارب نیز مانند دیگر
امویان ، مقام خویش را در
دارالعامه که مرکز رسیدگی به کارهای مردم بود، از دست داد.
همین معنی سبب شد که ابن
ابی الشوارب مستعین خلیفه را دشمن بدارد و در
خلع او شرکت جوید و برای
المعتز بیعت گیرد.
خلیفه جدید نیز به پاداش این کار، وی را به قاضی القضاتی منصوب کرد
و وفادارترین کس نسبت به خود دانست.
در ۲۵۵ق /۸۶۹م که خواستند معتز را از خلافت خلع کنند، صالح
بن وصیف از ابن
ابی الشوارب خواست که
خلع نامه بنویسد، ولی او از این کار تن زد.
با اینهمه نام او را در زمره شاهدان خلع خلیفه ذکر کرده اند.
شاید همین مخالفت باعث شد که
مهتدی ، خلیفه جدید او را از منصب قضا خلع کند و به
زندان افکند،
گرچه چنین مینماید که باز بر مسند قضا نشسته باشد
در روزگار خلافت معتمد به عنوان قاضی القضاة مأمور شد تا نسخه ای از «
ولایت عهدنامه » پسر و برادر معتمد را به
کعبه بیاویزد
و ظاهراً در همین سفر بود که وی از
مکه رهسپار
مدینه شد و تا پایان عمر همانجا ماند.
۳. علی
بن محمدبن عبدالملک
بن ابی الشوارب، ابوالحسن (د ۲۸۳ق/ ۸۹۶م)، محدث، فقیه و قاضی سدة ۳ق /۹م.
وی در روزگاری که برادرش حسن
بن محمد قاضی القضاة بود، منصب قضای
سامرا داشت.
پس از مرگ حسن، معتمد خلیفه، وزیر خود
عبیدالله بن یحیی بن خاقان را نزد ابن
ابی الشوارب فرستاد تا او را به پذیرش منصب برادر تشویق کند. وی در آغاز نپذیرفت، اما بعد به اصرار وزیر به آن کار تن در داد
و در ۲۶۲ق /۸۷۶م به جای برادر نشست.
در ۲۸۳ق /۸۹۶م که اسماعیل
بن اسحاق قاضی
بغداد درگذشت، این شهر بیش از ۳ ماه بی
قاضی ماند تا در
ربیع الثانی همان سال ابن
ابی الشوارب منصب قضای بغداد را نیز عهده دار شد،
ولی ۶ ماه بعد در ۷ و به قولی در ۱۱ شوال درگذشت.
علی
بن محمد که واپسین
محدث از خاندان
ابی الشوارب بود، از کسانی چون ابوالولید طیالسی، سهل
بن بکّار و ابراهیم
بن بشّار
حدیث شنید و یحیی
بن محمد
بن صاعد، موسی
بن محمد الزرقی، احمد
بن عثمان الادمی و اسحاق
بن احمد الکاذی از او روایت کردند.
ابن
ابی الشوارب را که بر مذهب اهل عراق
یعنی
حنفی بود، محدثی «ثقه» دانسته و گفتهاند که وی مردی نیکو سیرت و درستکار بود و در
قضاوت از حق منحرف نگشت.
وی ازجمله محدثانی است که
وکیع از آنان روایت کرده است.
۴. عبدالله
بن علی
بن محمد، ابوالعباس (د ۲۹۸ یا ۳۰۱ق /۹۱۱ یا ۹۱۴م).
از آغاز کار او آگاهی چندانی در دست نیست. به گفته خطیب بغدادی، مکتفی در ۲۹۲ق /۹۰۵م او را به قضاوت بغداد برگماشت و عبدالله تا ۲۹۶ق /۹۰۹م بر آن مسند ماند.
ظاهراً در همین اوقات بود که وی از پیوستن به هواخواهان ابن المعتز برضد
مقتدر خودداری کرد و مقتدر به پاداش این کار، قضای دو سوی بغداد و به قولی بخش شرقی آن و
حوزه مالیاتی محمد
بن یوسف: نهر بوق، دبیس، راه
خراسان ،
مداین ، نهروانات، زوابی (زابها)، آبگیر فرات،
سر من رای و راه
موصل را به او سپرد.
