آثار تربیتی نماز
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نماز، یکی از
فروع دین اسلام بوده و عبادتی است که پنج بار در روز با شرایط خاص بر
مسلمانان واجب شده است. این فریضه الهی باعث رهایی از خودمحوری و خودشیفتگی میشود و روحیه مردمگرایی را در انسان زنده میکند. نماز موجب تنزیه
وجدان اخلاقی میشود به این صورت که یکی از مظاهر وجدان اخلاقی احساس
گناه است و نماز باعث آمرزش گناهان میگردد.
این عبادت واجب
انسان را از سر خمکردن در برابر غیر خدا باز میدارد و
عزت نفس را در انسان تثبیت میکند. نماز، پشتیبان قوی و نیرومندی است که نمازگزار را در پناه خود میگیرد و او را از مخاطرات و تهدیدها، محافظت مینماید.
غیر از مواردی که ذکر شد آثار تربیتی فراوانی بر نماز مترتب است. در این مقاله به برخی از آن اشاره میکنیم.
اگر به فرآیند
رشد گیاه بنگریم و فیلمی که از مراحل تکوین رشد آن تهیه شده است را با سرعت زیاد ملاحظه نماییم، یکی از زیباترین و شگفت انگیزترین رویدادهای
خلقت را در مقابل دیدگانمان خواهیم دید.
گیاه تا زمانی که به صورت دانه یا هسته اولیه در دل خاک پنهان است، گویی هنوز سفر رشد را آغاز ننموده است ولی هنگامی که بستر خاک و
زمین را ترک گفت و جوانه ظریف و نورسته آن، از دل خاک سر برآورد و روی به
آسمان لایتناهی کرد، رشد واقعیاش را آغاز میکند و به آنجا میرسد که در پرتو اشعه حیاتبخش
خورشید و قطرات زلال
باران، از یک دانه آن، هفتصد دانه به
اذن خدای تعالی، ثمر حاصل میشود.
«مثل الّذین ینفقون اموالهم فی سبیل اللَّه کمثل حبّة انبتت سبع سنابل فی کلّ سنبلة مائة حبّة واللَّه یضاعف لمن یشاء واللَّه واسع علیم؛
کسانی که اموال خود را در
راه خدا انفاق میکنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند، که در هر خوشه، یکصد دانه باشد، و
خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر میکند، و خدا (از نظر
قدرت و
رحمت) وسیع، و (به همه چیز) داناست».
داستان رشد و تعالی آدمی نیز همینسان میباشد، او تا زمانی که پایبند خویش است و دغدغه ماندن در خاک دارد، رشدش متوقف میشود ولی همین که سر از لاک فردیت بیرون آورد و به آسمان نگریست، رشد و ترقی پیدا میکند. وی به میزانی که از خاک، فاصله میگیرد، به
افلاک نزدیک میشود و بهاندازهای که از فرش (زمین) دور شود به
عرش روی میآورد.
در مکتب «روانشناسی کمال» نظریهای با عنوان «شخصیت از خود فرآرونده» مطرح است و "
دوآن شولتس" در تبیین نظریه مذکور میگوید: شخصیت آدمی، زمانی به کمال میرسد که از دایره تنگ و محدود "خود" رها و آزاد شود تا بتواند به مرزهای بالندگی شخصیت دست یابد.
در تایید این سخن، رویکرد "
اریک فروم"، روانکار و منتقد
اجتماعی معاصر قابل تعمق است، وی معتقد است: تراژدی عصر ما این است که آنچنان گرفتار"خود شیفتگی" هستیم که مجالی پیدا نمیکنیم تا به چیزهایی که فراتر از "من" و"ما" است بیندیشیم.
نمونه بارز آن، انتظاری است که غالب افراد از دیگران دارند تا بدانها محبت کنند، ولی خود حاضر نیستند، گامی برای ارائه
محبت به دیگران بردارند و این، تجلی همان "خودمحوری" و "خودشیفتگی" انسان عصر جدید است.
نماز، این زیباترین پیوند انسان زمینی و معبود آسمانی، برکه با برکتی است که
انسان را از "خود" فراتر میبرد و او را به رشدها و عظمتها میرساند. زیرا روح نماز، زمانی حاصل میشود که آدمی، تمام توجه و دقت خود را معطوف به پروردگار و راز سخنگفتن با وی نماید و از "خود" و"خودی" رها شود.
معنای
حضور قلب در نماز نیز این است که نمازگزار، جز معبود و یاد او را در
قلب خود راه ندهد، زیرا قلب
مؤمن عرش خدای رحمن است و بیگانه را نباید در خانه راه داد.
در
حدیث آمده است که از نماز، آن میزان پذیرفته میشود که با حضور قلب همراه باشد.
چنانچه انسان در نماز بتواند با
مراقبه، قلب و فکر خود را متوجه خالق سازد، زمینهای خواهد یافت تا در غیر نماز نیز از حصار تنگ و بسته خودخواهی،
خودپرستی و خودشیفتگی آسوده و رها گردد و آنگاه شاهد رشد و بالندگی خویش باشد.
از خصیصههای نماز، "مفهوم جایگزینناپذیر" عباراتی است که در
سوره حمد، مورد مداقه قرار میدهیم. همانگونه که آگاهی داریم، هیچ سورهای را نمیتوان، جایگزین سوره حمد نمود ولی به جای
سوره توحید، میتوان سوره دیگری را انتخاب کرد. در برخی عبارات سوره حمد، از ضمیر"
جمع" به جای"مفرد" استفاده میشود، نظیر «فقط تو را میپرستیم و از تو یاری میطلبیم».
«ما را به راه راست هدایت کن»، روح حاکم بر این عبارات، روح
جمعگرایی و"مردمگرایی" است، به این معنا که نمازگزار، تنها برای خود و به نفع خود، چیزی را از خداوند درخواست نمیکند، بلکه او برای "همه" میطلبید و درباره همه از درگاه خداوند، آرمانی چون «
صراط مستقیم» و توفیق گامنهادن در آن را میطلبد.
