• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیه ابلاغ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین



نام غدیر به عنوان مکان اصلی یکی از مهمترین مسائل عقیدتی و سیاسی در جامعه اسلامی همواره بین دانشمندان شیعه و سنی مطرح بوده است. غدیر خم روزی شاهد یکی از بزرگترین حوادث تاریخ بوده و آن، روز اعلام و انتصاب امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) به جانشینی پیامبر اعظم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد. گرچه دشمنان در طول تاریخ کوشیده‌اند که این خاطره عظیم تاریخی را از نظرها محو کنند ولی ابعاد این حادثه آن قدر در صحنه عقائد و تاریخ و حدیث و ادبیات وسیع است که قابل انکار و محو نیست؛
زیرا واقعه غدیر تنها یک حادثه تاریخی نیست بلکه یک حادثه دینی و اعتقادی است. در روایات از این روز به مناسبت وقوع این حادثه مهم به یوم العهد المعهود (روز پیمان بسته شده) یاد شده است. به همین دلیل غدیر به عنوان مهمترین سند برای ولایت الهیه امیرالمومنین علی (علیهالسّلام ) بشمار می‌رود. خداوند نیز مهر ابدیت را در پیشگاه بشریت بر تارک غدیر زده است و برای همیشه تاریخ غدیر را با آیه تبلیغ و آیات دیگر زنده نگه داشته است. شان نزول آیه ابلاغ به همراه معنی آن مورد بررسی و توجه در این مقاله است.


‌ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.
ابتدا باید به پیامهای این آیه توجه شود که در چند بند به آنها اشاره می‌کنیم:
۱. دستور موکد به پیامبر برای ابلاغ دستور الهی.
۲. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عنوان رسول ابلاغ کننده این دستور شده است.
۳. عدم ابلاغ این دستور به منزله عدم ابلاغ رسالت است. یعنی اهمیت دستور مورد نظر به قدر اهمیت رسالت است.
۴. ترس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از احتمال توطئه منافقین بخاطر اعلام آن امرمهم.
۵. اطمینان بخشیدن خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در محفوظ ماندن از توطئه مردم.
۶. تاکید خداوند بر عدم هدایت کافران.
با توجه به اعتقاد مسلمین بر اینکه این آیه برای ولایت و امامت علی (علیهالسّلام) نازل شده، ارتباط فقرات و پیامهای این آیه نیز به راحتی واضح می‌شود. اهمیت ولایت به عنوان استمرار امور رسالت از مهمتریت تکالیفی است که خداوند بر دوش معصومین (علیهالسّلام) قرار داده است و به همین جهت عدم ابلاغ آن با عدم رسالت مساوی است. دشمنان امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) نیز از حقیقت امر آگاه بودند و برای کار شکنی از هیچ توطئه‌ای فروگذار نبودند و به همین جهت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ابلاغ این دستور از توطئه منافقین بیم داشت در حالی که خداوند او را از توطئه ایشان حفظ کرد تا نتوانند خللی در ابلاغ این دستور مهم وارد آورند. در نهایت نیز دشمنان ولایت و منافقین در این صحنه گویا همان منکرین رسالت هستند که خداوند ایشان را هدایت نمی‌کند.


شیعه و سنی بر نزول این آیه در روز هجدهم ذی حجه که مشهور به روز غدیر خم است، اتفاق دارد و روایات اهل بیت (علیهالسّلام) در این باره واضح کننده آن حوادث است. خداوند به حکمت خویش زمینه تبلیغ و پیمان با ولایت امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) را رقم زده است. زیرا پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این سال بارها به نزدیکی ملاقات خویش با پروردگار سخن گفته بود و این مقدمه برای صحبت از جانشین ایشان در جمع همگانی را سامان می‌داد. حج نیز به عنوان یکی از شعائر مهم اسلامی در آخرین سال حیات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با انبوه مسلمانان جزیرة العرب انجام می‌شود. با این حوادث و وجود انبوه مسلمانان در حج و انگیزه ایشان برای شناخت جانشین آن حضرت ابلاغ امر الهی برای ولایت علی (علیهالسّلام) را در بهترین موقعیت قرار داد و اینگونه بود که در غدیرخم با نازل شدن آیه ابلاغ، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جانشین خویش را معرفی نمود و به امر ایشان با علی (علیهالسّلام) به عنوان امیرالمومنین بیعت همگانی شد و حضرت دستور داد که حاضران خبر این حادثه را به غائبین برسانند. اینک به احادیثی که در مورد نزول آیه ابلاغ در روز غدیر وارد شده است، اشاره می‌کنیم.


