آقامحمدعلی بن محمدباقر بهبهانی کرمانشاهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آقامحمدعلی بهبهانی، معروف به
کرمانشاهی،
فقیه،
اصولی و
رجالی متنفّذ
شیعه در
قرن دوازدهم و سیزدهم بود.
در سال۱۱۴۴ در
کربلا به
دنیا آمد. پدرش
آقامحمدباقر بهبهانی، مشهور به وحید و مادرش دختر
فقیه بزرگ آقا
سیدمحمد طباطبایی (متوفی قبل از ۱۱۶۸)،
جدّ علامه بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲)، بود.
او که
فرزند ارشد
وحید بهبهانی بود، عمده تحصیلات خود را نزد پدرش، در
بهبهان به پایان برد و از محضر او استفاده شایانی نمود تا جایی که او را افضل و اعلم شاگردان وحید دانستهاند.
در ۱۱۵۹ به همراه
پدر به
عتبات رفت.
دیگر اساتید وی عبارتاند از: سیدحسین بن ابوالقاسم موسوی خوانساری (متوفی ۱۱۹۱)، جدّ صاحب روضات الجنّات، که از مشایخ اجازه آقامحمدعلی است؛ شیخ یوسف بحرانی (متوفی ۱۱۸۶)؛ آقاحسین خوانساری (متوفی ۱۱۹۱)، فرزند
آقاجمال خوانساری (متوفی ۱۱۲۱ یا ۱۱۲۵).
آقامحمدعلی در اوان
بلوغ به درجه
اجتهاد نائل آمد و، به گفته خود، هرگز از کسی
تقلید نکرد.
آقااحمد بهبهانی فرزند آقامحمدعلی شرح حال او را بتفصیل در
مرآت الاحوال، که
سفرنامه او و تذکره خاندان بهبهانی است، نگاشته است.
به گزارش آقااحمد،
حوزه درسی آقامحمدعلی در کربلا بود و او با شیوع
طاعون در
کربلا و
نجف و اطراف آن، به
کاظمین و از آنجا به دستور مؤکد پدرش به
کرمانشاه رفت و مورد استقبال گرم مردم و حاکم آنجا الله قلی خان زنگنه (حک: ۱۱۷۶ـ۱۱۹۹) قرار گرفت. خوانساری
نامه وحید به آقامحمدعلی را که در آن او را به
مهاجرت به کرمانشاه امر کرده است، ناشی از تقاضای مکرّر مردم کرمانشاه از وحید برای اعزام فرزندش به آن دیار دانسته است.
پس از مدتی تدریس در کرمانشاه، عازم رشت شد و مورد توجه قرار گرفت به طوری که مرجعی علمی برای دانشمندان و فضلای شهر به شمار میآمد. آقامحمدعلی در
رشت مهمترین و بزرگترین اثر خود
مقامع الفضل را که شامل پاسخ به سؤالات
علمای رشت و نوادر علمی و ادبی است، تألیف و چنانکه خود در مقدمه آورده به هدایت الله خان، حاکم آن شهر،
هدیه کرد (۱۱۹۲، مطابق عدد ابجدی لفظ «مقامع الفضل» و «هدایت خان گیلانی»؛ مقامع الفضل، مقدمه و پایان کتاب؛.
سپس به
قم رفت و سه سال در آن سامان اقامت گزید تا آنکه، به تقاضای مکرّر الله قلی خان زنگنه، به کرمانشاه بازگشت.
آقامحمدعلی، همواره مورد احترام و تعظیم الله قلی خان و پس از او حاج علی خان زنگنه (حک: ۱۱۹۹ـ۱۲۰۹) و مصطفی قلی خان زنگنه (حک: ۱۲۰۹ـ۱۲۱۲)، حاکمان کرمانشاه، بود. مقام علمی و روحانی وی مورد احترام
آقامحمدخان قاجار (متوفی ۱۲۱۱) بود، به طوری که هنگام اقامت در
تهران، در ۱۲۰۵، بهبهانی را به پیش خود فرامیخواند تا نزدش
درس بخواند.