در حدیث آمده است:
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) مشغول نماز بود که شنید مردی در نماز خود میگوید: پروردگارا، تنها من و محمد (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) را مشمول رحمت خود قرار ده و جز ما دو نفر بر هیچکس رحم نکن، پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) پس از آن که نماز خود را به پایان برد، رو به او کرد و فرمود: (چرا) تو یک چیز وسیع را محدود ساختی، یعنی چرا همه
مسلمانان را دعا نمیکنی و رحمت خدا را به من و خودت اختصاص میدهی؟
این فرازها، از دو جهت به"روح مردمگرا" متوجه است، ابتدا اینکه دقت در معانی آن، بینشی به آدمی میدهد که شیوه زندگیش را نه بر اساس «تفرد»، بلکه بر مبنای «
تجمع» و «وحدت با دیگران» تنظیم و تدوین کند و از سوی دیگر، چنین آموزش میدهد که در
دعا آیینی را رعایت کند که برای"خود و دیگران" بخواهد و نه صرفاً برای"خود" و برای"دیگران"، "بیش" و"پیش" از"خود" بخواهد.
وجدان از ریشه لغوی «وجد» به معنای"یافتن" آمده است. به این معنا که آدمی پارهای از امور را در باطنش به خودی خود مییابد و نیاز به اکتساب آن از منبع دیگری ندارد، نظیر "احساس عدالتخواهی" و"ظلمستیزی" و گرایش به "خیر اخلاقی" و امثال آنها که در همه انسانها، عمومیت دارد.
از جمله مظاهر
وجدان اخلاقی احساس
گناه ناشی از ارتکاب خطاست که بلافاصله پس از عمل، وجدان را فرا راه هدف قرار میدهد تا او را به
توبه و جبران
خطا وادارد.
امروزه غالب مکاتب
روانشناسی با احساس گناه به مبارزه برمیخیزند و آن را منافی رشد و تعالی شخصیت میدانند. از سوی دیگر تقویت چنین احساسی نیز به مصلحت فرد نمیباشد. زیرا امکان بازگشت به شخصیت سالم و رشید را از آدمی میگیرد.
ولیکن حد متعادل میان این دو، پسندیده و مطلوب است به این معنا که احساس گناه متناسب با عمل لازم است و در خطاکار ایجاد شده تا او را برای ترک آن و جبران مافات برانگیزد.
از عواملی که موجب آمرزش گناهان و بالنتیجه رفع احساس گناه فرد میشود، نماز است، و این امر زمینهای برای پاکسازی وجدان اخلاقی، محسوب میشود.
در کلامی گهربار از
حضرت علی (علیهالسّلام) آمده است: «نماز گناهان را همچون برگ درختان میریزد»
آمده است که مردی خدمت پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) شرفیاب شد و عرض کرد: «ای رسول خدا، گناهانم بسیار و اعمال نیک من اندک است چه کنم؟ حضرت فرمود: بسیار سجده کن، زیرا
سجده گناهان را میریزد، چنانکه باد برگ درخت را میریزد.»
حکایت زیر، مؤید تاثیر نماز در تنزیه وجدان اخلاقی است: «جوانی از
انصار نمازهای یومیه را با پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) به
جماعت میخواند و بسیاری از گناهان را نیز، مرتکب میشد. چون حال او را برای رسول خدا تعریف کردند، حضرت فرمود: به زودی نمازش او را از گناهانش باز میدارد.
چیزی نگذشت که آن جوان توفیق توبه یافت و از
صحابه زاهد شد آن گاه رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: من نگفتم که نمازش او را از گناهانش باز میدارد
».
ارزشمندترین گوهر وجود آدمی، احساس کرامت و
عزت نفس است. زیرا اصل و اساس خلقت آدمی، بر مبنای فرموده الهی «و لقد کرمنا بنی آدم»، زیرا چنین تدبیر گردیده که انسانها، جایگاه واقعی خویش را بیابند و آن را به رایگان از کف ندهند.
در
حدیث آمده است که «الصلوه قربان کل تقی» یعنی نماز، مایه نزدیک شدن هر پرهیزکاری به خدا است. از یک سوی نمازگزار به وسیله نیایش به خداوند
تقرب جسته و به همین جهت منزلت و رفعت مقام مییابد و از سوی دیگر لازمه قبولی نماز، بریدن از «
ما سوی الله» است یعنی کوچکترین احساس نیازی به غیر خدا نداشته باشد و فقط به درگاه خداوند التجا نماید.
آوردهاند که: نماز و
عبادت، انسان را مستجاب الدعوة میکند، زیرا نماز
پیمان خداست «الصلوه عهد الله» و هر کس به پیمان خدا وفا کند، خداوند هم به پیمان او وفادار است «اوفوا بعهدی اوف بعهدکم
».
آیت الله جوادی آملی در تبیین فلسفه
انقلاب اسلامی، تعبیر زیبا و محکمی دارند، ایشان میگویند: انقلاب برای این نبود که انسانها از بندگی حق آزاد شوند، ما انقلاب نکردیم برای این که از عبادت خدا آزاد بشویم، ما بندهایم. انقلاب کردیم برای این که جز خدای سبحان کسی بر ما مسلط نشود
.
اگر آدمی حقیقت
آیه «ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» را در نماز درک کند، گردن در برابر غیر خدا خم نخواهد کرد و لو به بهای از دست دادن
جان حاضر به عبودیت در مقابل غیر معبود نخواهد بود. هر که پیمان با هوالموجود بست گردنش از قید هر معبود رست.
بی تردید به شمار آدمیان، راههای مختلف و متنوع زندگی نیز وجود دارد. زیرا هر کسی، به اقتضای
فرهنگ، باورها، بینشها و برداشتهایش از هستی، راه و رسم خاصی در زندگی دارد، ولی آنچه که میتوان با قاطعیت اظهار نمود، میزان و درجه
یقین افراد به درستی راهی است که در زندگی برگزیدهاند، زیرا اگر همه انسانها رضایت از زندگیشان، حاصل میشد، شاهد ظهور پدیدههای متزاید و رو به رشد افسردگیها، پریشانیها، خودکشیها و نظایر آنها نمیبودیم.