۱. در روز غدیرخم که پنج ساعت از روز می‌گذشت جبرئیل نازل شد و پس از ابراز سلام خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این آیه را برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرائت نمود. کاروانهائی که جلوتر نزدیک حجفه بودند به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی غدیر باز گشتند و عقب ماندگان به ایشان رسیدند. برای رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منبری از سنگها چیدند. ایشان پس از حمد و ثنا خداوند و بیان مطالبی به موضوع اصلی و نزول آیه اشاره نمودند. فرمودند که جبرئیل سه مرتبه نازل شده و من را امر نمود تا همگان را از برادری و وصایت و جانشینی و امام بعد از من، علی بن ابی طالب خبر دهم، او بعد از من ولی شما می‌باشد.
۲. وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از حجة الوداع باز می‌گشت و به غدیرخم رسید، وقت نماز ظهر جبرئیل نازل شد و فرمان خداوند را ابلاغ نمود که ولایت امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) را بیان نماید و او را تنهاشاخص و جانشین بعد از خویش قرار دهد. رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نیرنگ برخی اصحاب نگران بود و این نگرانی را با جبرئیل در میان گذاشت. جبرئیل رفت و پس از مدتی بازگشت و این آیه را نازل نمود. رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با نگرانی و اضطراب دستور دادند تا محل زیر درختان را پاک کنند و سایبانی قرار دهند و با مسلمانان نماز جماعت برقرار نمود، بعد از نماز خطبه‌ای خواند و خبر ولایت علی (علیهالسّلام) را ابلاغ نمود.
۳. امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: منشا کلام رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که فرمودند کسی که من مولای او هستم علی مولای اوست، خداوندا پیروانش را دوست دار و دشمنانش را دشمن باش و یاری دهنده او را یاری کن و... ، کلام خداوند است که فرمود: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک..
۴. روزی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) فرمود: حق تو واجب است بر کسانی که به من ایمان دارند، اگر تو نبودی حزب الله شناخته نمی‌شد و بواسطه تو دشمن خدا شناخته می‌شود، کسی که خداوند را ملاقات کند بدون ولایت تو هیچ ندارد، خداوند این آیه را به سوی من نازل نمود، یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک یعنی در مورد ولایت تو یا علی.
۵. امام حسن در جواب سوالی به قضیه غدیر اشاره نموده و فرمودند: وقتی این آیه در غدیرخم نازل شد، پیامبر (علیهالسّلام) علی (علیهالسّلام) را به ولایت منصوب نمود. در این زمان در قلوب منافقین انکار پدیدار شد و مخفیانه با هم صحبت می‌کردند، بطوری که یکی از آن دو ( ابوبکر و عمر ) به دیگری گفت: چه کسی بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جانشین می‌شود، هرگز آن را در یک خانواده قرار نمی‌دهیم.
