• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

یونس بن عبدالرحمان اسدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





از راویان حدیث و معارف اهل بیت (علیهم‌السّلام) عصمت و طهارت و یکی از اصحاب اجماع است
[۱] ناصر باقری بیدهندی، «اصحاب اجماع»، علوم حدیث، ش ۶ (زمستان ۱۳۷۶)، ص۵۵-۸.




اسم او یونس، کنیه اش ابومحمد، معروف به «مولی آل یقطین»
[۵] سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۱۳، ص۳۵.
و نسبتش قمی است. این که در چه سالی قدم به عرصه وجود نهاد، چندان روشن نیست؛ ولی جمعی از دانشوران شیعی نوشته‌اند که او در دوران زمامداری هشام بن عبدالملک چشم به جهان گشود.
[۶] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال (طبع قدیم)، ج۳، ص۳۳.
از این اشاره تاریخی می‌توان به طور تقریبی مشخص کرد که این محدث فرزانه در کدام سده و در چه سالی به دنیا آمده است. مورخان نوشته‌اند؛ هشام بن عبدالملک که یکی از خلفای بنی‌امیه بود، بعد از این که برادرش یزید عبدالملک در سال ۱۰۵ هـ. ق از دنیا رفت، به خلافت و حکومت رسید. بنابراین آغاز حکومت او در سال ۱۰۵ هـ. ق است و بعد از بیست سال حکومت و سلطنت در سال ۱۲۵ هـ. ق مرد.
[۸] دمیری، کمال‌الدین، حیوة الحیوان، ج۱، ص۱۰۲
[۹] فرهنگ معین، ج۶، بخش اعلام، ص۲۲۷.

بر این اساس می‌توان گفت که یونس بن عبدالرحمن بین سالهای ۱۰۵ تا ۱۲۵ هـ. ق و نیمه اول از سده دوم هجرت چشم به جهان گشود.


یکی از دلایل رشد و بالندگی این استوانه فقه و حدیث شیعه، داشتن استادانی برجسته بود که در درجه اول، امامان معصوم ‌ (علیهم‌السّلام) قرار داشتند. وی نهایت بهره و فیض را از وجود بابرکت آنان برد و بعد از امامان اساتید بزرگی داشته که تعداد آنان حدوداً به ۲۵ نفر می‌رسد و نام بردن همه آنان در این نوشتار چندان ثمربخش نخواهد بود ولی به عنوان نمونه به ذکر چند نفر از شاخص‌ترین آنان بسنده می‌کنیم:
# عبدالله بن سنان: محدث و فقیه فرزانه که به گفته نجاشی: مسئولیت بیت المال را در حکومت منصور و مهدی و‌هادی و‌هارون الرشید به عهده داشت. او روایتگری مورد اطمینان و از اصحاب و یاران ما و جلیل القدر است که هیچ گونه طعنی بر او روا نیست.
# عبدالله بن مسکان: از نیکان و ستاره‌ای درخشان در آسمان علم و روایت و از اصحاب اجماع و محدثی بسیار بزرگوار و مورد اطمینان است.
# هشام بن سالم: محدثی است که به طور کامل مورد توجه و اعتماد است و از یاران حضرت صادق و حضرت موسی بن جعفر ‌ (علیهم‌السّلام) به شمار می‌رود.
# هشام بن حکم: همان کسی است که با عمرو بن عُبید در مسجد بصره پیرامون مسئله امامت و رهبری جامعه اسلامی مناظره کرد و او را از نظر استدلال و دلیل محکوم کرد.
می‌گویند در اصل اهل کوفه بود ولی در بغداد به شغل تجارت پرداخت. از نظر روایت بسیار مورد اعتماد و از منظر اعتقاد به ولایت ائمه شیعی، بسیار پایبند و معتقد و در حقیقت یک شیعه راستین بود. وی در سال ۱۷۹ هـ. ق در کوفه چشم از جهان فروبست. .
# حماد بن عیسی: از راویان امام کاظم و حضرت امام رضا ‌ (علیهم‌السّلام) و از اصحاب اجماع است.
# حماد بن عثمان رواسی: از اصحاب اجماع و شخصی مورد اطمینان است.
# علی بن رئاب: جلیل القدر و محل اطمینان و اعتماد و صاحب کتاب و اصلی بزرگ است.
# حارث بن مغیره: یار سه معصوم (حضرت امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهم‌السلام) و صاحب جایگاه رفیع و بلندی نزد رجال نویسان شیعی است.
[۲۰] اردبیلی، محمد بن علی، جامع الروات، ج۲، ص۳۵.
[۲۲] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال (طبع قدیم)، ج۳، ص۳۷.