چنانچه علیرغم تنوع بینظیر راههای زندگی، انسان مطمئن و معتمد به این واقعیت باشد که در
راه خدا گام برمیدارد و خدا از عمل او راضی است، تمامی تردیدها و نگرانیها برطرف شده و نوعی
آرامش، حاصل میشود. نمازگزار با یقین به این مطلب که عبادت، جوهره،
دین است و نماز ستون دین میباشد و او قادر است با انجام فرضیه نماز، رضایت پروردگار را جلب نماید، نوعی اطمینان و آرامش برایش حاصل میشود.
دلیل آن هم به روشنی در یک جمله، قابل تبیین است. اگر به نماز و در پرتو نماز میتوان در جلب رضای حق تعالی کوشید، دیگر از کم و زیاد زندگی نباید هراس به خود راه داد زیرا او اگر از آدمی راضی شود، در حقیقت فرد به
خیر کثیر دست یافته است زیرا
قرآن فرموده است: «و رضوان من الله اکبر؛
(جلب) رضای پروردگار از هر چیز بزرگتر و برتر است».
از سوی دیگر، نماز راهی روشن در جهانی تاریک است و نمازگزار علیرغم تعدد و تنوع راههای زندگی به درستی میداند که در چه مسیری گام برمیدارد، و نوعی قاطعیت و یقین در انتخاب راه پیدا میکند که قادر است بر سختیهای ناشی از طولانی بودن راه حق، غلبه نماید.
نماز، مصباح
هدایت در جهان آشفته و متزلزل امروز است زیرا اگر آشفتگی رو به تزاید
جوامع بشری از این هم فراتر رود، قادر نخواهد بود که تعادل نمازگزار و
انسان واصل به
حق را بر هم زند زیرا نماز داربست محکم آدمی و تکیهگاه نیرومند و عظیمی در برابر تندبادهای زندگی است.
از پیامدهای مؤثر نماز و ارتباط با خدا، ایجاد نوعی حرارت باطنی و گرمای خاص درونی است که متناسب با میزان حضور قلب و عمق توجه نمازگزار، در وی به وجود میآید. و منشا آن انگیزه پاک و خالص برای
محبت به پروردگار و ارتباط با خداست که در پرتو مرور زمان و
مراقبه لازم، مبدل به
عشق الهی میشود که
قرآن نیز میفرماید: «و الذین آمنوا اشد حُباً لله؛
و آنانیکه ایمان آوردند، در دوستی خدا سختترند». اینک از باب نمونه، به دو مورد ذیل اشاره میشود.
«یکی از همسفران مرحوم حاج
محمدصادق تخت فولادی نقل میکند در
سفر بیتالله الحرام، از
اصفهان حرکت کرده و نزدیک
شیراز در کاروانسرایی فرود آمدیم، هوا سرد و برفی بود. مرحوم حاجی روی سکوی در ورودی کاروانسرا، بیرون از سرا، زیراندازی را افکندند و نشستند، سایر کاروانیان عرض کردند، هوا سرد است و اینجا گذرگاه حیوانات است، بهتر است که به داخل کاروانسرا تشریف بیاورید.
ولی ایشان فرمودند در داخل کاروانسرا
آب نیست ولی اینجا جوی آبیست و برای من بهتر است. همراه ایشان میگوید من نگرانی کاروانیان را از سردی هوا و خطر حیوانات به اطلاع ایشان رساندم. ایشان سر از زانو برداشت و گفت: دستت را به سینه من نزدیک کن. همسفر ایشان گفت: به محض اینکه دستم را به سینه ایشان نزدیک کردم، گویی به دیگ جوشانی دست کردهام و از شدت حرارت، احساس تالم کردم.
حاجی فرمود به اینها بگو آیا
ذکر خداوند بهاندازه ده سیخ ذغال گرمی نمیدهد؟ اما در مورد حیوانات درنده هم تا خواست خداوند نباشد زیانی نمیرساند، هر چه شود به
اذن حق و
اراده اوست، من در
زمین و آسمانها از حیوانات نمیترسم
».
مورد دیگر را «ریچارد رالی» در کتاب خود به نام «من در خواب و قلبم بیدار است»، اینگونه نقل میکند: من در نمازخانهای نشستم و در همان حین که از لذت
دعا و مراقبه بهرمند میشدم، بناگاه در اندرونم، گرمایی خوشایند و غریب، احساس میکردم. تا مدتهای مدید حیران بودم که این گرما از کجا میآید، تا به
تجربه آموختم که از جانب خالق است نه مخلوق و از آن پس، آن را دلانگیزتر و سرشار از حرارت یافتم.
دنیایی که ما را احاطه نموده، از روند پیچیده دایمالتزایدی تبعیت میکند که به مرور زمان، مشکلاتی خاص را برای انسان به همراه آورده و گذشت زمان به آن مدد نموده و بار روانی این قبیل مشکلات مضاعف میشود و آدمی در مواجهه خویش با چنین دنیایی، خود را بیش از پیش ناتوان، ضعیف و آسیبپذیر، احساس میکند.
شتاب روند زندگی و تغییرات سریعی که در این
مجموعه حادث میگردد، بر ناتوانی فرد میافزاید و نیاز او را به داشتن تکیه گاهی محکم و تزلزلناپذیر، روز افزون میسازد.
نماز، چنین پشتیبان قوی و نیرومندی است که نمازگزار را در پناه خود میگیرد و او را از مخاطرات و تهدیدها، محافظت میکند، زیرا هم از حیث ارتباط کلامی با
خداوند، نماز، تجلی یاری خواستن از
پروردگار است و نمازگزار با ادای عبارت قرآنی «ایاک نعبد و ایاک نستعین» هم بر
پرستش معبود، تاکید میورزد و هم بر یاری خواستن از ذات لایزال آن محبوب اصرار مینماید.
و علاوه بر آن، از جهت ارتباط روحی و روانی با خداوند، چون خود را در پیشگاه با عظمتش مییابد، احساس ارتباط، اتصال و در نهایت اطمینان از حمایت و پشتیبانی آن ذات مقدس پیدا میکند.
