• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیین تشرف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آیین تَشَرُّف، مجموعه‌ای از اعمال و مناسک و آیین‌های نمادین رایج در جامعه‌ها، به ویژه جامعه‌های آیین‌گرای سنتی که با گذار انسان از مرحله‌ای از حیات جسمانی، یا فرهنگی و اجتماعی به مرحله‌ای دیگر همراه است.
در آیین‌های تشرف، انسان با گذراندن آزمون‌ها و رعایت برخی محرّمات موقت و دائم در خود می‌میرد و در یک استحالۀ رمزگونۀ درونی، از ساحتی معمولاً دنیوی و نامقدس می‌رهد و به ساحتی معنوی و قدسی گام می‌نهد.
جامعه‌ها آداب و رسم‌های ویژۀ متناسب با نظام فرهنگی خود را در مناسک گذار و تشرف به کار می‌بندند، لیکن همانندی‌هایی در برخی مناسک آیینی مربوط به بحران‌های زیستی زندگی، در بسیاری از جامعه‌ها مشاهده می‌شود.



تشرف برگرفته از مادۀ «ش‌رف» عربی به معنای برتری دین یا دنیا یافتن، افتخار یافتن و سرافراز شدن و «تشرف» و «تشرف جستن به» در فرهنگ و ادب فارسی به معنا و مفهوم افتخار و شرفِ درکِ حضور بزرگی را یافتن و به خدمت او تقرب جستن، به جایی مقدس یا در فرقۀ دینی و طریقتی عرفانی، شرف ورود یافتن به خانه خدا و زیارت امام و امام‌زاده و پیری مقدس مشرف شدن و عزت و حرمت و شرف به دست آوردن، به کار رفته است.
[۲] بلوکباشی، علی، «مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری»، ج۱، ص۹-۱۱، مردمشناسی و فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۶ش، شم‌ ۳.
[۳] معین محمد، فرهنگ فارسی، ذیل تشرف و تشرف یافتن، ج۱، ص۱، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۴] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱، ص۱، ذیـل تشرف،.
[۵] فرهنگ بزرگ سخن، به کوشش حسن انوری، ص۱، ذیـل تشرف و تشرف جستن، تهران، ۱۳۸۱ش.

اصطلاح تشرف در متون علوم اجتماعی در برابر اصطلاح انگلیسی «initiation» گذاشته شده، و به معنا و مفهوم یک تحول ذاتی در شرایط هستی انسان نوآموز و برآمدن او پس از آزمون با وجودی کاملاً متفاوت از پیش.
[۶] مقدمه، ص۱۰، Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵.



اصطلاح‌های دیگری مانند «پاگشایی»،
[۷] آریان‌پور، امیرحسین، نقدهایی بر زمینۀ جامعه‌شناسی، ج۱، ص۱۹، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۸] ساروخانی، باقر، ترجمۀ فرهنگ علوم اجتماعی آلن بیرو، ج۱، ص۱۸۶، تهران، ۱۳۶۷ش.
«رازآموزی»،
[۹] فکوهی، ناصر، ترجمۀ درآمدی بر انسان‌شناسی کلود ریویر، ج۱، ص۳۰۲، تهران، ۱۳۷۹ش.
«رازآگاهی»، «گذرآیینی»،
[۱۰] عسگری خانقاه، اصغر، ترجمۀ فرهنگ مردمشناسی میشل پانوف و میشل پرن، ج۱، ص۲۰۰، تهران، ۱۳۶۸ش.
«آغازگری»، «نو آشنایی»،
[۱۱] شیروانلو، فیروز، ترجمۀ گستره و محدودۀ جامعه‌شناسی هنر و ادبیات، ج۱، ص۴۷۸، تهران، ۱۳۵۵ش.
«راه و رسم آموزی»،
[۱۲] سرکاراتی، بهمن، ترجمۀ اسطورۀ بازگشت جاودانۀ میرچا الیاده، ج۱، ص۱۱۶، تهران، ۱۳۶۵ش.
«آشناسازی»
[۱۳] زنگویی، نصرالله، ترجمۀ آیینها و نمادهای آشناسازی میرچا الیاده، ج۱، ص۲۳، تهران، ۱۳۶۸ش.
و «نوچه پذیری»
[۱۴] آشوری، داریوش، فرهنگ علوم انسانی، ج۱، ص۲۰۳، تهران، ۱۳۸۴ش.
در برابر مفهوم این اصطلاح به کار برده شده است (برای شرح دقیق مفهوم کلی و فلسفی و تحلیل این اصطلاح).
[۱۵] مقدمه، ص۱۰-۱۵، Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵.



در آیین‌های تشرف، انسان با گذراندن آزمون‌ها و رعایت برخی محرّمات موقت و دائم در خود می‌میرد و در یک استحالۀ رمزگونۀ درونی، از ساحتی معمولاً دنیوی و نامقدس می‌رهد و به ساحتی معنوی و قدسی گام می‌نهد.

در این مرگ و باززایی نمادین، فرد با پذیرش وظایف و قیود و شرایطی به امتیازات اجتماعی‌ـ مذهبی جدیدی دست می‌یابد و زندگی را دوباره با پایگاه و منزلت اجتماعی تازه از سر می‌گیرد.
[۱۶] بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۵۹، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۱۷] مقدمه، ص۱۲، Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵.

در آیین‌هایی که با رویداد زیستی و اجتماعی انسان از وضعیتی به وضعیتی دیگر مربوط می‌شوند، مانند تولد، بلوغ، عروسی و مرگ ۳ مرحلۀ آیینیِ جدا شدن، جدایی‌گزینی یا گذار، و باز پیوستن کاملاً آشکار و مشهود است.
[۱۸] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۱.


تحقیق و بررسی در زمینۀ آیین‌های گذار بازمی‌گردد به سال‌های اوایل سدۀ ۲۰م که نخستین‌بار دانشمند مردمشناس هلندی تبار فرانسوی به نام وان‌خنپ (۱۸۷۳-۱۹۵۷م) آن را با عنوان «مناسک گذار»، در رسالۀ معروفش به همین نام، در ۱۹۰۸م مطرح کرد. او در این رساله ضمن تبیین ساحت اجتماعی رفتارهای آیینی مربوط به مناسک‌گذار در میان قوم‌ها و فرهنگ‌های گوناگون جهان، در فصل ۶ آن اختصاصاً به مناسک تشرف و نقش و اهمیت آن می‌پردازد.
[۱۹] بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۶۰، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۲۰] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۶۵-۱۱۵.

