ابن اسلت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابن اسلت ابوقیس انصاری خطمی (د ۱ ق/ ۶۲۲ م)، شاعر جاهلی و رئیس شاخهای از
قبیلۀ اَوْس بود و در منابع متأخر، نامهای دیگری نیز به او دادهاند. زندگی وی مانند زندگی بیشتر شاعران جاهلی به افسانه آمیخته است و چنان است که در بسیاری از
روایات مربوط به او میتوان تردید کرد. بنابر اقوال راویان در پذیرش
اسلام ابن اسلت اختلاف وجود دارد. آنچه بیش از همه موجب شهرت
ابن اسلت گردید، این است که گویند یک یا دو
آیه در حق او و زنش نازل گردیده است.
اِبْنِ اَسْلَتْ، ابوقیس انصاری خطمی (د ۱ ق/ ۶۲۲ م)، شاعر جاهلی و رئیس شاخهای از قبیلۀ اَوْس، زندگی او مانند زندگی بیشتر شاعران جاهلی به افسانه آمیخته است و چنان است که در بسیاری از روایات مربوط به او میتوان تردید کرد. نام او را در منابع کهن صیفی آوردهاند،
اما در منابع متأخر، نامهای دیگری نیز به او دادهاند: حرب (بینقطه)، صَرمۀ
نام دوم اشتباه است و نام اول نیز احتمالاً حرث = حارث بوده است، عبدالله.
حارث
و عُبیدالله.
با این همه
ابوالفرج به صراحت میگوید که جز
ابن اسلت، نامی برای او نمیشناخته است.
هنگامی که میان اوس و
خزرج جنگ به پا شد، وی رهبری قبیلۀ خود را به عهده گرفت.
گویا در خلال همین جنگها بود که پسرش قیس را از دست داد.
در برخی از منابع از پسر دیگر او به نام عُقبه یاد شده که در
جنگ قادسیه به قتل رسید.
ابن اثیر مینویسد که برادرش حُصَین نیز کشته شد، اما حصین، برادرزادۀ
ابن اسلت بود و به قول
ابن حزم در
فتوحات اسلام شهید شد.
اساساً اطلاعات ما دربارۀ فرزندان و برادران او سخت متناقض است. کشمکشهای اوس و خزرج، کلاً به سود
ابن اسلت تمام نشد، و شاید به همین سبب بود که او در
مکه مسکن گزید
به مکه گریخت و بیگمان در آنجا با
قریشیان راه مسالمت و دوستی پیش گرفت. حتی بسیاری از مورخان از
ابن هشام تا ذهبی
اشاره میکنند که او قریشیان را دوست میداشت و به دامادی آنان درآمده بود و بدینسان چندین سال در مکه زیست.
در مقابل،
جاحظ او را «مردی یمانی از اهل
یثرب» میداند که «نه مکی بود، نه تهامی، نه قریشی و نه حلیفِ (هم پیمان) قریش».
در روایاتی که
ابن هشام،
و با تفصیل بسیار
و پس از آن دو، اکثر منابع نقل کردهاند، وی مردی یکتاپرست و پیرو
آیین حنیف جلوه میکند که به سبب نزدیکی با
احبار یهود، از ظهور پیامبر و
دین اسلام آگاهی یافته بود. وی همهجا به دنبال «دین ابراهیم» میگشت و حتی به
شام سفر کرد و نزدیک بود به
آیین یهود درآید، اما سرباز زد و به
حجاز بازگشت.
در اشعاری که به او نسبت دادهاند، مثلاً قطعهای در
و
ابن کثیر
آثار
یکتاپرستی و حتی میل به اسلام و دفاع شدید از آن آشکار است. در قطعهای دیگر به
ابرهه و داستان فیل اشاره کرده است.
همچنین گویند که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، اسلام را به او عرضه کرد (سال اول ق)، او نیز آیین تازه را سخت نیکو یافت و اظهار داشت که این، همان دینی است که در جستوجویش بوده است. پس خواست اسلام آورد، اما هنگام بازگشت از خدمت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)،
عبدالله بن اُبَیّ، او را به ترس از خزرجیان متهم کرد. او نیز سوگند خورد که تا یک سال اسلام نیاورد، اما پیش از آنکه سال به سرآید، درگذشت.