بر همین اساس است که
قرآن کریم توصیه میفرماید که «از
صبر و نماز، یاری و استعانت جویید
». و
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «هر گاه کار بر
پیامبران الهی سخت میشد و بیمناک و اندوهگین میشدند به نماز پناه میبردند.
»
نابغه شرق،
شیخ الرئیس ابوعلی سینا نیز میگوید: «هر زمان برایم مشکلی علمی پیش میآمد و از حل آن عاجز میماندم، به
مسجد شهر میرفتم و دو رکعت نماز به جا میآوردم. سپس از خداوند میخواستم مرا به وسیله
نور آن نماز یاری دهد تا گره از مشکلم باز کند، پس از ادای آن دو رکعت، راه حل مشکل برایم آسان میشد و به آنچه میخواستم میرسیدم
».
آدمی در مصاف با زندگی و رویدادهای آن، واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهد، که بعضاً با حفظ تسلط و کنترل موقعیت، آنها را به گونهای حل میکند و در مواردی دیگر، از موقعیت مذکور، متاثر شده و تحتالشعاع آن قرار میگیرد و به اصطلاح، تعادل خود را از دست میدهد و برای دستیابی به تعادل مجدد، نیاز به زمان مقتضی و ابتکار مناسب دارد.
در حدیثی از رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) چنین آمده است: «دل فرزند آدم همچون گنجشک است و هر روز هفت بار دگرگون میشود.
و یا در روایتی دیگر فرمودند: «دل مانند ریشهای در بیابانی به درختی آویخته که باد پیوسته آن را زیر، و رو میکند
».
نماز، چون موجب تقویت قلب نمازگزار است، تعادل درون او را حفظ نموده و آن را پایدار میسازد. در شرح حال
امیرالمؤمنان حضرت علی (علیهالسّلام) آمده است که در
جنگ صفین، در یکی از سختترین شبهای نبرد که به نام «
لیلة الهریر» معروف است فرشی برای آن حضرت گستردند و امام (علیهالسّلام) بر روی آن مشغول نماز شدند.
در حالی که تیرهای بسیاری از اطراف و چپ و راست او میگذشت و هرگز تزلزلی در او ایجاد نمیکرد، آن حضرت از جایش تکان نخورد تا آن که نمازش را به پایان رساند
». آری علی (علیهالسّلام) در چنین شرایطی که دهشتانگیز بود، با قلبی آرام به نماز ایستاد و درس پایبندی به نماز و اهمیت آن را به جهانیان آموخت.
جهانبینی الهی، مبتنی بر
غیب و
شهود است و هر یک را مراتبی است (عالم الغیب و الشهاده). برخی از بزرگان معتقدند که: «اساس راز نماز در شهود عینی نمازگزار نهفته است و یا به عبارت دیگر اوج راز نماز در شهود خداوند مکنون است. «و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین»، و از محدوده «لا حول و لا قوة الا بالله» گذشتن و مرحله «لا اله الا الله» را پیمودن، به ذروه «لا هو الا هو» رسیدن است، و معنای توحید نام «قطع» توجه به غیر خدا نیست، زیرا قطع توجه به نوبه توجه و التفات است، بلکه «
انقطاع» توجه به غیر است و برای اینکه این «انقطاع» هم دیده نشود، کمال انقطاع، مطلوب موحدان ناب میباشد، به طوری که نه تنها غیر حق دیده نشود و این فقط در متن عبارت، مخصوصاً نماز، تعبیه شده است.
امام راحل نیز در بحث از راز نماز و در ضمن نامه عرفانی خویش به فرزند گرامیشان آوردهاند:
«پسرم، سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همت کن و از هواهای نفسانی که حد و حصر ندارد، بکاه و از خدای متعال جل و علاء استمداد کن که بی مدد او کس به جایی نرسد و نماز این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، و لو به قدر طاقت خویش، شمهای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم و دورنمایی از صلاة
معراج سید انبیاء و عرفا (علیهوعلیهموعلیآلهالصلوهوالسلام) را مشاهده کردیم.»
از ویژگیهای عصر جدید، احساس روزمرّگی و بیهودگی انسان است به این معنا که وی از درون عمیقاً، احساس پوچی و بیمحتوایی میکند و در مقابل، راههای شناخته شده و مطمئنی فرا روی خویش نمییابد و یا حداقل آنها را نمیشناسد.
«فردریک مایر» یکی از اندیشمندان تربیتی معتقد است: عصر ما، دوران سرخوردگی است. خوشبینیای که از ویژگیهای بخشی از سده نوزدهم بوده، در اثر جنگها، بحرانها و بروز خودکامگیها، تضعیف شده است:
وی در فراز بعدی سخنانش میافزاید: راحت ما از همیشه بیشتر است: ولی وقتی که به آینده مینگریم، احساس ناراحتی عمیقی میکنیم برای
تفریح و سرگرمی
وسایل بهتر و راههای بیشتری داریم و در عین حال بسیاری از ما احساس میکنیم که زندگی ما کاملا میان تهی است.
زندگی درون تهی به عنوان یک ویژگی دنیای معاصر در آثار برخی اندیشمندان با عنوان «
ترس» با منشا درونی، توصیف شده است که از آن جمله به «سیدنی پولارد» اشاره میکنیم، وی مینویسد: امروزه ماهیت
ترس فرق میکند، امروزه ترس از درون است و نه از بیرون.
شاید یکی از عوامل مؤثر در پیدایش این حالت روحی، فاصله گرفتن تدریجی
بشر از
مذهب و رویکرد عجولانه و شتابنده او به
علم، پس از دوره نوزایی (تجدید حیات علم) در اروپاست. او به تصور جایگزینی
علم به جای مذهب، کوشید تا پیوندهای دینی خود را بگسلد ولی زمانی که در این راه ناکام شد و علم از عهده تامین خواستههای آدمی برنیامد، دیگر جایگزینی برای آن وجود نداشت. لذا از درون احساس خلا، بیهودگی و پوچی نمود.