از آن پس مناسک‌ گذار و آیین‌های تشرف به مثابۀ مفاهیمی بسیار مهم در زندگی اجتماعی ـ فرهنگی مردم جامعه‌ها در پژوهش‌های مردم‌شناختی مطرح شده است.


آیین‌های تشرف را به ۳ دسته تقسیم کرده‌اند:
۱. آیین‌های مربوط به تشرف اجباری، مانند بلوغ، که همۀ اعضای جامعه ناگزیر از اجرای آن‌ها هستند؛ ۲ و ۳. آیین‌های مربوط به تشرف اختیاری، مانند ورود به جامعه‌ها و انجمن‌های سرّی و رازآمیز و فرقه و طریقت‌های صوفیانۀ دیگر و نیز پیوستن به پیشه‌های جاودانۀ اسرارآمیز «شمنی» و «جادو پزشکی» در جامعه‌های دارای مذاهب ابتدایی که عضویت یافتن در آن‌ها برای همۀ افراد جامعه اجباری و لازم‌الاجرا نیست.
[۲۱] Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۱۲-۱۴۳.
[۲۲] ER، ج۷، ص۲۵۵.
[۲۳] بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۶۴-۶۵، تهران، ۱۳۷۷ش.


جامعه‌ها آداب و رسم‌های ویژۀ متناسب با نظام فرهنگی خود را در مناسک گذار و تشرف به کار می‌بندند، لیکن همانندی‌هایی در برخی مناسک آیینی مربوط به بحران‌های زیستی زندگی، مانند تولد، مثلاً بریدن بند ناف، شست و شوی نوزاد و نام‌گذاری او، یا برخی رفتارهای آیینی در مناسک بلوغ کودکان، در بسیاری از جامعه‌ها مشاهده می‌شود.

در برخی موارد هم رسم‌هایی مانند «کام برداشتن» یا «سَق برداشتن» نوزاد، «حصار کشیدن» به دور نوزاد و زائو، «چلّه‌بری» کردن از نوزاد در ایران، یا سنت ختنه کردن کودکان در جامعه‌های اسلامی، اختصاص به فرهنگ‌ها و جامعه‌هایی خاص در جهان دارد. (دربارۀ رفتارهای آیینی مربوط به کودک نوزاد در جامعۀ ایرانی به این منابع مراجعه کنید.)
[۲۴] بلوکباشی، علی، زایمان، ج۱، ص۶۵-۷۱، همان، شم‌ ۸.
[۲۵] شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، ج۱، ص۱۰۸- ۱۱۸، تهران، ۱۳۴۶ش.


در جامعه‌های اسلامی،
[۲۶] مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ج۱، ص۴۶-۴۹، ترجمۀ مرتضی راوندی، تهران، ۱۳۴۸ش.
مناسکی چون ناف‌بُران، شست و شوی نوزاد نمادی از جدایی و گسستن نوزاد از محیط اولیه و مادر و پیوستن او به جهان زندگان، و حصارکشی و دور نگه داشتن نوزاد از محیط ناپاک و ارواح خبیث و چله‌بری برای او، نشانگر مرحلۀ جداگزینی و گذار، و نام‌گذاری و ختنه کردن، نخستین مرحلۀ تشرف کودک به جامعه و جرگۀ مذهبی است. در این مراحل کودکان هم شخصیت فردی می‌یابند و هم به گروه بزرگ‌سالان می‌پیوندند.
[۲۷] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۵۰.
[۲۸] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۵۳.
[۲۹] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۶۲-۶۳.




ختنه کردن در برخی جامعه‌های مذهبی، مانند یهودیان و مسلمانان، و برش و چاک دادن بُن نرینه در زیر مجرای بول کودکان در جامعه‌هایی مانند جامعۀ قبیله‌ای استرالیا، رویدادی مهم در زندگی آنان و از آیین‌های تشرف کودکان به زندگی جدید به شمار می‌آید.
[۳۰] Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۲۵-۲۸.

بنابر نظر اسمیث
[۳۱] Smith, WR, The Religion of the Semites, New York, ۱۹۷۲، ج۱، ص۳۲۸.
ختنه کردن اساساً پیش زمینۀ ازدواج و تشریفات مقدماتی رسیدن به حقوق و امتیاز کامل مردانگی بوده است. یهودیان نوزادان را در روز هشتم تولد ختنه می‌کردند، اما مسلمانان سنت دینی ختنه کردن را در روز هفتم زایش مستحب می‌دانستند
[۳۲] مامقانی، عبدالله، سراج الشیعة فی آداب الشریعة، ج۱، ص۹، نجف، ۱۳۴۸ق.
و می‌کوشیدند در این روز، یا چند روز پس از آن کودکان را ختنه کنند.
لیکن بسیاری از مسلمانان، از جمله ایرانیان، این سنت را در چند سالگی کودک تحقق می‌بخشیدند. مثلاً دوانی‌های کازرون در ۷ سالگی و بیرجندی‌ها در حدود ۵ تا ۱۰ سالگی و تا پیش از سن بلوغ، کودکانشان را ختنه می‌کردند (برای شرح مراسم ختنه و ختنه سوران در دوان و بیرجند)
[۳۳] لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان،‌ ص۱۱۲-۱۱۳، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۳۴] رضایی، جمال، بیرجندنامه، ج۱، ص۳۵۵-۳۵۷، به کوشش محمود رفیعی، تهران، ۱۳۸۱ش.


در میان بسیاری از اقوام جهان عمل ختنه هم‌زمان و با فاصله‌های زیاد، مثلاً در ۲، ۳، ۴ یا ۵ سال، و در سنین مختلف صورت می‌گرفته است. مثلاً در مراکش زمان ختنۀ کودک از ۷ یا ۸ روز پس از زایش تا ۱۲ یا ۱۳ سالگی بود. تنوع در سنت ختان در جامعه‌های جهان نشان دهندۀ نقش و اهمیت اجتماعی این رفتار آیینی است، در حالی که در جامعۀ یهودیان ختنه «نشان وحدت» با ربوبیتی ویژه و نیز درآمدن به عضویت جماعت مؤمنان بوده است.
[۳۵] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۷۰-۷۲.
(دربارۀ ختنه میان قوم یهود به این منابع مراجعه کنید.)
[۳۶] Leach, E, Culture and Communication, Cambridge, ۱۹۷۶، ج۱، ص۷۹.