تربیت شاگردان کارآمد یکی دیگر از نکات مثبت در زندگی یونس بن عبدالرحمن است. وی در این عرصه به توفیقات زیادی دست یازید و با پرورش شاگردان بسیار قدم‌های بلندی در راه نشر حدیث و معارف اهل بیت ‌ (علیهم‌السّلام) برداشت.
او دانش خود را از کوثر زلال و ناب امامان معصوم ‌ (علیهم‌السّلام) فراگرفته بود؛ لذا یافته‌هایش را به افراد لایق و مستعد می‌آموخت. در این راستا جمعی از دین باوران و دانش پژوهان، پروانه‌وار دور شمع وجودش را گرفتند و از محضرش بهره بردند. تعداد شاگردان او را تا چهل و پنج نفر نوشته‌اند که عده‌ای از آنان بدون تردید از نخبگان و فرزانگان حوزه حدیث و معارف شیعه محسوب می‌شوند.
[۲۳] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۳۷.

به نام چند تن از آنان اشاره می‌کنیم:
# محمد بن عیسی بن عبید یقطینی: بیشترین رویاتی که عیسی بن عبید نقل کرده از یونس بن عبدالرحمن است. او از کسانی است که کتاب‌های یونس را گزارش داده و می‌گویند در روزگار خود از نظر فضل و علم نظیر نداشت و محل اعتماد و اطمینان است.
# عبدالعزیز مهتدی قمی: از وکلا و خاصان حضرت امام رضا علیه‌السلام بود و در قم زندگی می‌کرد. او مورد عنایت و اطمینان است.
# حسن بن علی الوشاء: از امام رضا علیه‌السلام و از چهرهای برجسته و شاخص شیعه است. احمد بن محمد بن عیسی قمی می‌گوید: «هنگامی که برای طلب حدیث به کوفه رفتم، در آنجا با حسن بن علی الوشاء ملاقات کردم...» تا این که از قول استادش حسن بن علی وشاء نقل می‌کند: «من در این مسجد نهصد محدث و استاد حدیث را دیدم که هر یک می‌گفت: حدیث کرد مرا، جعفر بن محمد علیهم السلام».
# عباس بن معروف قمی: از برجستگان حوزه حدیث، اهل قم و مورد اطمینان است.
# محمد بن خالد برقی قمی: پدر احمد بن محمد بن خالد است. محمد بن خالد را از یاران موسی بن جعفر و امام رضا و امام جواد ‌ (علیهم‌السّلام) شمرده‌اند و به او اعتماد دارند.
# ریان بن شبیب: ساکن قم و از یاران حضرت رضا (علیه‌السّلام) بود. او موثق و مورد اطمینان است.
# احمد بن محمد بن خالد برقی: صاحب کتاب محاسن.
[۳۰] مامقانی، عبدالله، نقیح المقال (طبع قدیم)، ج۳، ص۳۳.



