آوارهسازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آوارگی به معنای بیخانمانی، سرگردانی و دور ماندن از خانه و سرزمین خویش میباشد.این موضوع در
قرآن با تعابیرگوناگون آمده و از واژگان متفاوتی قابل استنتاج است.
ستمگران در آوارهساختن دیگران
انگیزههای متفاوتی دارند.
ازآنجاکه دعوت
پیامبران به یکتاپرستی و ارزشهای اخلاقی با قدرتطلبی و دیگر خواستههای نفسانی کافران و ستمکاران سازگاری نداشت، با هر وسیلهای به مقابله با پیامبران برمیخاستند.
بیرون راندن آنان از سرزمینشان که از راههای متداول بوده، افزون بر محرومیت از مزایای زندگی در وطن، آنان را از حمایتهای سیاسی و اجتماعی نظامهای قبیلهای نیز محروم میساخت: «وقالَ الّذین کفروا لِرُسُلِهم لَنُخرجَنَّکم مِن أَرضِنا أو لَتَعودُنّ فی مِلَّتِنا فأوحی إلیهم ربُّهم لَنُهلِکنّ الظّـلِمین»
از این رو در آیهای دیگر، مؤمنانی را که فقط به سبب اعتقاد به
توحیدِ ربوبی از شهر و دیار خویش آواره شدهاند، اجازه جهاد میدهد: «أُذِن لِلّذین یقـتَلون بِأَنَّهم ظُلِموا و إنّ اللّهَ علی نَصرِهم لَقدیرٌ _ اَلّذین أُخرِجوا مِن دیـرِهم بغیرِ حقّ إلاّ أن یقولوا ربُّنا اللّهُ...».
گاه تصرّف سرزمین، عامل آوارهسازی است؛ چنانکه
فرعون ،
موسی (علیهالسلام) را متّهم میکند که میخواهد مصریان را با جادوی خویش از سرزمینشان آواره سازد: «قالَ أجِئتَنا لِتُخرِجَنا مِن أرضِنا بِسحرِک یـموسی»
و به بزرگان قوم، درباره این خطر هشدار میدهد: «یریدُ أن یخرِجَکم مِن أرضِکم بِسِحرهِ فَماذا تَأمُرون».
موسی (علیهالسلام) چنین قصدی نداشت؛ ولی نسبت این اتّهام به او، به سبب تحریک مردم بر ضدّ او است و این نشان میدهد که آوارهسازی به قصد تصرّف سرزمین، امری شناخته شده و نکوهیده بوده است.
تصاحب امتیازهای دیگران نیز گاهی
انگیزه آوارهسازی میشود.
برادران
یوسف (علیهالسلام) از اینکه او را نزد پدر محبوبتر یافتند، بر او رشک برده، به گمان اینکه با آواره و دور کردن وی از چشم پدر، جای او را خواهند گرفت، کمر به این توطئه بستند: «إذ قالوا لَیوسفُ وأخوه أحبُّ إلی أبینا مِنّا ونحنُ عصبةٌ إِنّ أبانا لَفی ضَلل مُبِین _ اقتُلوا یوسفَ أو اطرَحوه أرضاً یخلُ لکم وجهُ أبیکم وَتَکونوا مِن بعدهِ قَوماًصـلحین.»
برادران از این جنایت طرفی نبستند؛ امّا از آیات پیشین بر میآید که آوارهسازی دیگران برای تصاحب امتیازهای آنان امری شناخته شده است؛ البتّه آوارهسازی در مواردی به صورت کیفر
جرم نیز مطرح است.
آواره ساختنِ ظالمانه انسانها عملی ناروا و در نگاه
قرآن به منزله
فتنه
انگیزی و بدتر از کشتار است؛ بدین جهت، کیفرهایی برای این عمل نکوهیده، شمرده شده که ذلّت و خواری دنیا و
عذاب دردناک آخرت، از آن جمله است.
بنیاسرائیل در پی سرپیچی از مفاد پیمان الهی و اقدام به کشتار و اخراج یکدیگر از شهر و دیار خود، به این کیفر گرفتار آمدند: «وإذ أخَذنا میثـقَکم لاتَسفِکون دِماءَکم و لاتُخرِجونَ أنفسَکم من دیـرِکم ثمّ أقرَرتُم و أنتم تَشهدون _...فما جزاءُ مَن یفعلُ ذلک مِنکم إلاّ خزی فی الحیوةِ الدُّنیا و یومَ القیـمةِ یرَدّونَ إلی أشَدِّ العَذابِ و ما اللّهُ بغفل عمّا تَعمَلونَ.»
به گفته برخی مفسّران، «ذلک» میتواند اشاره به قتل و آوارهسازی یکدیگر در میان بنیاسرائیل باشد.
خداوند ، مشرکان صدر
اسلام را نیز که قصد ریشه کن کردن اسلام و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را داشتند، بر اساس سنّت جاری خود در امّتهای پیشین به
عذاب استیصال تهدید میکند: «وإن کادوا لَیستَفِزّونَک مِنالأرضِ لِیخرِجوک مِنها و إذاً لایلبَثونَ خِلـفَک إلاّ قلیلا _ سُنّةَ مَن قد أرسَلنا قَبلَک مِن رُسلِنا و لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحویلا»
چنانکه در همین سوره درباره فرعون میفرماید: او قصد آواره ساختن بنیاسرائیل از وطنشان را داشت که با تمام همراهانش نابود شد: «فأرادَ أن یستَفِزَّهم مِن الأرضِ فَأغرَقنـه و مَن مَعه جَمیعاً».