۶. امام باقر (علیهالسّلام) فرمودند: وقتی خداوند این آیه را بر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل نمود، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دست علی (علیهالسّلام) را گرفت و فرمود: ‌ای مردم، هیچ پیامبری قبل از من نبود مگر اینکه عمری کرد و سپس دعوت خداوند را اجابت نمود و نزدیک است که من دعوت شوم و اجابت کنم در حالی که من و شما سوال خواهیم شد. شما چه می‌گویید؛ مردم گفتند: ما شهادت می‌دهیم که تو رساندی و نصحیت نمودی و آنچه را که وظیفه تو بود انجام دادی، خداوند به تو پاداش برترین پیامبر را عطا کند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: خداوندا تو شاهد باش. سپس فرمود: ‌ای گروه مسلمانان باید حاضران این مطلب را به غائبین خبر دهد، سفارش می‌کنم ولایت علی (علیهالسّلام) را به کسی که به من ایمان دارد و باید من را در این خبر تصدیق کند. آگاه باشید که ولایت علی ولایت من است و ولایت من ولایت خداوند است.
۷. امام رضا (علیهالسّلام) فرمودند: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا قبل از نزول آیه یا ایها الرسول بلغ.... در تقیه بودند (از جهت اعلام رسمی به ولایت علی (علیهالسّلام) ) اما بعد از نزول این آیه به ضمانت خداوند از تقیه خارج شد و امر خداوند را واضح نمود اما قریش بعد از ایشان آنچه را که می‌خواست انجام داد ( غصب خلافت نمود).


منها آیه شریفه «یا اَیُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلیکَ مِن رَبِّک و اِن لَم تفعَل فما بَلَّغتَ رِسالَته...» چه، نه حدیث از طریق برادران دارد که «فی علی» یا «بانّ علیا مولی المؤمنین» مندرج در آیه بوده و حذف شده و این معنی اگر نه وصایت مطلق و ولایت عامه بود، بلکه معنی نصرت و غیر آن می¬بود که امری است از ارکان دین به پیغمبری که معصوم از خطا و گناه و سهو و امثال اینهاست. چرا بفرمایند که اگر نکردی تبلیغ آنچه به تو امر کردیم، پس هیچ رسالتی را تبلیغ نکرده خواهی بود. همین در روز غدیر نازل شد «الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم...» الخ. یعنی امروز کامل گردانیدم برای شما دین شما را تا آخر آیه. امر دیگر که باعث چنین نسبتی باشد واقع نشد جز اینکه رسول علی را بلند کرده و سؤال کرد ] از مسلمانان [ که کیست که اولی است به شما از انفس شما؟ گفتند: خدا و رسول. فرمود هر کس من اولایم به او، پس علی اولی است به او. پر واضح است که این مطلب که هرکس من ناصر و دوست او هستم علی ناصر و دوست او است، چندان گنجایشی ندارد که منت گذارند به آنکه من امروز کامل کردم برای شما دین شما را. شش حدیث از طرق برادران به نظر رسید که نزول آیه شریفه در این روز شده.
به طوری که ذکر شد روایت کرده است ابوالمؤید موفق بن احمد و حموینی و ابونعیم و صاحب کتاب مناقب الفاخره و غیرایشان بالجمله، اگرچه نزول این آیه در این خصوص از طرق مخالفین و برادران متواتر نیست، هر چند مستفیض است. فامّا نص غدیر خم که رسول فرمودند بعد از مراجعت از حجه الوداع که از جهاز شتر منبری ساختند و به حکم «بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلیکَ مِن رَبِّکَ»، دست علی را گرفته، بالا رفتند و فرمودند: ای گروه مسلمانان آیا نیستم من اولی به شما از انفس شما؟ عرض کردند: بلی تو اولائی یا رسول الله. پس فرمود هر کس من اولی به او هستم، پس این علی اولی به او است ، متوار است.عموم لفظ مَن شامل کل افراد، بلکه تمام زمان است مگر زمان حیات نبی صلی الله علیه و آله به حکم عقل.
