آتشپرستی ایران باستان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آتشپرستی عنوانی است که به
زرتشتیان ایران اطلاق میشود. ایرانیان باستان،
آتش را در هفتمین مرحله از
آفرینش قرار دادهاند. آتش یکی از عناصری است که نزد ایرانیان باستان بسیار مقدس و مورد ستایش بوده و علاوه بر نقش مذهبی، کاربردهای دیگری هم داشته است.
از جمله کاربردهای دینی آتش، استفاده از آن در آزمایشهای دینی (ور) است که متهمان را از آن گذر میدادند تا اگر گناهکارند، آتش آنان را نابود کند و اگر بیگناهند، نجات یابند. علت تقدیس آتش این بوده که ایرانیان باستان آن را مانند آب، مولد و موجد زندگی میدانستند.
مقدسترین آتشهای باستانی ایران آتشهای سهگانه در آتشکدههای سهگانه بودهاند.
آتش فرنبغ، در
کابل افغانستان و
کاریان فارس،
آتش گشنسب در شیز و
آتش برزین مهر در کوه ریوند
نیشابور قرار داشته است. ایت آتشها به سه گروه آتش آیینی آتش بهرام، آتش آدران و آتش دادگاه تقسیم میشدند.
از تاریخ آغاز تأسیس آتشکدهها اطلاعی در دست نیست و در اوستا هم نامی از آن برده نشده است. از آن جا که
قبله زردشتیان رو به سوی
نور است، مؤمنان برای به جاآوردن نمازهای روزانه خود به حضور آتش یا نور خورشید (آتش آسمانی) نیازمند بودند.
پس از
اسلام آتشکدهها همچنان به قوت خود باقی بود. برخی از مورخان اسلامی در کتابهای خود از آن نام بردهاند.
ابتدا به دیدگاه برخی از محققان درباره تقدیس آتش در میان ایرانیان باستان اشاره میکنیم:
سایکس در مورد تقدیس
آتش در میان ایرانیان میگوید: «در
مذهب زرتشت با ارزشترین چیزها آتش است و از قداست بسیاری برخوردار میباشد.» وی این تقدیس و تکریم را به سنتهای کهن مردم
آذربایجان (باکو) ربط میدهد. زرتشتیان آتش را مظهر خالق جهان میدانند. زرتشتیان به پاس گرامی داشت آتش مقدس شمع روشن را خاموش نمیکنند و بر آن نمیدمند. دخانیات نزد آنان ممنوع است، زیرا باید چوب کبریت را با دهان خاموش کنند و این اهانت به آتش است.
فلیسین شاله میگوید: «آتش، نشان وجود نورانی
خداوند متعال است. آتش اصل آداب دینی است و هر
آتشگاه، محل و مکان ویژه دارد و در آنجا شعله آتش جاویدان میسوزد. وجود نقش آتشدان و آتش در حال اشتعال بر قبور سلاطین هخامنشی، نشانهای از تقدیس آتش در دوره هخامنشی است.
احترام برای آتش تا آنجا بود که باعث گردید تا بنائی بر گرد آتش بسازند که آن را از عوامل طبیعی حفظ کند. برای حفظ آتش مقدس طریقهای به کار رفت که از تابش نور خورشید بر جایگاه آتش و شعله فروزان آن در آتشکده جلوگیری شود.» تابش آفتاب بر آتش،
اهانت به آتش مقدس محسوب میشود.
بر مسکوکات رایج ایران نقش آتشکده و آتشدان حک شد و این سنت، تا اوائل دوره ساسانی ادامه داشت. غیر از آتش شاهی آتشهای دیگری وجود داشت؛ از جمله، آتش خانه (اجاق)، آتش معابد (آتش آذران)، آتش و هرام و غیره.
آتش در زندگی انسان بدوی (اولیه) نقش بسیار تعیینکنندهای داشته است. وجود چاههای نفت و فوران ناگهانی آن و در نتیجه افروختن مشعلی فوارهای که در چشم و روان بدویان عظمتی شگفت میآفریند، زمینههای روانی
پرستش یا تقدیس آتش را پدید آورد.
این تقدیس و تکریم علتی دیگر نیز داشت و آن اعتقادات
خورشیدپرستی و
ستارهپرستی بدویان بود و چون خورشید و اجرام سماوی که ارباب انواع بودند در تمام ساعات شبانهروز دیده نمیشدند، معابدی به نامشان برپا کردند و در آنها آتش افروختند.
نور آتش را پرتوی از ذات خدای خورشید یا سایر خدایان دانسته، در برابر آن
سجده و
عبادت میکردند. در مذهب مهرپرستی ایران باستان، مهر یا میترا توتمی بود که خدای خورشید و آفریدگار جهان وجود نامیده میشد. هوشنگ بنیانگذار این آئین بود.
در آئین زرتشت مهر از مقام خدائی فرو افتاد و در ردیف
فرشتگان (ایزدان) قرار گرفت که از طرف
اهورامزدا حافظ عهد و میثاق و طرفدار پادشاهان گردید و عنوان فرشته روشنائی به خود گرفت. در
آخرت نیز وظیفه داشت تا در سر پل
چینوات داوری اموات را به همراه فرشته چنوه (عدل) انجام دهد. زرتشتیان مهر را چشم اهورامزدا میدانند. اهورامزدا به خورشید (مهر) هزار گوش و دو هزار چشم داد تا اعمال بندگان را ببیند و سخنانشان را بشنود.
در اساطیر
هند نیز سخن از تقدیس آتش رفته است. در
چین نیز وضع به همین صورت است. یونگ نخستین پادشاهی است که در چین آتش را کشف کرد و در ردیف خدایان قرارش داد. محققان بر پیشینه تاریخی تقدیس آتش در کلیه ادوار ماقبل و مابعد تاریخ اعتراف کردهاند.
آتش علاوه بر عظمت ذهنی، عامل و سپر تدافعی بدویان و حتی
انسان متمدن بوده و میباشد. برای بر حذر بودن از خطر حیوانات وحشی و غیره، آتش عامل مهمی بوده است.
یکی از دلایل احترام و تقدس آتش، در ایران باستان این بوده است که آتش را همانند آب، مولد و موجد زندگی میپنداشتند و بر این باور بودند که وجود همه چیز به نوعی به آن وابسته است. بر طبق باورهای اساطیری تخمه و نطفه آدمیزاد از آتش بوده و آتش سرچشمه زندگی بشری بر زمین بوده است.
زبده و گوهر آتش در
اوستا فریا فره نامیده شده است و آن فروغ یا فر و شکوه مخصوصی است که از طرف اهورامزدا به
پیامبران و پهلوانان و صاحبان کی و کیان بزرگ، از سر موهبت، بخشیده میشده است. در آیین مزدایسنا چنین آمده است که زرتشت نگاهدارنده و پاسدارنده آتش جاودانی بوده است.
در کتاب
شناخت اساطیر ایران نوشته
جان هینلز درباره آتر یا آتش چنین آمده است: «تا به امروز آتش کانون آیینهای
هندو و زرتشتی بوده است، اما ریشههای آن به دوران هند و اروپایی باز میگردد.