در مواردی، بیرون راندن افراد از خانه و کاشانه خود برای کیفر جرم، روا شمرده شده است:
۱.مشرکان
مکه برای مبارزه با گسترش اسلام،
مسلمانان را از دیارشان (مکه) آواره ساختند.
مسلمانان در آغاز که فاقد توان لازم بودند، به گذشت مأمور شدند: «فَاعفوا و اصفَحوا حَتّی یأتی اللّهُ بِأمرِه...»
امّا چون ساز و برگ کافی به دست آوردند، به مقابله با کار نکوهیده آنان مأموریت یافتند: «وَاقتُلوهم حیثُ ثَقِفتُموهم و أَخرِجوهم مِن حیثُ أَخرَجوکم و الفتنةُ أشدُّ مِنالقَتل....»
بیشتر مفسّران، مقصود این آیه را شهر مکه دانستهاند؛ چه اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در فتح مکه با بیرون راندن کافران به این فرمان الهی، جامه عمل پوشاند.
۲.
تبعید و آوارهسازی از وطن، یکی از چهار نوع مجازاتی است که
قرآن برای
محاربان با خدا و رسول و مفسدان و
فتنه انگیزان در زمین تعیین کرده است: «إنّما جزؤا الّذین یحارِبونَ اللّهَ و رسولَه و یسعَونَ فِی الأرضِ فَساداً أن یقَتَّلوا أو یصلَّبوا أو تُقطَّعَ أیدیهِم و أرجلُهم مِن خِلـف أو ینفَوا مِنالأرضِ ذلِک لَهم خزی فی الدُّنیا و لَهم فیالأخِرةِ عذابٌ عظیمٌ».
پیشبینی چهار نوع کیفر برای یک جرم، به شدّت و ضعف آن ناظر است و اخراج و نفی بلد، هرچند به شدّتِ کشتن و دارزدن و قطع دست و پا نیست، در جای خود، از کار آمدترین راههای مقابله با تبهکاری به شمار میرود؛ زیرا شخص در غربت، عمده توان خود را برای از سرگیری فساد و محاربه از دستمیدهد.
۳.بیرون راندن زن طلاق داده شده از خانه و کاشانه خود در صورتی که مرتکب
فحشا شود، جایز است و در غیر این صورت، جایز نیست: «یـأیها النّبی إذاطَلَّقتُم النِّساءَ فَطَلِّقوهنّ لِعِدَّتهِنّ و أَحصوا العِدّةَ و اتَّقوا اللّهَ ربَّکم لاتُخرِجوهنّ من بُیوتِهنّ و لایخرُجنَ إلاّ أن یأتینَ بِفـحِشَة مُبینة....»
در کتابهای فقه و تفسیر، برای «فاحشه» مصادیقی چون
زنا ، ناسزاگویی، بدخُلقی با همسر و نافرمانی وی را برشمردهاند؛ ولی طبری با تأکید بر معنای لغوی آن (هرکار زشتی که از حدّ بگذرد) چون
ابنعبّاس ، هر گناهی را فاحشه دانسته است.
۴.تهدید شدن
بلقیس و درباریانش به آوارگی و اخراج ذلیلانه از سرزمینشان از ناحیه
سلیمان (علیهالسلام) که برای گسترش
توحید و مقابله با سرکشی در برابر
پیامبران الهی بوده نیز میتواند کیفری برای
شرک و مبارزه با یکتاپرستی به شمار آید.
(۱)
قرآن کریم.
(۲) ابن العربی، احکام
القرآن.
(۳) الجصاص، احکام
القرآن.
(۴) طبری، تاریخ الامم والملوک،.
(۵) شیخ طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن.
(۶) ابن عاشور، تفسیر التحریر والتنویر.
(۷) تفسیر راهنما.
(۸) قمی، تفسیرالقمی.
(۹) محمد رشید رضا، تفسیر المنار.
(۱۰) العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، تفسیر نور الثقلین - قم، چاپ:چهارم، ۱۴۱۵ ق.
(۱۱) طبری، جامعالبیان عن تأویل آی
القرآن.
(۱۲) قرطبی، الجامع لأحکام
القرآن،.
(۱۳) سیوطی، الدّر المنثور فی التفسیر بالمأثور.
(۱۴) آلوسی، روحالمعانی فی تفسیر
القرآن العظیم.
(۱۵) شهید ثانی، روض الجنان و روح الجنان.
(۱۶) ابنهشام، السیرة النبویه.
(۱۷) معین، فرهنگ فارسی.
(۱۸) زمخشری، الکشّاف.
(۱۹) طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر
القرآن.
(۲۰) راغب اصفهانی، مفردات الفاظ
القرآن.
(۲۱) الطباطبایی، المیزان فی تفسیر
القرآن.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «آوارگی».