هنگامی که محمدعلی خان شام بیاتی قاجار به حکومت کرمانشاه رسید (۱۲۱۲) بد سلوکی و اعتراض به آقامحمدعلی و اقدامات او را آغاز کرد، ازینرو
فتحعلی شاه (حک: ۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) که به آقامحمدعلی ارادت داشت و نفوذ او را محترم میشمرد، محمدعلی خان را عزل کرد.
فتحعلی شاه، فتحعلی خان قاجار، پسر میرزامحمدخان، بیگلربیگی تهران را به جای محمدعلی خان منصوب کرد که آقامحمدعلی تا پایان عمر مورد احترام و تعظیم او بود.
وی در عید
مبعث ۱۲۱۶، در کرمانشاه از دنیا رفت.
مزار وی در کرمانشاه و بنا به وصیتش بر سر راه زوّار
عتبات واقع و معروف به «سر قبر آقا» است.
آقامحمدعلی در بیشتر علوم و فنون تبحّر داشت به طوری که به نقل آقااحمد،
وحید بهبهانی درباره او میگفت : «محمدعلی ما شیخ بهاءالدین این عصر است».
شهرت علمی آقامحمدعلی به اندازهای بود که
صبغة الله افندی، از علمای
عامه در
بغداد که آوازه
دانش او را شنیده بود، از او درخواست ملاقات و مذاکره علمی کرد.
همچنین
میرزامحمد اخباری (مقتول ۱۲۳۲) که خود در بسیاری از دانشها متبحّر بود و با نظریّه اجتهاد و مدافعان آن و در رأس همه وحید بهبهانی، اختلاف و عنادی شدید داشت، از آقامحمد علی به عنوان یکی از برترین اساتید خود یاد کرده و او را محققی بی بدیل و عالمی بی نظیر خوانده و خلق و خوی پسندیدهاش را ستوده است. وی حتی پس از
مرگ آقامحمدعلی، در زمانی که با مجتهدین سخت درافتاده و از سوی شاگردان وحید بهبهانی مورد طعن بود، در عباراتی دیگر باز هم از آقامحمدعلی به نیکی یاد کرده و
گمان داشته که وی علی رغم مخالفت با
صوفیان، با
اخباریان بر سر مهر بوده است.
سایر تذکره نویسان و دانشمندان نیز آقامحمدعلی را به وفور دانش بلکه نبوغ، مهارت در
فقه و
رجال، سرعت انتقال، حافظه شگفت و احاطه بر علوم غیرمتعارف ستودهاند.
شیخ یوسف بحرانی نیز پس از ملاحظه اولین اثر فقهی وی به نام رساله قطع القال و القیل فی انفعال الماءالقلیل برای او اجازه مبسوط روایی فرستاد.
وی به فقه چهار
مذهب احاطه داشت و در
سفر خود به
مکه (۱۱۸۶)، دو سال در آن دیار اقامت گزید و به روش بعضی از علمای متقدّم به تدریس فقه عامّه پرداخت به طوری که علمای آن دیار در معقول و منقول از درس او بهره میبردند. در همین ایام
رسالتین فی تاریخ الحرمین را در جغرافیای
مکه و
مدینه نگاشت و در آن مواقف و مقامات بلاد مزبور را تعیین کرد. اثر مزبور را از نشانههای دقت و تتبّع او دانستهاند.
معروفترین شاگردان آقامحمدعلی عبارتاند از:
علا مه بحرالعلوم؛
سیدعلی طباطبایی (متوفی ۱۲۳۱)،
صاحب ریاض المسائل؛
شیخ تقی ملا کتاب (متوفی ۱۲۵۰)؛
ملاعباسعلی کزازی کرمانشاهی.
آقامحمدعلی از دانشمندان پرکار و موفقی بود که در ضمن حضور در صحنه اجتماع و اجرای احکام و حدود شرع، ۳۷ اثر علمی از خود به جا گذاشت.