مولانا شمس الدین هروی در ردّ روافض خود افاده فرمودند که این حدیث موضوع است و از افترائات شیعه است که مبنای دین ایشان بر اختراع است؛ چرا که ثقات محدّثین چون بخاری و مسلم ذکر نکرده¬اند. مولانا حق داشته، چرا که مطالعه کتابی که نکرده بوده، صرف تعصّب و عناد، در مراتب علمیه به کار نمی¬آید. حال اینکه مسعودبن ناصر سیستانی در کتاب درایه خود، این حدیث را از صد و بیست نفر از صحابه نقل کرده، و ابن عقده درکتاب ولایت به صد و پنج طریق حدیث غیر را نقل نموده و محمدبن جریر طبری در کتاب الرد علی الحرقوصیه، حدیث غدیر را به هفتاد و پنج طریق روایت کرده. و ابن کثیر شامی شافعی در نزد ذکر احوال محمدبن جریر طبری شافعی ذکر کرده که به درستی که من دیدم کتابی که در آن جمع شده بود احادیث غدیر خم در دو مجلد بزرگ که نقل کرده از امام الحرمین ابوالمعالی جوینی که او تعجب کرده و فرمود که مجلدی در بغداد به دست صحافی دیدم که در بیان روایات غدیر خم بود و در ظهر آن نوشته بود، المجد الثامن و العشرون من طرق «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیٌ مَولاه» و یتلوه المجلد التاسع و العشرون. شیخ محمد جزری را رساله¬ایست اسم آن «اسنی المطالب» که در آن هر منکر تواتر حدیث غدیر را نسبت به عصبیت داده؛ و شیخ مذکور، شافعی مذهب است. ابن جوزی حنفی در تذکره و محمدبن طلحه در مطالب السئول و محمدبن مسعود بلسانی، در فصول¬المهمه ، تفصیل قصه را ذکر کرده¬اند. غزالی در سرّالعالمین و احمدبن حنبل در مسند ، و ترمذی در کتاب سنن ، و ابن روزبهان در ردّ علامه حلّی، اعتراف دارد می¬گوید: «فقد ثبت هذا فی الصحاح» الی غیر ذلک . پس مولوی یا ایشان را معتبر نمی¬داند و خان ملّا خانی را فوق مطالب علمیه می¬داند، یا تعصّب، مولانا را وانگذاشته! چنان¬چه مسموع شده که بعضی از ایشان می¬گویند اندک بغضی از علی بن ابی¬¬طالب باید در دل داشت تا سنّی تمام شد. ایضاً مولانای مذکور می¬گوید که شاهد وضع حدیث این است که رسول علی را به یمن فرستاده بودند که حلّه-های نصارای نجران را بگیرد؛ و علی نبود. حال اینکه در همان حدیث است که رسول به علی نوشتند که حلّه¬ها را گرفته، خود را مکه به ما رسان . بعد از آنکه مولانا قدری به سر التفات آمدند، فرمودند رسول همین قدر فرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌ مَولاه»، یعنی هر کس من ناصر و دوست او هستم پس علی هم ناصر او است. لکن توقع ما از مولانا این بود که راضی نمی¬شدند که خدا رسول خود را به زحمت اندازد که در چنان هوایی گرم در آن بیابان با آن جمعیت چنین مطلبی را که بدیهی است به آن طور بیان کنند و علی را بلند کنند و این معنی خیلی باعث خجالت نمی¬شود. مثل این است که کسی از جایی بیاید و بگوید من صنعتی بسیار خوب تعلیم گرفتم و مردم همه را شایق تماشای آن صنعت کند، پس از انتظار بسیار و مشاهده به انظار، سر خود را بر زمین کند و پای خود را به هوا؛ و بگوید: بوسوا بوسوا ، همچنین بوسوا کجا؟ انصاف که ذکر حدیث را که «أ لَستُم تَعلَمونَ أنِّی اَولَی بِکُم مِن اَنفُسِکُم» که ابن جوزی از علماءشان، از احمد امام¬شان، از عبدالملک بن عطیه از زیدبن ارقم روایت کرده ملاحظه نکنند و چنین ترهّات به زبان جاری کنند!
