یحیی بن خالد بن برمک
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یحیی بن
خالد بن برمک از
خاندان برمکیان که از دولتمرد و غالباً ادب پیشه در دوره اول
عباسیان، بویژه در زمان
هارون الرشید بود.
ابوالفضل یحیی بن
خالد وزیر
هارون الرشید و باتدبیرترین برمکیان بود. در حدود ۱۲۰ متولد شد. در
حکومت خالد بر فارس همراه پدر و در روزگار امارت
خالد بر شمال
ایران نایب وی در ری بود. با آنکه از ابتدا مناصب
حکومتی داشت، در جوانی شاید به سبب مصادره های پیاپی که بر
خالد تحمیل میشد، فقر را تجربه کرده بود
و به کمک ابوعبدالله اشعری که کاتبش، ابی
خالد احول، از حال یحیی آگاهش گردانیده بود، توانست نیاز خود را برآورد.
در ۱۴۹ که مهدی، ولیعهد منصور، از ری دیدار کرد، او را خشنود ساخت.
او تا پایان خلافت منصور عهده دار ولایت آذربایجان بود.
منصور درباره اش گفت : «همه پسری به دنیا میآورند و
خالد پدری آورده است»..
مهدی در ۱۶۱،
حضانت هارون را از ابان بن صدقه گرفت و به یحیی سپرد.
در ۱۶۳، در غزای روم، یحیی کاتب و مشاور هارون بود
و گماردن بعضی از افراد برمناصب دولتی به عهده او بود، از جمله کاتب خود،
اسماعیل بن صبیح، را به دیوان مالی شام برگماشت.
در ۱۶۹، چون مهدی درگذشت، جانشین او، هادی، در
گرگان میجنگید.
به صلاحدید یحیی، هارون صاحب برید منطقه را، که نصیر نام داشت، به تعزیت و تهنیت
حکومت نزد برادر فرستاد.
اما لشکر در غیاب هادی شورید و خواهان «دِرَمْ بیعت» شد. در این هنگام نیز تدبیر یحیی به کار آمد و باکمک خیزران مقرری دوساله فراهم شد و شورش فرونشست.
یحیی با دوراندیشی، دعوت خیزران، مادر هادی و هارون، را برای رفتن به حضور او نپذیرفت تا از همان ابتدا خشم هادی را بر نینگیزد،
اما برای گسترش نفوذ هارون تلاش کرد؛ چنانکه کوشید تا کاتب خود، اسماعیل بن صَبیح، را به دیوان زمام
شام بگمارد و بدین ترتیب از اخبار بیشتر آگاه شود. اما هادی دریافت و یحیی ناگزیر اسماعیل را به حرّان فرستاد.
هنگامی که هادی با تهدید و تطمیع هارون با وعده واگذاری
حکومت توابع رقّه، هَنی ومَری به او و موافقت با ازدواج وی با زبیده، دختر منصور، می خواست هارون را وادارد تا از ولیعهدی کناره بگیرد، یحیی هارون را به استواری فراخواند. هادی با آگاهی از نقش یحیی، بر او خشم گرفت، اما یحیی کوشید تا با این استدلال که انتقال ولیعهدی به جعفر پسر خردسال هادی، سستی پایه های
حکومت عباسیان را درپی دارد، هادی را بر سر لطف آورد.
سرانجام، هادی پس از بازداشت یحیی در عیسی آباد مصمم به قتل او شد.
و یقطین نامی را مأمور این کار کرد،
اما پیش از آنکه پیک مرگ یحیی به او برسد، هادی در ۱۷۰ پس از مدت کوتاهی خلافت در گذشت و یحیی از مرگ نجات یافت
هارون در ۱۴
ربیع الاول ۱۷۰، به خلافت رسید و یحیی را که پدر خطاب میکرد، با اختیارات تام به وزارت منصوب کرد.
نفوذ خیزران در این میان بی تأثیر نبود.
