أَهْلَ اَلذِّکْرِ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَهْلَ اَلذِّکْرِ: (فَسْئَلوا أَهْلَ اَلذِّكْرِ)«أَهْلَ اَلذِّکْرِ» از مادّه
ذکر به معنای
یاد كردن، خواه با
زبان باشد يا با
قلب، و هر دو خواه بعد از
نسیان باشد يا از ادامه
ذکر.
اهل الذکر گروهی هستند که اهل اطلاع و یادآوری هستند.
در روايات متعددى كه از طرق
اهل بیت (علیهمالسلام) وارد شده مىخوانيم كه
اهل ذکر امامان (علیهمالسلام) هستند، از جمله در روايتى از
امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) مىخوانيم كه در پاسخ
سؤال از
آیه فوق فرمود:
نَحْنُ اَهْلُ اَلذِّكْرِ وَ نَحْنُ اَلْمَسْؤُلونَ.
به موردی از کاربرد «أَهْلَ اَلذِّکْرِ» در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ ما أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاّ رِجالًا نّوحي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لا تَعْلَمونَ) «و پيش از تو، جز مردانى كه به آنها
وحی مىكرديم، نفرستاديم. اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
قرآن کریم،
وحی نبوت و
كتابهاى فرستاده شده بر
انبیاء را ذكر خوانده است و آياتى كه شاهد بر اين معنا است بسيار است و حاجتى به ايراد آنها در اينجا نيست، البته در آيه بعدى مورد بحث، قرآن كريم را هم ذكر خوانده است.
هم چنان كه
كتاب نوح (علیهالسلام) و صحف
ابراهیم (علیهالسلام) و
تورات موسی (علیهالسلام) و
زبور داوود (علیهالسلام) و
انجیل عیسی (علیهالسلام) كه همه
كتابهاى آسمانيند نيز ذكرند، و بعضى از اهل اين
كتابها آنها كه اين
كتابها براى ايشان نازل شده و گروندگان به اين
كتابها اهل ذكرند.
و چون
اهل و متخصص هر چيزى نسبت به آن چيز عارفتر و بيناتر و به اخبار آن داناترند پس كسانى كه مىخواهند نسبت به آن چيز اطلاع بدست آورند لازم است به اهل آن مراجعه كنند، و اهل
كتابهاى آسمانى همان دانشمندانى هستند كه تخصصشان در
علم آن
كتاب و عمل به شرايع آن است آنها
اهل خبره و عاملين به آن علمند، اخبار انبياء را مىدانند، پس ديگران بايد به آنان مراجعه نمايند.
ليكن مشركين كه در آيه شريفه
(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ) مورد خطاب هستند از آنجايى كه نمىخواستند تسليم گفتههاى
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و
نبوت او شده تصديقش كنند، و
قرآن را مسخره مىكردند، هم چنان كه خود قرآن حكايت مىكند كه
(قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ) لذا نمىتوانند مورد خطاب در جمله «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» بوده باشند، و اين جمله جز با يهوديان اهل تورات قابل انطباق نيست، مخصوصا با در نظر داشتن اينكه يهوديان، دشمن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بودند و نبوتش را رد مىكردند، و دلهاى مشركين با
دشمنی آنان گرم بود، چون يهوديان از مشركين طرفدارى مىكردند، و مىگفتند:
(هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا).
• بعضى از مفسرين گفتهاند: مراد از اهل ذكر اهل علم به تاريخ گذشتگان است، چه اينكه خود اهل ايمان باشند يا
کافر، و اگر علم را ذكر ناميده براى اين بوده كه غالبا علم از تذكر و يادآورى دليل به دست مىآيد، و در حقيقت علم را ذكر ناميدن، از باب نامگذارى مسبب به اسم سبب است.
ولى اين حرف صحيح نيست، زيرا علم را ذكر ناميدن مجاز است كه اگر قرينهاى در كلام باشد به حكم اجبار بر آن
حمل مىشود و در آيه قرينهاى بر اين معناى مجازى نيست، علاوه بر اين در ساير مواردى كه در قرآن كلمه ذكر آمده معهود غير اين معنا است.
• بعضى ديگر گفتهاند: مراد از اهل ذكر، اهل قرآن است، براى اينكه خداوند قرآن را ذكر ناميده، و اهل قرآن هم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و اصحاب و خواص مؤمنيناند.
اين تفسير هم صحيح نيست، زيرا درست است كه قرآن، ذكر بوده و اهل قرآن هم اهل ذكرند، و ليكن
اراده اين معنى از آيه با اتمام
حجت نمىسازد، و معنى ندارد به كسانى كه نبوت خاتم النبيين را قبول ندارند گفته شود اگر نمىدانيد برويد از پيروان او بپرسيد.
و بهر حال آيه شريفه ارشاد به يكى از اصول عقلايى و احكام عام عقلى است، و آن عبارت است از وجوب رجوع جاهل در هر فنى به عالم در آن فن، و بهمين جهت معلوم است كه اين دستور دستور تعبدى نبوده و امرش هم امر مولوى نيست كه بخواهد بدون ملاک عقلى به جاهل دستور دهد كه به خصوص عالم مراجعه كن نه به غير او.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «اهل الذکر»، ج۱، ص۱۲۵.