آداب تسبیح (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از
آداب تسبیح، این است که تسبیح با
حمد و
ستایش پروردگار همراه شود.
تسبیح همراه با ستایش خداوند، روشی نیکو از سوی
ملائکه:
•«واذ قال ربک للملـئکة انی جاعل فی الارض خلیفة قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون:(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به
فرشتگان گفت: «من در روى
زمین، جانشينى(نمايندهاى) قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آيا كسى را در آن قرار مى دهى كه
فساد و
خونریزی كند؟! (زيرا موجودات زمينى ديگر، كه قبل از اين
آدم وجود داشتند نيز، به فساد و
خونريزى آلوده شدند. اگر
هدف از
آفرینش اين
انسان، عبادت است،) ما تسبيح و حمد تو را بجا مى آوريم، و تو را
تقدیس مى كنيم.» پروردگار فرمود: «من حقايقى را مى دانم كه شما نمى دانيد.»»
بر این اساس که «باء» در «بحمدک» به معنای مصاحبت باشد.حمد
اسم مصدر و اضافه به
ضمیر خطاب شده، و چون به
جمله اسمیّه و هيئت
مضارع تعبير شده
دلالت بر دوام تسبيح و تنزيه باري تعالى از نواقص دارد. خلاصه كلام آنان باين معنا برگشت مى كند كه:
خلیفه قرار دادن تنها باين منظور است كه آن خليفه و جانشين با تسبيح و حمد و تقديس زبانى، و وجوديش، نمايانگر خدا باشد، و زندگى زمينى اجازه چنين نمايشى باو نمي دهد، بلكه بر عكس او را بسوى فساد و
شر مى كشاند.از سوى ديگر، وقتى غرض از خليفه نشاندن در زمين، تسبيح و تقديس بان معنا كه گفتيم حكايت كننده و نمايشگر صفات خدايى تو باشد، از تسبيح و حمد و تقديس خود ما حاصل است، پس خليفه هاى تو مائيم، و يا پس ما را خليفه خودت كن.
•«وتری الملـئکة حافین من حول العرش یسبحون بحمد ربهم وقضی بینهم بالحق وقیل الحمد لله رب العــلمین:(در آن روز) فرشتگان را مى بينى كه بر گرد
عرش خدا حلقه زده اند و با ستايش پروردگارشان تسبيح مى گويند؛ و در ميان بندگان بحق داورى مى شود؛ و (سرانجام) گفته خواهد شد: «حمد مخصوص خدا پروردگار جهانيان است!»».
كلمه" حافين"
اسم فاعل از ماده" حف" است كه به معناى احاطه كردن و حلقه زدن دور چيزى است. و كلمه" عرض" عبارت است از آن مقامى كه فرامين و اوامر الهى از آن مقام صادر مى شود، فرامينى كه با آن امر عالم را
تدبیر مى كند. و" ملائكه" عبارتند از: مجريان
مشیت خدا، و عاملان به
اوامر او. و ديدن ملائكه به اين حال
کنایه است از اينكه بعد از درهم پيچيده شدن آسمانها، ملائكه را به اينصورت و حال مى بينى.و معناى
آیه اين است كه: تو در آن روز ملائكه را مى بينى در حالى كه گرداگرد عرش اند و پيرامون آن
طواف مى كنند، تا اوامر صادره را اجرا كنند، و نيز مى بينى كه سرگرم تسبيح خدا با حمد اويند.
•«الذین یحملون العرش ومن حوله یسبحون بحمد ربهم...:فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مىكنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را مىگويند ...»
یسبحون بحمد ربهم: يعنى تنزيه مى كنند خداوند را از آنچه لايق او نيست و تنزيه مى كنند خدا را از آن چه كه اين اهل جدال وصف مى كنند و ياد مى كنند خدا را به صفاتى كه داراست. برخى گفته اند كه
موحدان چون داخل
بهشت شوند فرشتگان حمد خدا را گويند. عده اى گفته اند تسبيح ايشان در اين وقت به جهت لذت بردن و
تنعم است نه به جهت
تعبد چه اينكه در آنجا
تکلیفی نيست خداوند امر داورى و
قضا را در
آخرت بزرگ قرار داده به اين كه (عرش) نصب شود و ملائكه در دور عرش قيام كرده و خدا را تعظيم و ستايش مى كنند چنان كه پادشاهان چون بخواهند داورى كنند بر تخت خود مى نشينند و لشكر خود را مى فرمايند تا براى تعظيم آنان در كنار ايشان قرار گيرند، اگر چه قرار گرفتن خداوند بر عرش محال است زيرا خداوند به صفت
اجسام و
جواهر نيست و جلوس بر عرش از صفات اجسام است ولى از باب تفهيم و مثال چنين بيان شده است.