عنصر آتش همچنین در همه جهان پراکنده است، در خورشید که در آسمان برین است، وجود دارد. آتش در ابر توفانزا افروخته میشود و به صورت برق به زمین فرود میآید و در اینجا دائما به دست مردمان دوباره متولد میشود. مرکزیت آتش در دین زرتشتی، شاید یکی از شناختهترین جنبههای این دین باشد، اما بسیار بد تعبیر شده است. هم باورها و هم اعمال دینی مربوط به دوران پیش از زرتشت کاملا رنگ زرتشتی به خود گرفتهاند و در اسطورهشناسی ایرانی غالبا دشوار است که عقاید قدیم را از متاخر جدا سازیم. آتش پسر اهوره مزداست و نشانه مرئی حضور او، و نمادی از نظم راستینش.»
یکی از پارسیان کنونی مینویسد: «واقعا چه چیزی میتواند بیش از شعله پاک و بیآلایش نماینده طبیعی و والای خدا باشد که خود نور جاودانی است؟ به هر حال آیینهای زردشتی بسیاری از عقاید قدیمی را حفظ کردهاند. در این آیینها آتش مستقیما مورد خطاب قرار میگیرد و موبد بدو نثار میکند.»
در نیایش آتش موبد این سخنان را بر میخواند: «آفرین خوانم بر یزش و نیایش، نثار خوب، نثار آرزوکردنی و نثار ستایشآمیز که بر تو، ای آتش پسر اهوره مزدا، (نثار میشود) تو شایسته ستایش هستی، شایسته دعا هستی باشد که تو شایسته ستایش، شایسته دعا باشی در خانههای مردم. نیکی باد مردی را که تو را بپرستد.»
مقدسترین آتشهای باستانی ایران آتشهای سه گانه در آتشکدههای سهگانه بودهاند. این سه آتش عبارت بودهاند از
آتش فرنبغ که بنا به روایتی در آتشکدهای به همین نام، در
کابل افغانستان و بنا به روایتی دیگر در
کاریان فارس قرار داشته است.
آتش گشنسب که در آتشکدهای به همین نام در شیز جای داشته و
آتش برزین مهر در کوه ریوند
نیشابور قرار داشته است.
باور آیینی ایرانیان باستان بر این بوده است که هر سه آتش مقدس بر پشت گاو اساطیری سریشوگ، نگهداری میشده است. تا این که شبی، توفان شدیدی رخ داده و آتشها از پشت گاو به دریا افتادهاند و در آن جا به سوختن ادامه داده و در دریا به مردمان روشنی بخشیدهاند.
هر یک از این آتشها با طبقهای از مردم پیوند داشته است. فرنبغ آتش مربوط به موبدان بوده، گشنسب آتش جنگجویان، و برزین مهر آتش کشتگران. این هر سه آتش مقدس، جمشید را در پادشاهی مینویاش یاری کردند و جمشید بود که آتش فرنبغ را در جایگاه خاص خود (در آتشکدهای همنام آتش) قرار داد و هنگامی که فره را از دست داد، باز همین آتش فرنبغ بود که فره را از دست ضحاک پلشت آیین رهایی بخشید.
آتش برزین مهر تا زمان گشتاسب (حامی زرتشت) از جهان نگهبانی میکرد و راه را برای گسترش و همگانیشدن آیین و
دین زردشت در طول فرمانروایی این پادشاه بزرگ هموار میساخت و در این مدت از این آتش کرامات و معجزات زیادی بروز کرد. آتش گشنسب نیز جهان را تا دوران خسرو، شاه بزرگ ساسانی (یا کیخسرو پادشاه کیانی) حفظ کرده است.
هنگامی که او بتکدهها را در هم شکست، این آتش بر یال اسب او قرار گرفت و تاریکی و تیرگی اهرمن خو را پس راند و وادار به عقبنشینی کرد. بنابر باورهای باستانی، این سه آتش بزرگ حامیان و رهنمایان و پاسداران انسان در تمام طول تاریخاند.
سه گروه آتش آیینی وجود دارد: آتش بهرام، آتش آدران و آتش دادگاه. آتش بهرام شاه پیروزمند آتشهاست. به نام اورمزد این آتش را به یاری میخوانند و از او میخواهند که در برابر قوای تاریکی آنان را نیرو ببخشد، زیرا فره او با دروغ میجنگد، و در واقع نمادی است از راستکاری. بهتر است که بگوییم آتش را مانند شاه بر
تخت مینشانند تا این که بگوییم آن را در جای خود قرار میدهند، و چوب را به شکل
تخت مینهند. بر بالای آن تاجی به نشانه پادشاهی آتش نیرومند آویزان است.
وقتی بدین گونه آتش را بر
تخت نشاندند، چهار موبد، دسته جمعی آن را با پیروزی، مانند شاهی، حمل میکنند، در حالی که دیگران سایبانی را بر آن گرفتهاند. موبدان با شمشیرها و گرزهای مهر در پیش و پس آن همگی به صورت محافظان شاه حرکت میکنند. پس از آن که آتش را بر
تخت نشاندند، فقط موبدانی که دشوارترین آیینهای دینی تطهیر را گذرانیدهاند، میتوانند از آن مراقبت کنند. جز آنان کسی نمیتواند وارد حرم خاص آتش شود، حتی آنان نیز باید دستکشهای سفید به دست کنند و از آن مراقبت کنند. دلیل قداست آن جریان طولانی و دشوار تطهیر آن است.
شانزده آتش از منابع مختلف جمع آوری میشود و آنگاه ۱۱۲۸ باز آنها را تطهیر میکنند و این جریان یک سال طول میکشد و هزینه آن هنگفت است. از این رو، جای تعجب نیست که چنین آتشی بسیار به ندرت بر
تخت نشانده شود. امور مربوط به آتشهای آدران و دادگاه از اهمیت بسیار کمتری برخوردارند. آتش دادگاه را مردمان غیر روحانی نیز میتوانند مراقبت کنند، با این همه هر دو را با تشریفات نظامی در جای خود قرار میدهند، زیرا آتشهای مقدس نمودار فرمانروایی معنوی روشنی و راستی در نبرد با نیروهای تاریکی هستند، و این نبردی است که مومنان با همکاری اورمزد و پسرش آتش بدان میپردازند.
تطهیر آتشهای گوناگون نشانه و نماد این است که انسانها از هر قشر و طبقهای و با هر مقام و منصبی، باید همانند آتشها تطهیر شوند. نزدیک شدن به آتش و نشانه گذاشتن با خاکستر بر پیشانی، نماد این باور است که انسانها نیز همانند آتش، سرانجام تبدیل به غبار خواهند شد و خاکستر خواهند گردید. دعایی که
زردشتیان در هنگام انجام مراسم این آیین میخوانند چنین است: «بگذار تا پیش از مرگ بکوشیم تا بوی خوش نیکوکاری و اعمال نیک را بگسترانیم و نور پارسایی و
دانش را به نزد دیگران رهنمون شویم.»