تراجم‌ نویسان بزرگ شیعه کتاب‌های فراوانی را از او نقل کرده‌اند؛ حتی شخصیت برجسته شیعی، فضل بن شاذان می‌گوید: یونس بالغ بر یک هزار کتاب در رد مخالفان شیعه تالیف کرد.
مرحوم نجاشی می‌گوید: او کتابهای فراوانی دارد. آنگاه به ترتیب کتاب‌هایش را نام می‌برد: «کتاب السهو، الادب، الزکاة، جوامع الآثار، فضل القرآن، کتاب النکاح، الحدود، الصلوه، العلل الکبیر، التجارات و کتاب یوم و لیلة. جناب شیخ طوسی هم در این زمینه می‌نگارد: او دارای کتاب و تالیفات فراوانی است، همانند: کتابهای حسین سعید اهوازی؛ بلکه بیشتر از آنها.


یونس بن عبدالرحمن از جمله دلباختگان و شیفتگان خاندان پیامبر گرامی اسلام است. او اخلاص و ارادت خویش را به پیشگاه مقدس امامان شیعه ابراز می‌کرد و در این راه هرگز احساس خستگی نمی‌کرد.
تمام گزارش دهندگان تراجم و دانشمندان شیعی او را از یاران حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا ‌ (علیهم‌السّلام) می‌دانند. شیخ طوسی در یک مورد او را از یاران امام موسی بن جعفر علیه‌السلام و در جای دیگر از یاران و اصحاب حضرت امام رضا علیه‌السلام می‌داند. همچنین نوشته‌اند: یونس در دو موقعیت توفیق ملاقات با امام صادق علیه‌السلام را یافت؛ اولین بار در کنار قبر رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینهو یک بار هم هنگام سعی بین صفا و مروه. خودش می‌گوید: برای من ممکن نشد از امام علیه‌السلام حدیثی و روایتی بپرسم.
در میان یاران و صحابه امامان شیعه ‌ (علیهم‌السّلام) افراد نادری پیدا می‌شوند که از ناحیه امام و حجت خدا مانند یونس مورد ستایش قرار گرفته باشند؛ البته بر محقق‌اندیشمند این نکته مخفی نیست که این ستایش‌ها و ثناها به آن بعد روحی، معنوی و علمی برمی گردد که در این راوی بزرگوار تجلی یافته است. وی در پاسداری از مرزهای ولایت ناب و دفاع از حوزه معرفت دینی بر مبنای حکومت نبوی و علوی، تلاشی فراوان از خود نشان داد.
فضل بن شاذان نیشابوری می‌گوید: عبدالعزیز مهتدی که از نیکان و خوبان قم بود به من گزارش داد؛ از حضرت رضا علیه‌السلام پرسیدم: من در هر موقعیتی نمی‌توانم به حضور شما مشرف شوم؛ برای فراگرفتن مسائل و احکام دینی خود، از چه کسی سؤال کنم؟ امام در جواب فرمود: از یونس بن عبدالرحمن. از همین راوی خبر دیگری روایت کرده‌اند که گفت: از حضرت رضا علیه‌السلام پرسیدم: آیا یونس بن عبدالرحمن نزد شما مورد اطمینان و اعتماد هست تا احکام دین را از او فراگیرم؟ امام فرمود: بله.
از این گزارش تاریخی، نهایت اعتماد امام معصوم علیه‌السلام به یونس اثبات می‌شود و با توجه به این روایت است که تمام عالمان و فقیهان متفکر شیعه، برای حجت بودن گزارش دهندگان روایات و آثار اهل بیت عصمت و طهارت به وثاقت و مورد اعتماد بودن روایتگر اخبار و احادیث، بسنده کرده‌اند.
راویانی همانند یونس که ائمه دین، شیعیان را برای فراگرفتن آموزه‌های دینی و روایات آل پیغمبر ‌ (علیهم‌السّلام) به آنان ارجاع داده‌اند، بین یاران امامان تنها چند نفر هستند؛ ابان بن تغلب، محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابوبصیر، زکریا بن آدم، عثمان بن سعید و محمد بن عثمان بن سعیدجناب نجاشی بعد از نقل روایت فوق از عبدالعزیز چنین اظهارنظر می‌کند: این کلام امام، شان و فضیلت والایی در حق یونس است.
[۴۹] نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۳۱.