سال بعد، با مرگ
ابوالعباس فضل بن سلیمان طوسی، خاتم خلافت به یحیی منتقل شد و وزارت خاتم و خراج، توأماً در اختیار او قرار گرفت.
در ۱۷۳ خیزران، حامی قدرتمند برمکیان، درگذشت.
هارون دیوان نفقات را از یحیی گرفت و به
فضل بن ربیع سپرد.
در ۱۷۸، یحیی با ارسال نامههایی که
یقطین بن موسی و
منصور بن زیّار حامل آن بودند، شورش عبدویه انباری را در افریقیه با مسالمت فرونشاند و برای او امان نامه گرفت.
در ۱۸۱، یحیی با هارون به
حج رفت و در همان سفر با دادن مهر خلافت به هارون و شاید با احساس خطری که قدرت دیرپای او را تهدید میکرد، تقاضای کناره گیری کرد.
در ۱۸۶، باردیگر با هارون به سفر حج رفت ،در بازگشت واقعة مشهور به «اعطیات الثلاث یا ثلاثة اعطیه » رخ داد و در مدینه در سه مجلس با حضور هارون و یحیی ، محمدامین و فضل ، عبدالله مأمون و جعفر بخششهایی نثار مردم شد که نمونه ای برای فراوانی نعمت در تاریخ خلفا گردید
ظاهراً در همین سفر یحیی از دیرالعُمر، کشتنگاه بعدی جعفر، دیدار کرد. آخرین ماجرایی که قبل از آغاز نکبت خانواده، یحیی در آن نقش داشت، مکاتبات و مناقشات میان هارون ونفقور (نیکفور) و گزارش عهدشکنی فرمانروایی روم شرقی به هارون
وتشویق خلیفه به صلح با نفقور
بود. یحیی به هنگام بروز اختلاف میان
حکومت روم شرقی و خلافت عباسیان، هارون را از حفر آبراهه ای میان دریای روم (مدیترانه) و قلزم (سرخ) منصرف کرد، زیرا بیم داشت که رومیان مسلمانانی را که از راه
دریای سرخ قصد سفر حج داشتند، بربایند.
با آغاز نکبت و سقوط برمکیان و پس از قتل فرزندش جعفر، یحیی روانه زندان رافقه در
ساحل فرات شد.
گزارش متانت و بردباری یحیی در تحمل شداید این دوره در منابع تاریخی بارها آمده است.
او کوشید در مکاتبات خود با خلیفه ویادآوری حقوق تربیت بر او وحمایت از او، وی را بر سر مهر آورد، اما تلاش وی به جایی نرسید.
یحیی در محرم ۱۸۹
یا ۱۹۰ بهطور ناگهانی درگذشت.
پسرش فضل بر وی نماز خواند و او را برساحل فرات، در ربض هرثمه، به خاک سپرد
و برگور او بنای بلندی ساخت
از بازماندگان یحیی چهار پسر مشهورترند که آنان را «بیت الفضل والسیاسة» نامیده اند.
ازمیان ایشان، ابراهیم، معروف به دینار آل برمک، در جوانی و در حیات یحیی درگذشت.
درکنار فعالیت سیاسی
وحکومتی، یحیی حامی جدی
علوم و فنون و
ادبیات بود. فهرست نام سرشناسانی که با حمایت او به کار فرهنگی پرداختند، مفصل وتحسین برانگیز است. ترجمه و تفسیر مجسطی بطلمیوس را برخی به تشویق او دانستهاند که چون تفسیر نخست او را قانع نکرد، ابوحَسّان و سَلْم، صاحب بیت
الحکمه، را بر این کار گمارد و آنان بخوبی از عهده بر آمدند.
یحیی همچنین مشوق دانشمندان هندی بود.
