ابن دراج قسطلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ دَرّاج با نام کامل ابوعمر احمد بن محمد بن عاص قَسطَلّی (۳۴۷-۴۲۱ق/ ۹۵۸-۱۰۳۰ م)، شاعر و کاتب اواخر عصر
امویان اندلس و اوایل دورۀ ملوک الطوایف در آن سرزمین بود.
او از خاندان بنی دراج در قسطله بود که در جوانی سفرهایی به قرطبه کرده و به فراگیری
علم و ادب و آشنایی با محافل ادبی آن پرداخته و کاتب دیوان انشاء شده است. وی مدتی از کاتبان و شاعران حکومت امویان بود و بعد از پایان حکومت آنها، سالها در نابسامانی و سرگردانی و به امید یافتن ممدوحی قدرتمند، از میان مدعیان خلافت، سفرها کرد تا اینکه سرانجام به سَرَقُسطه نزد
منذر بن یحیی تُجیبی رفت و مدیحهسرای بارگاه او شد. این دوره پس از سالها پریشانی و نابسامانی دورۀ آسایش و کامروایی مجدد او بود که تا اواخر عمر ابن دراج ادامه داشت.
ابن دراج در
شعر و ادب اندلس سهمی بسزا دارد که از توصیفات معاصران و صاحبنظرانِ پس از او میتوان دریافت. شعر او از همان زمان شهرت داشت و در کنار شاعران نامدار آن زمان ذکر شده است. دیوان ابن دراج از آثار اوست که
ابن حزم شاگرد نامدار او و دیگر شاگردانش از راویان دیوان او بودند.
از زندگی ابن دراج، ابوعمر احمد بن محمد بن عاص قَسطَلّی تا حدود ۳۵ سالگی تقریباً هیچ اطلاعی در دست نیست. غالب منابعی نیز که به شرححال وی پرداختهاند، تنها به ذکر مقام او در بارگاه
منصور بن ابیعامر و نقل نظرات ستایشآمیز
ثعالبی و
ابن حزم دربارۀ وی بسنده کردهاند، اما دیوان او که ظاهراً در زمانی نزدیک به عصر شاعر گردآوری شده و به ویژه عناوینی که گردآورندۀ گمنام دیوان در آغاز هر قطعه از سرودههای وی آورده، منبع گرانبهایی است که میتواند برای آگاهی از سیر کلی زندگی و احوال شاعر در نیمۀ دوم عمرش، پژوهشگران را سودمند افتد.
ابن دراج در خانوادهای توانگر
از
قبیله بربر نژادِ صِنهاجه به دنیا آمد.
زادگاه او را در منابع متعدد قسطله نوشتهاند.
خاندان او، بنی دراج، از دیرباز در این شهر ساکن بودند و نیای وی درّاج، و فرزندانش یکی پس از دیگری مقام ریاست قسطله را بر عهده داشتند و به همین سبب نیز این شهر به قسطلۀ دراج شهرت یافته بود.
موقعیت جغرافیایی این شهر به درستی روشن نیست. بسیاری از پژوهشگران معاصر ازجمله
بلاشر،
لوی پرووانسال،
نیکل،
گارسیاگومز و
پالنسیا با استناد به نظر
حمیری آن را همان قریۀ کاسلای امروزی، واقع در پرتغال، بر کنارۀ اقیانوس اطلس میدانند، اما
محمود مکی با استناد به نظر
ابن سعید قسطله را کازالیلای امروز و قریهای از منطقۀ جیان و در شمال آن، یا کاستلار دِ سانتیستبان در شمال شرقی جیان پنداشته است.
چنانکه اشاره شد، از دوران کودکی و جوانی ابن دراج اطلاعی در دست نیست، ولی میتوان احتمال داد که در جوانی سفرهایی به قرطبه کرده و در آن شهر که مرکز تجمع شاعران و ادیبان
اندلس بود، به فراگیری
علم و ادب و آشنایی با محافل ادبی آن سامان پرداخته
و دیری نپاییده است که کاتب دیوان انشاء شده است
هر چند در هیچیک از اشعار وی اشارهای به مناصب دیوانی یا درباری او پیش از عصر
عامریان نشده است.
ابن دراج وارد حکومت عامریان شده و تا پایان حکومت آنها کاتب و شاعر آنها بود.