محمد بن یونس می‌گوید: حضرت امام رضا علیه‌السلام سه بار، برای یونس بهشت را ضمانت کرد.
از امام جواد علیه‌السلام نیز نقل می‌کند که آن بزرگوار از طرف خود و پدران گرامی‌اش بهشت را برای یونس بن عبدالرحمن ضمانت کرد.
احمد بن خلف این گونه گزارش می‌دهد: من بیمار بودم. حضرت جواد علیه‌السلام به عیادتم آمد و در بالای سر من کتابی از یونس به نام «یوم و لیله» را دید. آن را برداشت و با دقت ورق زد، صفحه به صفحه نگاه کرد تا کتاب به پایان رسید؛ آنگاه سه مرتبه، فرمود: خداوند یونس را رحمت کند.
ابوهاشم جعفری که از یاران برجسته امامان شیعه است، می‌گوید: کتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام حسن عسکری علیه‌السلام بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام کتاب نگاه کرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این کتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این کتاب حق و حقیقت است. بنابر نقل مرحوم نجاشی، امام عسکری علیه‌السلام فرمود: خداوند به یونس در عوض هر حرفی از این کتاب نوری در روز قیامت عنایت فرماید.
ابوهاشم جعفری نقل می‌کند که: از امام جواد علیه‌السلام در شان و منزلت یونس سؤال کردم، فرمود: خداوند او را رحمت کند.
باز می‌گوید: از امام جواد علیه‌السلام پرسیدم: درباره یونس چه می‌فرمایید؟ فرمود: کدام یونس؟ گفتم: یونس بن عبدالرحمن. فرمود: گویا نظر تو مولی آل یقطین است؟ عرض کردم: بله. فرمود: خداوند متعال او را مشمول رحمت خود قرار دهد، او در مسیر و روش و سیره ما اهل بیت بود. یک بار دیگر فرمود: خدا رحمتش کند، بنده بسیار خوبی برای خدا بود. طبق گزارش دیگری فرمود: خدای متعال او را رحمت کند، بنده صالح خدا بود.
جعفر بن عیسی این چنین گزارش می‌دهد: جمعی از ما شیعیان در محضر امام رضا علیه‌السلام بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره کرد که به داخل اطاق برود، پرده را بیاندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حرکتی کند تا هنگامی که خود به وی اجازه دهد. سپس آنها که از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویی کردند و تهمت‌هایی به او روا داشتند.
امام سر مبارکش را پایین‌انداخته و ساکت بود. در این هنگام آنها بلند شدند و رفتند. این جا بود که حضرت به یونس اجازه داد از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانی که آمد، قطرات اشک از گوشه‌های چشمانش جاری بود و گریه می‌کرد. عرض کرد: جانم به فدایت، من از آرمان شما اهل بیت دفاع می‌کنم و این است حال من در نزد بعضی از یارانم! حضرت فرمود: ‌ای یونس، وقتی که امام و رهبرت از تو خشنود و راضی است، از این سخنان ناروا ناراحت و‌اندوهگین مباش.
‌ای یونس! با این مردم به‌اندازه فهم و درک آنان سخن بگو و در آن زمینه‌هایی که بالاتر از درک و استعداد آنها است، ایشان را به حال خود واگذار. آنگاه امام مثال جالبی بیان کرد و فرمود: بر تو باکی نیست اگر در دست تو یک دُرّ و گوهر گرانبها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بی‌ارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گرانبهایی است. آبا به حال تو سودی دارد؟ عرض کرد: نه.
فرمود: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی که در راه ولایت و پاسداری از مکتب و آیین اهل بیت هستی و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم درباره‌ات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضرری بر تو وارد نمی‌شود.
در همین راستا می‌بینم بعضی از روایات در مذمت و انتقاد از یونس وارد شده که البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. با نظر به همین نکته حضرت امام رضا علیه‌السلام به یونس توصیه فرمود که باید هر سخنی را برای هر کس نگویی. استعدادها، قریحه‌ها و ظرفیت‌ها مختلف است. حکمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: ما پیامبران ماموریم که ظرفیت‌های فکری مردم را مراعات کنیم و به‌اندازه فهم و درکشان با آنان سخن بگوییم.
گویا یونس گاهی روایات و احادیث عمیق و سنگینی را که درباره مقامات معنوی ائمه دین بود، برای عده‌ای نقل می‌کرد و طبعاً آنان قدرت قهم و هضم و درک این معانی بلند را نداشتند؛ لذا گاهی امام از او انتقاد می‌فرمود. از منظر دیگر این مذمت‌ها و انتقادها برای این بود که شخصیت‌های بزرگ حدیثی و فقهی شیعه از تعرض و هجمه مخالفان محفوظ و مصون بمانند و به آنها صدمه و زیانی وارد نشود.
[۵۹] ر. ک: رجال کشی، ج۱، ص۳۴۲. (حالات زراره)