وی در ادبیات فارسی و عربی به غایت استاد بود. نثر فارسی او، که تا حدودی مصنوع و متکلّفانه است، نشان از احاطهاش بدین زبان دارد. قریحه وقّاد شعری او نیز از خلال اشعاری که در خیراتیّه
و سایر آثارش در معارضه با
صوفیه آمده و چاشنی
طنز و
هجو دارد به خوبی آشکار است.
برجستهترین تألیفات او عبارتاند از:
مقامع الفضل، مجموعهای شامل ۱۱۹۲ مسئله. در این کتاب ـ که به عقیده دانشمندان،
گواه صادقی بر تتبّع و عظمت مقام علمی و فقهی مؤلف آن است ـ بعضی فروع فقهی بتفصیل طرح و بحث شده به طوری که هر کدام رساله مستقلی تشکیل میدهد. مقامع به صورت سؤال و جواب و براساس حساب ابجدی تدوین شده و، مؤلف فهرست مبسوطی برای آن تنظیم کرده است.
مقامع در ۱۲۷۵ و ۱۳۱۶ چاپ سنگی شده است.
خیراتیّه در ابطال طریقه صوفیّه، از مهمترین و مفصلترین ردّیّههای
تصوف است که آقامحمدعلی آن را در ۱۲۱۱ (مطابق با عدد ابجدی «خیرات»)، در اوج مبارزات خود با صوفیان تألیف کرد. وی پیش از این در رساله عربی قطع المقال فی ردّ اهل الضّلال، مقامع الفضل (ش تصا، غقفح، شفد)، سنّة الهدایة،
فتاح المجامع (که شرح ناتمامی بر
مفاتیح الشرایع فیض کاشانی است)، شرح دیباچه مفاتیح الشّرایع، و مُعترک المقال فی احوال الرّجال به ردّ طریقه صوفیه پرداخته بود ولی لحن او در
خیراتیه با موارد قبل بکلّی تفاوت دارد و از بالا گرفتن حرکت صوفیان در آن زمان حکایت میکند.
وی در این اثر با لحنی خطابی و
جدلی تصوف را از ابعاد نظری، تاریخی، مشاهیر، مکاتب، آیینها و سلوک نقد و رد کرده و گذشته از آن،
حکمت و
فلسفه را نیز، از آن رو که با ریشههای تصوف پیوند دارد به نقد کشیده است.
خیراتیـّه در دو جلد با فهارس و تعلیقات چاپ شده است.
سنة الهدایة لهدایة السنه، اثری کلامی به
فارسی است که در ۱۲۲۷ (مطابق با عدد ابجدی نام کتاب) تألیف شده است. موضوع این کتاب، اثبات حقانیت
مذهب امامیه و نقض سایر مذاهب از نظر مسئله
خلافت و
امامت است. این کتاب را آقامحمدعلی در پی گفتگوهایی که با برخی علمای عامه در کرمانشاه داشت و به
شیعه شدن جمعی از ایشان انجامید، و به تقاضای یکی از آنان نگاشت. این اثر با عنوان جدید راهبرد
اهل سنت به مسأله امامت به چاپ رسیده است؛ الظرائف یا الرغائد و الغرائد در ردّ یهود و نصاری.
آقامحمد علی آثار قابل ملاحظهای نیز در
رجال داشته که مورد تحسین و استفاده رجال پژوهانی چون
ابوعلی حائری و
میرزاحسین نوری (متوفی ۱۳۲۰) بوده است
عمده شهرت آقامحمدعلی، مبارزه جدّی و گسترده او با صوفیه است. پیش از او نیز فقها و محدثان با صوفیان معارضاتی داشته اند، از آنان باید از
علامه حلی،
محمدطاهر قمی، و
محمدباقر مجلسی را نام برد.
پس از آنکه معصوم علیشاه دکنی به نمایندگی از شاه علیرضای دکنی قطب
سلسله نعمة اللهیه (متوفی ۱۲۱۴)، در عصر
کریمخان زند، از
هندوستان به
ایران آمد، دعوت مردم به صوفیگری را وجهه همت خود قرار داد و در پی این دعوت مردم بسیاری به او پیوستند.