ابن ندیم اشاره صریح دارد به اینکه برمکیان در روزگار فرمانروایی
عرب تنها کسانی بودند که در شناخت
هند و آوردن
حکمای هندی اهتمام جدی داشتند که شاید به سبب خاستگاهشان، شرق ایران، باشد. یحیی مُنَکه یا کُنکه هندی را برانگیخت تا کتاب سُسْرَد را حاوی ده مقاله در پزشکی، به عربی ترجمه کند که تا مدتها و تا زمان رازی «کُنّاش» (=مرجع مختصر و مفید) معتبری در پزشکی بود.
این دو، منکه و یحیی، ساعات بسیاری در مصاحبت یکدیگر میگذراندند.
ابن دُهْن، رئیس بیمارستان برامکه، از دیگر مترجمان متون طبی از هندی به عربی، نیز پرورده یحیی بود.
علاقه یحیی به هندشناسی موجب شد تا کسانی را به هند فرستد و اطلاعات گرد آمده در اثری با عنوان کتابٌ فیه ملل الهند و ادیانها جمع شود.
یحیی همچنین از مشوقان انتقال تجارب پزشکی ایرانیان به جهان
اسلام بود.
خانواده بختیشوع از جمله پروردگان او و فرزندان وی اند. از
ثابت بن سنان حرّانی نقل است که رقم بخششهای برمکیان به جبریل بن بختیشوع (متوفی ۲۱۳) به هفتاد هزار درهم بالغ میشده است.
در زمان وزارت یحیی، بیت
الحکمه بنیان گذاشته شد که اصحاب آن از نامیترین متفکران این دوره، چون
علی بن هیثم،
علی بن منصور، سکاک و هشام بن
حکم بودند که شخص اخیر از مصاحبین ویژه یحیی بود و مجالس بحث او را در
کلام اداره میکرد.
(نجوم نیز از دانشهایی بود که یحیی هم به تشویق صاحبانِ آن و هم به تبحر در آن شهرت داشت.
او حامی ابو حفص عمربن فرخان طبری و ابوبکر محمد بن عمر، پسر او، بود.
ابن ندیم
همچنین نام یحیی را در زمره فیلسوفانی آورده که در کیمیا سخن گفته اند.
یحیی در ادبیات نویسنده ای
بلیغ و درست رای و از پیشروان انشا و کتابت در عصر خود بود.
ابن ندیم او را، به استناد سخن ابن حاجب نعمان و محمد بن داود، در زمره شاعران «مُقِلّ» (کم گوی) آورده است
و آثار این دوره مشحون از کلمات قصار اوست.
او حامی واقدی و نخستین شناسنده
فقاهت و
علم او در
بغداد بود
و نیز
سیبویه نحوی در سفرش به بغداد از حمایت یحیی برخوردار شد و با جایزه ده هزار درهمی وی به
بصره بازگشت.
شاعرانی چون ابو عمرو کلثوم بن عمرو عَتّابی،
عباس بن احنف،
سلم خاسر،
ابوالینبغی،
ابوثابت عبدالعزیزبن عمران زُهْری معروف به ابوثابت اعرج
در حمایت او بودند. او مشوق
عبدالله بن هلال اهوازی در برگردانیدن
کلیله از فارسی به عربی بود.
ظاهراً یحیی ' برای آسانیِ به خاطر سپاری کلیله در آموزشهای جعفر، دستور داد که ابان بن عبدالحمید لاحقی آن را به نظم آورد.
وی همچنین پرورنده دولتمردانی بود که ادامه دهنده سنت برمکیان در دستگاه خلافت بودند، از جمله
فضل بن سهل بن زادانْفَرُخ،
در واقع، تمام خاندان سهل که در آن هنگام
زردشتی بودند در حمایت یحیی قرار داشتند
و به دست او مسلمان شدند.
یحیی به آبادانی نیز توجه داشت، از جمله: حفر نهر سیحان، شعبه ای از دجله در بصره،
حفر نهر اباالجیل و بنای بازاری در بغداد که بعدها مأمون به اقطاع طاهربن حسین داد
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاندان برمکیان»، شماره۱۰۴۴.