این روایت شاخ و برگ تازه برآورد و گسترش یافت، چنانکه برخی مدعی شدند که او پیش از مرگ اسلام آورد، و یا حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) او را پیغام داد که اسلام بیاور تا در قیامت شفیع تو گردم.
با این همه، راویان عموماً او را مانع اصلی اسلام آوردن قبیلۀ اوس دانستهاند.
در سال اول هجری هیچ خانهای از خانههای انصار نبود که یک یا چند نفر از افراد آن مسلمان نشده باشند، جز چند خانوار بزرگ که یکی از آنها، طایفهای از اوس بود. سبب امتناع این افراد از پذیرفتن اسلام آن بود که از شاعر و رهبر خود
ابن اسلت اطاعت میکردند. ایشان ظاهراً تا پس از
غزوه خندق (۵ ق/ ۶۲۶ م یا حدود آن تاریخ) همچنان سرسختی نشان دادند.
میان اشعار و اطلاعات او از اسلام و پیامبر اسلام از یک سو، و اِعراض از پذیرفتن اسلام از سوی دیگر تناقضی است که البته از نظر نویسندگان هوشمندی چون
ابن اثیر و
ابن کثیر پنهان نمانده است. این دو
موضوع را به تفصیل بررسی کرده، نتیجه میگیرند که وی
مسلمان نشد و بر آیین حنفا باقی ماند.
آنچه بیش از همه موجب شهرت
ابن اسلت گردید، این است که گویند یک یا دو آیه در حق او و زنش نازل گردیده است. همۀ منابع ما (و بیشتر از قول
عکرمه) روایت میکنند که در
عصر جاهلیت زنِ پدرِ خویش را اگر مادرشان نبود، به زنی میگرفتند و او را همچون اموال به
ارث میبردند.
گویند چون
ابن اسلت درگذشت، فرزندش مِحْصَن (یاقیس)، خواست زن پدر خویش کَبشۀ (یا کُبَیشة) را به زنی بگیرد. آن زن نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمد و از او نظر خواست. این
آیه نازل شد که «لایحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثوُا النَّساءَ کَرْهاً... ؛
ای اهل ایمان برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید...»
اما موضوع نزول این آیه در شأن او مورد اتفاق همگان نیست، بلکه به دیگران نیز نسبت داده شده است.
و برخی برآنند که آیۀ لاتَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباءُکُمْ مِنَ النَّساء
در حق اوست.
برخی این موضوع را به پیش از اسلام انتقال داده. گفتهاند:
ابن اسلت خواست با ام عُبَید ضمرة، همسر پدرش اسلت ازدواج کند و این آیه در حق او نازل شد.
در اشعار منسوب به شخصیتی که احوالش در چنین هالهای از ابهام فرو رفته، بیگمان قطعات و ابیات جعلی نیز هست و همانطور که بلاشر
اشاره میکند، در اکثر اشعار منسوب به او، آثار
جعل آشکار است.
گاه خواستهاند یکتاپرستی او را بارزتر سازند، و گاه در پی آن بودهاند که اشاراتی به داستانهای
قرآن کریم در آنها بنهند. از مجموع آثار او شعر فراوانی به جای نمانده و تا آنجا که معلوم شده، از ۹۴ بیت تجاوز نمیکند. کسی نیز تاکنون به این امر که اشعار او را در دیوانی جمعآوری کرده باشند، اشاره نکرده است.
در عصر حاضر هم کسی به گردآوری آنها نپرداخته است. علاوه بر این، چنانکه از سیاهۀ زیر استنباط میشود، به مرور زمان بر اشعار منسوب به او افزودهاند. لذا میتوان پنداشت که راویان آغاز اسلام هم چیز عمدهای از آثار او را در اختیار نداشتهاند.
منابع آثار او بدین قرار است (منابع متأخر را در صورتی که اضافهای نداشته باشند، ذکر نکردهایم) : قصیده با قافیۀ ا عِ: ۲۴ بیت در مفضّل ضبّی.
شمار ابیات در منابع دیگر:
اصمعی : یک بیت؛
ابوزید : ۲۱ بیت؛
ابن سلام : دو بیت؛ جاحظ
: ۲ بیت؛
بحتری : دو بیت؛ ابوالفرج
: ۶ بیت؛
قالی : یک بیت؛
بکری : دو بیت. قطعه با قافیۀ مْ: ۶ بیت در
ابن اسحاق.