به قدرت رسیدن
منصور بن ابیعامر، حاجب بزرگ، که نخستین ممدوح ابن دراج بود،
سرآغاز دوران شهرت و عزت او گشت. چگونگی ورود ابن دراج به بارگاه منصور روشن نیست، اما چون وی نخستینبار در
۳۸۲ق/ ۹۹۲ م منصور را مدح گفته
میتوان گفت که دورۀ خدمت یا دستکم درخشش او در بارگاه منصور احتمالاً از همین زمان آغاز شده است. البته روایتی از
ابن خطیب حضور او را در جمع شعرایی نشان میدهد که در لشکرکشی معروف منصور به بَرشِلونه در
۳۷۴ق همراه وی بودهاند،
اما در صحت این روایت یا دستکم بخشی از آن تردید باید کرد، چه از پارهای قراین، چنین برمیآید که ابن خطیب نام عدهای از شعرا را که در دورههای مختلف مدیحهسرای منصور بودهاند، یکجا گرد آورده و از آنان به عنوان همراهان منصور در این سفر یاد کرده است،
وانگهی، اگر ابن دراج از ۳۷۴ق یا پیش از آن در خدمت منصور بوده، طبعاً میبایست شعر یا اشعاری در مدح وی سروده باشد، حال آنکه میدانیم تاریخ نخستین مدیحۀ او
۳۸۲ق است. در هر حال درخشش و شهرت ابن دراج از همین تاریخ و با سرودن همین مدیحه که قصیدهای است بلند و زیبا آغاز شد.
این قصیده را شاعر ظاهراً در معارضه با قصیدهای از
صاعد بغدادی سروده
و در آن از سفر خود به قرطبه و وداع با همسر و دختر ۸ سالهاش سخن به میان آورده است.
منصور مدیحۀ ابن دراج را پسندید و فرمان داد تا نام او را در دیوان عطا ثبت کنند.
بدینسان او نیز همچون دیگر شاعران رسمی بارگاه منصور از مستمری ثابت برخوردار شد
اما چون به زودی از او نزد منصور
سعایت کردند و او را به سرقت شعر دیگران متهم ساختند
منصور که خود به رغم جنگاوری از علم و ادب نیز بهرۀ فراوان داشت
و طبق عادت، شعرای بارگاه خود را با شیوههای دقیق میآزمود
ابن دراج را در ۳
شوال ۳۸۲ق/ ۲ دسامبر ۹۹۲ م احضار کرد و در حضور جمع بیاموزد، و چون ابن دراج از این آزمون که بدیههسرایی در حضور دیگر شاعران بود،
سربلند بیرون آمد، منصور به وی پاداش داد و مقام او را در زمرۀ شعرای بارگاه خود تثبیت کرد.
ابن دراج خود در قصیدۀ مشهوری که در مدح منصور و به گفتۀ
حمیدی در همان مجلس، سروده به این آزمون و موفقیت خود در آن اشاره کرده
و افزون بر آن بر احاطۀ خود به فن کتابت و خطابه نیز تاکید ورزیده است (بیت ۳۸). شاید این امر با منصب دیگر وی یعنی کتابت دیوان انشاء بیارتباط نبوده باشد،
و جالب آنکه برخی از منابع نیز از وی نخست به عنوان کاتب و سپس شـاعر بـارگاه منصور یاد کردهاند
از این هنگام به بعد ابن دراج به عنوان شاعر و کاتب رسمی دربار از منزلتی والا برخوردار شد، گرچه بعدها ظاهراً آزمونهای دیگری نیز پیش آمد،
مقام و مرتبۀ عالی او در بارگاه عامریان همواره پایدار ماند.
ابن دراج اشعار بسیاری در مدح منصور سروده و در لابلای آنها بسیاری از رویدادها و تحولات تاریخی عصر او را که از دورانهای رونق و عظمت اندلس به شمار میآید، ثبت کرده است، از جمله ورود برخی پادشاهان ممالک مسیحی اندلسی به قرطبه و استقبال قدرتمندانۀ منصور از آنان است که در پارهای موارد، جز اشعار ابن دراج منبع دیگری از آنها خبر نداده است
و نیز خبر برخی لشکرکشیهای معروف منصور به سرزمینهای مسیحی اندلس را که با پیروزیهایی بزرگ همراه بود، فقط در اشعار او میتوان یافت. ابن دراج که در بسیاری از این لشکرکشیها همراه منصور بوده، تصاویری زنده و پرشکوه از نبردهای وی به دست داده است.