در تحلیل دینی چاک دادن بن نرینۀ کودک که نوعی ختنه در قبایل استرالیایی است، الیاده دو معنای دینی متفاوت را بیان می‌دارد: یکی پنداشت به دو جنسیتی، به این معنا که برخی از قبایل استرالیایی این شکاف را نمادی از اندام جنسی زنانه می‌دانند و چنین می‌پندارند که با این نشان، مردان به ایزدان قبـایل ــ که دو جنسـی انگاشته می‌شوند ــ همانندی می‌یابند.
دوم پنداشت به ارزش دینی خون، بدین‌ معنی که برخی قبایل نیز عقیده دارند که با این بُرش خون زنانگی که مردان به وقت جنینی از مادر تغذیه کرده‌اند، از تنشان بیرون می‌رود و به این طریق از مادران خود و ویژگی زنانۀ آن‌ها جدا می‌شوند و به جرگۀ مردان تشرف حاصل می‌کنند.
[۳۷] Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۲۵-۲۸.
[۳۸] بلوکباشی، علی، زایمان، ج۱، ص۷۰-۷۱، همان، شم‌ ۸.



حالت بلوغ را کمال طبیعی انسان و زمان گذر از دوران طفولیت به مرز کمال و رسیدن به مرحلۀ زنانگی و مردانگی دانسته‌اند. از این‌رو، برخی نشانۀ رسیدن به حد بلوغ را وقوع احتلام ــ در هر زمانی که پیش آید ــ و وجهی طبیعی و عرفی نه شرعی، اعلام کرده‌اند.
[۴۰] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، بلوغ دختران، تهران، ۱۳۷۶ش.

در آیاتی چند از سوره‌های مختلف قرآن، به بلوغ احتلام یا بلوغ جنسی، بلوغ نکاح یا ازدواج و بلوغ «اَشُدّ» یا استحکام نیروی جوانی اشاره شده است. و ضمن آن برای ورود یا تشرف فرد به دنیای بزرگ‌سالان، ملاک‌هایی بیان گردیده است.
در این موارد آشکار است که فرد توانایی پذیرش مسئولیت را دارد و می‌تواند از حقوق عمومی برخوردار شود و هم‌چون اعضای بزرگ‌سال جامعه عمل کند و در برابر خداوند مسئولیت بپذیرد.
[۴۵] کریمی، قاسم، بلوغ دختران، ج۱، ص۱۰۸، به‌کوشش مهدی مهریزی، قم، ۱۳۷۶ش.
[۴۶] عباسقلی‌زاده، محبوبه، بلوغ در نُه سالگی، ج۱، ص۲۷۷، قول مشهور، بلوغ دختران، به کوشش مهدی مهریزی، قم، ۱۳۷۶ش.
تحلیلگران غربی بلوغ و آیین تشرف به مرحلۀ بلوغ را در بیش‌تر موارد دلالت بر مرگی آیینی که با «رستاخیز» یا «باززایی» همراه است، تشریح و تبیین کرده‌اند.
[۴۷] Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۱۴.


۶.۱ - زمینه‌های طبیعی و اجتماعی بلوغ

بلوغ دو صورت یا زمینۀ طبیعی و اجتماعی دارد و در همۀ جامعه‌ها این دو زمینه با هم تطبیق نمی‌کند و از این‌رو اختلاف و تنوع سنی در بلوغ کودکان و تشرف آنان به اجتماع بزرگ‌سالان در جامعه‌ها مشاهده می‌شود. در ایران باستان بلوغ اجتماعی کودکان ۱۵ سالگی بوده است. پسران تا ۵ سالگی نزد زنان خانواده نگه‌ داشته و تربیت می‌شدند و تا ۷ سالگی پدران و مادران مسئول رفتارهای فرزندان خود بودند. سال‌های میان ۷ تا ۱۵ سالگی را سن تمییز عقلی کودکان می‌انگاشتند و در ۱۵ سالگی دختران و پسران را با تشریفات ویژه‌ای در جشن «کُستی‌بندان» یا «کُشتی بندان» (بستن کمربند مقدس به کمر پسران و دختران) به اجتماع و جامعۀ بهدینان وارد می‌کردند. در حالی که در میان زردشتیان کنونی آیین تشرف و بلوغ اجتماعی کودکان در سنین مختلف ۶، ۷ و ۱۱ سالگی صورت می‌پذیرد.
[۴۸] حکمت، علیرضا، آموزش و پرورش در ایران باستان، ج۱، ص۴۹، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۴۹] معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، ج۱، ص۳۸۲، تهران، ۱۳۳۸ش.


۶.۲ - کستی‌بندی

در جشن کُستی‌بندی که آن را به سبب آغاز زندگی نوین کودکان و ورود به جمع بهدینان «نوزوت» یا «نوزود» در ایران، و «نوجت» در میان پارسیان هند (به معنای نوزایی) می‌گویند، کودکان را غسل می‌دهند و آداب شست و شوی مقدس را به جا می‌آورند. پس از آن کودکان به درخواست موبد کلمات شهادت به زبان می‌آورند و بر آنان سُدره می‌پوشانند و کُستی را با خواندن دعا روی آن می‌بندند
[۵۰] معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، ج۱، ص۳۸۵-۳۸۶، تهران، ۱۳۳۸ش.
(دربارۀ آیین تشرف کودک در جشن نوزوت در میان پارسیان هند به این منبع مراجعه کنید.)
[۵۱] ERE، ج۷، ص۳۲۵.


آیین کُستی‌بندی یا نوزوت با آیین پذیرش عیسویان همانندی دارد. در آیین اَفخارِستیا
[۵۲] ذیل قربانی مقدس، Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, ed A Barnard and J Spencer, London, ۱۹۹۶، ج۱، ص۲.
جوان مسیحی در ۱۵ سالگی در برابر کشیش در کلیسا به دین عیسی مسیح ایمان می‌آورد و اعتراف می‌کرد و از او نان و شراب مقدس (که آن را افخارستیه هم گفته‌اند) به نشان خون و گوشت و روان عیسی می‌گرفت و می‌خورد.
[۵۳] معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، ج۱، ص۳۸۷، تهران، ۱۳۳۸ش.
افخارستیا را همان هوم و درون (= دَرئون، نان و آب متبرک شدۀ آمیخته باهوم) در آیین مهری دانسته‌اند که مسیحیان از ایرانیان گرفته‌اند و در میان زردشتیان نیز به هنگام مراسمی مذهبی خورده می‌شود.
[۵۴] پورداود، ابراهیم، مهر، ج۱، ص۴۱۷-۴۲۰، یشتها، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۵۵] ذیل قربانی مقدس، Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, ed A Barnard and J Spencer, London, ۱۹۹۶، ج۱، ص۲.
[۵۶] ذیل عشای ربانی، Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, ed A Barnard and J Spencer, London, ۱۹۹۶، ج۱، ص۲.



