أَوْب (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَوْب (به فتح الف و سکون واو) یا
مَآب (به فتح میم) از
مفردات نهج البلاغه، به معنای بازگشت است.
حضرت علی (علیهالسلام) در خصوص بدترین بازگشتها و بیان موعظهای و ... از این کلمه استفاده نمود است.
أَوْب به معنای بازگشت آمده است.
چنانکه گفته شده:
«
آبَ من سَفَرِه اَوبََا: رَجَعَ.»
مآب نیز
مصدر میمی میآید به معنی بازگشت؛ همچنین
اسم زمان و
اسم مکان نیز میآید.
راغب در
مفردات آورده است:
اوب به معنی رجوع از روی اراده و اختیار است، ولی رجوع اعّم میباشد.
همچنین «
اوب» به معنی طریق و ناحیه نیز آید؛ لذا گفته میشود: «
جاءَ وَ اَمِنَ کُلّ اَوب؛ آمدند از هر طرف.»
برخی از مواردی که در «
نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
آن حضرت (صلواتاللهعلیه) خطاب به
خوارج میگوید:
«فَأوبوا شَرَّ مَآب، وَ ارْجِعوا عَلَى أَثَرِ الاَْعْقابِ، أَما إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدي ذُلاًّ شامِلاً، وَ سَيْفاً قاطِعاً.» «برگردید بدترین برگشت، برگردید به عقبها (ضرری به من ندارید) آگاه باشید که بعد از من
ذلّت عمومی و
شمشیر بر آن شما را خواهد گرفت.» آری خوارج در آینده به دست
بنی امیّه ذلیل شدند.»
امام (علیهالسلام) در مقام موعظه نیز فرموده است:
«فَجَعَلَ اللهُ لَهُمُ الْجَنَّةَ (مَآباً، وَ الْجَزاءَ) ثَواباً.» «خداوند بهشت را سرمنزل (شادمانى آنها و پاداش را
ثواب آنها) قرار داده است.»
«مآب» در اینجا اسم مکان است و به معنای محل بازگشت، میباشد.
آن حضرت (علیهالسلام) در وصف اهل
شام که به
صفین برای یاری
معاویه آمده بودند، فرموده است:
«جُفاةٌ طَغامٌ، عَبيدٌ أَقْزامٌ، جُمِّعوا مِنْ كُلِّ أَوْب، وَ تُلُقِّطوا مِنْ كُلِّ شَوْب، مِمَّنْ يَنْبَغي أَنْ يُفَقَّهَ وَ يُؤَدَّبَ، وَ يُعَلَّمَ وَ يُدَرَّبَ، وَ يُوَلَّى عَلَيْهِ، وَ يُؤْخَذَ عَلَى يَدَيْهِ، لَيْسوا مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الاَْنْصارِ، وَ لا مِنَ الَّذينَ تَبَوَّؤا الدّارَ.» «این توده ناآگاه بیرحم و سنگدلند و اراذلند، بیفضیلت و پستند، از هر طرف گرد آمده و از هر اختلاط و آمیختگی گرفته شدهاند، کسانی هستند که باید آموزش و
ادب و
تعلیم و تمرین ببینند؛ و بر آنها ولی و
قیّم تعیین شود و دستشان را بگیرند. یعنی احمق و نادانند باید تربیت شوند، نه اینکه کاری به آنها واگذار شود و به حساب گرفته شوند، آنها نه از
مهاجرین هستند و نه از
انصار و نه از کسانیکه در
مدینه، دیار و ایمان را آماده کردند (انصار اوّلی).»
۱ـ «جفاة» جمع جاف غلیظ القلب.
۲ـ «طغام» بفتح اوّل از اراذل مردم.
۳ـ «عبید» کنایه از بدخلقی و بیفضیلتی است.
۴ـ «اقزام» جمع قزم، اراذل ناس.
۵ـ «
اوب» ناحیه و طرف.
۶ـ «شوب» یعنی آمیختگی.
محمد عبده «شوب» را به معنای ناصحیح بودن نسب، آورده است.
این ماده (
اوب) با مشتقات آن جمعاً یازده بار در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «أوب»، ص۹۶.