در اساطیر
ایران باستان، آتش، در هفتمین مرحله از آفرینش، و پس از آفرینش آسمان، آب، زمین، گیاه، گوسپند، و مرد پرهیزگار، آفریده شده است. بر اساس باورهای کهن ایرانیان، تخمه و اصل همه چیز از آب است، به جز مردمان و گوسپندان که اصل و تخمه شان از آتش است: چنین گوید به دین که نخستین آفریده همه آب سرشکی بود؛ زیرا همه از آب بود جز تخمه مردمان و گوسپندان؛ زیرا آنان را تخمه از اصل آتش است. او، نخست، آسمان را آفرید برای بازداشتن (
اهریمن و دیوان)، باشد که (آن را) آغازین خوانند. دیگر، آب را آفرید برای از میان بردن دیو تشنگی. سه دیگر، زمین همه مادی را آفرید. چهارم، گیاه را آفرید برای یاری گوسپندان سودمند. پنجم گوسپند را برای یاری مرد پرهیزگار آفرید. ششم، مرد پرهیزگار را آفرید برای از میان بردن و از کار افکندن اهریمن و همه دیوان.
سپس آتش را (چون) اخگری آفرید و بدو درخشش از روشنی بیکران پیوست. آن گونه تنی نیکو (داشت) که آتش را در خور اوست (بندهشن). او آتش را در همه آفرینش چنان بپراکند و فراز آفرید به مانند خانه خدایی که چون در خانه شد، در هیمه زغال سرخ بازنهاد. او فرمود به آتش که تو را خویشکاری در دوران اهریمنی، پرستاری مردم کردن و خورش ساختن و از میان بردن سردی است، هنگامی که تو را چیز برنهند بیرون آی، چون هیزم برهندن، فراز گیر. (بندهشن)
در دین زردشتی کنونی آتش چنان مقدس است که نه اشعه خورشید را باید گذاشت که بر آن بیفتد و نه چشم کافری آن را ببیند. شاید همیشه وضع چنین نبوده است، زیرا در دورانهای کهن آتشدانها را بر سر کوهها میساختند.
درباره آتر فقط چند اسطوره به ما رسیده است. یکی از این اسطورهها که در سرود قدیمی زامیاد یشت آمده است، ستیز میان آتر و غول اژی دهاکه را بر سر فره ایزدی، روایت میکند. اژی سه پوزه بدآیین که تجسمی است از هوس ویرانگر برای به چنگ آوردن فره ایزدی بتاخت تا آن را خاموش سازد. آتر نیز برای به دست آوردن آن شتافت و آن فره دست نیافتنی را نجات داد، اما اژی که همچنان از پس می
تاخت و ناسزا میگفت، فریاد برآورد که اگر آتر فره را به دست آورد، بر او خواهد
تاخت و نخواهد گذاشت که دیگر هرگز روی زمین بدرخشد.
چون آتر دچار تردید شد، اژی
تاخت تا فره را به دست آورد. این بار نوبت آتر بود که زبان به تهدید بگشاید. به دهاکه (ضحاک) هشدار داد: "ای اژدهای سه پوز بازگرد، اگر آن فره دست نیافتنی را به چنگ آوری، بر پشت تو زبانه میکشم و در دهان تو شعله افکنم که دیگر هرگز نتوانی بر روی زمین آفریده اهوره گام برداری. " اژی هراسان خود را پس کشید و فره ایزدی همچنان دست نیافتنی ماند.
این اسطوره بار دیگر نشان میدهد که ایرانیان باستان زندگی را نبردی میان نیروهای
خیر و
شر میدیدند. آتر طبعا برای خیر میجنگید، از این رو، در یکی از دعاهای زردشتی با عنوان جنگجوی خوب دلیر نامیده شده است. ارتباط قدیمی آتش با عنصر طبیعی در متن متاخر دیگری ظاهر میشود که در آن آتش به صورت برق، دیوی را که در پی باز داشتن باران است شکست میدهد.
اما این اسطورهها دیگر نقش مهمی را در عقاید زردشتیان کنونی ایفا نمیکنند، و در این دین آتش، نماد اهوره مزدا و کانون عبادتهای روزانه آنان است. با این حال، هنوز به آتش جنگجو خطاب میکنند، زیرا از مقدسترین آتشها یعنی آتش بهرام، درخواست میشود که نه با دیوان خشکسالی بلکه با دیوان مینویی تاریکی نبرد کند.
در اغلب آیینهای دینی زردشتیان آتش حضور دارد و اهمیت آن تا آنجاست که از دیرزمان زردشتیان را «
آتشپرست» نامیدهاند. از جمله کاربردهای دینی آتش، استفاده از آن در آزمایشهای دینی (ور) است که متهمان را از آن گذر میدادند تا اگر گناهکارند، آتش آنان را نابود کند و اگر بیگناهند، نجات یابند.
نمونه آن را در داستان سیاوش (
شاهنامه) و در داستان ویس و رامین مییابیم. گاه نیز فلز گداخته بر سینه متهم میریختند، چنانکه آذرباد مارسپندان، موبدان موبد دوران شاپور دوم ساسانی، برای اثبات حقانیت دین، تن به چنین آزمایشی داد.
ویژگی گناهزدایی آتش در رویدادهای پایان جهان نیز دیده میشود. در آن هنگام آتش همه جا را فرا میگیرد و همه فلزات زمین گداخته میشوند و همه مردمان باید از آن بگذرند تا گناهانشان پاک گردد.
افزون بر صورت آشکار و مرئی، آتش را ایزد میپنداشتند و از او یاری میجستند. همین ایزد است که گرشاسب را به گناه آزردن آتش از درآمدن به
بهشت باز میدارد و سرانجام به میانجیگری گوشورون (ایزد نگهبان چارپایان) بخشوده میشود.
مزدک با استفاده از پندار زردشتیان نسبت به
الوهیت و حقیقتگویی آتش، کسی را در پشت آتش در آتشکده پنهان ساخت، تا با این ترفند وانمود کند که آتش گواه بر حقانیت اوست. اثری از اهمیت و تقدس آتش در عقاید عامه ایرانیان پس از
اسلام برجای مانده است، مانند قسم خوردن به «سو» (نور چراغ)، یا روشنکردن شمع و چراغ بر سر آرامگاهها و جز آن.
آتش علاوه بر نقش مذهبی خود در ایران باستان، کاربردهای دیگری هم داشته است. نقش مذهبی آتش در ایران باستان بیشترین سهم از نقشهای این آفریده هفتم اهورامزدا را در متون دینی و تاریخی به خود اختصاص داده است و بیش از کارکردهای دیگر آن شناخته شده است، اما آتش کاربردهای دیگری هم در آن دوران داشته است. آتش در دوره
هخامنشیان کارکردی ارتباطی نیز داشت و از آن همانند تلگراف بیسیم استفاده میشد. به فرمان خشایارشا هخامنشی (۴۸۵ - ۴۶۵ پیش از میلاد)، از
شوشتر و
همدان، دو پایتخت بزرگ تا به سرحدات ایران برجهای بسیار بلند به فاصلههای معین ساختند و در بالای آنها پاسبانانی گماشتند تا شبها به کمک شعله آتش و حرکات و علایم مخصوصی که به آن میدادند، از این برج به برج دیگر وقایع مهم دورترین حدود مملکت را به مراکز برسانند.