•«تکاد السمـوت یتفطرن من فوقهن والملـئکة یسبحون بحمد ربهم...:نزديك است آسمان ها (بخاطر نسبتهاى نارواى مشركان) از بالا متلاشى شوند و فرشتگان پيوسته تسبيح و حمد پروردگارشان را بجا مى آورند و براى كسانى كه در
زمین هستند
استغفار مى كنند؛ آگاه باشيد خداوند آمرزنده و
مهربان است.»
•«ویسبح الرعد بحمده والملـئکة من خیفته...:و رعد، تسبيح و حمد او مى گويد؛ و (نيز) فرشتگان از
ترس او!»
رعد تسبيح و حمد خدا مى گويد"از جمله آثار قدرت پروردگار پديد آمدن
رعد و
برق است كه در اثر برخورد اصطكاك ابرهاى باردار سنگين صداى مهيب وحشت زا با شعله هاى آتشين پديد مى آيد و نظر به اين كه صداى رعد مهيب و ترساننده است مانند زبان گويائى است كه به عظمت پروردگار و تنزيه ساحت او
گواهی مي دهد.آرى اين صداى پرطنين
جهان طبیعت كه
ضرب المثل در عظمت صوت است، از آنجا كه توام با پديده برق مى باشد و هر دو در خدمت يك
هدف هستند و خدمات پر ارزش و حساب شده اى دارند، عملا تسبيح خدا مى گويد و به تعبير ديگر:" رعد" زبان گوياى" برق" است، كه حكايت از نظام
آفرینش و عظمت
خالق مى كند.اين همان چيزى است كه ما نام آن را زبان حال مى گذاريم: يك كتاب پرمحتوا، يك
قصیده غرا، يك تابلو زيبا و دل انگيز، يك ساختمان محكم و منظم و حساب شده، با زبان حال خود از
علم و
دانش و
مهارت و ذوق نويسنده و گوينده و
نقاش و
معمار سخن مى گويند، آنها را
مدح مى كنند، و مى ستايند. ذرات اين عالم هستى كه همه اسرار آميزند و نظام بسيار دقيق و حساب شده اى دارند، همگى از پاكى خداوند و منزه بودن او از هر گونه
عیب و نقص، سخن مى گويند، و همگى از
قدرت و علم و
حکمت او خبر مى دهنداين
احتمال را نيز جمعى از
فلاسفه داده اند كه تمام ذرات اين جهان هر يك براى خود نوعى از عقل و
شعور دارند و از روى همين عقل و شعور، تسبيح و تقديس خدا مى كنند، نه تنها با
زبان حال و حكايت كردن وجودشان از وجود خدا، بلكه با زبان قال نيز او را مى ستايند.
يعنى فرشتگان، خداى را از هر چه كه لايق به ساحت قدسش نيست منزه داشته، و او را با شمردن كارهاى جميل اش
ثنا مى گويند. و يكى از چيزهايى كه لايق ساحت قدس او نيست همين است كه امر بندگان خود را مهمل گذارد، و آنان را به سوى دينى كه خود
تشریع مى كند، و از راه
وحی ابلاغ مى فرمايد
هدایت نكند، با اينكه اين هدايت يكى از كارهايى است كه انجامش از ناحيه خدا جميل و پسنديده است. و از خداى سبحان درخواست مى كنند كه اهل زمين را بيامرزد. و معلوم است كه حصول اين آمرزش سببى دارد كه قبلا بايد حاصل شده باشد، و آن
سبب عبارت است از پيمودن طريق بندگى، و آنهم احتياج به
هدایت خود خدا دارد. پس برگشت درخواست
مغفرت براى اهل زمين به اين درخواست است كه خدا براى آنان دينى تشريع كند، و آن گاه كسانى را كه به آن
دین مى گروند بيامرزد. پس معناى جمله مورد بحث اين مى شود: كه ملائكه از خداى سبحان درخواست مى كنند كه براى ساكنين زمين از طريق وحى دينى تشريع كند، و آن گاه به وسيله آن دين ايشان را بيامرزد.