در دیگر رویدادهای مهم زیستی زندگی، مانند ازدواج و مرگ، مناسک‌ گذار همراه با آیین‌های تشرف در فرهنگ همۀ جامعه‌ها مشاهده می‌شود. در حالی که در ازدواج مرحلۀ پیوستن و تشرف حاصل کردن فرد به گروه، فضا و جامعۀ جدید بیش‌تر اهمیت دارد، در مرگ مرحلۀ جدا شدن مرده از جمع زندگان در مجموعۀ آیین‌های تشییع و خاک‌سپاری اهمیت ویژه می‌یابد
[۵۷] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۱.
[۵۸] بلوکباشی علی، زایمان، ج۱، ص۶۰، همان، شم‌ ۸.


با ازدواج، افراد از یک گروه اجتماعی به گروه دیگر گذر می‌کنند. در این گذر دست کم یکی از زوج‌ها خانه، خانواده، طایفه، قبیله یا روستای خود را تغییر می‌دهد
[۵۹] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۱۶.
و این تغییر با مجموعه‌ای آداب و رسم‌های نمادین نشان داده می‌شود. مثلاً در فلسطین، دختر به هنگام رفتن به خانۀ شوهر پارچی پر از آب را روی سرش حمل می‌کند و در آستانۀ در خانه آن را می‌اندازد و می‌شکند. برخی این عمل را رسم شراب افشانی تمثیلی دانسته‌اند؛ در صورتی که خنپ
[۶۰] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۳۴.
آن را جدا شدن از بوم زیست قدیم و پیوستن به بوم زیست تازه انگاشته است.
ریختن خون به هنگام حرکت عروس به سوی خانۀ داماد، پاشیدن شیرینی و برنج در مسیر راه به نیت برکت‌زایی و دور کردن عروس از چشم‌زخم حسودان، آویختن تخم مرغ از بالای حجله و اسپند سوزاندن دورادور حجله از آداب تشرف مربوط به‌ ازدواج در حوزه‌های فرهنگی ‌مختلف ایران شمرده می‌شود.
[۶۱] حسن‌زاده، علیرضا، افسانۀ زندگان، ج۲، ص۵۸۲، تهران، ۱۳۸۱ش.


تعبیر و تفسیر مفهوم نمادین آیین‌های مربوط به استحاله، مانند مرگ و نوزایی، از اشتغالات ذهنی علمی تحلیلگران تاریخ ادیان بوده است. به نظر این تحلیلگران تنها با مردن می‌توان تحت شرایطی دیگر دوباره زاده شد.
[۶۲] ER، ج۷، ص۲۳۰.
[۶۳] ERE، ج۷، ص۳۱۸.
پدیدۀ مرگ در فرهنگ‌های ابتدایی و پیشرفتۀ امروزی، رویدادی مهم به شمار می‌رود و مراسم خاک‌سپاری مردگان با آیین‌های ویژه‌ای همراه است که در آن‌ها به صورت نمادین تصویر باززایی و تشرف و پیوستن مردگان به جمع نیاکان را تبیین می‌کنند.
[۶۴] Gould, J and WL Kolb, A Dictionary of the Social Sciences, ۱۹۶۴، ج۱، ص۶۰۷.

از آیین‌های مربوط به خاک‌سپاری در میان شیعیان ایران می‌توان به تشییع جنازه، شست و شوی مذهبی یا غسل مرده با آب و سدر و کافور، حنوط کردن، گذاشتن ترکۀ درخت بید یا انار در زیر بغل او، آویختن گلوبند تربت با نام پنج تن از گردن، و دست‌بند و انگشتری تربت به دست و انگشت زن مرده کردن، تسبیح تربت به دست مرد مرده دادن، پوشاندن زن با کفن ۷ تکه، و مرد با کفن ۵ تکه، و انجام دادن آداب «تلقین» به هنگام دفن، اشاره کرد.
[۶۵] بلوکباشی، علی، آیین به خاک سپردن مرده و سوگواری آن، ج۱، ص۷۵- ۷۸، پیام نوین، تهران، ۱۳۴۴ش، س ۷، شم‌ ۹.

به جا آوردن آیین تلقین، چه بر بالین فرد محتضر و چه به هنگام به گور گذاشتن پیکر مرده، نمایانگر این اعتقاد مذهبی است که مرده پس از جدایی از جامعۀ زندگان، باز زنده می‌شود و در این رستاخیز با جمعِ از جهان رفتگان زندگی دوباره را آغاز می‌کند.
[۶۶] یادداشت‌های مؤلف.



این مناسک در میان مسلمانان جهان حاوی ۳ دورۀ جدا شدن، جدا گزینی و پیوستن و تشرف به عالم قداست است. هر زایر در سفر زیارتی خود به خانه خدا در مکه دوره‌ای از سفر را در احرام، یا حالت گذار میان ساحت نامقدس دنیوی و ساحت مقدس عُلوی می‌گذراند.
[۶۷] یادداشت‌های مؤلف.
بنابر رسم و سنت عرب در قدیم، زایر از روزی که خانه‌اش را به قصد زیارت ترک می‌کرد، تا زمان بازگشتش به خانه، دورۀ احرام را می‌گذراند
[۶۸] Smith, WR, The Religion of the Semites, New York, ۱۹۷۲، ج۱، ص۳۳۳.
[۶۹] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۸۵.
در صورتی که امروز زمان‌های معینی برای مُحْرِم شدن در فقه شیعه و مذاهب اربعه پذیرفته شده است.


احرام از مادۀ «ح‌رم» به معنای حرمت و ممنوعیت،
[۷۱] دایرة المعارف تشیع، تهران، ج۱، ص۴۹۷، ۱۳۸۰ش.
همراه با شماری تابوها (محرّمات) و قیود مذهبی است و انجام دادن آن‌ها برای مُحْرِم حرام است.
[۷۲] ذیل احرام، دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۱، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۷۳] مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ج۱، ص۳۴، ترجمۀ مرتضی راوندی، تهران، ۱۳۴۸ش.