در سال ۴۷۹ پیش از میلاد، وقتی سپهبد ایران، آتن، پایتخت
یونان را فتح کرد، در شب همان روز خبر به شاهنشاه رسید که در سارد پایتخت لیدی اقامت داشت. در شاهنامه و در یادگار زریران نیز آمده است که با آتش افروزی در بالای کوههای بلند لشگریان را به گرد آمدن و آماده حرکت شدن خبر میدادند.
این شیوه شاید در دورههای بعد هم مورد استفاده قرار گرفته باشد. به عنوان مثال، کوهی در
اصفهان در نزدیکی
منار جنبان قرار دارد و بر بالای آن آثار آتشگاهی به جا مانده است که کارشناسان با توجه به بقایای باروهای اطراف آن گمان میبرند، شاید محلی برای دیدهبانی و علامت دادن برای آتش بوده باشد. در
شیراز نیز کوهی در نزدیکی دروازه قرآن است و بر فراز آن، جایگاهی است که امروزه موسوم به «تنوره دیو» است و در گذشته احتمالا «تنوره دید» نامیده میشد. این جایگاه نیز کاربردی این چنینی داشته است.
البته نقش آتش در مذهب و ارتباط نیز محدود نماند و برای آن آیینها، نیایشها و جشنهای زیادی برگزار شد و در فرهنگ مردم جای گرفت. آتش از زمانی که شناخته شد، همواره مورد توجه و احترام آدمی بود.
در میان ایرانیان نیز همواره این عنصر حیاتبخش مورد تکریم بوده است تا جایی که ایزدی را به نام «آذر» (آتش) نامیده بودند و روز نهم هر ماه و ماه نهم سال را با نام وی میخواندند. آنان در گرامیداشت این عنصر جشنهای متعددی برگزار میکردند که از آن جمله است:
جشن سده و
جشن سوری (چهارشنبه سوری) و آذر جشن.
روز آذر از ماه آذر موسوم به «آذرگان» آذر جشنی از زمره جشنهای همنام شدن روز و ماه برگزار میشد. در بخشی از یسنای اوستا نیز نیایشی ویژه آتش آمده است. این توجه و احترام تا جایی بود که پرستشگاههایی بر گرد آتش مقدس به نام آتشکده برای گردآمدن مومنان و خواندن دعا در جای جای این سرزمین بر پا شده بود.
آتشکده به معنی پرستشگاه زردشتیان است که آتش در جایی خاص از آن قرار دارد و مهمترین آیینهای دینی در آن و در برابر آتش انجام میگیرد. زمان آغاز برپا داشتن آتشکده معلوم نیست. در اوستا، اصطلاحی برای آتشکده نیامده است.
نخستین اشاره به آتش (معلوم و مخصوص) در ادبیات زردشتی از سده سوم میلادی است، در کتیبهای از شاهپور اول ساسانی و روحانی بزرگ معاصر او، کرتیر. کرتیر بنیانگذار آتش بهرام، مقدسترین و مهمترین آتش آیینی دین زردشت بوده است. ظاهرا زردشتیان از سده ۴ ق. م به بعد به تقلید از مردم
بینالنهرین به ساختن
معبد پرداختهاند. پیش از آن مراسم دینی آنان در فضای آزاد و به ویژه بر بلندیها انجام میگرفت.
اطلاعات ما درباره آتشکدهها خصوصا از دوره ساسانی و اسلامی است. آتشکدههای آن دوران معمولا بنای مکعب گنبدداری بوده که چهار طاق نامیده میشده است. مقدسترین قسمت هر آتشکده، جایی که آتش در آن نگاهداری میشود، اتاق کوچک مکعب یا مکعب مستطیل شکلی است به نام گنبد (در اصطلاح زردشتیان ایران)، یا آتشگاه (در اصطلاح زردشتیان هندوستان.) اصطلاح گنبد در این مورد در
زبان پهلوی نیز رایج بوده است.
در آتشکدههای زردشتیان هند (پارسیان) دیوار آن اتاق مشبک است تا عبادت کنندگان بتوانند آتش را از دور ببینند. این گونه آتشکدهها دارای دری است که موبدان برای خدمت به آتش از آن در وارد اتاق آتش میشوند. آتشکدههای قدیمی
یزد و
کرمان دارای اتاق بزرگی است (به نام گهنبار خانه یا محراب و غیره.) که عبادتکنندگان در آن اجتماع میکنند و آتش در اتاقی مجزا با دیوارهای ضخیم به دور از چشم پرستشکنندگان نگاهداری میشود.
در گذشته برای محفوظ ماندن آتش و آلوده نشدن آن، جز روحانیان زردشتی هیچکس مجاز به داخل شدن به آن اتاق و دیدن آتش مقدس نبود. در سدههای ۱۳ و ۱۴ ش، در کرمان و یزد و
تهران آتشکدههایی به سبک آتشکدههای پارسیان هند (آگیاری) ساخته شده است که در آنها آتش در اتاق مکعب شکلی که در وسط قرار دارد، میدرخشد و از پنجرههای شیشهای قابل رؤیت است. به هر حال بر پایی آتشکدهها در ایران از سابقهای کهن و دیرینه برخوردار است و حتی برخی از نویسندگان و پژوهندگان وجود آنها را به روزگاران پیش از زرتشت نسبت میدهند.
آتشکدهها بنابر اهمیت نوع آتشی که در آن است، به ۳ دسته تقسیم میشوند: آتش بهرام، آدران و دادگاه.
۱. برای تاسیس آتش بهرام (در زبان پهلوی آتخش وهرام) ۱۶ آتش گوناگون مانند آتش خانگی و آتش صنعتگران و غیره گردآوری میشود و در طی دعاخوانیهای متعدد و مراسم دینی دقیق و طولانی «تطهیر» و «تقدیس» میگردد. پس از این مراسم، آتش مقدس را با تشریفات دینی خاص در اتاق مخصوص در آتشکده در زیر قبه بر جای خود مینهند، یا اصطلاحا بر
تخت مینشانند. پس از آن فقط موبدانی که دارای شرایط و درجات خاص دینی باشند، میتوانند برای خدمتگزاری به آن اتاق (گنبد) داخل شوند. آتشکدهای که این گونه آتش در آن جای دارد، به ویژه آتشکده بهرام (یا آتش بهرام ایزد پیروزی در نزد ایرانیان قدیم) نامیده میشود.
۲. تقدیس آدران (یا به اصطلاح پارسیان هند آدریان، در پهلوی به گونه عام آدر یا آتخش) بسیار آسانتر است. ۴ نوع آتش برای این منظور کافی است، ولی تشریفات بر
تخت نشاندن آن در گنبد همانند آتش بهرام است، اما خدمتگزاری آن سادهتر است. این نوع آتشکده در ایران در مهر، و در هند آگیاری نامیده میشود.