بارزترین مریدان وی فیض علیشاه (به اختلاف، متوفی ۱۱۹۴ تا ۱۲۰۰) و سپس پسرش نورعلیشاه (متوفی ۱۲۱۲) بودند. پس از چندی مشتاق علیشاه (مقتول ۱۲۰۶، در کرمان) نیز به جرگه مریدان پیوست، و امر تبلیغ و دعوت مردم به صوفیگری از سوی معصوم علیشاه به آنان واگذار شد. با بالا گرفتن کار این صوفیان و جذب شدن مردم زیادی به آنان که با حرکتهای دسته جمعی از شهری به شهر دیگر همراه بود.
علما نسبت به حفظ عقاید و آداب دینی مردم نگران شدند و حکام را از عواقب امر تحذیر کردند؛ به تبع آن، برخی از حکام به اخراج صوفیان از شهرها، و در برخی موارد
قتل و آزار ایشان، دست یازیدند.
در این هنگام
کرمانشاه، به دلیل وجود آقامحمدعلی که حاکم شرع آنجا بود، از نظر اجرای احکام دینی و
امنیت اجتماعی از بهترین شهرهای ایران به شمار میرفت.
وقتی صوفیان، در مسیر حرکت خود، در شهرهای مختلف، به کرمانشاه رسیدند،
مجتهد کرمانشاه که این جریان را نوعی گمراهی و مخالفت با شرع میدانست، به سرکوبی آنان همت گماشت.
منابع صوفیه،
علت این مخالفت آقامحمدعلی را غالباً
حسادت او به دانش معصوم علیشاه و اغراض شخصی ذکر کردهاند و برخی نیز عمل او را نوعی خطای در
اجتهاد دانستهاند. این نکته در خور دقت است که پیش از ظهور معصوم علیشاه، آقامحمدعلی نسبت به تصوف برخوردی جدی نداشت و حتی در مقامع الفضل (ش غقمج) لعن بر صوفیه را بهطور مطلق جایز نمیدانست. از نظر وی، صوفیگری انحرافی اعتقادی بود و به این سبب پس از فراگیر شدن آن در قالب جریانی اجتماعی، با آن مقابله کرد. وی تأکیدی جدی به برقراری آداب و سنن دینی در کرمانشاه داشت
ازینرو حرکت فراگیر متصوّفه، که گزارش بهبهانی نوعاً التزام اعتقادی و عملی به
شرع نداشتند، از سوی مجتهد کرمانشاه نمیتوانست نادیده گرفته شود.
در ۱۲۱۱، آقامحمد علی بعد از ورود معصوم علیشاه به دعوت صوفیان به کرمانشاه، وی را دستگیر و در منزل خود محبوس کرد. خبر دستگیری وی به حاجی ابراهیم خان شیرازی، صدراعظم وقت، رسید و در پی آن برای روشن شدن سبب دستگیری معصوم علیشاه بین ابراهیم خان و آقامحمدعلی نامههایی ردّ و بدل شد. آقامحمدعلی در این نامهها بتفصیل عقاید و اعمال صوفیه را گزارش داده و احوال معصوم علیشاه
و مریدانش را وصف کرده و به شرح چگونگی محاکمه معصوم علیشاه و عدم آگاهی وی بر احکام ساده شرعی و فساد عقیدهاش پرداخته است.