در یکی از مهمترین این لشکرکشیها، یعنی غزوۀ شَنتیاقُب، ابن دراج به فرمان منصور و از جانب او فتحنامۀ معروف را نوشت که به قرطبه نزد
هشام بن حکم خلیفه و سایر مراکز مهم اندلس فرستاده شد. گویند وی در این فتحنامه شرحی کامل از این لشکرکشی و عرصههای پیکار در عباراتی بدیع و با تعابیری زیبا به رشتۀ تحریر درآورد. این سند تاریخی که اکنون از میان رفته است، ستایش و شگفتی همگان را برانگیخت و در زمان خود همواه مورد استفادۀ ادیبان بود.
پس از مرگ منصور در
۳۹۲ق/ ۱۰۰۲ م پسرش
عبدالملک مظفر به جای او منصب حجابت یافت. عبدالملک با آنکه عنایت کمتری به شعر و ادب داشت، به احترام پدر همچنان راه و روش او را ادامه داد
و شاعران و ادیبان بارگاه وی ازجمله ابن دراج را، که ظاهراً نگران تغییر اوضاع بود، محترم داشت و مقام شاعر را همچنان در دیوان عطا تثبیت کرد. ابن دراج خود در مدیحهای به این امر اشـاره کرده است
او در این دوره نیز همچون دورۀ منصور به عنوان کاتب و مدیحهسرای رسمی دربار از منزلتی والا برخوردار بود و همچنان در اشعار خود پیروزیهای نظامی عبدالملک را در سرزمینهای مسیحی تصویر میکرد
با اینهمه به نظر میرسد که او گاه به دلایلی نامعلوم مورد بیمهری دربار قرار گرفته و این ظاهراً با وزارت
عیسی بن سعید یَحْصِبی معروف به قَطّاع که او نیز ممدوح ابن دراج بود، بیارتباط نبوده است. شاعر دستکم دو قطعه در
مدح وی سروده و در یکی از آنها از وضع نابسامان خود شکایت کرده است.
این نابسامانی احتمالاً با رفتار عیسی با او پیوند داشته، چه مدتی بعد که عیسی در توطئهای بر ضد عبدالملک گرفتار و کشته شد (
۳۹۷ق/ ۱۰۰۶ م)، ابن دراج در قطعهای که در مدح عبدالملک سرود، عیسی را سخت نکوهید و با اشاره به جفایی که از او دیده بود، از مرگ وی ابراز شادمانی کرد.
پس از مرگ عبدالملک در
۳۹۹ق/ ۱۰۰۸ م برادرش عبدالرحمان چند صباحی منصب حجابت یافت، اما به زودی به دست محمد بن هشام (مهدی) از مقام خود برکنار و اندکی بعد کشته شد و با مرگ او دستگاه حکومت عامریان فرو ریخت.
با شروع «فتنه» و برچیده شدن خلافت اموی، دورۀ نابسامانی و سرگردانی ابن دراج نیز آغاز شد
پس به امید یافتن ممدوحی قدرتمند، از میان مدعیان خلافت در قرطبه نخست محمد بن هشام را مدح گفت
و پس از کشته شدن او به مدح قاتل او
سلیمان بن حکم (المستعین بالله) و بربرهای حامی وی پرداخت
اما چون از او نیز نومید شد، به جانب وزیر وی
قاسم بن حَمّود علوی متمایل گشت و در قصیدهای که در مدح او و
اهل بیت (علیهمالسّلام) سرود از پریشانی خود و خانوادهاش در کشاکش «فتنه» سخن گفت
سپس از او نیز جدا شد و در
۴۰۴ق/ ۱۰۱۳ م قرطبه را ترک گفت و با گذر از
تنگه جبل الطارق به سَبته نزد علی بن حمود برادر قاسم رفت و در آنجا یکی از مشهورترین قصاید خود را در مدح وی و اهل بیت (علیهمالسّلام) سرود.
البته شک نمیتوان داشت که ستایشهای وی از خاندان
علی (علیهالسّلام) در این اشعار نه برخاسته از تمایلات شیعی او که بنابر ملاحظات سیاسی بوده است.
سفر ابن دراج به سبته ظاهراً چندان به درازا نکشیده و او پس از قطع امید از حمودیان به اندلس بازگشته است.