شمار ابیات در منابع دیگر: جاحظ
: ۴ بیت؛
ابن کثیر
: ۶ بیت. این قطعه به
اُمیة بن ابیالصّلت نیز منسوب است.
قصیده با قافیۀ ا بِ: ۳۵ بیت در
ابن کثیر.
شمار ابیات در منابع دیگر:
ابن اسحاق
: ۵ بیت؛ جاحظ
: ۴ بیت؛ ذهبی
: ۹ بیت؛
ابن بدران : ۲ بیت؛ قطعه با قافیۀ لِ: ۶ بیت در
ابن کثیر.
شمار ابیات در منابع دیگر:
: ۴ بیت؛ قطعه با قافیۀ ارِ: ۶ بیت در ابوالفرج
قطعه با قافیۀ رَهِ: ۵ بیت در
ابن اثیر.
۳ بیت با قافیۀ بِ در ابوالفرج
دو بیت با قافیۀ نِ در جاحظ
یک بیت با قافیۀ تُ در ابوالفرج
۴ بیت با قافیۀ رُ در ابوالفرج
یک بیت با قافیۀ رادر
ابن ابیعون
یک بیت با قافیۀ رِ در ابوالفرج.
(۱)
ابن ابی عون، ابراهیم بن محمد، التشبیهات، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، لندن، ۱۳۶۹ ق/ ۱۹۵۰ م.
(۲)
ابن اثیر، اُسد الغابة، بیروت، ۱۲۸۶ ق.
(۳)
ابن اثیر، الکامل.
(۴)
ابن اسحاق، محمد، سیرة النبی، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده.
(۵)
ابن بدران، عبدالقادر بن مصطفی، تهذیب تاریخ
ابن عساکر، دمشق، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۰ م.
(۶)
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، قاهره، ۱۳۲۸ ق.
(۷)
ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
(۸)
ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۸ ق/ ۱۹۵۸ م.
(۹)
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبیر، به کوشش ادوارد زاخائو و یولیوس لپرت، لیدن، ۱۳۲۲ ق.
(۱۰)
ابن سلام جمهی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش جوزف هیل، لیدن، ۱۹۱۳ م.
(۱۱)
ابن کثیر، البدایة.
(۱۲)
ابن کثیر، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، ۱۴۰۰ ق/ ۱۹۸۰ م.
(۱۳)
ابن هشام، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی السقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۱۴) ابوزید قرشی، محمد، جمهرة اشعار العرب، بیروت، دار صادر.
(۱۵) ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، بولاق، ۱۲۸۵ ق/ ۱۸۶۸ م.
(۱۶) اصمعی، عبدالملک، الکنز اللغوی، به کوشش اگوست هفنر، بیروت، ۱۹۰۳ م.
(۱۷) بحتری، ابوولید، الحماسة، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۲۹ م.
(۱۸) بغدادی، عبدالقادر بن عمر، خزانة الادب، بولاق، ۱۲۹۹ ق/ ۱۸۸۲ م.
(۱۹) بکری، ابوعبید، سمط اللالی، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، ۱۳۵۴ ق/ ۱۹۳۶ م.
(۲۰) جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، به کوشش حسن بن السندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ ق/ ۱۹۳۲ م.
(۲۱) جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ ق/ ۱۹۶۹ م.
(۲۲) ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، قاهره، ۱۳۶۷ ق.
(۲۳) سقا، مصطفی و دیگران، شروح سقط الزّند، قاهره، ۱۳۶۵ ق/ ۱۹۴۶ م.
(۲۴) سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
(۲۵) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دارمکتبة الحیاة.
(۲۶) طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸ م.
(۲۷) طبری، تفسیر، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
(۲۸) عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، بولاق، ۱۲۷۴ ق/ ۱۸۵۸ م.
(۲۹) قالی اسماعیل، الامالی، قاهره، ۱۳۷۳ ق/ ۱۹۵۴ م.
(۳۰) قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۵ م.
(۳۱) مفضّل، ضبّی محمد، المفضلیات، به کوشش احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۳ ق/ ۱۹۶۴ م.
(۳۲) نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول، بیروت، دارالکتب العلمیه.
Blachere, R, Histoire de la litterature arabe, Paris, ۱۹۶۴. (۳۳)
•
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «ابن اسلت»، شماره۲۳.