در پاره‌ای از فرهنگ‌ها در جامعه‌های اسلامی به کار بستن اعمال دیگری که عمومیت ندارد، در دورۀ گذار و آیین تشرف حرام بوده است، مثلاً خوابیدن در رختخواب در طول سفر زیارتی برای سوری‌ها، یا مجاز نبودن به ورود از در خانه به درون خانه برای برخی قبایل عرب. این ممنوعیت‌ها را دوری جستن از ناپاک کردن رختخواب و فضای خانه در دورۀ احرام یا جلوگیری از تماس شخص محرم با چیزهای مادی و دنیوی دانسته‌اند.
[۷۴] Smith, WR, The Religion of the Semites, New York, ۱۹۷۲، ج۱، ص۴۸۴.
برخی نیز اعمال ممنوعه در دورۀ احرام و تشرف را از عادات عهد جاهلیت پیش از اسلام و از سنت‌های شمنان هند و عادات جواهرفروشان شهرهای سورَت و بمبئی هند، نگاشته و گفته‌اند که چون این سوداگران از دیرباز با عدن و مکه داد و ستد بازرگانی داشتند، رفتارهایشان سرمشق عربان دورۀ جاهلیت شده بود
[۷۵] مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ج۱، ص۳۴، ترجمۀ مرتضی راوندی، تهران، ۱۳۴۸ش.



ورود به طریقت‌های عرفانی در جامعه‌های اسلامی از مقولات تشرف اختیاری و مستلزم گذراندن آزمون‌های ویژه توسط داوطلب بوده است. تلقین دادن، مرحلۀ آغازین آداب ورود به طریقت است که در این مرحله شیخ یا رهبر طریقت اصول و مبانی و تعلیمات خاص طریقت را به فرد داوطلب القا می‌کند
[۷۷] بلوکباشی، علی، مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری، ج۱، ص۹، مردمشناسی و فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۶ش، شم‌ ۳.
[۷۸] کاشفی، حسین، فتوت‌نامۀ سلطانی، ج۱، ص۸۳-۸۶، به‌کوشش محمدجعفر محجوب، ‌تهران، ۱۳۵۰ش.
مثلاً آیین تلقین یا تشرف در طریقت دراویش قادری با رعایت و پذیرش چند اصل بنیادی تحقق می‌یافت:
۱. پاکیزگی یا تطهیر جسمانی و روحانی (قس: شست و شوی نمادین در دین مهری)
[۷۹] مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۶۲، تهران، ۱۳۴۳ش.

۲. بیان شهادتین و پذیرش احکام شریعت و طریقت؛
۳. عهد بستن با شیخ برای دوری جستن از اعمال ناروا و حرام و پرهیز کردن از خوردن خوراک‌های حرام (به هنگام عهد بستن دست راست نوآموز در دست راست شیخ است)؛
۴. خواندن اوراد و ادعیۀ خاص؛
۵. شرکت کردن در ذکرهای جمعی.
در الفیوضات الربانیة، جامع موعظات شیخ عبدالقادر گیلانی (۴۷۱-۵۶۱ق)، آداب تشرف به طریقت قادری و چگونگی مراسم تلقین به تفصیل شرح داده شده است.
[۸۰] گیلانی، عبدالقادر، الفیوضات الربانیة فی المآثر القادریة، ج۱، ص۲۶-۳۰، دهلی، ۱۳۳۰ق.
[۸۱] بلوکباشی، علی، مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری، ج۱، ص۲۳، مردمشناسی و فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۶ش، شم‌ ۳.
[۸۲] بلوکباشی، علی، مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری، ج۱، ص۱۰-۱۴، مردمشناسی و فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۶ش، شم‌ ۳.



در قاهره آیین تشرف به انجمن‌های اخوت، «عهد» نامیده می‌شد و با آدابی خاص همراه بود. در مراسم عهد، نوآموز در برابر شیخ می‌نشست و دست‌هایشان را در دست یکدیگر می‌گذاشتند و شست‌ها را بلند می‌کردند و به هم می‌فشردند و در حالی که آستین شیخ دست‌هایش را می‌پوشاند، نوآموز اوراد مقدسی را که شیخ بیان می‌داشت، تکرار می‌کرد. بعد هم دست شیخ را می‌بوسید.
[۸۳] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۹۸.
د
ر مراکش آیین تشرف به انجمن اخوت «ورد» خوانده می‌شد. از آداب ورد، رفتن داوطلب به چشمۀ آب یا آبشخور و رفع عطش کردن و نوشیدن مایعی متبرک از دست شیخ بود (قس: نوشیدن آب از چشمه برای بی‌مرگی در دین مهری)
[۸۴] مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۶۴، تهران، ۱۳۴۳ش.
در طریقت عیساویه، نوآموز به هنگام تشرف دهانش را می‌گشود و رهبر طریقت ۳‌بار آب دهان خود را در گلوی او می‌انداخت.
[۸۵] Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۹۷-۹۸.



در میان جماعت «یارِسان» یا «اهل حق» ساکن در کردستان و لرستان آیین تشرف فرد به «طریقۀ حقیقت» با آداب «سرسپردن» در کودکی تحقق می‌یابد. والدین کودکانِ پسر یا دختر موظف‌اند فرزندان خرد را در ۷ روز پس از زایش به خاند‌انی که خود «سرسپرده»اند، با آدابی خاص وارد، و «سرسپرده» و معتقد کنند.
[۸۶] خواجه‌الدین، محمدعلی، سرسپردگان، تاریخ و شرح عقاید دینی اهل حق، ج۱، ص۵۵-۶۰، تهران، کتابخانۀ منوچهری.

سرسپردگی در میان اهل حق از آیین‌های تشرف اجباری است و با سنت ختنه کردن کودکان مسلمان در نخستین هفتۀ زایش تطبیق می‌کند.
[۸۷] یادداشت‌های مؤلف.



در میترائیسم یا مهرگرایی ۷ مقام تقدس وجود داشت که رهرو یا سالک برای راه یافتن به هر یک از مقام‌های بالاتر ناگزیر از گذراندن آیین تشرف و آزمون‌هایی از جمله شست و شوی آیینی بود. رسم غسل تعمید در میان عیسویان را نیز برگرفته از این آیین دانسته‌اند.
[۸۸] پورداود، ابراهیم، مهر، ج۱، ص۴۱۷، یشتها، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۸۹] مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۶۱-۶۲، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۹۰] مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۸۰، تهران، ۱۳۴۳ش.