۳. دادگاه (در پهلوی آدروگ) آتشی است که تنها از یک آتش خانگی تقدسی شده، تشکیل مییابد. گرچه تقدیس این آتش به وسیله روحانی زردشتی انجام میگیرد، اما هر فرد عادی زردشتی میتواند آن را خدمت کند. این خدمت، یعنی هیزم و بوی خوش بر آن نهادن، مستلزم تشریفات بسیار کمی است. آتش دادگاه در ۲ مکان میتواند وجود داشته باشد: یکی در معبد عمومی که با همان تشریفات دو آتش دیگر در گنبد قرار میگیرد، دیگری در اتاق کوچکی نزدیک دخمه که روحانیان یا مردم عادی زردشتی از آن مراقبت میکنند.
همچنین در بعضی خانههای اعیانی زردشتی، خصوصا در هندوستان، آتش دادگاه برای اجرای اعمال دینی نگاهداری میشد. اغلب این آتشهای خصوصی بعدا در معبدی مستقر گشته و تبدیل به آتشکده عمومی شدهاند. آتش مرتبه پایینتر نمیتواند به مرتبه بالاتر تبدیل گردد و اگر آتشی به ناچار باید به آتشکده دیگری نقل شود، با آتش مستقر در آن آتشکده در زیر یک گنبد قرار نمیگیرد، بلکه آتش منتقل شده در اتاقی جداگانه نگاهداری میشود و دو آتش از یکدیگر دور میمانند.
در عهد زرتشت آتشکدههائی ساخته شد که اهم آنها به قرار ذیل است:
۱-
آتشکده آذربایجان؛ ویژه پادشاهان و خاندان سلطنتی.
۲- آتشکده استخر پارس؛ ویژه موبدان.
مسعودی مورخ اسلامی آتشکده بزرگ استخر فارس را دیده و چنین توصیف کرده است: «بنائی زیبا و با شکوه، با ستونهائی از سنگ یک پارچه، با قطر و ارتفاع حیرتانگیز، بر فراز آن اشکال عجیب و غریب از حیوانات؛ اسب و غیره که از لحاظ شکل و عظمت انسان را به حیرت میانداخت. در اطراف ساختمان خندقی وسیع و دیواری از سنگهای عظیم با صور فراوانی بر آن. مردم آن ناحیه این صور را شمایل پیامبران سلف میدانند. بر قبور پادشاهان هخامنشی واقع در نقش رستم آتشدانهائی دیده میشود که در آنها آتش مقدس در حال اشتعال است.»
۳- آتشکده ریوند
سبزوار (یا آتشکده مهر)؛ ویژه کشاورزان.
به دستور شاهان ساسانی و موبدان در مراکز و نقاط مختلف ایران، آتشکدههائی برپا میکردهاند. کریتر هربد موبد بزرگ عصر شاپور اول دستور داده بود که در سراسر کشور آتشکدههائی بسازند. او مغان را به نگهبانی آتشکدهها میگماشت. پوراندخت ساسانی دستور داد که در
بلخ و
طوس و
اصفهان و
کرمان و
سجستان و
بغداد آتشکدههائی بسازند. هر جا که ارتش ساسانی قدم میگذاشت، آتشکدههائی در آن برپا میگردید.
آتشکدههای
انطاکیه،
ارمنستان،
گرجستان،
چین،
روم و غیره از اقدامات ارتش ساسانی است. از دوران ساسانی، به نام سه آتشکده معروف بر میخوریم که اصل آنها را از آتشهای اساطیری دانستهاند.
مهمترین آتشکده ایران در آن دوران آتشکده «آذر فرنبغ» (Adur Farrobag) در فارس بود که آتشکده مختص روحانیان بود و مرکزیت داشت. آتشکده آذر گشنسب آتشکده خاص طبقه ارتشیان بود که از نظر اهمیت بعد از آذر فرنبغ قرار داشته است و محل آن در شیز، نزدیک گنزک، در جنوب شرقی دریاچه ارومیه (در آذربایجان) بود و شاه و ارتشیان برای نیایش به آن جا میرفتند.
آتشکده آذر برزین مهر سومین و مهمترین آتشکده (Adur Burzenmihr) بود، مختص کشاورزان که در آیینهای ویژه به آن جا میرفتند. باستانشناسان از آثار به جا مانده از آتشکدههای دوران ساسانی دریافتند که بیشترین آتشکدهها در آذربایجان بودهاند و این سرزمین مرکز مقدس مذهبی ایران بوده است.
بیشتر این آتشکدهها خاکستری نداشته و در اصطلاح پهلوی «خودسوز» بودهاند. ظاهرا منبع سوخت آتشهای آنها گاز نفت بوده است. نام خود آذربایجان نیز ماخوذ از آتش است. آتورپات (نگهبان آتش) که در دوره هخامنشی، شهربان این ناحیه بود، نام خود را به آن داد و این ناحیه از کشور به آتورپاتکان (آذربایجان امروزی) مشهور شد.
شواهد باستانشناسی آتشکدههای بسیاری در شهرهای ایران را نشان میدهد. تواریخ نیز به آتشکدههای بسیاری اشاره دارند از جمله: آتشکده طوس، نیشابور، ارجان فارس، سیستان، اصفهان، قزوین، شیروان، ری، قلعه دختر، قم، فیروز آباد، فارس، قصر
شیرین و غیره. برخی معتقدند که خیابان آذر شهرستان قم به طرف آتشکده دوره ساسانی ادامه داشته است. تاریخ قم بر وجود زرتشتیان در این شهر تصریح میکند. نخستین گروه مهاجر عرب به قم، بر زرتشتیان که ساکنان اصلی این ناحیه بودند، شبیخون زدند و قلع و قمعشان کردند.
پس از
اسلام آتشکدهها همچنان به قوت خود باقی بود.
استخری در کتاب
مسالک و ممالک از آتشکدههای فارس یاد میکند:
۱- آتشگاه کاریان؛ ۲- آتشگاه بارین؛ ۳- آتشگاه خره که زرتشتیان به آن سوگند یاد میکنند؛ ۴- آتشگاه
شیر خشین؛ ۵- آتشگاه کارتیان در شیراز؛ ۹- آتشگاه هرمز در شیراز؛ ۱۰- آتشگاه مسوبان در ورقان.
بلاذری میگوید در سال ۲۲ هجری وقتی آذربایجان فتح شد، مردم آن دیار با فاتحان پیمان بستند که هشتصد هزار درهم بپردازند و آنان آتشکدهها را ویران نسازند. آتشگاه معروف گشتاسب در شیزه آذربایجان قرار داشت. گویند آتشکده قومس (معرب کومس، شهرستانی در جنوب کوه طبرستان که مرکز آن
دامغان بوده است و آن را حریس نیز گفتهاند.) از تخریب
اسکندر مقدونی مصون ماند و آتش آن خاموش نگردید. در کرمان آتشکدهای وجود داشته است که
زرتشتیان از آتش آن به دیگر نقاط ایران میبردهاند.