از این زمان تا
۴۰۸ق ابن دراج در جستوجوی حامیانی قدرتمند و ادبدوست به بارگاه امیرانی که اغلب از موالی عامریان بودند، از جمله خیران عامری در المریه
مبارک و مظفر در بلنسیه
لبیب عامری در طُرطوشه
و دیگران سفر کرد و قصاید و رسایلی در مدح آنان پرداخت
اما آن سفرها و این سرودهها و نگاشتهها که
ابن بسام آنها را سخت زیبا و دلکش یافته است، او را چندان سودی نبخشید
و نیل به شکوه و رونق گذشته برای وی همچنان دور از دسترس ماند.
ابن دراج سرانجام در ۴۰۸ق به سَرَقُسطه نزد
منذر بن یحیی تُجیبی رفت و مدیحهسرای بارگاه او شد.
دورۀ اقامت ابن دراج در سرقسطه، که در آن هنگام به یُمن سیادت
تجیبیان از رونق مادی و معنوی برخوردار شده بود
دورۀ آسایش و کامروایی مجدد او نیز بود. منذر مردی ادبدوست، و بارگاه پرشکوه او مجمع عالمان و ادیبان بسیاری بود
ابن دراج که در این هنگام سالهای آخر عمر خود را میگذراند، با ورود به بارگاه وی پس از سالها پریشانی و نابسامانی فراغت تازهای یافت و با قصاید بسیاری که در مدح منذر و فرزندش یحیی سرود، دورۀ تازهای از شهرت و عزت را آغاز کرد که حدود ۱۰ سال به درازا کشید.
بیش از یک سوم قصاید ابن دراج در این دوره سروده شده است. در این دوران نیز وی همچون گذشته، ستایشگر پیروزیهای نظامی و سیاسی ممدوحان خود بود
و همۀ مراسم و رویدادهای بزرگ را از مناسبتهای معمولی گرفته تا ورود امیران مسیحی به سرقسطه در اشعار خود منعکس میکرد
و افزون بر این به تدریس
لغت و ادب و
انساب نیز اشتغال داشت.
در دورۀ حکومت یحیی بن منذر که پس از مرگ پدر جانشین وی شد، مقام و منزلت ابن دراج همچنان پایدار ماند. با اینهمه ظاهراً در اواخر دورۀ اقامت در سرقسطه، روابط او با یحیی به تیرگی گرایید، چه خود در قصیدهای که در مدح دوست پرنفوذش ابن باق سروده از بیمهری روزگار شکایت کرده است
و چنین مینماید که به همان سبب دورۀ اقامتش در آن شهر اندکی بعد به پایان رسیده و او به رغم کهنسالی ناچار شده دیگر بار در جستوجوی منزلگاهی تازه و ممدوحی ادبدوست راهی شهرهای دیگر شود.
آخرین امیر نامداری که ابن دراج او را مدح گفت مجاهد عامری امیر قدرتمند و ادبشنـاس دانیـه
بود. شاعر، احتمالاً در
۴۱۹ق، وارد دانیه شده و در قصیدهای که در مدح مجاهد سروده به حال پریشان خود اشاره کرده است.
دو سال آخر عمر ابن دراج نیز ظاهراً در دانیه و با آرامش سپری شد و احتمالاً در همین شهر درگذشت.
ابن دراج در عصری میزیست که در آن، شعر در اندلس به موازات رونق سیاسی رفته رفته راه کمال و پختگی میپیمود و شعرای آن در همۀ زمینههای شعر عرب از نَوریات گرفته تا اُرجوزه و قصیده طبعآزمـایی میکردند.
تمامی دیوان ابن دراج که خود شاعری نوکلاسیکی و پیرو سنن شرقی است، جز پارهای نوریات و مرثیهها، از قصایدی تشکیل شده که وی در مدح بزرگان اندلس سروده است. برخی از این قطعات بر خلاف سنت کهن، سراسر مدح است
اما در پارهای از آنها نیز از ساختمان رایج قصاید کهن پیروی شده و شاعر پس از نسیب و وصف، به مدیح پرداخته،
گاهی نیز اندوه خویش را از ترک همسر و فرزند کوچکش، جایگزین نسیب کرده است
در شعر ابن دراج استفاده از صنایع بدیعی به اوج خود رسیده است.