در بررسی و تجزیه و تحلیل نقوش میترائی در مهرابه‌ها به نقوشی دست یافته‌اند که بازتابندۀ آیین تشرف در میترائیسم بوده است. در مهرگرایی همۀ رهروان میترائی باید آزمون‌هایی را می‌گذراندند تا در حالت نوزایی مقام همراز را بیابند و به والاترین مقام گام نهند. در دیوارنگارۀ مهرابۀ کاپوآ (Capua) (یکی از شهرهای ایتالیا) رهروی نوآیین در برابر استاد راز آموز زانو زده است و استاد از جامی که در دست دارد، شراب در پیالۀ سالک می‌ریزد تا بنوشد. این نقش را نمایانگر واپسین مرحلۀ آزمون سالک برای تشرف به آیین مهر دانسته‌اند.
[۹۱] رضی، هاشم، آیین مهر، ج۲، ص۵۴۶-۵۴۷، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۹۲] رضی، هاشم، آیین مهر، ج۲، ص۵۳۸- ۵۴۸، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۹۳] مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۶۸، تهران، ۱۳۴۳ش.
در دین مهر نیز آیین سرسپردگی و سوگند یاد کردن به دست پیر برای تشرف نوآموز به جرگۀ مهری صورت می‌پذیرفت و پس از آن نوآموز «برادر» سرسپردگان و «پسرِ» «پدر» یا «پیر» شناخته می‌شد و او را خالکوبی می‌کردند.
[۹۴] مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۸۷، تهران، ۱۳۴۳ش.



آیین تشرف در جامعه‌ها، به ویژه جامعه‌های کهن و سنتی، کارکرد و نقشی مؤثر در رفتارهای اجتماعی و روانی افراد دارد. این آیین‌ها نه‌تنها رشته‌های همبستگی گروهی را تقویت می‌کند و انسجام می‌بخشد، بلکه هم‌چون آزمونی روانی در تحول و دگرگونی منزلت اجتماعی و هویت‌سازی افراد در گروه‌های اجتماعی و جامعه عمل می‌کند
[۹۵] بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۶۱، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۹۶] بلوکباشی، علی، هویت‌سازی اجتماعی از راه باد زدایی گشتاری، ج۱، ص۳۳-۴۳، نامۀ انسان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۱ش، س ۱، شم‌ ۱.

انسان تا در «سطح طبیعی هستی» می‌زید، انسانی «تمام و کامل» نمی‌تواند باشد. برای این‌که هستی انسانِ طبیعی کمال یابد و «به تمام معنا انسانی کامل» شود، باید خود را در هستی خویش بمیراند تا در حیاتی متعالی ــ که حیات دینی و فرهنگی است ــ باز زاده شود.
میرچا الیاده آرمان انسان ابتدایی را دست‌یابی به سطح والای انسانی یا «فرا انسانی» می‌داند و آیین تشرف را به «استحالۀ انسان در یک تجربۀ فراطبیعی مرگ و رستاخیز یا تولد دوم» تعریف می‌کند. او می‌گوید: «نوآموز با اجرای مناسک تشرف از عملی اَبَر انسانی و الاهی تقلید می‌کند» و می‌کوشد تا خود را «مطابق با تصویری آرمانی که از راه اسطوره‌ها بر او مکشوف شده است»، بسازد.
نوآموز می‌کوشد تا با انجام دادن همۀ آزمون‌های آیین‌ تشرف در جامعه‌اش به «آرمان دینی انسانیت دست یابد» و تلاش او در برگیرندۀ جرثومۀ تمام اخلاقیاتی است که بعدها در جامعۀ تطور یافته، به کار گرفته می‌شود.
[۹۷] ص۱۸۷، ج۱، ص۳، Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵.
[۹۸] بلوکباشی، علی، هویت‌سازی اجتماعی از راه باد زدایی گشتاری، ج۱، ص۶۶-۶۷، نامۀ انسان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۱ش، س ۱، شم‌ ۱.



(۱) آریان‌پور، امیرحسین، نقدهایی بر زمینۀ جامعه‌شناسی، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۲) آشوری، داریوش، فرهنگ علوم انسانی، تهران، ۱۳۸۴ش.
(۳) بلوکباشی، علی، «آیین به خاک سپردن مرده و سوگواری آن»، پیام نوین، تهران، ۱۳۴۴ش، س ۷، شم‌ ۹.
(۴) بلوکباشی، علی، «زایمان»، همان، شم‌ ۸.
(۵) بلوکباشی، علی، «مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری»، مردمشناسی و فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۶ش، شم‌ ۳.
(۶) بلوکباشی، علی، نقد و نظر، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۷) بلوکباشی، علی، «هویت‌سازی اجتماعی از راه باد زدایی گشتاری»، نامۀ انسان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۱ش، س ۱، شم‌ ۱.
(۸) پورداود، ابراهیم، «مهر»، یشتها، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۹) زبیدی، مرتضی، تاج العروس.
(۱۰) جیحون‌آبادی، نعمت‌الله، حق الحقایق یا شاهنامۀ حقیقت، به کوشش محمد مکری، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۱۱) حسن‌زاده، علیرضا، افسانۀ زندگان، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۱۲) حکمت، علیرضا، آموزش و پرورش در ایران باستان، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۱۳) خواجه‌الدین، محمدعلی، سرسپردگان: تاریخ و شرح عقاید دینی اهل حق، تهران، کتابخانۀ منوچهری.
(۱۴) دایرة المعارف تشیع، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۵) دایرة المعارف فارسی.
(۱۶) رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۱۷) رضی، هاشم، آیین مهر، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۱۸) زنگویی، نصرالله، ترجمۀ آیینها و نمادهای آشناسازی میرچا الیاده، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۹) ساروخانی، باقر، ترجمۀ فرهنگ علوم اجتماعی آلن بیرو، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲۰) سرکاراتی، بهمن، ترجمۀ اسطورۀ بازگشت جاودانۀ میرچا الیاده، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۲۱) شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۲۲) شیروانلو، فیروز، ترجمۀ گستره و محدودۀ جامعه‌شناسی هنر و ادبیات، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۲۳) صاحب جواهر، محمدحسن، جواهر الکلام، به کوشش شیخ علی آخوندی، بیروت، ۱۹۸۱م.
(۲۴) عباسقلی‌زاده، محبوبه، «بلوغ در نُه سالگی، قول مشهور»، بلوغ دختران، به کوشش مهدی مهریزی، قم، ۱۳۷۶ش.
(۲۵) گیلانی، عبدالقادر، الفیوضات الربانیة فی المآثر القادریة، دهلی، ۱۳۳۰ق.
(۲۶) عسگری خانقاه، اصغر، ترجمۀ فرهنگ مردمشناسی میشل پانوف و میشل پرن، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۲۷) فرهنگ بزرگ سخن، به کوشش حسن انوری، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۲۸) فکوهی، ناصر، ترجمۀ درآمدی بر انسان‌شناسی کلود ریویر، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۲۹) قرآن کریم.
(۳۰) قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۳۱) کاشفی، حسین، فتوت‌نامۀ سلطانی، به‌کوشش محمدجعفر محجوب، ‌تهران، ۱۳۵۰ش.
(۳۲) کریمی، قاسم، بلوغ دختران، به‌کوشش مهدی مهریزی، قم، ۱۳۷۶ش.
(۳۳) دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامۀ‌، دهخدا.
(۳۴) لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، ‌تهران، ۱۳۷۰ش.
(۳۵) مامقانی، عبدالله، سراج الشیعة فی آداب الشریعة، نجف، ۱۳۴۸ق.
(۳۶) مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ترجمۀ مرتضی راوندی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳۷) معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۳۸) معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۳۹) مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۴۰) مهریزی، مهدی، «بلوغ دختران»، بلوغ دختران، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۴۱) یادداشتهای مؤلف.
(۴۲) Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵.
(۴۳) id, Rites and Symbols of Initiation, tr WR Trask, New York, ۱۹۷۵.
(۴۴) id, The Sacred and the Profane, the Nature of Religion, tr WR Trask, New York, ۱۹۵۹.
(۴۵) Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, ed A Barnard and J Spencer, London, ۱۹۹۶.
(۴۶) ER.
(۴۷) ERE.
(۴۸) Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵.
(۴۹) Gould, J and WL Kolb, A Dictionary of the Social Sciences, ۱۹۶۴.
(۵۰) Leach, E, Culture and Communication, Cambridge, ۱۹۷۶.
(۵۱) Smith, WR, The Religion of the Semites, New York, ۱۹۷۲.