شهرستانی میگویند: نخستین کسی که آتشکده بنا کرد، فریدون بود که در طوس آتشکدهای بساخت. آخرین آتشکده را بردسون در
بخارا بنا نهاد. بهمن در سجستان آتشکدهای بنا کرد که آن را گرگر میگفتند. زرتشتیان در نواحی بخارا آتشکدهای برپا کردند که آن را قیاذات میگفتند.
کیخسرو در فارس و اصفهان آتشکدهای ساخت که آن را کوسه میگفتند. سیاوش در چین آتشکده گنلکرز را ساخت. ارجان نیای گشتاسب در ارجان از شهرهای فارس آتشکدهای ساخت. این آتشکدهها قبل از ظهور زرتشت ساخته شده است. زرتشت نیز آتشکدهای را در نیشابور و در نسا بنا کرد. گشتاسب دستور داد تا آتشی را که جمشید جم برافروخت، برای او بیاورند. آتش جمشید جم را در خوارزم پیدا کردند. این آتش را مجوسیان بسیار احترام کنند.
کیخسرو چون به جنگ افراسیاب رفت، در مقابل آن آتش به سجده افتاد. انوشه روان آن آتش را به کاریان فرستاد و قسمتی از آن را به نسا روانه کرد. شاپور فرزند اردشیر در
روم و
قسطنطنیه آتشکدههائی بنا کرد و این آتشکدهها تا دوران
مهدی خلیفه عباسی آباد بود. توراندخت در بغداد یا نواحی آن آتشکدهای برپا داشت. آتشکده آذرجو داراب جرد، بنا به گفته مسعودی به دستور زرتشت توسط گشتاسب ساخته شده است. اسفندیار ساختن آتشکدهها را ترویج و تشویق میکرد. در آذربایجان و بلخ، ارزروم (ترکیه)، در هند و روم و چین آتشکدههائی ساخته شد.
آتشگاه را در مکانی قرار میدهند که اطراف آن باز باشد. در آتشکده کانون ویژهای برای افروختن آتش وجود دارد که جز اتربان یا موبد نگهبان آتش کسی دیگر حق ورود به آن مکان را ندارد. اتربانان که به طرف آتش میروند، باید پنام یعنی دهان بند ببندند تا دم ایشان آتش مقدس را نیالاید. در سمت راست آتشگاه اطاقی وسیع و چهارگوش قرار دارد که به قسمتهای متعدد و مساوی تقسیم شده و هر یک را برای کار خاصی در نظر گرفتهاند. این اطاق را یزشن گاه یعنی مکان تشریفات عبادت میگویند. آفتاب نباید بر آتش بتابد، زیرا که آن را آلوده میسازد. برای جلوگیری از تابش آفتاب بر آتش، آتشگاه را در وسط آتشکده میساختند.
ظرفی که آتش را در آن نگهداری میکردند، «آتشدان» نام داشت. آتشدان در اتاقی درونی و محراب مانند در آتشکده قرار داشت تا پرستار روحانی آن را از هرگونه آلودگی و ناپاکی مصون دارد. در میان بقایای کاخهای باشکوه پاسارگاد، آتشدانهای خوش تراشی از سنگ سفید پیدا شده است که نشان دهنده اهمیت این عنصر نزد شاهان هخامنشی است. این آتشدانها ته ستون و سری سه پله دارند که با پایه بلندی به شکل مکعب مستطیل قلمی به یکدیگر وصل شدهاند. ارتفاع آن تا حدود کمر آدمی میانه قد، میرسد. سر آنها که روی پایه سنگی قرار دارد، توخالی و محل افروختن آتش بوده است. شاید داخل این آتشدان سنگی از منقلی فلزی هم استفاده میکردند. زیرا داخل آن اثری از آتش دیده نمیشود.
آتشدانهای پاسارگاد از نظر ظرافت کار سنگ تراشی بینظیرند اما نمونههای آن را زردشتیان در طول سدهها، به هنگام پرستش و نیایش به کار بردهاند. در حجاریهای بالای آرامگاه داریوش بزرگ، آتشدانی همانند آتشدان پاسارگاد روبروی نقش شاه قرار دارد. نقش آتش به صورت هرمی از شعلهها از سر آتشدان زبانه میکشد. این کهنترین نمونه آتشدانی است که آتش آن افروخته است. احتمالا مراد از آتش حجاری شده، نمایش اجاق شخصی او به هنگام جلوس بر
تخت بوده است. رسمی که ظاهرا بنیانگذار آن
کورش بزرگ بود و از اهمیتی حکایت میکند که در ایام کهن، آتش شخصی هر حکمرانی برای قوم و طایفه او داشته است.
در بالای آتشدان، پیکرهای واقع در دایره بالدار، همانند نقش بیستون، در پرواز است. پشت سر پیکره فوق، قرص ماهی برجسته همراه با هلالی در لبه زیرین آن حجاری شده است. هماهنگی نقوش پیکره بالدار و قرص ماه و آتشدان در آرامگاه داریوش بزرگ دلالت بر احترام
داریوش نسبت به خورشید و ماه و آتش میکند و جالب این که سه دعای مهم زردشتی نیز به این سه اختصاص دارند: خورشید نیایش، ماه نیایش و آتش نیایش.
در متون پهلوی آمده که
ستایش خداوند باید در آن حال که روی به خورشید و ماه و آتش دارند، صورت پذیرد. با این تعابیر و بر طبق سنن
دین زردشت میتوان گفت که این نقوش، شاه را در حال نیایش نشان میدهند. نقش آتشدان را روی تعدادی از گل مهرهایی که در ویرانههای خزانهداری و باروی
تخت جمشید یافت شدهاند، نیز میبینیم. در نقوش این گل مهرها، بالای آتشدان نمادی بالدار قرار دارد و در دو سوی آن، دو پرستنده یا دو موبد به نیایش مشغولند. جزئیات شکل آتشدان روی گل مهرها دقیقا مشخص نیست، اما باید نمونهای از آتشدانهای زمان هخامنشیان باشد. در گل مهری هم که از مصر به دست آمده و تاریخ آن میان سالهای ۴۰۰ تا ۵۰۰ قبل از میلاد است، همین نمونه آتشدان دیده میشود.
به طور کلی نقش آتش افروخته روی پایه بلند، بر مهرها و گل مهرهای هخامنشی که پرستشگران به آن ادای احترام میکنند، نماد رسمی مذهبی شده بود. از گزنفون، تاریخدان یونانی، نقل است که کورش بزرگ هخامنشی به هنگام بیرون آمدن از زادگاهش پارس، به ایزد آتش اجاق و اهورامزدا نیایش میکرده است. گزنفون کورش بزرگ را چنان مینمایاند که زردشتی مومنی است و معمولا به درگاه
اهورامزدا نیایش میکند.