او با اینکه خود
مرجع و
حاکم شرع کرمانشاه بود، در این خصوص از علما و مراجع
عتبات استشهاد نمود و فتاوا و اظهارات آنان را به همراه آخرین نامهاش برای صدراعظم وقت ارسال داشت. بنابراین استشهادات،
علا مه بحرالعلوم، آقا
سیدعلی طباطبایی و
سیدمحمد مهدی شهرستانی کفر و فساد معصوم علیشاه و نورعلیشاه و اتباع ایشان را قطعی دانستهاند. غیر از ایشان علمایی چون
ملا عبدالصمد همدانی (متوفی ۱۲۱۶) صاحب بحرالمعارف، که خود ابتدا از شاگردان نورعلیشاه و معصوم علیشاه بود، و
آقاسیدحسین نهاوندی که دانشمندی عرفان مسلک به شمار میآمد نیز بی اعتنایی آشکار فرقه مزبور را به احکام شرع اعلام کرده و در این میان نهاوندی حکم به
حبس ابد معصوم علیشاه داده است.
پس از ملاحظه نامه آقامحمدعلی و استشهادات مزبور، حاجی ابراهیم شیرازی از طریقه صوفیه تبری جست و با احترام و تعظیم بسیار به مجتهد کرمانشاه، رأی او را در حبس و تکفیر معصوم علیشاه تأیید کرد.
در همین اوان بود که آقامحمدعلی خیراتیّه را در ردّ صوفیه نگاشت و با فرستادن آن به نزد
فتحعلی شاه و حاجی ابراهیم خان شیرازی بار دیگر نظر موافق ایشان را در قلع و قمع صوفیه جلب کرد.
پس از آنکه آقامحمدعلی، معصوم علیشاه را
توبه داد و وی نپذیرفت، او را به
قتل رساند و جسدش را در
رودخانه قره سو انداخت (اقوال مختلفی درباره قتل معصوم علیشاه به امر آقامحمدعلی وجود دارد.
).
در ۱۲۱۳، فتحعلی شاه به صوابدید آقامحمدعلی و کمک حاجی ابراهیم خان شیرازی، مظفّر علیشاه، مرید نورعلیشاه را با بعضی صوفیان دیگر دستگیر کرد و به کرمانشاه فرستاد. مظفّر علیشاه مدتی در منزل آقامحمدعلی محبوس بود تا آنکه در ۱۲۱۵ مرموزانه از دنیا رفت.
بعضی منابع
مرگ مظفّر علیشاه را نیز به آقامحمدعلی نسبت داده و منشأ آن را نامه کفرآمیز
وی به مرشد خود نور علیشاه در ۱۲۱۱ دانستهاند که در آن وی را به صفات خدایی خوانده بود.
آقامحمدعلی همچنین نمونه دیگری از مکاتبات غلوآمیز صوفیه به مرشد خود را در خیراتیّه
آورده است و اشعار ایشان را در طعن خودش، با اشعاری به همان سبک، پاسخ داده است.
اگرچه، تنها قتل معصوم علیشاه به دست آقامحمدعلی
کرمانشاهی مسلم است، ولی از آنجا که از قتل معصوم علیشاه در تاریخ و منابع صوفیه به شهادت و نیز فاجعهای دردناک تعبیر شده، و غالباً آقامحمدعلی را مسبّب دستگیری و قتل شماری از صوفیان در تهران و شهرهای دیگر دانستهاند، او را «صوفی کش» لقب داده و از او به زشتی یاد کردهاند. نیز همکاری و ارادت فتحعلی شاه و صدراعظم او نسبت به آقامحمدعلی را نشانه دنیاپرستی و جاه طلبی وی دانستهاند.
اولاد و نوادگان آقامحمدعلی
کرمانشاهی بهبهانی که شماری از آنها از علما و فقهای امامیّهاند به «آل آقا» شهرت یافتهاند. شاخص ترین علمای این خاندان عبارتاند از:
آقامحمد جعفر بن محمدعلی بهبهانی (متوفی ۱۲۵۹)، فرزند ارشد آقامحمدعلی. در ۱۱۷۸ در کربلا به دنیا آمد. همراه پدرش به ایران مهاجرت کرد. وی نزد پدرش و نیز میرزای قمی، در قم، میرسید علی طباطبایی و شیخ جعفر کبیر، در عراق، به تحصیل پرداخت. سپس به کرمانشاه رفت و پس از مرگ پدر عهده دار شئون دینی و اجتماعی وی در کرمانشاه شد. وی در کرمانشاه درگذشت و در مقبره خانوادگی آل آقا دفن شد. آقامحمدجعفر را به زهد و گوشه گیری و محاسن اخلاق ستودهاند.