نماز، پیوند میان آدمی و بینهایت است. رشتههای چنین ارتباطی از زمین تا آسمان، برقرار میشود و علاوه بر اتصال
روح به مطلق وجود، او را از محتوی و معنا، سرشار و اقناع میکند.
زیرا هر نوع ارتباطی، بر روح انسان تاثیر معینی بر جای میگذارد و به همان میزان و متناسب با آن «تصویر فرد از خویشتن» نیز، تغییر مییابد. این پدیده همچنان در جریان زندگی، دستخوش تحولات مختلفی واقع میشود. چنین تصویری از درون خود داشتن، به گونهای بر رفتارهای فرد، آثاری بر جای مینهد که لحظهای از وی جدا نیست بلکه شخص در حقیقت با آنها زندگی میکند. و هر لحظه و در صورت اراده، میتواند آن تصویر را بدون واسطه در
ذهن خویش حاضر نماید.
این یکی از وجوه
علم حضوری است یعنی علم آدمی به خویشتن خود بدون واسطه، است. علاوه بر آن آدمی، بیش از سایرین به
نفس خویش، بینش و
بصیرت دارد.
اولیای خدا، با نماز و یاد خدا، خود را نیازمند به چیز دیگری نمییافتند. یکی از عواملی که زندگی را از حالت روزمرگی و پوچی، خارج نموده و به آن شادابی، تنوع و تحول خاصی میبخشد، وجود برنامهای منسجم و منظم برای هر روز آدمی است.
نماز برنامهای منظم برای ارتباط انسان و خدا در پنج نوبت شبانه روز است. پنج وعدهای که در حقیقت پنج میعادگاه ملاقات محب و محبوب میباشد. هر نماز تا نماز بعد، به انسان بهانهای برای زیستن و دلیلی برای بودن میبخشد. گفتگوهای رازورانه عاشق و معشوق، در آدمی این احساس را زنده میکند که تا زمانی که کسی را برای گفتگو و ارتباط حاضر میبیند، زندگی قابل زیستن است به ویژه آنکه طرف گفتگو، محبوب دلها و هستی آفرین باشد.
از سوی دیگر چنین ارتباطی به نمازگزار تفهیم میکند که:
ـ عالم هستی چون مخلوق خدای تعالی است، دوست داشتنی میباشد.
ـ عالم هستی، بیهوده و بی معنا خلق نشده است،
قرآن کریم نیز بر این معنا تکیه دارد: «افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و اینکم الینا لا ترجعون؛
ولی آیا گمان کردهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما بازگشت نخواهید کرد!»
ـ انسان نیز به عنوان زیر
مجموعه عالم هستی، بیهوده و بی معنا آفریده نشده است بلکه در خلقت او منظوری اساسی و مهم نفهته است.
ـ عبادت پروردگار به معنای وسیع آن که منتج به
رشد و بالندگی آدمی میشود، از منظورها و مقاصد اصلی خلقت انسان تلقی شده است به مصداق آیه شریفه «و ما خلقت الجن و الانس الا یعبدون؛
من
جن و
انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این طریق تکامل یابند و به من نزدیک شوند).»
این واقعیت که آدمی، موجودی آسیبپذیر بوده و خطر آسیبهای اخلاقی، فرهنگی و
اجتماعی او را همچنان تهدید میکند، مطلبی انکارناپذیر است. به ویژه در عصر حاضر که تقابل فرهنگها و اندیشهها در مواردی به نوعی
تهاجم فرهنگی غرب علیه
اسلام مبدل گردیده است، این مساله از اهمیت بیشتری برخوردار میشود. ماهیت تهاجم فرهنگی، تقریباً بر همگان روشن است اما شاید مکانیزمهای اصلی و راهکارهای مقابله با آن، به این مقدار روشن نباشد.
نماز، یکی از مؤثرترین و مطمئنترین شیوههای مقابله با آسیبهای اخلاقی است. نماز از جهات شناختی و نیز عاطفی، همچون سپر دفاعی نیرومندی عمل مینماید.
از یک سوی، نمازگزار با درک رابطه خویش با خدا از نسبت و رابطه موجودی بینهایت کوچک با بینهایت بزرگ آگاه شده و در محضر چنان بزرگی، به خود اجازه تخطی و جسارت به ساحت قدس او را نمیدهد و به عبارت دیگر گناه نمیکند، زیرا
گناه به معنای شکستن حدود و حریم الهی است و از جهت دیگر، چون خود را از همه ابعاد نیازمند به خداوند میبیند و او را «فعال ما یشاء» میداند، سعی دارد تا رابطه خویش با خدا را با ارتکاب گناه، از بین نبرد.
زیرا براساس فطرت الهیاش درک میکند، هر عمل خطاگونهای که بر این رابطه اثر منفی بگذارد و آن را تهدید نماید، در حقیقت، مانند آن است که منشا خیرات و برکات زندگیش را مواجه با خطر جدی نموده باشد.
در همین زمینه، بیان حدیث ذیل از
حضرت امام حسین (علیهالسّلام) مناسب به نظر میرسد: «مردی به حضور سید شهیدان آمد و گفت: «من مردی گنهکار هستم و نیروی مقاومت در برابر گناه ندارم (نمیتوانم گناهانم را ترک کنم مرا موعظه کن.)» امام حسین (علیهالسّلام) فرمود: پنج کار را انجام بده و هر چه میخواهی گناه کن:
۱ـ
روزی خدا را نخور و هر چه خواهی گناه کن.
۲ـ از قلمرو
حکومت خدا بیرون برو و آنچه خواهی گناه کن.
۳ـ به جایی برو که خدا تو را نبیند و آنچه خواهی گناه کن.
۴ـ هرگاه
فرشته مرگ نزد تو آمد تا روحت را قبض کند، او را از خود بران و آنچه خواهی گناه کن.
۵ـ هنگامی که مالک دوزخ، تو را روانه دوزخ کرد، از رفتن به
دوزخ سرپیچی کن و آنچه خواهی گناه کن
».