هنرنمایی در عرصۀ لغت و تاریخ و انساب، توصیفات طولانی در قصاید، بازی با معانی، بیان پیچیده و پرتکلف و انتخاب بحور و قوافی اغلب ثقیل و دشوار از خصوصیات سبک ابن دراج در قصیدهسرایی است.
سرودههای وی آکنده از شواهد و تصاویر ارزشمند تاریخی است.
شاعر، گذشته از آنکه بسیاری از جنبههای زندگی در اندلس و تحولات تاریخی آن سرزمین را به ویژه در دورۀ پرآشوب «فتنه» تصویر کرده، بسیاری از تجربههای شخصی و روحی خود را نیز در لابلای اشعار خویش گنجانده است
با اینهمه اندیشه و احساس در شعر وی سخت تحت الشعاع مهارتهای لفظی و بیانی قرار گرفته، تکلف و پیچیدگی بیان و معنی در اشعار او گاه به حدی است که جز با رنج فراوان نمیتوان پی به مضمون آنها برد.
شعر ابن دراج همچون اشعار غالب شاعران درباری، بیش از آنکه نشاندهندۀ اصالت و عمق اندیشه باشد، حاکی از میل شدید به تصنع و ظواهر شعری است، چنانکه
بلاشر اشعار او را تقریباً یکسره بیبهره از تجلیات اندیشه خوانده و او را، برخلاف متنبی، مقلدی چیرهدست دانسته که بیآنکه در بند اصالت و عمق معنی باشد، میکوشد تا موضوعات و اسلوبهای رایج شعری را به کار گیرد و با حک و اصلاح و پرداخت آنها و البته بدون توسل به انتحال، اشعار پرتصنع و مطنطن بسراید
به همین جهت است که اسلوب شعری او را با سبک «گونگوراای آرگوته» (۱۵۶۱-۱۶۲۷ م) در شعر اسپانیا مقایسه میکنند.
ابن دراج که از زمرۀ شاعران کاتب (الشعراء الکتاب) شمرده میشد، همۀ خصایص مداحان درباری را در خود جمعآورده بود و فیالمثل ابائی نداشت از اینکه به مناسبتی پدر ممدوح خود را شهید بخواند، اما اندکی بعد با تغییر اوضاع و جلوس امیری دیگر ممدوح معزول را «قعید الشرک» بنـامد.
نثر ابن دراج نیز که جز پارههایی پراکنده از آن بر جای نمانده
همچون غالب نوشتههای منثور دورۀ عامریان سبکی مسجع و مصنوع دارد و زیادهگویی و نقل نکات ادبی و تاریخی و آمیختن نثر به نظم از خصوصیات آن است.
ابن دراج در شعر و ادب اندلس سهمی بسزا دارد. اهمیت او را در این خصوص از توصیفات و ستایشهای گاه مبالغهآمیزی که معاصران و صاحبنظرانِ پس از او از شعرش به عمل آوردهاند، میتوان دریافت. از یک سو در خود اندلس بزرگانی چون
ابن شهید،
ابن حیان، ابن بسام و دیگران سخت او را ستودهاند
و به ویژه شاگرد نامدار وی
ابن حزم (د
۴۵۶ق) او را در ردیف متنبی و ابوتمام شمرده است
از سوی دیگر در
مغرب و
افریقیه و شرق نیز از همان زمان شعر ابن دراج شهرت یافته بود. فیالمثل،
ابن شرف قیروانی مراکشی و
ابن خلدون او را از زمرۀ بزرگان شعر و ادب به شمار آوردهاند و از آن مهمتر، وی هنوز در قید حیات بود که
ثعالبی در
ایران او را ستایش کرد و تعدادی از قصایدش را در یتیمۀ خویش
آورد.
از شاگردان مستقیم ابن دراج، جز ابن حزم، مشاهیر دیگری چون ابوعمر
احمد بن
حسین بن حی تجیبی محمد بن میمون قرشی سرقسطی،
ابوالفرج مظفر سرقسطی و
عبدالملک بن هشام تجیبی سرقسطی نیز شناخته شدهاند.
از این میان ابن حزم و
ابن حی راویان دیوان ابن دراج نیز بودهاند. انتشار این دیوان در خود اندلس از طریق این دو، و در شرق بیشتر از طریق ابن حزم و شاگردانش بوده است
ابن خیر اشبیلی در
قرن ۶ ق نسخههایی از این دیوان در دست داشته که برخی در خود اندلس و برخی نیز در
بغداد فراهم شده بوده است.