تسبیح همراه با حمد، از
آداب تسبیح پیامبر صلی الله علیه وآله:
•«فسبح بحمد ربک وکن من السـجدین:(براى دفع ناراحتى آنان) پروردگارت را تسبيح و حمد گو! و از سجده كنندگان باش!».
خداى سبحان به پيامبر گرامى خود سفارش مى فرمايد كه او را تسبيح و حمد گويد و
سجده و
عبادت كند و اين مراسم را ادامه دهد، و از اينكه اين سفارش را متفرع بر تنگ حوصلگى از زخم زبان هاى
کفار نموده، معلوم مى شود كه تسبيح و حمد خدا و سجده و عبادت، در زايل كردن اندوه و سبك كردن
مصیبت، اثر دارد.
•«فاصبر علی ما یقولون وسبح بحمد ربک...:پس در برابر آنچه مىگويند، صبر كن! و پيش از
طلوع آفتاب، و قبل از
غروب آن؛ تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ ...»
در اين آيه،
رسول گرامى خود را دستور مى دهد تا در برابر گفته هاى كفار
صبر كند،بدون
شک اين حمد و تسبيح مبارزه اى است با شرك و
بت پرستی در عين صبر و شكيبايى در برابر بدگوئي ها و سخنان ناهنجار مشركان. ولى در اينكه منظور حمد و تسبيح مطلق است و يا اشاره به خصوص
نمازهای پنجگانه روزانه، در ميان مفسران گفتگو است، جمعى معتقدند كه بايد ظاهر عبارت را به همان معنى وسيع اش رها كرد و از آن تسبيح و حمد مطلق استفاده نمود، در حالى كه گروهى ديگر آن را اشاره به نمازهاى پنجگانه مى دانند.
•«و توکل علی الحی الذی لا یموت وسبح بحمده وکفی به بذنوب عباده خبیرا:و
توکّل كن بر آن زندهاى كه هرگز نمى ميرد؛ و تسبيح و حمد او را بجا آور؛ و همين بس كه او از گناهان بندگانش آگاه است»
خدا را ستايش كن و از عيب و نقص منزه بشناس. يعنى بگو:«الحمد للَّه رب العالمين الحمد للَّه على نعمه و احسانه الذى لا يقدر عليه غيره الحمد للَّه حمداً يكافئ نعمه فى عظيم المنزلة و علو الرتبة» و غير از آن. برخى گويند: يعنى خدا را پرستش كن و در برابرش نماز بگزار و شكر نعمتهايش را بجاى آور.
•«فاصبر ان وعد الله حق واستغفر لذنبک وسبح بحمد ربک بالعشی والابکـر:پس (اى پيامبر!) صبر و شكيبايى پيشه كن كه وعده خدا حقّ است، و براى گناهت
استغفار كن، و هر
صبح و
شام تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور!».
•«فاصبر علی ما یقولون وسبح بحمد ربک قبل طـلوع الشمس وقبل الغروب:در برابر آنچه آنها مى گويند شكيبا باش، و پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور، ».
•«واصبر لحکم ربک فانک باعیننا وسبح بحمد ربک حین تقوم:در راه
ابلاغ حکم پروردگارت صبر و
استقامت كن، چرا كه تو در
حفاظت كامل ما قرار دارى! و هنگامى كه برمى خيزى پروردگارت را تسبيح و حمد گوى!»