قصّه حارث بن نعمان فهری و نزول آیه سئل و سنگ بر سرش خوردن را، ثعالبی از مفسرین ایشان نقل کرده و شعرا شعرها ساختند. منها ابن جوزی از حسّان بن ثابت نقل کرده
ینهادیهم یــــوم الغدیــر بینهم
و قال: فمـــن مولاکم و ولیکــم؟
الهک مولینـــا و انت ولینــا
فقــال لــه قــم یا علی فاننی
فمـــن کنت مــولاه فهذا ولیــه
هنــاک دعا اللهم وال ولیــه
بخــم والسمــع بالرســول منادیا
فقالوا و لــم یبــدوا هناک التعامیا
و ولا جــدن منا لامــرک عاصیا
رضیتک مــن بعدی اماما و هادیا
فکونــوا له انصار صــدق موالیا
وکــن للذی عاداً علیا معادیـا
ابن جوزی خود نیز همین معنی را ترجیح داده و از ابوالفرج اصفهانی هم صریح لفظ اولی را از نبی بعد از مولی نقل کرده. قربان قریحه فهم. مولوی رومی می¬فرماید:
گفت هر کو را منم مولا و دوست
کیست مولا؟ آنکه آزادت کند
چون به آزادی نبوّت هادی است
ای گروه مؤمنان، شادی کنید
ابن عمّ من علی مولای اوست
بنــد رقیت زپایــت برکند
مؤمنان را زانبیـــا آزادی است
همچو سرو و سوسن آزادی کنید
و مولانای مذکور ایراد دیگر هم کرده که لازم می¬آید امامت علی در حیات نبی. به فاء عاطفه التفات نکرده، که ابن مالک می¬گوید و الفاء للترتیب به اتّصال. گذشته از اینکه چه ضرر دارد امام هم بود ولی مأمور به اطاعت نبی بود. چون نبی ] که [ قبل از بعثت نبی بود، و مأمور به دعوت نبود.
دیگر ایرادات مولانا و شارح مقاصد قابل ذکر نیست ] ارزش بازگو کردن ندارد [. بلی، یک سخن دارند که مولی به معنی اولی نیست چرا که مفعل در کلام عرب به معنای افعل نیامده. بسیار این سخن فاسد است چنان¬چه شارح جدید تجرید که از خودشان است، از ابوعبیده نقل کرده و جمعی از مفسرین خودشان نیز مثل ابوالقاسم بن محمد مراد الصدیقی و نیشابوری و بیضاوی «مأواکُمُ النَّارُ هِیَ مَولاکُم» را تفسیر کرده¬اند به اَولی بِکُم. و حدیث نبوی را که «اَیُّمَا امرأهٍ نُکِحَت بغیرِ إذنِ مَولاها» ای: الاولی بها و المالک لتدبیرها، تفسیر کرده¬اند. در آخر مولانا می¬گوید احتمال بودن مولا به معنی ناصر کافی است در ردّ استدلال. این سخن زیاد هذیان است که در مدالیل الفاظ که ظاهری دارند احتمال، قادح نیست؛ به اتّفاق علما، برعکس مطالب عقلیه. مورد اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال، مطالب عقلیه است. بالجمله فساد ایرادات ایشان در کمال ظهور و دلالت دلیل مزبور کالنّور علی شاهق الطّور است. والحمدالله
[۱۱] ملا محمد حسن هردنگی، تاملات کلامیه،۱۳۹۶، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی .



واحدی از مفسرین ا هل سنت در اسباب النزول با سند خود از ابی سعید خدری از اصحاب رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌گوید: این آیه در روز غدیر در مورد علی بن ابی طالب نازل شد. ابن ابی الحاتم از مفسرین اهل سنت در کتاب تفسیر القرآن العظیم و همچنین در تفسیر الدرالمنثور نیز این روایت را ذکر کرده‌اند.
[۱۴] ابن ابی الحاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، عربستان سعودی، مکتبه نزار المصطفی الباز، سوم، ۱۴۱۹ هـ ق، ج۴، ص۱۱۷۲.