ابن
ابی الشوارب تا
جمادی الثانی ۲۹۸ که گرفتار
سکته و
فلج شد و به قولی درگذشت،
بر آن مسند بود، اما ۲۷
رجب ۳۰۱ که برخی آن را تاریخ درگذشت وی دانسته اند
درست تر به نظر میآید، زیرا گفتهاند که ابن ثوابة وزیر در ۳۰۰ق /۹۱۳م،
مالیات سنگینی بر او بست.
ظاهراً مردم از کار عبدالله در منصب
قضا ناخشنود بودند، زیرا که در
بیماری وی شادمانی کردند، اگرچه برخی از منابع خودِ او را مردی درستکار دانسته و کج روی در کار قضا را به کارگزارانش نسبت داده اند.
۵. محمد
بن عبدالله
بن علی
بن ابی الشوراب (د ۳۰۱ق /۹۱۳م).
وی پس از بیماری پدرش در جمادی الثانی ۲۹۸ به فرمان مقتدر به جای او نشست،
اما چون به زندگی دنیوی گرایش داشت و از کارهای ناشایست روی گردان نبود، مردم او را نکوهیدند و شعرا در
هجوش شعر سرودند.
با اینهمه تا
صفر ۳۰۱ که ابوعمر محمد
بن یوسف به منصب قضا نشست، بر آن شغل بود و ۴۰ روز بعد - قبل از مرگ پدرش عبدالله - درگذشت.
۶. حسن (حسین)
بن عبدالله
بن علی
بن ابی الّشّوارب، ابومحمد (د ۳۲۵ق /۹۳۶م). وی پس از استعفای ابوالحسین عمر
بن حسن اشنانی (۳۱۶ق /۹۲۸م) به سمت قضای
بغداد منصوب شد
و تا
رمضان ۳۲۰ق که مقتدر او را عزل کرد، بر آن مسند بود،
اما
قرطبی اندکی پس از این تاریخ که وی پیکر مقتدر را از مونس تحویل گرفت، هنوز از او به عنوان قاضی یاد کرده است،
همدانی
نیز وقتی ابن
ابی الشوارب برای واداشتن قاهر خلیفه به استعفا به نزد وی رفت، از او به عنوان قاضی یاد کرده است و چنین مینماید که وی در روزگار راضی نیز بر آن مسند بوده است.
در تاریخ
درگذشت او اختلاف است.
صولی و
خطیب بغدادی مرگ او را در
محرم ۳۲۵ و
سمعانی در ۳۲۸ق دانسته اند.
۷. محمد
بن حسن (حسین)
بن عبدالله
بن ابی الشوراب (۲۹۲- ۳۴۷ق /۹۰۵- ۹۵۸م).
فقیه و قاضی
اموی بغدادی.
از آغاز کار او اطلاعی در دست نیست، ولی چنین مینماید که در ۳۲۱ و ۳۲۲ق /۹۳۳و ۹۳۴م منصب
قاضی القضاتی داشته، زیرا قاضیان
مصر را هم وی
عزل و نصب میکرده است.
به گفته
ابن حجر او در ۳۲۷ق از مسند قضا عزل شد و ابو نصر یوسف
بن عمر
بن ابی عمر، که پدرانش از سالیان پیش بر سرمنصب قضا، با بنوالشوارب رقابت سختی داشتند، جای او را گرفت.
با اینهمه
مسعودی از او به عنوان قاضی بخش غربی بغداد نام برده و همدانی
می گوید: در
ربیع الاول ۳۳۳ به دستور
مستکفی خلیفه بر آن مسند نشست.
اگرچه خلیفه او را سال بعد عزل و به
سامرا تبعید کرد، ولی چیزی نگذشت که خلیفه جدید،
المطیع ، او را در ۳۳۴ق به قضای بغداد، حرمین،
یمن ، مصر، سامرا و پاره ای از توابع
عراق و
شام گماشت،
اما چندان نپایید که در ۳۳۵ق /۹۴۶م خلیفه او را از این منصب نیز عزل کرد.
در سبب این عزل گفتهاند که با
کفش سرخ به
دارالخلافه رفت و ابن
ابی عمرو شرابی حاجب که با وی دشمنی داشت، بر او خشم گرفت و دستور داد تا بهسختی وی را زدند. ابن
ابی الشوارب به سرای خویش بازگشت و از خجلت بیرون نیامد تا درگذشت.
ابن
ابی الشوارب به رغم زشت کاری و
رشوه خواریش در کار قضا، مردی بخشنده
و طالب
حدیث بود.