پیش از روزگار ساسانیان، برای این آتشدانها نامی در اثری به جا نمانده است. اما در دوره ساسانیان به نامهای «آدوران»، «آتشدان» و «آتشگاه» بر میخوریم. همچنین در دوره ساسانیان، آتشدان علامت ملی شد و آن را روی سکههای پادشاهان این سلسله ضرب کردند.
آلات و ادوات آتشکده عبارت است از:
۱-هاون؛ برای فشردن هوم یا گیاه مخصوص مورد استفاده است.
۲- دستههاون؛ که برای همین منظور به کار میرود.
۳- چوب برسم که موبد مخصوص آتش را به وسیله آن مشتعل نگاه میدارد. در فرهنگ فارسی آمده است که به شاخههای باریک گیاهی برسم گویند. برسم را از درخت هوم میبرند. هوم درختی است شبیه گز. اگر هوم نباشد، از شاخه درخت گز و یا از شاخههای انار استفاده میشود. برای بریدن هوم تشریفات خاصی دارند: برای بریدن هوم از کاردی استفاده میکنند که دسته آن نیز از آهن باشد. آن کارد باید کاملا تطهیر شود. سپس زمزمهای به عنوان دعائی که در موقع
عبادت و غسل و طعام میخوانند، خوانده میشود. آنگاه برسم را از درخت هوم میبرند. در حال حاضر برسم را از فلز نقره یا برنج میسازند.
۴- برسمدان.
۵- کارد کوچک.
۶- چند جام برای هوم و آب مقدس.
۷- چند پیاله کوچک به نام طشت برای هوم؛ این طشت نه سوراخ دارد.
۸- رسن؛ ریسمانی کوچک از موی گاو که شاخههای برسم را با آن به هم میبندند.
۹- سنگ بزرگی به نام ارویسگاه که چهار گوشه است و آلات مزبور را روی آن میگذارند.
هر یک از ادیان بزرگ برای پرستش خدای یکتا قبله یا پرستشسویی معین کرده تا در هنگام نیایش با خداوند رو به سوی آن کنند تا اولا هنگام
نماز گروهی قانون و ترتیب خاصی باشد. ثانیا با نگاه کردن به یک سمت و یک نقطه تمام قوای فکری پرستشکننده یکجا متمرکز شده و بدینوسیله بتواند بر خیالات نفسانی غلبه نماید. تعیین
قبله از سوی
پیامبران به همین منظور بوده در حالی همه میدانیم خداوند یکتا همه جا حاضر بوده و در هر زمان در کنار ما است.
قبله
مسلمانان کعبه است و به علاوه
شیعیان مهری را که از
خاک تربت است جلو خود میگذارند و به
عبادت میپردازند. ساختمان کلیسای عیسویان طوری است که محراب
کلیسا رو به مغرب است. در نتیجه عیسویان هنگام نماز در کلیسا رو به شرق و خارج از کلیسا مقابل عکس
عیسی و
حضرت مریم و یا صلیب مقدس به پرستش میپردازند.
کلیمیان نیز هنگام نماز،
اورشلیم را مکان مقدسی برای تعیین قبله میدانند.
پرستشسو (قبله) زرتشتیان
نور و روشنایی میباشد به هر شکلی که تجلی نماید خواه این نور از خورشید و ماه باشد یا از شعله آتش و یا چراغ فروزان، به علاوه بر زرتشتیان امر شده است که چهار آخشیج را که عبارت از آتش و آب و باد و خاک باشد احترام بگذارند. با این وجود عدهای که از
فلسفه مزدیسنا (زرتشتیان) آگاهی نداشتند را بر آن داشت که زرتشتیان به خطا آتشپرست خوانده شوند با این تفاصیل از انصاف به دور است که زرتشتیان آتشپرست خوانده شوند، زیرا زرتشتیان به دستور اشو زرتشت تنها اهورامزدا (خداوند) یکتا را سزاوار و شایسته پرستش میدانند.
از رویی دیگر در بینش
اشو زرتشت، خداوند را باید در روشنایی جستجو کرد. پس هر زرتشتی به هنگام نیایش رو به سوی روشنایی میکند، هرگونه روشنایی در
نماز تفاوتی ندارد. نور خورشید، ماه، چراغ که یکی از آنها نیز میتواند روشنایی آتش باشد.
از سوی دیگر ایرانیان باستان، آتش را نماد موجودیت خود یا نمادی از هویت ملی خود میدانستند و به آن افتخار میکردند. زیرا آتش از بین برنده ناپاکیها و روشنکننده تاریکیها است، گرما و انرژی آتش چرخهای صنعت و پیشرفت را به چرخش میآورد و آتش درونی انسان اندیشه او را به خـرد بیپایان اهورایی پیوند میدهد، پس زرتشتیان به پیروی از نیاکان خود همچنان آتش را در آتشکدهها پرستاری میکنند تا یادآور پویایی روشنایی در هستی باشد.
فردوسی بزرگ در این باره میگوید:
نگوئی که آتشپرستان بدند ••••• پرستنده پاک یزدان بدند.
زرتشت با انتخاب آتش به عنوان نماد کیش زرتشت از پیروان خویش خواسته است که:
۱: همچون آتش پاک و درخشنده باشند.
۲: همانگونه که پیوسته شعلههای آتش رو به بالا میرود پیروان وی نیز به سوی بالا یعنی به طرف روحانیت و انسانیت و ترقی و تعالی عروج یابند.
۳: آتش با هرچه برخورد کند آن را نیز چون خود درخشان میسازد به همین گونه زرتشتی نیز باید پی از برخورداری از فروغ دانش و بینش دیگر آن را از فروغ نیکی اشا (بهترین نظام هستی) بهرهمند گرداند.
۴: زبانههای آتش هیچگاه به سوی پایین میل نمیکنند آنها نیز بکوشند تا مجذوب خواهشهای نفسانی نشوند و پیوسته آمال بزرگ و معنوی را مد نظر داشته باشند.
۵: همانطور که آتش چیزهای ناپاک را پاک میکند و خود آلوده نمیشود آنها نیز با بدی بستیزند بیآنکه خود را به آن بیالایند.
۶: آتش منبع زیبایی و اساس
حیات فعال و بیقرار است و تا بازپسین لحظه حیات از کوشش باز نمیایستد
انسان نیز باید به مانند آتش باشد و آلودگیها را از طریق رعایت اصول سه گانه (اندیشه نیک گفتار نیک پندار نیک) از بین ببرد.
پاکی آتش و حفظ آن از لوث کدورات و پلیدیها یکی از رسوم مهمه زرتشتیان است. آتش مقدس انواع گوناگون دارد: آتش خانه، آتش قبیله، آتش قریه، آتش آذران، آتش ایالت. نگهبان آتش را مانبذ میگفتند.