در ۱۳۵۲ قسمتی از آثار او، در حریقی از میان رفت. از وی حدود سی اثر خطی موجود است که برخی از آنها عبارتاند از: فضایح الصّوفیة (قم ۱۴۱۳)؛ انیس الطلاّ ب (تألیف ۱۲۳۵)، در شرح بعضی احادیث و مسائل فقهی؛ الجواهر البهیّة فی ترجمة الاحکام الالهیّة به فارسی؛ تحفة الابرار به فارسی، در تاریخ، از رحلت پیامبر تا سلطنت شاه اسماعیل صفوی؛ التکملة فی شرح التبصره (۱۰ ج)؛ المصابیح المُنیفة، شرح مَزجی بر دیباچه مفاتیح الشّرایع فیض کاشانی.
آقامحمد اسماعیل بن محمدعلی بهبهانی (متوفی ح۱۲۸۰). در ۱۱۹۲ در رشت به دنیا آمد. مقدمات علوم را نزد پدرش فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به عتبات رفت و از محضر پدر همسرش، صاحبِ ریاض، استفاده کرد. وی دو اثر در فقه و اصول داشته که اتمام آنها معلوم نیست.
آقامحمود بن محمد علی بهبهانی (به اختلاف، متوفی ۱۲۶۹ تا ۱۲۷۱). در ۱۲۰۰ در کرمانشاه به دنیا آمد. مقدمات علوم را نزد پدر و برادرانش آقامحمد جعفر و آقااحمد فرا گرفت. سپس برای ادامه تحصیل به عتبات رفت و از محضر صاحب ریاض و شیخ جعفر کبیر بهره جست.
به سبب ذوق شعری و علاقه وی به حاج میرزاآقاسی، وزیر صوفی مشرب محمدشاه، آقامحمود را از هواداران تصوف قلمداد میکنند. در این زمینه آوردهاند که در مدت محبوس بودن مظفرعلیشاه در خانه آقامحمد علی
کرمانشاهی، آقامحمود مریض شد و مظفّرعلیشاه که دستی در طبابت داشت او را معالجه کرد و از آن پس آقامحمود به تصوف تمایل و ارادت پیدا کرد
قطع نظر از مستند نبودن این داستان از ملاحظه آثار و اشعار آقامحمود این نکته روشن میگردد که وی نیز مانند پدرش از تصوف و درویشی رایج در عصر خود انتقاد کرده و بر آنان طعن زده است
. وی در تنبیه الغافلین و ایقاظ الراقدین
، عقاید متصوّفه را برگرفته از عقاید کفّار هند و جوکیان ایشان دانسته و آنها را با یکدیگر مقایسه کرده و در فصول دیگر مانند پدرش آقامحمدعلی در خیراتیّه، ردّی همه جانبه از افکار و آداب صوفیان به دست داده است. وی در دزاشیب تهران درگذشت و در کربلا دفن شد.
از آقامحمود
کرمانشاهی بجز تنبیه الغافلین، سی اثر در فقه، اصول، کلام، رجال، اخلاق، عرفان و شعر به جای مانده است که برخی از آنها عبارتاند از: الجنّة الواقیة، در ردّ اخباریان؛ مفتاح النّجاة فی شرح دعاء السّمات به فارسی در عرفان؛ معجون الهی یا مهیّج الاشواق، در اخلاق؛ النّخبة الوجیزة (فقه منظوم)؛ تحفة السّلاطین یا تحفة الملوک، در تاریخ ائمه معصومین علیهمالسلام؛ دیوان غزلیّات؛ انموذج الرّجال؛ عکوس الشمّوس، در فقه.