در حقیقت نماز، همچون سپری است که نه تنها نمازگزار را از لغرشها و گناهان در
دنیا حفظ میکند بلکه علاوه بر آن، او را از عذابهای اخروی، مصون میدارد.
در باب چگونگی حفاظت وی از لغزشهای دنیوی، حدیث زیر ارائه میشود: «از
امام باقر (علیهالسّلام) روایت شده است که فرمودند: وقتی نمازگزار به نماز ایستاد،
فرشتگان از آنجا تا دورنمای آسمان او را در برمی گیرند و او در میان صفوف فرشتگان میباشد.» این چه نمازی است که همه فرشتگان مامور حفظ انساناند؟ از چه چیز؟ از وسوسهها، تا
شیطان و
وهم از هیچ راهی حواس نمازگزار را به خود متوجه نکند، چون شیطان در کمین است.
انسان، موجودی مدنیالطبع است و ذاتاً گرایش به ارتباطهای
اجتماعی دارد. جوهره تعالیم دین نیز، ناظر به پرورش ابعاد فردی و
اجتماعی انسان، هر دو میباشد.
براین اساس نماز که علم و نشانه
دین است، لزوماً باید با
مسایل مهم
اجتماعی نظیر
مسئولیتپذیری ارتباطی معنادار داشته باشد. شاید اینگونه بتوان تعبیر و تبیین نمود که نماز با حفظ شرائط آن، موجب لطافت روح و دقت دل و تیزی احساسات میشود.
راز و نیاز با خدا در روح و روان آدمی، تاثیرات، همچون حساسشدن نسبت به
عالم هستی و احساس همنوائی با دیگران ایجاد میکند و در نتیجه آمادگی لازم برای احساس وظیفه و
مسئولیت نسبت به دیگران، به وجود میآورد و محرکی برای رسیدگی به دردها و رنجهای مجرمین میشود.
اهمیتی که
نماز جماعت در سفارشات
معصومین (علیهمالسّلام) یافته است، شاید از آن رو میباشد که علاوه بر عبادات و انجام تکالیف الهی، مردم به دردها و رنجهای یکدیگر آگاه شده و میتوانند در رفع آنها بکوشند.
«در روایت آمده است که: رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) به نماز
جماعت مشغول بود. چون صدای گریه طفلی به گوشش رسید، نماز را زودتر به پایان برد (تا مادر آن کودک که در نماز
جماعت حاضر بوده، سراغ فرزندش رود و او را آرام کند.
اهمیت توجه به مردم و رنجهایشان از اینجا، آشکار میشود که پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) نمازی را که ستون دین است و جان پاک ایشان، مشتاق آن بوده، کوتاه میکنند تا مادری به طفل گریان خود رسیدگی کند و مانع
رنج بیشتر او شود و این امر خود نشات گرفته ار توجه به روح و معنای نماز میباشد.
درباره «
علی بن مهزیار» نقل شده است که: چون آفتاب طلوع میکرد به
سجده میرفت و سر بر نمیداشت تا برای هزار نفر از برادران خود دعا میکرد مثل آنچه برای خود دعا میکرد و پیشانی او از بسیاری سجده مانند زانوی
شتر پینه بسته بود
».
براساس همین احساس
مسئولیت است که پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «کسی که صبح کند در حالی که به (سامان یافتن) امور
مسلمانان، اهتمام و کوشش نکند، از مسلمانان نیست، و کسی که فریاد (دادخواهی) شخصی را بشنود که مسلمانان را به یاری میطلبد. ولی به او جواب (مثبت) ندهد،
مسلمان نیست
».
از این سخنان نیز چنین مستفاد میشود که اگر چه نماز، پایه دین و پرچم اسلام، توصیف شده است، ولیکن اگر کسی در قبال
جامعه مسلمین بیتفاوت بوده و نسبت به
استغاثه دردمندان و مظلومان عکس العملی مناسب نشان ندهد (در حقیقت) مسلمان نیست. چنین احساس مسئولیتی نه تنها نسبت به مسلمانان بلکه نسبت به سایر موجودات نیز مورد تاکید شارع مقدس اسلام میباشد.
شیخ طوسی از
حضرت امام صادق (علیهالسّلام) روایت میکند که پیرمردی از عابدهای
بنیاسرائیل مشغول نماز بود که مشاهده کرد دو طفل خروسی را گرفتند و پرش را میکنند و آن خروس، ناله و فریاد میکند، پس آن عابد همانطور مشغول نماز شد و آن حیوان را نجات نداد و از عمل آن کودکان جلوگیری نکرد.
پس خداوند به زمین فرمود: آن عابد را فرو بَر. زمین او را فرو برد و تا آخر دنیا فرو میرود.
در باب احساس
مسئولیت اجتماعی و آثار معنوی آن، مطالب مفصلی در منابع اسلامی آمده است.
نکته بسیار مهم این است که روح
مسئولیت اجتماعی در اولیای الهی، خود از توجه به خدا و ارتباط با او سرچشمه میگیرد که نماز تجلی کامل چنین رابطهای است. همان بندگان خاصی که در نماز، به حقیقت یاد خدا بودند و در روابط و مناسبات
اجتماعی نیز زیباترین و لطیفترین توجه را به نیازها و دردهای مردم، مبذول داشتند.
شاید حدیث زیر بیانگر چنین توجهی باشد که پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: وقتی کسی در نماز پیشوای مردم شد، نماز را سبک گیرد که در میان کسان، کوچک و بزرگ و بیمار و ناتوان و حاجتمند هست و هر وقت برای خود نماز گزارد هر چه خواهد طول دهد.
باطن و
ظاهر آدمی، دو جلوه از یک حقیقت واحدند و تاثیر متقابلی بر یکدیگر دارند. به گونهای که نیات و انگیزههای درونی، در موردی بر رفتار ظاهری وی تجلی یافته و رفتارهای ظاهری نیز متقابلاً به درون پر رمز و راز روان انسان نفوذ میکند و به تدریج شخصیت او را متحول مینماید.