۱. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۲۳، ص۴۹۲، ذیل شرف.    
۲. بلوکباشی، علی، «مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری»، ج۱، ص۹-۱۱، مردمشناسی و فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۶ش، شم‌ ۳.
۳. معین محمد، فرهنگ فارسی، ذیل تشرف و تشرف یافتن، ج۱، ص۱، تهران، ۱۳۵۶ش.
۴. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱، ص۱، ذیـل تشرف،.
۵. فرهنگ بزرگ سخن، به کوشش حسن انوری، ص۱، ذیـل تشرف و تشرف جستن، تهران، ۱۳۸۱ش.
۶. مقدمه، ص۱۰، Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵.
۷. آریان‌پور، امیرحسین، نقدهایی بر زمینۀ جامعه‌شناسی، ج۱، ص۱۹، تهران، ۱۳۵۷ش.
۸. ساروخانی، باقر، ترجمۀ فرهنگ علوم اجتماعی آلن بیرو، ج۱، ص۱۸۶، تهران، ۱۳۶۷ش.
۹. فکوهی، ناصر، ترجمۀ درآمدی بر انسان‌شناسی کلود ریویر، ج۱، ص۳۰۲، تهران، ۱۳۷۹ش.
۱۰. عسگری خانقاه، اصغر، ترجمۀ فرهنگ مردمشناسی میشل پانوف و میشل پرن، ج۱، ص۲۰۰، تهران، ۱۳۶۸ش.
۱۱. شیروانلو، فیروز، ترجمۀ گستره و محدودۀ جامعه‌شناسی هنر و ادبیات، ج۱، ص۴۷۸، تهران، ۱۳۵۵ش.
۱۲. سرکاراتی، بهمن، ترجمۀ اسطورۀ بازگشت جاودانۀ میرچا الیاده، ج۱، ص۱۱۶، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۳. زنگویی، نصرالله، ترجمۀ آیینها و نمادهای آشناسازی میرچا الیاده، ج۱، ص۲۳، تهران، ۱۳۶۸ش.
۱۴. آشوری، داریوش، فرهنگ علوم انسانی، ج۱، ص۲۰۳، تهران، ۱۳۸۴ش.
۱۵. مقدمه، ص۱۰-۱۵، Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵.
۱۶. بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۵۹، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۷. مقدمه، ص۱۲، Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵.
۱۸. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۱.
۱۹. بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۶۰، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۰. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۶۵-۱۱۵.
۲۱. Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۱۲-۱۴۳.
۲۲. ER، ج۷، ص۲۵۵.
۲۳. بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۶۴-۶۵، تهران، ۱۳۷۷ش.
۲۴. بلوکباشی، علی، زایمان، ج۱، ص۶۵-۷۱، همان، شم‌ ۸.
۲۵. شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، ج۱، ص۱۰۸- ۱۱۸، تهران، ۱۳۴۶ش.
۲۶. مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ج۱، ص۴۶-۴۹، ترجمۀ مرتضی راوندی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۲۷. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۵۰.
۲۸. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۵۳.
۲۹. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۶۲-۶۳.
۳۰. Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۲۵-۲۸.
۳۱. Smith, WR, The Religion of the Semites, New York, ۱۹۷۲، ج۱، ص۳۲۸.
۳۲. مامقانی، عبدالله، سراج الشیعة فی آداب الشریعة، ج۱، ص۹، نجف، ۱۳۴۸ق.
۳۳. لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان،‌ ص۱۱۲-۱۱۳، تهران، ۱۳۷۰ش.
۳۴. رضایی، جمال، بیرجندنامه، ج۱، ص۳۵۵-۳۵۷، به کوشش محمود رفیعی، تهران، ۱۳۸۱ش.
۳۵. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۷۰-۷۲.
۳۶. Leach, E, Culture and Communication, Cambridge, ۱۹۷۶، ج۱، ص۷۹.
۳۷. Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۲۵-۲۸.
۳۸. بلوکباشی، علی، زایمان، ج۱، ص۷۰-۷۱، همان، شم‌ ۸.
۳۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۴، به کوشش شیخ علی آخوندی، بیروت، ۱۹۸۱م.    
۴۰. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، بلوغ دختران، تهران، ۱۳۷۶ش.
۴۱. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۴۲. انعام/سوره۶، آیه۱۵۲.    
۴۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۲.    
۴۴. نور/سوره۲۴، آیه۵۸-۵۹.    
۴۵. کریمی، قاسم، بلوغ دختران، ج۱، ص۱۰۸، به‌کوشش مهدی مهریزی، قم، ۱۳۷۶ش.
۴۶. عباسقلی‌زاده، محبوبه، بلوغ در نُه سالگی، ج۱، ص۲۷۷، قول مشهور، بلوغ دختران، به کوشش مهدی مهریزی، قم، ۱۳۷۶ش.
۴۷. Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۱۴.
۴۸. حکمت، علیرضا، آموزش و پرورش در ایران باستان، ج۱، ص۴۹، تهران، ۱۳۵۰ش.
۴۹. معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، ج۱، ص۳۸۲، تهران، ۱۳۳۸ش.
۵۰. معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، ج۱، ص۳۸۵-۳۸۶، تهران، ۱۳۳۸ش.
۵۱. ERE، ج۷، ص۳۲۵.
