کَفّارَة (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کَفّارَة:(فَكَفّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَساكينَ) «کَفّارَة» (به فتح کاف و تشدید فاء) به معنای آنست که
گناه را به احسن وجه میپوشاند و جبران میکند.
كفاره سوگندى اطعام ده نفر مسكين است.
(فَكَفّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ) منتها براى اينكه بعضى از اطلاق اين حكم چنين استفاده نكنند كه مىتوان از هر
نوع غذاى پست و كم ارزشى براى كفاره استفاده كرد، تصريح مىكند كه اين غذا بايد لااقل يک غذاى
حد وسط بوده باشد كه معمولا در خانواده خود از آن تغذيه مىكنيد.
به موردی از کاربرد «کَفّارَة» در
قرآن، اشاره میشود:
(لا يُؤاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ في أَيْمانِكُمْ وَ لَكِن يُؤاخِذُكُم بِما عَقَّدتُّمُ الأَيمانَ فَكَفّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّامٍ ذَلِكَ كَفّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظواْ أَيْمانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرونَ) «
خداوند شما را بخاطر سوگندهايى كه بدون توجه ياد مىكنيد مؤاخذه نمىكند؛ ولى در برابر سوگندهايى كه از روى
اراده محكم كردهايد، مؤاخذه مىنمايد. كفّاره اين گونه سوگندها،
اطعام ده نفر مستمند، از غذاهايى است كه غالباً به خانواده خود مىدهيد؛ يا
لباس پوشاندن بر آن ده نفر؛ و يا آزاد كردن يک
برده؛ و هركس كه نمىتواند، بايد سه روز
روزه بگيرد؛ اين، كفّاره سوگندهاى شماست به هنگامى كه سوگند ياد مىكنيد و مخالفت مىنماييد). و سوگندهاى خود را
حفظ كنيد و نشكنيد. خداوند آيات خود را اين چنين براى شما بيان مىكند، شايد شكر به جا آوريد.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرمایند:
(فَكَفّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ...أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ) كفاره عبارتست از عملى كه بوجهى از وجوه، زشتى
معصیت را بپوشاند، و اصل اين كلمه از
کفر است كه به معناى پوشاندن است.
خداى تعالى مىفرمايد
(نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ)،
راغب گفته است كفاره چيزى است كه
گناه را بپوشاند، و از همين
باب است كفاره سوگند فكفارته اين كفاره به يک اعتبار از متفرعات سوگند است، و آن اعتبار مقدر و عبارتست از شكستن سوگند.
و تقدير اين است: فان حنثتم فكفارته- اگر سوگند را شكستيد كفارهاش اين است كه فلان طور كنيد چون از خود لفظ كفاره گناهى كه كفاره دارد فهميده مىشود، و اين گناه خود سوگند نيست، چه اگر سوگند معصيت بود.
در ذيل همين آيه نمىفرمود:
(وَ احْفَظوا أَيْمانَكُمْ) چون معنا ندارد خداوند
سبحان سفارش به حفظ چيزى كند كه خود معصيت است، پس كفاره، مربوط به شكستن سوگند است نه به خود آن، و از همين جهت مؤاخذهاى هم كه در
(وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ) است مؤاخذه بر شكستن سوگند است نه بر خود آن.
خواهيد پرسيد پس چرا فرمود خداوند شما را بخاطر
عقد سوگند به آن مؤاخذه مىكند؟! با اينكه بنا بر اين بيان عقد سوگند خودش مؤاخذه ندارد، و مؤاخذه در شكستن آنست، جواب اين است كه چون متعلق مؤاخذه كه همان شكستن سوگند است از متعلقات آنست، به عبارت سادهتر چون اگر سوگندى نبود حنثى (شكستن) پيش نمىآمد.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «کفارة»، ج۴، ص ۹۳.