(۱) ابن ابار، محمد بن عبدالله، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ ق/ ۱۹۵۶ م.
(۲) ابن ابار، محمد بن عبدالله، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، مادرید، ۱۸۸۲ م.
(۳) ابن بسام شنترینی، علی، الذخیرة، به کوشش احسان عباس، لیبی ـ تونس، ۱۹۸۱ م.
(۴) ابن بشکوال، خلف بن عبدالملک، الصلة، قاهره، ۱۹۶۶ م.
(۵) ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
(۶) ابن خطیب محمد بن عبدالله، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۹۴ ق/ ۱۹۷۴ م.
(۷) ابن خلدون، العبر.
(۸) ابن خلکان، وفیات الاعیان.
(۹) ابن خیر، محمد، فهرسة، به کوشش فرانسیسکو کودرا و ریبرا، بیروت، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۳ م.
(۱۰) ابن دراج، احمد بن محمد، دیوان، به کوشش محمود علی مکی، دمشق، ۱۳۸۱ ق/ ۱۹۶۱ م.
(۱۱) ابن
سعید، علی بن موسی، رایات المبرزین، به کوشش نعمان عبدالمتعال القاضی، قاهره، ۱۳۹۳ ق/ ۱۹۷۳ م.
(۱۲) ابن
سعید، علی بن موسی، المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵ م.
(۱۳) ابن شرف
قیروانی، محمد بن ابی
سعید، رسائل الانتقاد، به کوشش حسن حسینی عبدالوهاب، بیروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۳ م.
(۱۴) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰ ق/ ۱۹۳۲ م.
(۱۵) ابن فضلالله عمری، احمد بن یحیی، مسالک الابصار، نسخۀ عکسی کتابخانۀ احمد ثالث استانبول.
(۱۶) پالنسیا، آنخل گونزالس، تاریخ الفکر الاندلسی، ترجمۀ حسین مؤنس، قاهره، ۱۹۵۵ م.
(۱۷) ثعالبی، یتیمة الدهر، قاهره، ۱۳۵۲ ق/ ۱۹۳۴ م.
(۱۸) حمیدی، محمد بن ابی نصر، جذوة المقتبس، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
(۱۹) حمیری، محمد بن عبدالمنعم، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰ م.
(۲۰) حمیری، محمد بن عبدالمنعم، صفة جزیرة الاندلس، به کوشش، لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۳۷ م.
(۲۱) ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، نسخۀ عکسی دارالکتب.
(۲۲) ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
(۲۳) صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد یوسف نجم، بیروت، ۱۳۹۱ ق/ ۱۹۷۱ م.
(۲۴) عامری، یحیی بن ابی بکر، غربال الزمان، به کوشش محمد ناجی زعبی العمر، دمشق، ۱۴۰۵ ق/ ۱۹۸۵ م.
(۲۵) عباس، احسان، تاریخ الادب الاندلسی، بیروت، ۱۹۶۰ م.
(۲۶) عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی دراندلس، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۴۰۵ ق/ ۱۹۸۵ م.
(۲۷) مراکشی، عبدالواحد، المعجب، به کوشش محمد
سعید العریان و محمد العربی العلمی، قاهره، ۱۳۶۸ ق/ ۱۹۴۹ م.
(۲۸) مکی، محمدعلی، مقدمه و تعلیقات بر دیوان (نک: ابندراج در همین مآخذ).
(۲۹) هیکل، احمد، الادب الاندلسی، قاهره، ۱۹۸۶ م.
(۳۰) حموی، یاقوت، معجم البلدان.
(۳۱) Blachère، Régis، «la vie et l’ oe uvre du poète-épistolier Andalou Ibn Darrag al-Qastelli»، Analecta، Damas، ۱۹۷۵.
(۳۲) Lévi-Provençal، E، La péninsule ibérique au moyen-âge، Leiden، ۱۹۳۸.
(۳۳) Monroe، James، T، Hispano-Arabic Poetry، London، ۱۹۷۴.
(۳۴) Nykl، A R، Hispano-Arabic Poetry، Baltimore، ۱۹۴۶.
(۳۵) Pérès، Henri، La Poésie andalouse en arabe Calassique، Paris، ۱۹۵۳.
•
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن دراج» تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۰/۲۵.