أکار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَکّار،
صیغه مبالغه از اَکْر و اِکاره (به معنی کاشتن
زمین)، و جمع آن اَکَره میباشد.
در
لغت به معنای
زارع یا کسی است که
زمین را برای کشت زیر و رو میکند و در اصطلاح
برزگری را گویند که خود زمینی برای کشت ندارد و بر اراضی دیگران کار میکند.
گفتهاند اکار اصلاً واژه ای
آرامی است به معنای زارع و برزگر،
که از پیش از اسلام وارد
زبان عربی شده، و در
احادیث ، گزارش های تاریخی و کهن ترین
فرهنگ های لغت عرب آمده است.
این معنی که اکّار در اصل واژه آرامی است، ظاهراً از اینجا نیز برمی آید که
اَکَره عراق را از اعقاب
نبطی ها دانستهاند که به
زبان آرامی سخن میگفتند و حتی در بعضی منابع، اطلاق نبطی و اکار به قرمط (
حمدان قرمط ) به گونه ای آمده که گویا مترادف دانسته شده است
.
به علاوه نبطی ها و اکره از پیش از اسلام، و پس از آن اغلب در
منطقه سواد میزیستند و فعالیت میکردند.
این واژه با بعضی تغییرات صوری و اطلاقات معنایی در منابع و فرهنگ های
فارسی نیز راه یافته است.
اکّار را خبیر و مؤاکره را به معنای مخابره، یعنی نوعی
مزارعه که زارع بدون
زمین از محصول سهمی معین بردارد، نیز میگفتند.
در حدیثی از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز واژه مخابره آمده که آن را مؤاکره معنی کرده اند.
در بعضی گزارش های مربوط به عصر فتوح اسلامی از این طبقه از زارعان به عنوان فقیرترین گروه
جزیه دهنده یاد شده است.
وقتی که
امام علی (علیهالسلام) کسی را برای خراج بندی و اخذ
مالیات به اراضی
فرات فرستاد، تصریح کرد که از اکره تنها ۱۲ درهم یعنی کمترین مقدار را بگیرند.
وی به عمّال خود سفارش میکرد که آنها را تحت فشار قرار ندهند.
عمر بن خطاب نیز
عثمان بن حنیف را از اینکه جزیه دهندگان فقیر و بی چیز را به
بردگی گیرد، نهی کرد و گفت از آنها به عنوان اکار در زراعت اراضی استفاده کند
در حالی که
احنف بن قیس در همین اوان از
بازان خواست که ۶۰ هزار درهم از اکره و فلاحان و مالکان گرفته، برای او بفرستد.
درباره جواز این عمل که اکّار را در برابر سهم معینی از محصول
زمین به کار بگمارند، بین
روایات و میان
فقها اختلاف است.
براساس روایتی گفتهاند که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از
مؤاکره نهی کرده بوده است.
اما صحت این روایت محل تردید است. چه، روایات منقول از
امامان شیعه (علیهمالسلام) حاکی از جواز این نوع
مزارعه است.
امام صادق (علیهالسلام) این روش را
جایز دانسته که کسی زمینی را برای کشت به اکره واگذارد و از محصول آن پس از کسر سهم
بیت المال ، نصف یا ثلث آن را برداشته، بقیه را به
اکره دهد.
از این روایت برمی آید که اولاً اکره به نوعی اجاره دار
زمین نیز میتوانستند باشند و ثانیاً سهم اکره لزوماً از صاحب
زمین کمتر نبوده است.
از
امام رضا (علیهالسلام) نیز نقل شده که اکره میتوانند محصول
زمین را تخمین بزنند و براساس آن با
زمین دار قرار بگذارند و سهمی برای او تعیین کنند. البته محصول به دست آمده نباید کمتر از حد تخمین زده شده باشد.
ابویوسف این کار را که طی آن
زمین دار،
زمین،
بذر و ابزار کشت را در اختیار
اکره میگذاشت و از محصول
زمین یک ششم یا یک هفتم را به آنها میداد، نوعی مزارعه و جایز میداند، اما تصریح میکند که
ابوحنیفه این نوع
مزارعه را نادرست خوانده است.
نسایی نیز روایتی آورده که برحسب آن ظاهراً
زمین دار میتوانسته است اکره را تنها در برابر تأمین مخارج او و خانواده اش، به کار بر
زمین بگمارد.
سهم یک ششم یا یک هفتم برای اکره را بعضی محققان، با گروهی از زارعان وابسته به
زمین در
یونان باستان که یک ششم از محصول را میگرفتند، مقایسه کرده اند.
چنانکه ذکر شد، واژه اکّار از پیش از
اسلام در زبان عرب رایج بوده، و اکره در زمره حقیرترین مردم شمرده میشده اند. وقتی
ابوجهل را زخمی زدند که بر اثر آن هلاک شد، گفت کاش مرا کسی جز اکّار - کنایه از شخص
فرومایه - کشته بود.
با این همه،
تیمورپاشا بر آن است که اکار از اصطلاحات و اطلاقات خاص عصر اول
عباسی است و پس از این دوره به تدریج از میان رفت. به عقیده او
مؤاکره یا مخابره را مردم مصر
مرابعه مینامیدند، زیرا در این نوع مزارعه سهم اکره در اصل براساس یک چهارم محصول تعیین میشد، ولی این سهم سپس تغییر کرد و به توافق طرفین واگذار شد.
از اکره در عصر اول عباسی در گزارش های متعددی یاد شده است و اینان نه تنها در
مزارع ، بلکه در
بساتین خلفا،
و اراضی دیرها
نیز کار میکردند و کارشان هم منحصر به
زراعت نبود، بلکه نوعی خدمتکاری نیز میکردند.