از احمد
بن محمد
بن مسروق طوسی حدیث شنید و حسین
بن محمد
بن سلیمان کاتب از او
روایت کرد.
۸. عبدالله
بن حسن
بن ابی الشوارب، ابوالعباس (د ۳۸۵ق/۹۹۵م).
وی در ۳۵۰ق /۹۶۱م ظاهراً پس از مرگ قاضی ابوالسائب عتبة
بن عبدالله، به کوشش
ارسلان جامه دار ، و در ازای ۲۰۰ هزار
درهم که قرار شد هر ساله به
خزانه امیر معزالدوله بپردازد، به جای قاضی متوفی بر مسند قضا نشست،
اما
المطیع خلیفه، قاضی جدید را به رسمیت نشناخت و وی را به نزد خود راه نداد.
با اینهمه وی اندکی بعد منصب
احتساب و
شحنگی را نیز در مقابل
رشوه به دست آورد.
در ۳۵۲ق از تمام این
مناصب عزل شد و کلیه
احکامی که صادر کرده بود ملغی گشت.
از پایان کار او اطلاعی در دست نیست. شاید وی همان
ابی ابی الشواربی باشد که به گفتة فصیح
در ۳۸۵ق /۹۹۵م درگذشته است.
ابن مسکویه گوید که او مردی بدکردار و زشت رخسار بود.
۹. احمد
بن محمد
بن عبدالله
بن عباس
بن محمد
بن عبدالملک ابن
ابی الشوارب، ابوالحسن (۳۲۹-۴۱۷ق /۹۴۱-۱۰۲۶م).
وی آخرین
قاضی القضاة خاندان
ابی الشوارب
بود که از ۳۹۹ق /۱۰۰۹م پس از ابوعمر
بن عبدالواحد هاشمی به قضای بصره دست یافت
و در
رجب یا
شعبان ۴۰۵ پس از مرگ ابومحمد
بن الاکفانی به قاضی القضاتی منصوب شد
و هنگام
مرگ در آن کار بود.
(۱) ابن
ابی حاتم عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق.
(۲) ابن اثیر، الکامل.
(۳) ابن اثیر، اللباب، بیروت، دارصادر.
(۴) ابن تغری بردی، النجوم.
(۵) ابن جوزی عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
(۶) ابن حجر عسقلانی احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ق.
(۷) ابن حجر عسقلانی احمد، رفع الاصر عن قضاة مصر، در ذیل کتاب الولاة و کتاب القضاة کندی، به کوشش روون گِست، بیروت، ۱۹۰۸م.
(۸) ابن خلکان، وفیات.
(۹) ابن عمرانی محمد، الانباء فی تاریخ الخلفاء، به کوشش قاسم، لیدن، ۱۹۷۳م.
(۱۰) ابن مسکویه احمد، تجارب الامم، قاهره، ۱۳۳۳ق.
(۱۱) خطیب بغدادی احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق/ ۱۹۳۱م.
(۱۲) ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش محمد نعیم، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۱۳) سمعانی عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق.
(۱۴) سیوطی عبدالرحمان، تاریخ الخلفاء، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۷۱ق.
(۱۵) صابی هلال، رسوم دارالخلافة، ترجمة محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۶) صولی محمد، اخبار الراضی و المتقی لله، به کوشش هیورث دن، قاهره، ۱۹۳۵م.
(۱۷) طبری، تاریخ.
(۱۸) العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق، به کوشش عبدالمنعم داوود، نجف، ۱۳۹۲ق.
(۱۹) فصیح خوافی، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۱ش.
(۲۰) قرطبی عریب، صلة تاریخ الطبری، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار سویدان.
(۲۱) کتبی محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.
(۲۲) کندی محمد، الولاة و القضاة، به کوشش روون گست، بیروت، ۱۹۰۸م.
(۲۳) مسعودی علی، التنبیه و الاشراف، لیدن، ۱۸۹۳م.
(۲۴) مسعودی علی، مروج الذهب، به کوشش اسعد داغر، قاهره، ۱۳۶۷ق.
(۲۵) وکیع محمد، اخبار القضاة، قاهره، ۱۳۶۶ق.
(۲۶) همدانی محمد، تکملة تاریخ طبری، به کوشش البرت یوسف کنعان، بیروت، ۱۹۶۱م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنابیالشوارب»، ج۲، ص۸۲۸. ]