آسیبشناسی تدبر در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تدبر در قرآن برای کشف مفاهیم و روابط ناپیدای
قرآن است. شناخت آفتها و موانع تدبر نقش مهمی در بهکارگیری روشها و کلیدهای مناسب
فهم قرآن دارد. از جمله این آفتها و موانع دوری از
اهلبیت (علیهمالسّلام)، آلودگی دل،
ظلم به نفس،
زیادهطلبی و
کفر به نعمتهاست که در این مقاله به بررسی این آفتها و موانع میپردازیم.
بررسی تاریخ تفسیر و جریانات فکری مختلف در آن، ما را با مجاری انحراف و
بدعت آشنا کرده، با پختگی و استواری در حوزه فهم قرآن، قدم خواهیم زد؛ این نکته مهم را در بیان
معصومین (علیهمالسّلام) ملاحظه میکنیم:
«اعلموا علما یقینا انکم... لن تمسکوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نبذه و لن تتلوا الکتاب
حق تلاوته حتی تعرفوا الذی حرفه فاذا عرفتم ذلک عرفتم البدع و التکلف و رایتم الفریة علی الله و التحریف و رایتم کیف یهوی من یهوی و لا یجهلنکم الذین لایعلمون؛
امام حسن (علیهالسّلام) میفرماید: به علم یقینی بدانید که قطعاً شما... هرگز عهد و میثاق کتاب را با قدرت به دست نخواهید گرفت تا آنکه بشناسید کسی را که میثاق کتاب را به کناری انداخته است و هرگز کتاب را به حقیقت تلاوت نخواهید نمود تا آنکه بشناسید کسی را که قرآن را
تحریف مینماید پس هرگاه آن را شناختید، بدعتها و تکلف در فهم قرآن را خواهید شناخت و
افتراء بر خدا و
تحریف را با
چشم بصیرت خواهید دید و خواهید دید چگونه سقوط میکند آنکه باید سقوط کند و مبادا شما را کسانی که علم ندارند به
جهالت افکنند.»
نظیر همین بیان را از
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در
نهجالبلاغه مشاهده میکنیم:
«واعلموا انکم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی ترکه و لن تاخذوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نقضه و لن تمسکوا به حتی تعرفوا الذی نبذه»
میبینیم که آفتشناسی را حضرت در تمام حوزههای دین به ضرورت مطرح مینماید که به عنوان مقدمهای جدی و ضروری باید به آن عنایت شود؛ در ادامه، هر دو
حدیث، راه چاره خروج از بدعتها و تحریفها را مطرح مینماید که رجوع به اهلبیت (علیهمالسّلام) میباشند:
«فالتمسوا ذلک من عند اهله فانهم عیش العلم و موت الجهل هم الذین یخبرکم حکمهم عن علمهم و صمتهم عن منطقهم و ظاهرهم عن باطنهم، لا یخالفون الدین و لا یختلفون فیه فهو بینهم شاهد صادق و صامت ناطق؛
پس آن را از نزد اهلش درخواست نمایید چراکه موجب رونق علم و مرگ
جهل میباشند، آنان کسانی هستند که حکمشان از علمشان و سکوتشان از منطقشان و ظاهرشان از باطنشان خبر میدهد، هرگز با
دین حق مخالفت نمیکنند و هرگز در امر
دین اختلافنظر پیدا نمیکنند پس او قرآن در میانشان شاهدی صادق و صامتی ناطق میباشد!»
تدبر در قرآن موانعی دارد که موجب آسیب رساندن به فهم ما از قرآن میشود.
مقایسه دیدگاههای اهلبیت، نسبت به
صفات خدا،
جبر و اختیار و غیره در حوزه معارف و دیگر مسائل در حوزه
احکام فردی و
اجتماعی و
اخلاق، با اندیشهها و نظرات دیگران نشاندهنده ثبات فکری اهلبیت (علیهمالسّلام) و تزلزل فکری و تغیر دائمی آن در نظرگاه دیگران میباشد؛ توجه به تغییر و تحولات بینش اعتقادی
اهلسنت از
تجسم و
تشبیه تا
اشعریگری تا زمان حاضر و همچنین نظرهای بسیار نوساندار
معتزله در این باب و توجه به ثبات فکری معرفتی در نهجالبلاغه،
مطلب را بهخوبی جلوهگر مینماید که بهتدریج علمای اهلسنت نظرشان به بینش نهجالبلاغه نزدیک میشود و هر چه بیشتر، برداشتهای سلف خویش را تخطئه نموده، به کناری مینهند.
این آفتها، هم در حوزه کلیدهای علمی و شیوهها و هم در حوزه کلیدهای روحی مطرح میباشند و عوامل نفسانی و خارجی، هر دو، در این انحراف دخالت دارند که تبیین آنها رساله جداگانهای را میطلبد.
لیکن همینجا اشاره کنیم که مانع عمده و محوری، آلودگی دل میباشد که حجابهایی گوناگون را در برابر فهم قرآن پدید میآورد:
«بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون»
«و جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فی آذانهم وقرا...»
«افلایتدبرون القرآن؟! ام علی قلوب اقفالها؟!»
این حجابها از «
ظلم به نفس» پدید میآید «و من اظلم ممن ذکر بآیات ربه فاعرض عنها و نسی ما قدمت یداه انا جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فی آذانهم وقرا و ان تدعهم الی الهدی فلن یهتدوا اذا ابدا»
که در واقع، حقیقت ستم به خویش و دیگران میباشد، «ظلم به نفس» نیز از «تجاوز به حدود الهی» «و من یتعد حدود الله فاولئک هم الظالمون»
«و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه»
ناشی میشود که عدم
قناعت به حقوق خویش و زیاده
طلبی را حکایت میکند؛ چراکه هر کسی از انسانها با توجه به حد وجودی خویش و حدود خانوادگی و اجتماعیاش، از حقوقی بهرهمند است و در مقابل نیز، حقوقی بر عهده دارد.