در شواهد التنزیل این دو روایت نیز ذکر شده است:
۱. به اسناد خود از حذیفه بن یمان نقل می‌کند که: این آیه در مورد علی (علیهالسّلام) است. وقتی آیه نازل شد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دنبال او فرستاد و سپس دستش را بلند کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
۲. عبدالله بن ابی اوفی می‌گوید که در روز غدیر خم از رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که این آیه را قرائت می‌کند و دست علی (علیهالسّلام) را بلند نمود و فرمود: آگاه باشید که هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست.... خداوندا تو شاهد باش.
۳. نیشابوری از دیگر مفسرین اهل سنت روایت ابوسعید خدری را اینگونه نقل می‌کند:
[۱۷] تفسیر نیشابوری، ج۳ ص۱۸۸.
این آیه روز غدیر در فضیلت علی (علیهالسّلام) نازل شد. پس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دست او را گرفت (و بلند نمود) و فرمود: هر کس که من مولای او هستم، این علی مولای اوست. خداوندا پیروانش را حمایت کن و دشمنانش را دشمن باش. پس عمر با او ملاقات کرد وگفت: مبارک باد برتو، امروز مولای من و مولای هر زن و مرد مومنی شدی.
۴. در تفسیر فتح القدیر از ابن مسعود، صحابی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اینگونه نقل می‌کند: ما این آیه را (به همراه تفسیر و شان نزولش) در زمان حیاة پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اینگونه می‌خواندیم: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ان علیا مولی المؤمنین وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس.ای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیام خداوند در رابطه با ولایت امیرالمومنین علی را برسان که اگر انجام ندادی، رسالتت را کامل ننموده‌ای، خداوند تو را از مردم محافظت می‌کند.
۵. ابن عباس و جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کنند که خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور داد تا علی را به مردم بشناساند و ولایت او را به مردم خبر دهد. اما پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خوف این داشت که مردم بگویند وی از خاندان خود حمایت کرد و به همین دلیل طغیان کنند که خداوند این آیه را نازل نمود.


۱. مائده/سوره۵، آیه۶۷.    
۲. طوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ ه ق، ۷۵۵.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۶۷.    
۴. طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۵۸.    
۵. ابن طاوس، سید علی بن موسی، اقبال الاعمال، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۷ش، ص۴۷۴.    
۶. طبری، عماد الدین، بشارة المصطفی، ص۹۲.    
۷. طبری، عماد الدین، بشارة المصطفی،، ص۲۷۶.    
۸. طبری، عماد الدین، بشارة المصطفی، چاپ کتابخانه حیدریه نجف، ۱۳۸۳ ه ق، ص۱۲۹.    
۹. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ ه ق، ج۱، ص۳۳۳.    
۱۰. صدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، انتشارات جهان، ۱۳۷۸ ه ق، ج۱، ص۱۳۸.    
۱۱. ملا محمد حسن هردنگی، تاملات کلامیه،۱۳۹۶، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی .
۱۲. واحدی، ذکاوتی، اسباب النزول،، ص۲۰۲    
۱۳. السیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر الماثور، ج۳ ص۱۹.    
۱۴. ابن ابی الحاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، عربستان سعودی، مکتبه نزار المصطفی الباز، سوم، ۱۴۱۹ هـ ق، ج۴، ص۱۱۷۲.
۱۵. حاکم حسکانی، ابوالقاسم عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل، مؤسسه چاپ و نشر، ۱۴۱۱ ه ق، ج۱ ص۲۵۲.    
۱۶. حاکم حسکانی، ابوالقاسم عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل، مؤسسه چاپ و نشر، ۱۴۱۱ ه ق، ج۲ ص۳۹۱.    
۱۷. تفسیر نیشابوری، ج۳ ص۱۸۸.
۱۸. الشوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، بیروت، دمشق، دار ابن کثیر، دار کلم الطیب، اول، ۱۴۱۴ه ق، ج۲ ص۶۹-‌    
۱۹. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ ه ق، ج۱، ص۳۳۱.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله « آیه ابلاغ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۲۴    






جعبه ابزار