الف) مبارزه با انحراف‌ها: '
احمد بن فضل از این محدث جلیل، نقل می‌کند: وقتی حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام به شهادت رسید و از دنیا رفت، نزد وکلای آن حضرت که در شهرها بودند، اموال فراوانی بود. وجود این اموال در نزد آنان باعث شد آنها مذهب باطل «واقفیه» را اختراع کنند؛ لذا مرگ امام موسی بن جعفر علیه‌السلام را انکار کردند تا اموال را خود تصاحب کنند؛ زیاد قندی هفتاد هزار دینار و علی بن ابی حمزه سی هزار دینار نزد خود داشتند.
هنگامی که من این انحراف آشکار را مشاهده کردم و امامت حضرت رضا علیه‌السلام برای من ثابت و مسلم شد به تبلیغ و حمایت از شان و منزلت و امامت حضرت رضا علیه‌السلام پرداختم و شیعیان را به سوی آن وجود گرامی دعوت کردم.
آن دو نفر تا مبارزه سخت مرا دیدند، نماینده‌ای به سوی من فرستادند و پرسیدند: به چه دلیل مردم را به سوی او حضرت رضا علیه‌السلام دعوت می‌کنی؟ اگر پول می‌خواهی، ما تو را بی‌نیاز می‌کنیم. آنان متعهد شدند که ده هزار دینار به من بدهند تا از این تبلیغ و افشاگری دست بردارم. به آنان گفتم: این روایت از امامان شیعه به ما رسیده است که: «هر زمانی که دیدید در جامعه اسلامی انحراف و بدعت به وجود آمد، باید در مقابل آن بایستید، موضع بگیرید و ساکت و خاموش ننشینید وگرنه نور ایمان از شما سلب خواهد شد» من هرگز جهاد و مبارزه در راه خدا را ترک نخواهم کرد. بر این اساس بود که آنها کینه مرا در دل گرفتند و مبارزه سختی را بر علیه من شروع کردند.
ب) پایبندی به عبادت:
حسن بن علویه که شخصی موثق است، می‌گوید: از فضل بن شاذان شنیدم که می‌گفت: یونس پنجاه و چهار حج و پنجاه و چهار عمره به جای آورد.
محمد بن عیسی بن عبید نیز می‌گوید: یونس چند برادر داشت. هر روز به خانه آنان می‌رفت و احوالشان را می‌پرسید و بعد به خانه خود می‌آمد، مختصر غذایی تناول می‌کرد و کم‌کم آماده نماز می‌شد. بعد از انجام فریضه نماز می‌نشست و کتاب تالیف می‌کرد.
ج) از یاران اجماع:
در بین یاران و اصحاب امامان شیعه، عده‌ای چهره شاخص و شناخته شده‌ای دارند که در زبان علمی اهل رجال به «اصحاب اجماع» مشهورند و فقیهان شیعه از صدر اول تا زمان ما به این جمع علاقه و عنایت ویژه‌ای دارند و به اخبار و روایاتی که آنان نقل می‌کنند، توجه تام و تمام دارند.
عده آنها هیجده نفر است و یونس نیز یکی از آنهاست. ریشه این اجماع و اتفاق، سخنی است که رجال شناس معروف، کشی از قول عالمان اصحاب شیعه روایت می‌کند. او در دو سه مورد از کتاب خود می‌نویسد: «اصحاب ما، اتفاق دارند بر صحیح شمردن روایاتی که از این جمع و گروه روایت شود و به مقام فقهی و دانش آنان اعتراف دارند. یکی از آنها یونس بن عبدالرحمن است.