در تبیین رابطه باطن و ظاهر، استناد به کلام
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) مفید و راهگشا به نظر میرسد ایشان میفرمایند: «و بدان برای هر ظاهر و آشکاری، برابر آن، باطن و پنهانی است، پس آنچه را ظاهر نیکو باشد، باطنش هم نیکوست و آنچه را ظاهرش زشت و بد باشد، باطنش نیز زشت و ناپاک است».
انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست و ارتباطی معنادار میان این دو جنبه وجودی (ظاهر و باطن) او برقرار است و کشف چنین رابطهای، برای ایجاد تغییرات مطلوب در رفتار و شخصیتش، ضروری به نظر میرسد.
از جمله این موارد میتوان به «
تلقین» اشاره نمود. تلقین به معنای افکندن، فهماندن، مطلبی را به کسی گفتن و کسی را وادار به گفتن کلامی کردن میباشد. اگر آدمی مطلبی را به نفس خود القا، نماید، از روش «تلقین به نفس» استفاده نموده است و این یکی از روشهای تکوین اخلاقیات میباشد.
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) در بیان شیوههای ایجاد ملکات اخلاقی مینویسند: «و همچنین هر صفت دیگری که بخواهی از خود دور کنی، و یا در خود ایجاد کنی، راه اولش تلقین علمی و راه دومش تکرار عملی است.
روش علمی تلقین به نفس بر این مبنا استوار است که آدمی، صفت مطلوبی را که منظور وی میباشد در قالب یک جمله کوتاه خبری و مثبت نظیر «من فردی شجاع هستم» قرار داده و در زمان خاصی که از لحاظ بدنی، در وضعیت آسودهای میباشد و از نظر روانی نیز تمرکز لازم را داراست، چنین جملهای را چندین بار، به خود تلقین میکند و در طول روز یا شب آن را تکرار مینماید، با تداوم چنین عملی در روزهای بعد به تدریج چنین ویژگی اخلاقی در روح و روان او رسوخ میکند.
لازم به ذکر است که میزان رسوخ و نفوذ این خصوصیت در
روان آدمی، بستگی به میزان تکرار و انجام تلقین دارد. حال میتوان رابطه نماز و تلقین ارزشها را اینگونه تبیین نمود. نماز، خود نوعی ذکر است.
امام راحل در
شرح حدیث جنود عقل و جهل، مطلبی مشتمل بر ارتباط تلقین آیات به قلب و نتایج حسنه آن ذکر مینمایند: «پس از آن که دل را برای ذکر خدا و قرآن شریف مهیا نمود، آیات
توحید و اذکار شریفه توحید و
تنزیه را با حضور قلب و حال طهارت تلقین قلب کند به این معنی که قلب را چون طفلی فرض کند که
زبان ندارد و میخواهد او را به زبان آورد، چنانچه آن جا یک کلمه را تکرار کند و به دهان طفل گذارد تا او یاد گیرد، همین طور کلمه
توحید را با طمانینه و حضور قلب، باید انسان تلقین قلب کند و به دل بخواند تا زبان قلب باز شود و اگر وقتی چون اواخر شب یا
بین الطلوعین، بعد از فریضه صبح برای این کار اختصاص دهد خیلی بهتر است
».
از وظائف انسان در پیشگاه خداوند، انجام فرائض الهی به ویژه نماز است. نماز در میان همه اعمال عبادی، جایگاه خاصی دارد و از آن به «ستون دین» تعبیر شده است. در برخی روایات آمده است که: اگر نماز قبول شد، سایر اعمال نیز قبول میشود و اگر نماز، پذیرفته نشد، سایر اعمال هم پذیرفته نخواهد شد.
شناخت دقیق وظیفه و چگونگی انجام آن، زمینه موفقیت آدمی را فراهم میکند. در پارهای از عبادات و اعمال، به لحاظ اهمیت والایی که برای برخی از آنها ذکر شده است، حق خاصی را متوجه انسان میکند و نماز از این جمله است.
حضرت امام سجاد (علیهالسّلام) در رساله حقوق خویش، دهمین حق را به نماز اختصاص داده و میفرمایند: «در مورد حق نماز، باید بدانی که این عمل به منزله آماده شدن برای دیدار و سخن گفتن با خدای آفریننده است و تو در آن حال در برابر خدا ایستادهای اگر توجه به این مطلب داشته باشی رعایت کمال
ادب را خواهی کرد و قلب خود را با بیم و
امید و اظهار محبت در برابر کمال مطلق متوجه او خواهی کرد.
با آرامش و مراقبت و توجه کامل، با او به راز و نیاز و گفتگو میپردازی، به وسیله نماز و درخواست عفو و
آمرزش و اصلاح خویش، از غبار
غفلت و تقصیر و گناهانی که ممکن است ترا به هلاکت و بدبختی بکشاند، پاکیزه خواهی شد و برای حسن انجام تکالیف، جز خدا پناهگاهی نیست».
رابطه ایفای
مسئولیت الهی و روان آدمی، اینگونه قابل تبیین است که هر نوع عمل یا رفتاری که بیانگر موفقیت در انجام وظیفه باشد، تاثیری در روح و روان او دارد و این تاثیر جنبه مثبت داشته و
مجموع اینگونه تاثیرات، به مرور زمان، موجب رضایت خاطر وی میشود به ویژه اگر انجام وظیفه در قبال ذات اقدس الهی باشد.
«انّ الانسان خلق هلوعاً، اذا مسّه الشّرّ جزوعاً• و اذا مسّه الخیر منوعاً•الاّ المصلّین؛
انسان حریص و کم طاقت آفریده شد• هنگامی که بدی به او رسد بیتابی میکند• و هنگامی که خوبی به او برسد مانع دیگران میشود• مگر نمازگزاران».
بعد از ذکر گوشهای از عذابهای
قیامت به ذکر اوصاف افراد بیایمان و در مقابل آنها
مؤمنان راستین میپردازد تا معلوم شود چرا گروهی اهل عذابند و گروهی اهل نجات. نخست میفرماید: انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است (انّ الانسان خلق هلوعاً). هنگامی که بدی به او برسد بسیار
جزع و بیتابی میکند (اذامسّه الشّرّ جزوعاً). هنگامی که خوبی به او رسد از دیگران دریغ میدارد (و اذامسّه الخیر منوعاً).