برای حراست و نگهداری آتش هیئتی از روحانیون زیر نظر یک موبد انجام وظیفه میکردند. آتشکده به بوی کندر و سوختنیهای معطر دائما خوشبو است. آتش را با قطعات چوبی که طی مراسم ویژه مذهبی تطهیر شده، نگاه میداشتند. این چوبها غالبا از گیاهی موسوم به هذانه اپنا بود و روحانی نگهبان آتش دائما به وسیله چوبی که آن را برسم میخوانند و مطابق آداب ویژهای بریده شده است، آتش را روشن و ادعیهای را تلاوت میکند.
آنگاه روحانیون دیگر
هومه یا هوم را نثار میکنند در اثنای قرائت ادعیه، روحانیون شاخه گیاه (هومه) را پس از تطهیر در هاون میکوبند. مقدسترین آتش آن است که از شانزده آتش جداگانه تشکیل شده باشد که هر کدام از آنها به نوبت در ضمن یک سلسله عبادت مفصل و تشریفات طولانی مرتبه تقدیس حاصل کردهاند. از جمله آداب طهارت آتش آن است که چند شاخه هیزم از چوب صندل معطر تراشیده و توده میکنند و بر فراز شراره، بدون آنکه آن را لمس کنند، قاشقی فلزی نگاه میدارند که روزنی کوچک در میان آن است و در آن نیز خرده ریزه چوب صندل ریختهاند، پس آنگاه آن توده چوبهای مقدس را مشتعل میسازند و به قرائت دعاها و سرودها مشغول میشوند. این عمل را نود و یک بار تکرار میکنند.
آتشهای دیگری نیز هستند که اصل هر یک از آنها از درخشش برق یا از سایش سنگ چخماق یا از آتش مخصوص معابد و بتخانهها و محل تعریق و خانههای مقدسان و ابرار روشن شده و هر یک در درجات قدس و طهارت مختلف جمع کردهاند، در کوره مقدسی، در آتشخانه افروخته میشود و موبدان از شانزده آتش مطهر که موبدان در حالی که به پارچه لطیفی دهان خود را بستهاند و از دور تنفس میکنند، آن را مشتعل میسازند.
آتشدان در مرکزیت اطاق اندرونی است و پر از خاکستر و در آنجا یک چهار پایه سنگی قرار دادهاند و به تناوب موبدان آن را با قطعات چوب صندل تازه و فروزان میکنند و همواره دستمال بر دهان بستهاند که مبادا دم ایشان به آتش پاک دمیده شود و آن را پلید سازد و همچنین در برابر آن آخشیج ایزدی از سرفه و عطسه اجتناب دارند. افراد زرتشتی در هر وقت روز بخواهند، میتوانند منفردا به درون آتشکده بروند.
قبل از ورود به معبد، دست و روی خود را با آب شسته و قسمتی از
اوستا را تلاوت میکنند و دعا میخوانند. سپس کفشها را از پا بیرون آورده و به اطاق معبد داخل میشوند و در برابر آتشدان مقدس نماز برده و
هدیه و نیازی با مقداری چوب صندل به موبد تقدیم میدارند و در برابر، یک چمچه از خاکستر مقدس از دست او میستانند.
آن خاکستر قدوسی را به نیت کسب
فیض و
برکت به صورت و چشم خود میمالند. سپس به سوی آتش به تعظیم خم شده و نماز و دعا میخوانند و در همه حال آن آتش را رمز و نشانه
ملکوت الهی میدانند نه عین ذات ربوبی. آنگاه آهسته رو به قهقرا رفته به کفش کن میرسند و به خانه خود باز میگردند.
مهمترین زیارت آتشکده در روز
نوروز است. در آن روز زرتشتیان بامدادان از بستر برخاسته و بدن را شستشو میدهند و جامه نو بر تن کرده به آتشکده میروند. مراسم نیایش را به جا میآورند. آنگاه صدقات و بریات به فقرا میدهند. تمام اوقات آن روز مقدس را به دید و بازدید دوستان و تبادل شادباش و تقدیم تهنیت و جشن و سرور میگذرانند.
در دوران باستان، نه تنها زردشتیان برای دعا و نماز در پیشگاه آتش یا شنیدن گفتار «هیربد» به آتشکده میرفتند، بلکه نیازمندان گرسنه و تشنه نیز برای طلب یاری به آتشکدهها پناه میبردند. در این معابد که بر اساس شواهد از دوره هخامنشی در این کشور برپا شدهاند، آتش مقدس آتش همیشه فروزان با چوب بود که در آتشدانی روی پایهای بلند میسوخت.
روحانی پرستار آتش هر روز در وقت معین سوخت و بخورات را همراه با نیایش و آتش پیشکش میکرد. از آن جا که قبله زردشتیان رو به سوی نور است، مومنان برای به جاآوردن نمازهای روزانه خود به حضور آتش یا نور خورشید (آتش آسمانی) نیازمند بودند و شرط خواندن نماز داشتن طهارت کامل و به اصطلاح
وضو بود. نماز ویژه آتش هنوز هم در آتشکدهها خوانده میشود. با برپایی آتشکدهها، لزوم پیدایش طبقه نوینی از روحانیان، یعنی موبدان آتشکدهها احساس شد. از میان این طبقه، روحانی عالی رتبه یا روحانی رییس آتشکده را در فارسی باستان «
بگینه پتی» (baginapati) میخواندند. این لقب در دوره ساسانی به «
مغوبد» (بزرگ مغان) تغییر یافت. اهمیت آتش را در اسامی عام ترکیبی که از دوران هخامنشی به جا مانده نیز میتوان دید، مانند: «آتر فرنه» (از آتش بخت یافته) و در الواح ایلامی: «آتر پاته» (محافظت شده با آتش)، «آتر بانو» (دارنده درخشش آتش) و «آتر دانه» (آتش داد.)
(۱)آرزو رسولی، تارنمای خبرگزاری میراث فرهنگی (بااندکی ویرایش)، مقاله نقش آتش در ایران باستان.
(۲) رمان گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۷۰.
(۳) مهربان پولادی، مقاله آتش و آتشدان در ایران باستان.
(۴) حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، بخش ادیان ایران باستان، ص۶۶.
(۵)عبداللّه مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، بخش ادیان و مذاهب ایران باستان، ج۱.
(۶)جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت.
(۷) علی اصغر منجزی، پژوهشی در کیش زرتشت، انتشارات زمزم هدایت سال انتشار: ۱۳۸۴.
(۸) احمد تفضلی، مقاله آتشکده، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱.
(۹)مری بویس، هخامنشیان ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران توس، ۱۳۷۵.
(۱۰)ملکزاد بیانی، تاریخ سکه از قدیمی ترین ازمنه تا دوره ساسانیان، دانشگاه تهران، ۱۳۴۶.
(۱۱)رمان گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰.
(۱۲)آذرتاش آذرنوش، دائره المعارف بزرگ اسلامی، مقاله آتش.
سایت طهور، برگرفته از مقاله «تقدیس آتش در ایران باستان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۳/۱۱. سایت طهور، برگرفته از مقاله «نیایش در آتشکده در ایران باستان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۳/۱۱. سایت طهور، برگرفته از مقاله «آتشکده ها و مراسم نیایش در آنها در ایران باستان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۳/۱۱.