۵۲. ذیل قربانی مقدس، Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, ed A Barnard and J Spencer, London, ۱۹۹۶، ج۱، ص۲.
۵۳. معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، ج۱، ص۳۸۷، تهران، ۱۳۳۸ش.
۵۴. پورداود، ابراهیم، مهر، ج۱، ص۴۱۷-۴۲۰، یشتها، تهران، ۱۳۴۷ش.
۵۵. ذیل قربانی مقدس، Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, ed A Barnard and J Spencer, London, ۱۹۹۶، ج۱، ص۲.
۵۶. ذیل عشای ربانی، Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, ed A Barnard and J Spencer, London, ۱۹۹۶، ج۱، ص۲.
۵۷. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۱.
۵۸. بلوکباشی علی، زایمان، ج۱، ص۶۰، همان، شم‌ ۸.
۵۹. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۱۶.
۶۰. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۳۴.
۶۱. حسن‌زاده، علیرضا، افسانۀ زندگان، ج۲، ص۵۸۲، تهران، ۱۳۸۱ش.
۶۲. ER، ج۷، ص۲۳۰.
۶۳. ERE، ج۷، ص۳۱۸.
۶۴. Gould, J and WL Kolb, A Dictionary of the Social Sciences, ۱۹۶۴، ج۱، ص۶۰۷.
۶۵. بلوکباشی، علی، آیین به خاک سپردن مرده و سوگواری آن، ج۱، ص۷۵- ۷۸، پیام نوین، تهران، ۱۳۴۴ش، س ۷، شم‌ ۹.
۶۶. یادداشت‌های مؤلف.
۶۷. یادداشت‌های مؤلف.
۶۸. Smith, WR, The Religion of the Semites, New York, ۱۹۷۲، ج۱، ص۳۳۳.
۶۹. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۱۸۵.
۷۰. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۷۱. دایرة المعارف تشیع، تهران، ج۱، ص۴۹۷، ۱۳۸۰ش.
۷۲. ذیل احرام، دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۱، تهران، ۱۳۸۰ش.
۷۳. مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ج۱، ص۳۴، ترجمۀ مرتضی راوندی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۷۴. Smith, WR, The Religion of the Semites, New York, ۱۹۷۲، ج۱، ص۴۸۴.
۷۵. مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطی، ج۱، ص۳۴، ترجمۀ مرتضی راوندی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۷۶. قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۲۴، تهران، ۱۳۴۴ش.    
۷۷. بلوکباشی، علی، مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری، ج۱، ص۹، مردمشناسی و فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۶ش، شم‌ ۳.
۷۸. کاشفی، حسین، فتوت‌نامۀ سلطانی، ج۱، ص۸۳-۸۶، به‌کوشش محمدجعفر محجوب، ‌تهران، ۱۳۵۰ش.
۷۹. مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۶۲، تهران، ۱۳۴۳ش.
۸۰. گیلانی، عبدالقادر، الفیوضات الربانیة فی المآثر القادریة، ج۱، ص۲۶-۳۰، دهلی، ۱۳۳۰ق.
۸۱. بلوکباشی، علی، مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری، ج۱، ص۲۳، مردمشناسی و فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۶ش، شم‌ ۳.
۸۲. بلوکباشی، علی، مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری، ج۱، ص۱۰-۱۴، مردمشناسی و فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۶ش، شم‌ ۳.
۸۳. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۹۸.
۸۴. مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۶۴، تهران، ۱۳۴۳ش.
۸۵. Gennep, A van, The Rites of Passage, tr M B Vizdom and G L Caffee, Chicago, ۱۹۷۵، ج۱، ص۹۷-۹۸.
۸۶. خواجه‌الدین، محمدعلی، سرسپردگان، تاریخ و شرح عقاید دینی اهل حق، ج۱، ص۵۵-۶۰، تهران، کتابخانۀ منوچهری.
۸۷. یادداشت‌های مؤلف.
۸۸. پورداود، ابراهیم، مهر، ج۱، ص۴۱۷، یشتها، تهران، ۱۳۴۷ش.
۸۹. مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۶۱-۶۲، تهران، ۱۳۴۳ش.
۹۰. مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۸۰، تهران، ۱۳۴۳ش.
۹۱. رضی، هاشم، آیین مهر، ج۲، ص۵۴۶-۵۴۷، تهران، ۱۳۸۱ش.
۹۲. رضی، هاشم، آیین مهر، ج۲، ص۵۳۸- ۵۴۸، تهران، ۱۳۸۱ش.
۹۳. مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۶۸، تهران، ۱۳۴۳ش.
۹۴. مقدم، محمد، مهرابه یا پرستشگاه دین مهر، ج۱، ص۸۷، تهران، ۱۳۴۳ش.
۹۵. بلوکباشی، علی، نقد و نظر، ج۱، ص۶۱، تهران، ۱۳۷۷ش.
۹۶. بلوکباشی، علی، هویت‌سازی اجتماعی از راه باد زدایی گشتاری، ج۱، ص۳۳-۴۳، نامۀ انسان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۱ش، س ۱، شم‌ ۱.
۹۷. ص۱۸۷، ج۱، ص۳، Eliade, M, The Quest: History and Meaning in Religion, Chicago, ۱۹۷۵.
۹۸. بلوکباشی، علی، هویت‌سازی اجتماعی از راه باد زدایی گشتاری، ج۱، ص۶۶-۶۷، نامۀ انسان‌شناسی، تهران، ۱۳۸۱ش، س ۱، شم‌ ۱.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آیین تشرف»، شماره۵۹۴۰.    






جعبه ابزار