مطلب دیگری که در شناسایی شان و منزلت و جایگاه رفیع این عالم و راوی خستگی ناپذیر قابل بررسی است، دیدگاه دانشمندان درباره او است. نام مبارک وی در تمام کتابهای رجالی شیعه مطرح و مورد عنایت است و این اظهارنظرها چهره او را پرفروغ تر می‌سازد. ابن ندیم (متوفی سال ۳۸۰ هـ. ق) در کتاب معتبر و مشهور خود هنگامی که فقیهان و عالمان برجسته شیعی را نام می‌برد، این چنین می‌گوید: یونس بن عبدالرحمن از آنان است. او علامه روزگار خویش بود.
[۶۶] ابن ندیم، محمد بن ابی‌یعقوب، الفهرست، ص۳۷.

مرحوم شیخ طوسی در رجال می‌گوید: در نظر من محدثی مورد اطمینان است. . نجاشی می‌نگارد: یونس بن عبدالرحمن از برجسته‌ترین و شاخص‌ترین عالمان شیعی و صاحب منزلت و مقامی رفیع است. حضرت امام رضا علیه‌السلام یارانش را برای فراگیری فتوا و دانش به او ارجاع می‌داد و پیروان مذهب باطل وقف (واقفیه)، مال فراوانی به او پیشنهاد کردند ولی وی از پذیرش اموال امتناع ورزید و بر روش مستقیم ثابت و پابرجا ماند. فضل بن شاذان می‌گوید: در زمان زندگی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان یاران و صحابه پیامبر گرامی از منظر فقاهت و دانش دینی، کسی به پای سلمان فارسی نرسید و فقیه‌ترین و عالم‌ترین دانشمند بعد از روزگار پیامبر در بین یاران امامان معصوم شیعی، یونس بن عبدالرحمن است. و علامه حلی می‌فرماید: او انسانی بزرگ و از پیشگامان مکتب تشیع است.
[۷۱] شوشتری، سید نورالله، مجالس المومنین، ج۱، ص۴۱.



پس از عمری تلاش خالصانه در راه نشر معارف دین و آثار عترت سیدالمرسلین، جان یونس در قفس تنگ این جهان خاکی تاب و طاقت نیاورد و سرانجام در سال ۲۰۸ هـ. ق جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح بلند و الهی او که سرشار از ایمان به خدا و عشق به محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و عترت پاک او بود به ملکوت اعلی پیوست و در جوار رحمت الهی آرمید.
بدن پاک او در کنار روضه مطهره رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینه منوره به خاک سپرده شد و همان طور که در زندگی دلش همراه حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، جسم او نیز در جوار آن بزرگوار دفن شد.