در
تفسیر قمی در ذيل جمله" وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ" آمده كه امام فرمود: منظور از آن، تسبيح در
نماز شب، و منظور از جمله" فسبحه" خود نماز شب است. اين معنا در
مجمع البیان از
زرارة و
حمران و
محمد بن مسلم از
امام باقر و از
امام صادق (ع)
روایت شده.و نيز در همان كتاب به سند خود از
حضرت رضا (ع) روايت كرده كه فرمود: منظور از ادبار سجود، چهار
رکعت نافله اى است كه بعد از
نماز مغرب خوانده مى شود، و منظور از ادبار نجوم دو ركعت نافله اى است كه قبل از
نماز صبح خوانده مى شود. ذيل اين روايت در مجمع البيان از امام باقر و امام صادق (ع) آمده و قمى هم آن را به سند خود از زراره از امام باقر (ع) آورده است. و از طرق
اهل سنت هم در عده اى از روايات آمده كه: رسول خدا (ص) هر وقت از جاى خود برمى خاست خدا را حمد و تسبيح مى كرد و مى فرمود: اين كفاره مجلس است، ليكن تفسير بودن اين معنا براى آيه خيلى روشن نيست.
•«فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا:پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او
آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است!».
خداوند در این آیه
خطاب به
رسول صلّى اللّه عليه و آله نموده از نظر نعمتى كه از ساحت كبريائى به تو موهبت شده و وظيفه رسالت ابدى كه به عهده تو نهاده شد با هر لحظه نصرت و يارى پروردگار بدان قيام نموده و جهانيان را به دين
اسلام و
توحید خالص دعوت نموده و قبايل عرب فوج فوج دعوت ترا پذيرفته و بدين منوال نيز طنين دعوت تو جهانيان را بدين اسلام و مكتب عالى آن فرا خواهند خواند.شايسته است در مقام سپاس از اين نعمت كه غرض اصلى از
خلقت است برآئى و ساحت كبريائى را كه منعم حقيقى است بدين نعمت سپاسگزارى و ظهورى از صفت ربوبيت كبريائى اعلام نمائى و شكر نعمت به آنست كه آنرا از منعم حقيقى دانسته به لوازم عبوديت قيام نمائى.
تسبیح
مؤمنان به درگاه خدا، همراه حمد و ستایش:
•«انما یؤمن بـایـتنا الذین اذا ذکروا بها خروا سجدا وسبحوا بحمد ربهم وهم لا یستکبرون:تنها كسانى كه به
آیات ما
ایمان مى آورند كه هر وقت اين آيات به آنان يادآورى شود به
سجده مى افتند و تسبيح و حمد پروردگارشان را بجا مى آورند، و
تکبّر نمى كنند».
از جمله اظهار ايمان قلبى مؤمنان آن ست كه در مقام تسبيح و تنزيه ساحت پروردگار بر آمده و او را از هر نقص و امكان و حاجت تنزيه مى نمايند و هر موجودى را نمونه از فعل او معرفى مى نمايند كه آنچه از وجود دارد نمونه اى از
نعمت هستى است كه پروردگار بآن ارزانى فرموده و هر نقض دارد پروردگار را از هر نقض تنزيه مى نمايند و چنانچه ساحت او نيز نقض مى داشت، مانند خود مخلوق بود. و اين سجده و تسبيح و تحميد هر چند مربوط به افعال است، ليكن در عين حال مظاهر همان صفات مؤمنين است، يعنى صفت تذلل و خضوعشان در برابر مقام
ربوبیت و
الوهیت، و به همين جهت دنبال اين سه عمل با اينكه از مقوله عمل بودند صفتى آورد كه ملازم آنهاست، و آن اين است كه" وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ"در حالى كه استكبار نمى كنند.
•«تسبح له السمـوت السبع والارض ومن فیهن وان من شیء الا یسبح بحمده ولـکن لا تفقهون تسبیحهم انه کان حلیمـا غفورا:آسمانهاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند، همه تسبيح او مى گويند؛ و هر موجودى، تسبيح و حمد او مى گويد؛ ولى شما تسبيح آنها را نمى فهميد؛ او
بردبار و آمرزنده است».