زیاده
طلبی از
حق الهی خویش، مرزها را به هم ریخته، آشفتگی و بحران و بینظمی و فساد را در درون و برون
انسان و در فرد و
جامعه، پدید میآورد و تعادل سیستم درونی و اجتماعی را از میان میبرد که معنایش، اختلال سیستم ادراکی
روح و شکلگیری حجابها و زنگارها میباشد که مجاری فهم و درک قلبی را مسدود مینمایند: «و قالوا قلوبنا فی اکنة مما تدعونا الیه و فی آذاننا وقر و من بیننا و بینک حجاب فاعمل اننا عاملون»
این جریان زیاده
طلبی از «هواپرستی و آرزوهای طول و دراز» منشأ میگیرد که پیروی از
هوای نفس، مانع از
حق میگردد و دومی،
آخرت و عاقبت را از یاد انسان میبرد و در ادامه، سختدلی و
قساوت پیشگی را پدید میآورد که محرومیت از هدایت قرآن، کمترین نتیجه آن و
فسق و فجور و پردهدری، بستر طبیعی آن خواهد بود:
«ایها الناس ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان: اتباع الهوی و طول الامل، فاما اتباع الهوی فیصد عن الحق و اما طول الامل فینسی الاخرة»
«و لا یکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون»
«و اذا قرات القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یؤمنون بالآخرة حجابا مستورا»
این جریان هواپرستی و آرزوهای تخیلی بیحد و حساب، زیاده
طلبی، تجاوز به حدود و
ظلم و عدم تعادل، طبعاً عدم ادای حقوق بر عهده را در ضمن خویش به همراه میآورد؛ از این رو، ظلم به خویش و دیگران، هم
کفر به حق را به جای
ایمان به
حق نتیجه میدهد و هم کفر به
نعمت، بجای
شکر آن را باعث میشود و از این جاست که افزایش در هدایت و یا محرومیت از آن با غلظت و شدت براساس «شکر و کفر» مقرر میگردد:
«و الکافرون هم الظالمون»
«و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها ان الانسان لظلوم کفار»
«و اذ تاذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید؛
و یاد آورید زمانی را که پروردگارتان با غلظت و شدت
قسم یاد نمود که بیشک اگر شکر نمایید، به یقین شما را فزونی خواهم بخشید و اگر کفر ورزید قطعاً عذاب و شکنجه من شدید است.»
با این توجه است که قرآن برای
مؤمن طالب حق و معترف به ذنوب و ظلمهای خویش، مایه بهبودی و بهرهمندی است و برای
حقپوشان و کافران به نعمت و متلبسین به ظلم، منشأ خسارت و تباهی است:
«و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا»
«ایمان به قدر خویش وعشق به خدا و آخرت،
طلب حق و شکر نعمت و اعتراف به ذنوب و مرض خویش از پس آگاهی و هشدار»
و «
تضرع و دلشکستگی و تذکر به حقائق و حقوق و توبه و رجوع بهسوی
حق از پس بلاء و مصیبت»
ظلمتها و حجابهای دل را دریده، قفلها را شکسته، چشم دل را بینای حقیقت و گوش جان را شنوا و پذیرای سخن
حق میگرداند.
از نظر
امام خمینی از جمله عوامل آسیبشناسی تدبر در قرآن عبارتاند از:
۱- بیایمانی: قرآن کریم کسانی را که کلید ایمان را برای ورود به قرآن ندارند نهتنها بیبهره از قرآن معرفی میکند؛ بلکه تصریح میکند که قرآن بر ایشان زیانبار است
(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ اِلَّا خَساراً) ازاینرو به اعتقاد امام خمینی خسارتی بالاتر از اینکه سی چهل سال کتاب را قرائت میکند؛ ولی بهخاطر بیایمانی، از مقاصد قرآن بازمانده است.
۲- عدم تطهیر باطن: عامل دیگر عدم بهرهمندی برخی از قرآن، عدم
تطهیر باطن است امام خمینی با استناد به آیه
(لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ اَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا اُوْلَئِکَ کَالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ) معتقد است نگاه چنین کسانی به عالم مانند نگاه حیوانات میباشد که نه عبرتپذیری در آنها است و نه تدبر، قلوب آنها همانند قلوب حیوانات میشود که از تفکر و تذکر بیبهره است؛ بلکه با نظر در آیات و شنیدن مواعظ و معارف، حالت غفلت و
استکبار آن روزافزون میشود پس از حیوانات پستتر و گمراهترند.
همچنین امام خمینی تدبر در قرآن بدون باز شدن قفلهای قلب را بیاثر میداند و با استناد به آیه
(اَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلَی قُلُوبٍ اَقْفَالُهَا) معتقد است کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهیه بهره ببرد باید قلب را از این ارجاس تطهیر کند و لوث معاصی قلبی را که همان اشتغال به غیر
حقتعالی است از دل بردارد.
۳- غلو و تقصیر: به باور امام خمینی از دیگر آسیبهای تدبر در قرآن کریم، غلو و تقصیر است که به اعتقاد ایشان قناعت بهظاهر آن و اکتفای به الفاظ آن و محروم شدن از باطن آن از آسیبهای بزرگ اعتقادی است و از طرفی گروهی با غلو در قرآن و با پرداختن به باطن از ظاهر قرآن غافل شدهاند.
ادب تدبر در قرآن؛
تدبر در قرآن؛
پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن (کتاب)
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آسیبشناسی تدبر در قرآن»، تاریخ بازبینی ۹۸/۱۱/۲. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.