با این همه، در این دوره وضع
اکره روی به بدی نهاد.
از بعضی گزارش ها پیداست که اکره در قرن ۴ قمری /۱۰ میلادی برای یافتن کار از
روستایی به روستای دیگر میرفتند و هر که سهم بیشتر میداد، برای او کار میکردند.
موقعیت حقیر اجتماعی و وضع بد اقتصادی اکره و فشارهایی که از سوی
زمین داران یا حتی مأموران
خراج بر آنها وارد میآمد،
آنها را مستعد قیام و مخالفت با دولتمردان ساخته بود.
در قرن ۳ قمری دسته های مهمی از طرفداران
قرمطیان را در قیام ها و غارت ها، اکره تشکیل میدادند.
در ۲۷۸ قمری /۸۹۱ میلادی وقتی که قرمطیان در ناحیه سواد به دعوت پرداختند، گروه کثیری از اکره به اطاعت آنان درآمدند، چنانکه گفتهاند حتی احکام بی پایه دینی آنها را نیز به کار میبستند
و بدین سبب، مدتی کار
کشاورزی دچار اختلال شد.
در ۲۹۳ قمری /۹۰۶ میلادی هم در جنگ میان قرمطیان و
آل حمدان ، اکره که منتظر قیام امام قرمطی بودند، به یاری قرمطیان برخاستند و به
کوفه هجوم بردند.
حتی گفتهاند که
حمدان قرمط ، از بزرگ ترین داعیان و پیشوایان این گروه، خود در آغاز کار از جمله اکره سواد بود.
وجود عنوان
مشایخ الاکره که
جاحظ از آن یاد کرده، شاید حاکی از آن باشد که اینان مدتی نیز به طبقه ای منسجم و سازمان یافته تبدیل شده بوده اند، اما به تدریج در گزارش ها و منابع تاریخی کمتر و کمتر از آنها یاد شد.
در قرن ۸ قمری /۱۴ میلادی صاحب
مفتاح الفلاحه ،
هنوز از اکره به عنوان متخصصان کشت و کار که در این
زمینه مورد مشورت قرار میگرفتند، یاد کرده است.
در ایران عصر
صفوی نیز اصطلاح اکره، ظاهراً رایج بوده، اما به معنای سهم معین
رعیت از محصول به کار میرفته است.
(۱) آنندراج، محمدپادشاه، تهران، ۱۳۳۵ش به بعد.
(۲) ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
(۳) ابن منظور، لسان.
(۴) ابویوسف، یعقوب، الخراج، بیروت، ۱۳۹۹قمری /۱۹۷۹ میلادی.
(۵) بخاری، محمد، صحیح، دارالطباعة العامره.
(۶) برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۷) بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، اختصار عبدالرزاق بن رزق الله، به کوشش فیلیپ حتی، قاهره، ۱۹۲۴م.
(۸) بلاذری، احمد، فتوح البلدان، لیدن، ۱۸۶۵م.
(۹) تذکرة الملوک، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۲ش.
(۱۰) تیمورپاشا، احمد، «تفسیر الالفاظ العباسیة»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، ۱۳۹۶ق، ج ۲.
(۱۱) جاحظ، عثمان، البخلاء، به کوشش طه حاجری، قاهره، دارالمعارف.
(۱۲) جاحظ، عثمان، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، بیروت، ۱۴۱۶ق.
(۱۳) جوهری، اسماعیل، الصحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، ۱۴۰۴قمری/ ۱۹۸۴ میلادی.
(۱۴) حمیدالله، محمد، مجموعة الوثائق السیاسیة، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۱۵) شابشتی، علی، الدیارات، به کوشش کورکیس عواد، بغداد، ۱۳۸۶ق.
(۱۶) صابی، هلال، تحفة الامراء فی تاریخ الوزراء، به کوشش آمدرُز، لیدن، ۱۹۰۴م.
(۱۷) صابی، هلال، رسوم دارالخلافة، به کوشش میخائیل عواد، بغداد، ۱۳۸۳ق.
(۱۸) طبری، تاریخ.
(۱۹) طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۲۰) غیاث اللغات، غیاث الدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۱) فیومی، احمد، المصباح المنیر، قم، دارالهجره.
(۲۲) قرطبی، عریب، صلة تاریخ الطبری، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۷م.
(۲۳) قلعه جی، محمد رواس و حامد صادق قنیبی، معجم لغة الفقهاء، ظهران، دارالنفایس.
(۲۴) قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمة حسن بن علی قمی، به کوشش جلال الدین طهرانی، تهران، ۱۳۱۳ش.
(۲۵) لمتن، اک س، مالک و زارع در ایران، ترجمة منوچهر امیری، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۶) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۲۷) مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۱ق.
(۲۸) مفتاح الراحة لاهل الفلاحة، به کوشش محمد عیسی صالحیه و احسان صدقی عمد، کویت، ۱۴۰۴ق.
(۲۹) نسایی، احمد، سنن، استانبول، ۱۹۸۱م.
(۳۰) نوبختی، حسن، فرق الشیعة، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۵۵ق.
(۳۱) عبد الجبار، کارگران کشاورزی و آبیاری در زندگی اجتماعی و اقتصادی، فرهنگ اسلامی، حیدرآباد، ۱۹۷۳.
(۳۲) فرنکل، زبان آرامی در اروپا، واژه های خارجی در زبان عربی، هیلدسهایم، ۱۹۶۲.
(۳۳) لین، واژه نامه عربی به انگلیسی، بیروت، ۱۹۸۰.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اکّار»، ج۹، ص۳۷۹۸.