۱. ناصر باقری بیدهندی، «اصحاب اجماع»، علوم حدیث، ش ۶ (زمستان ۱۳۷۶)، ص۵۵-۸.
۲. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص۴۸۳.    
۳. طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۸۱.    
۴. نجاشی، رجال النجاشی، ص۴۴۶.    
۵. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۱۳، ص۳۵.
۶. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال (طبع قدیم)، ج۳، ص۳۳.
۷. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۴۴۶.    
۸. دمیری، کمال‌الدین، حیوة الحیوان، ج۱، ص۱۰۲
۹. فرهنگ معین، ج۶، بخش اعلام، ص۲۲۷.
۱۰. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۲۱۴...    
۱۱. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۲۱۴...    
۱۲. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۴۳۴.    
۱۳. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۲۷۲.    
۱۴. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۴۳۳.    
۱۵. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۱۴۲.    
۱۶. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۳۱۶.    
۱۷. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۳۷۲.    
۱۸. طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۸۷.    
۱۹. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۱۳۹.    
۲۰. اردبیلی، محمد بن علی، جامع الروات، ج۲، ص۳۵.
۲۱. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال (طبع جدید)، ج۱۷، ص۲۲۴.    
۲۲. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال (طبع قدیم)، ج۳، ص۳۷.
۲۳. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲، ص۳۷.
۲۴. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۳۳۳.    
۲۵. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۵۰۶.    
۲۶. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۳۹.    
۲۷. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۲۸۱.    
۲۸. طوسی، محمد بن حسن، رجال الشیخ، ص۳۷۷.    
۲۹. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۱۶۵.    
۳۰. مامقانی، عبدالله، نقیح المقال (طبع قدیم)، ج۳، ص۳۳.
۳۱. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال (طبع جدید)، ج۷، ص۲۷۶.    
۳۲. طوسی، محمد بن حسن، رجال الکشی، ص۴۸۵.    
۳۳. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۴۴۷.    
۳۴. طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۸۱    
۳۵. علامه حلی، حسن بن یوسف، خلاصه الاقوال فی علم الرجال، ص۲۹۶.    
۳۶. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۳۶۸.    
۳۷. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۵.    
۳۸. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۴۶.    
۳۹. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۵.    
۴۰. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۹۱.    
۴۱. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۹۰.    
۴۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه (ط اسلامیه)، ج۱۸، ص۱۰۱.    
۴۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه (ط اسلامیه)، ج۱۸، ص۱۰۳.    
۴۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه (ط اسلامیه)، ج۱۸، ص۱۰۳.    
۴۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه (ط اسلامیه)، ج۱۸، ص۱۰۳.    
۴۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه (ط اسلامیه)، ج۱۸، ص۱۰۶.    
۴۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه (ط اسلامیه)، ج۲۰، ص۲۵۲.    
۴۸. شبر، سید عبدالله، الاصول الاصلیه، ص۱۳۸.    
۴۹. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۳۱.
۵۰. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۴.    
۵۱. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۴.    
۵۲. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۴.    
۵۳. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۵.    
۵۴. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۴۴۷    
۵۵. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۶.    
۵۶. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۸۴۷.    
۵۷. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۷.    
۵۸. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۳.    
۵۹. ر. ک: رجال کشی، ج۱، ص۳۴۲. (حالات زراره)
۶۰. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۶۷    
۶۱. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۸.    
۶۲. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۵    
۶۳. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۵۵۶.    
۶۴. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۲۳۸.    
۶۵. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۳۷۵.    
۶۶. ابن ندیم، محمد بن ابی‌یعقوب، الفهرست، ص۳۷.
۶۷. شیخ طوسی، رجال نجاشی، ص۳۱۳.    
۶۸. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۴۴۶.    
۶۹. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۸۴.    
۷۰. علامه حلی، حسن بن یوسف، خلاصه الاقوال، ص۲۹۶.    
۷۱. شوشتری، سید نورالله، مجالس المومنین، ج۱، ص۴۱.
۷۲. علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص۲۹۶.    



• ناصر باقری بیدهندی، «اصحاب اجماع»، علوم حدیث، ش ۶ (زمستان ۱۳۷۶)، ص۵۵-۸۰.
• ابوالحسن ربانب صالح آبادی، ستارگان حرم، جلد ۷.


تهيه شده توسط گروه پژوهشي ويکي فقه( برگرفته از سايت هاي مختلف)






جعبه ابزار