تسبيح به معناى منزه داشتن است، كه با زبان انجام شود، مثلا گفته شود" سبحان اللَّه" ولى وقتى
حقیقت كلام عبارت باشد از فهماندن و
کشف از ما فى الضمير و اشاره و راهنمايى به منوى خود، اين فهماندن و كشف به هر طريقى كه صورت گيرد كلام خواهد بود هر چند كه با زبان نباشد، آرى اين
انسان است كه براى نشان دادن منويات خود و اشاره بدانها راهى ندارد كه از طريق
تکوین انجامش دهد، مثلا منوى خود را در دل طرف خلق كند لذا ناگزير است كه براى اين كار الفاظ را استخدام نموده و به وسيله الفاظ كه عبارت است از صوتهايى كه هر يك براى يك معنا قرار داده شده مخاطب خود را به آنچه كه در
دل دارد خبردار سازد و قهرا روش و
سنت تفهيم و تفهم بر همين استخدام الفاظ جريان يافته، البته چه بسا كه براى پارهاى مقاصد خود از اشاره با دست و سر و يا غير آن و چه بسا از كتابت و نصب علامات نيز استفاده كند.و اگر بشر راه ديگرى جز استخدام الفاظ و يا اشاره و نصب
علامت نداشته به همين ها عادت كرده و تنها اينها را كلام مى داند دليل نمى شود كه در واقع هم كلام همين ها باشد، بلكه هر چيزى كه از معناى قصد شده ما پرده بردارد قول و كلام خواهد بود، و اگر موجودى قيام وجودش بر همين كشف بود همان قيام او قول و تكلم است، هر چند به صورت صوت شنيدنى و الفاظ گفتنى نباشد.به دليل اينكه مىبينيم قرآن مجيد كلام و قول و امر و نهى و وحى و امثال اين معانى را به خداى تعالى نسبت مىدهد، در حالى كه مىدانيم كلام او از قبيل آواز شنيدنى، و الفاظ قراردادى نيست، و اگر در عين حال چنين نسبتى به خدا داده جز براى اين نيست كه كلام منحصر در آواز نيست، بلكه هر چيزى كه از مقاصد كشف و پردهبردارى كند كلام است.و ما مى بينيم كه اين موجودات آسمانى و زمينى و خود
آسمان و
زمین همه بطور صريح از وحدانيت
رب خود در
ربوبیت كشف مى كند، و او را از هر نقص و عيبى منزه مى دارد، پس مى توان گفت، و بلكه بايد گفت كه آسمان و زمين خدا را تسبيح مى گويند.
بهشتیان، تسبیح کننده خداوند، همراه با حمد:
•«دعوهم فیها سبحـنک اللهم وتحیتهم فیها سلـم وءاخر دعوهم ان الحمد لله رب العــلمین:گفتار (و دعاى) آنها در
بهشت اين است كه: «خداوندا، منزهى تو!» و
تحیّت آنها در آنجا:
سلام؛ و آخرين سخنشان اين است كه: «حمد، مخصوص پروردگار عالميان است!»».
اولين كرامتى كه خداى سبحان به اوليايش- يعنى همان هايى كه در دل هايشان غير خدا نيست و غير خدا كسى امورشان را
تدبیر نمى كند- كرده اين است كه دل هايشان را از
محبت غير خودش پاك مى كند، تا به آنجا كه غير خدا را دوست نمىدارند و جز به خدا به هيچ چيز ديگر نمىانديشند و جز در راه او قدمى بر نمىدارند. پس، اولياء خدا منزه از هر شريكى براى خدا هستند، يعنى هيچ چيز ديگر دلهاى آنان را به سوى خود نمى كشد، و از ياد خدا
غافل نمى سازد، و هيچ شاغلى آنان را از پروردگارشان به خود مشغول نمى كند. و اين منزه بودن دل هايشان همان تنزيهى است كه آنان نسبت به خداى تعالى دارند.آرى، اولياء خدا، پروردگار خود را از هر چيزى كه لايق به ساحت
قدس او نيست منزه مى دارند، چه شريك در
اسم و چه شريك در معنا، و چه نقص، و چه عدم. و نيز تسبيح آنان در باره پروردگارشان تنها تسبيح به زبان و صرف گفتن" سبحان اللَّه" نيست، بلكه تسبيح شان هم به زبان، هم به عمل و هم به
قلب مى باشد، چون تسبيح اگر كمتر از اين و در مرحله اى پايين تر از اين باشد تسبيحى آميخته با شرك است،
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «آداب تسبیح».