آقاعبدالله بن محمدجعفر بن محمدعلی بهبهانی (متوفی ۱۲۸۹)، از علمای ساکن کرمانشاه که به امور دینی و اجتماعی مردم میپرداخت. صاحب روضات الجنّات
از مقام علمی و عملی وی تجلیل بلیغی نموده است. آثار او عبارت است از التحفة الجعفریّه که در ده علم نگاشته و یکی از آثار باقیمانده از اوست که به نام پدرش تصنیف کرده، و چند رساله فقهی.
آقامحمدتقی بن محمدجعفر بن محمدعلی بهبهانی (متوفی ۱۲۹۹). دارای تألیفاتی است در فقه و اصول، از جمله شرح زبدة الاصول؛ تعلیقه بر مبادی الاصول؛ حاشیه بر حاشیه ملاّ عبدالله در منطق.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الکواکب المنتشره فی القرن الثانی بعدالعشرة، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۳) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، مصفی المقال فی مصنفی علم الرجال، چاپ احمد منزوی، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۴) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثر و الا´ثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵) آقامحمدعلی بهبهانی (آقامحمدعلی
کرمانشاهی)، خیراتیّه در ابطال طریقة صوفیّه، قم.
(۶) آقامحمدعلی بهبهانی، راهبرد اهل سنّت به مسأله امامت = سنة الهدایة لهدایة السنة، قم ۱۳۷۳ ش.
(۷) آقامحمدعلی بهبهانی، مقامع الفضل، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۵.
(۸) آقااحمد بن محمدعلی بهبهانی، مرآت الاحوال جهان نما: سفرنامه، قم ۱۳۷۳ ش.
(۹) محمدجعفر بن محمدعلی بهبهانی، فضایح الصوفیّة، قم ۱۴۱۳.
(۱۰) محمود بن محمدعلی بهبهانی، تنبیه الغافلین و ایقاظ الراقدین در رد صوفیه، در محمدجعفربن محمدعلی بهبهانی، فضایح الصوفیّة، قم ۱۴۱۳.
(۱۱) محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، تهران.
(۱۲) محمدعلی حبیب آبادی، مکارم الا´ثار در احوال رجال دورة قاجار، ج ۲، اصفهان ۱۳۴۲ ش.
(۱۳) محمد بن علی حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵.
(۱۴) محمدباقر بن زین العابدین خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲.
(۱۵) علی دوانی، آقامحمد باقر بن محمد اکمل اصفهانی معروف به وحید بهبهانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۶) محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ: سلاطین قاجاریه، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۵ ش.
(۱۷) عبداللطیف بن ابیطالب شوشتری، تحفة العالم.
(۱۸) و، ذیل التحفه، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۹) زین العابدین بن اسکندر شیروانی، بستان السیاحه، یا، سیاحت نامه، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۵.
(۲۰) زین العابدین بن اسکندر شیروانی، ریاض السیاحه، چاپ اصغر حامد ربانی، تهران تاریخ مقدمه، ۱۳۶۱ ش.
(۲۱) عباس قمی، فوائد الرضویّه: زندگانی علمای مذهب شیعه، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۷ ش).
(۲۲) محمد بن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم ۱۴۱۶.
(۲۳) مدرسه عالی سپهسالار، کتابخانه، فهرست کتابخانه مدرسة عالی سپهسالار، ج ۱: کتب خطی فارسی و عربی، تألیف ابن یوسف شیرازی، تهران ۱۳۱۵ ش.
(۲۴) خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش.
(۲۵) محمد معصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ ش.
(۲۶) جان ملکم، تاریخ ایران، ترجمه اسماعیل حیرت، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۷) سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورة معاصر، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۲۸) حسین بن محمدتقی نوری، الفیض القدسی فی ترجمة العلامة المجلسی، در مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۲، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۹) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، تذکرة ریاض العارفین، چاپ مهرعلی گرگانی، تهران، ۱۳۴۴ ش.
(۳۰) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، مجمع الفصحا، چاپ مظاهر مصفّا، تهران، ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ ش.
(۳۱) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران، ۱۳۳۹ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهبهانی»، شماره۲۲۱۴.