جمعی از مفسران و از باب لغت،
هلوع را به معنی حریص و
جمعی به معنی کم طاقت تفسیر کردهاند. بنابر تفسیر اول در اینجا به سه نکته منفی اخلاقی در وجود اینگونه انسانها اشاره شده،
حرص و جزع و
بخل. بنابر تفسیر دوم، به دو نکته، جزع و بخل به حرص برمیگردد، زیرا آیه دوم و سوم تفسیری است برای معنی هلوع. این احتمال نیز وجود دارد که دو معنی در این واژه
جمع باشد، چرا که این دو وصف لازم و ملزوم یکدیگرند، آدمهای حریص غالباً بخیلند، و در برابر حوادث کم تحمل و عکس آن نیز صادق است.
کلمه (هلوع) صفتی است که از ماده (هاء ـ لام ـ عین) و مصدر (هلع) بفتحهاء و لام که به معنای شدت حرص است
اشتقاق شده است.
هلوع کسی است که هنگام برخورد با ناملایمات بسیار جزع میکند و چون به خیری میرسد از
انفاق به دیگران خودداری میکند.
در اینجا سؤال یا سؤالهائی مطرح میشود که اگر خداوند انسان را برای
سعادت و کمال آفریده چگونه در
طبیعت او شر و بدی قرار داده است، و انگهی آیا ممکن است خداوند چیزی را با صفتی بیافریند و سپس
آفرینش خود را مذمت کند؟ و از همه اینها گذشته قرآن در آیه ۴
سوره تین صریحاً میگوید: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم؛
ما انسان را با بهترین صورت و ساختمان آفریدیم»، مسلماً منظور این نیست که ظاهر انسان خوب و باطنش زشت و بد است بلکه کل خلقت انسان به صورت احسن تقویم است و همچنین آیات دیگری که مقام والای انسان را میستایند این آیات با آیه مورد بحث چگونه سازگار است.
پاسخ همه این سؤالات با توجه به یک نکته روشن میشود و آن این است که خداوند نیروها و غرایز و صفاتی در انسان آفریده است که اینها بالقوه وسیله تکامل و ترقی و
سعادت او محسوب میشوند، بنابراین صفات و غرایز مزبور ذاتاً بد نیست، بلکه وسیلهای است، امّا هنگامی که همین صفات در مسیر انحرافی قرار گیرد و از آن سوء استفاده شود مایه نکبت و بدبختی و شر و
فساد خواهد بود.
فی المثل، همین حرص نیرویی است که به انسان اجازه نمیدهد به زودی از تلاش و کوشش باز ایستد. و با رسیدن به نعمتی سیر شود این یک عطش سوزان است که بر وجود انسان مسلّط است.
اگر حرص در مسیر تحصیل علم و دانش به کار افتد و انسان حریص در علم و یا به تعبیر دیگر تشنه و عاشق بیقرار علم باشد مسلماً مایه
کمال او است، اما اگر آن در مسیر مادیات به کار افتد مایه
شر و بدبختی و بخل میگردد.
به تعبیر دیگر این صفت شاخهای از
حبّ ذات است و میدانیم حبّ ذات چیزی است که انسان را به سوی کمال میفرستد اما اگر در مسیر انحرافی واقع شود به سوی انحصارطلبی و بخل و
حسد و مانند آن پیش میرود.
حرص در اصل یک مایه فطری و یک سرمایه الهی در وجود تمام انسانها است. اگر وجود انسان خالی از حرص بود، بدون تردید دنبال هیچ برنامهای نمیرفت و برای جلب هیچ خیری و دفع هیچ شری قدم برنمیداشت.
امام خمینی برای نماز آثار فردی و
اجتماعی ذکر کرده است:
۱- آثار فردی: امام خمینی نماز را از جهت فردی وسیله
معراج میداند.
به اعتقاد امام خمینی نماز وسیله انسانسازی است و نمازی که انسان را از فحشا نهی نکند و نگهدار قلب نباشد و سبب تکبر و عجب به عبادت که بزرگتر از فحشا و منکر است، باشد، درحقیقت نماز نخواهد بود. به اعتقاد ایشان، اصولاً فساد در
جامعه و دعاوی آن مربوط به افرادی است که اهل نماز نیستند.
ایشان، معتقد است از فوائد مطلق عبادات از جمله نماز این است که اراده نفس قوی و نفس بر طبیعت و قوای آن چیره میشود و اراده نفس در مملکت بدن نافذ میگردد بهگونهای که این قوا از اراده نفس تخلف نمیکنند، بلکه ممکن است شخص از این مرتبه بالاتر رفته، ظاهر و باطنش تحت اراده خداوند قرار گیرد و قوای ملکوتی و ملکی نفس، جنود الهی شوند و این یکی از مراتب پایین فنای قوا و اراده عبد در اراده حق است.
امام خمینی تاکید دارد غیر از آثار
مجموع نماز، هرکدام از اعمال و ارکان آن به طور مستقل، آثار مختلف معنوی دارد که در این میان،
سجده کاملترین نقش را در نورانیت و فنای الهی انسان دارد.
۲- آثار
اجتماعی: امام خمینی معتقد است از جهت
اجتماعی، برپایی نماز سبب طهارت و سلامت
جامعه از فساد و فحشا و هدایت
جامعه به صراط مستقیم میشود
افزون بر اینکه برپایی نماز بهصورت
جماعت دارای مصالح عمومی و
اجتماعی است و فواید روحی و معنوی دارد که کمتر در عملی اتفاق میافتد.
از نگاه ایشان،
جمعشدن مسلمانان در نماز سبب تزکیه و تربیت عمومی
جامعه، حفظ وحدت کلمه میان آنها و تقویت عواطف برادری و همکاری میباشد.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «نقش اجتماعی نماز ۱»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۴/۲. •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «نقش اجتماعی نماز ۲»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۴/۲. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.