کوفَه (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
كوفَه (به ضم کاف و فتح فاء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای همان شهر معروف عراق، كه در زمان عمربن الخطاب ساخته شده است. این کلمه پنج بار به لفظ
كوفه و دو بار به لفظ
كوفان در
نهج البلاغه آمده است.
كوفَه:
به معنای همان شهر معروف عراق است كه در زمان
عمر بن الخطاب ساخته شده و امام (صلواتاللهعليه) بعد از برگشتن از
بصره به طور ناچارى آنرا پايتخت قرار داد و در همان جا شهيد گرديد.
حضرت علی (علیهالسلام) آن گاه كه يمن از طرف بسر بن ارطاة اشغال شد و دو حاكم آن عبيد الله بن عباس و سعيد بن نمران به كوفه آمدند، در ملامت يارانش كه از جنگ تساهل مىكردند فرمود:
«مَا هِيَ إِلاَّ الكُوفَةُ أقْبِضُهَا وَأَبْسُطُهَا إنْ لَمْ تَكُوني إِلاَّ أَنْتِ تَهُبُّ أَعَاصِيرُك فَقَبَّحَكِ اللهُ» «اعاصير» گردبادها. منظور فتنهها و اختلافات كوفه است، يعنى «جز كوفه چيزى در دستم نمانده كه آن را باز مىكنم و مىبندم. (چنانكه صاحب لباس آن را باز مىكند و مىبندد) اى كوفه اگر جز تو كه فتنههايت برخاسته چيزى در دستم نماند پس خدا تو را لعنت كند.»
(شرحهای خطبه:
)
راجع به آينده كوفه فرمود:
«كَأَنَّي بِكِ يَاكُوفَةُ تُمَدِّينَ مَدَّ الاَْدَيمِ الْعُكَاظِيِّ تُعْرَكِينَ بِالنَّوَازِلِ وَتُرْكَبِينَ بِالزَّلاَزِلِ» «اى كوفه گويا مىبينم كه مانند چرم بازار عكاظ گستره شده و با شدائد و آشوبها سایيده مىشوى.»
(شرحهای خطبه:
) اشاره به آشوبهاى كوفه بعد از خودش است، رجوع شود به «عكظ»
«أَهْلِ الْكُوفَةِ» «ای اهل کوفه»
(شرحهای خطبه:
) اهل کوفه در نامه ۱ آمده است.
«اهل کوفه»
(شرحهای نامه:
)
و نيز در رابطه با آشوبهاى كوفه فرموده:
«وَكَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قَاصِف وَيَمُرُّ عَليْهَا مِنْ عَاصِف وَعَنْ قَلِيل تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ وَيُحْصَدُ الْقَائِمُ وَيُحْطَمُ الْـمَحْصُودُ» اگر فتنههاى كوفه را در زمان خوارج، حجّاج و غيره در نظر بياوريم خواهيم ديد كه خبرهاى آن حضرت چطور پياده شده است. (علاوه بر اين چه طوفانهاى سختى كه شهر كوفه را بشكافد و چه تندبادهايى كه بر آن وزيدن گيرد و به زودى دستههاى مختلف به جان هم افتند، آنان كه سر پا هستند درو شوند و آنها كه از پا افتادهاند لگدمال گردند.)
(شرحهای خطبه:
)
و على الظاهر درباره استيلاء
عبد الملک مروان فرموده:
«لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيل قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَفَحَصَ بِرَايَاتِهَ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ فإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَاشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ... عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا» «گويا مینگرم به مردى بسيار گمراه كه در شام نعره زده و پرچمهاى خويش را در نواحى كوفه پخش كرده است و چون
دهان فتنه باز شود و لگامش در دهان قوّت گيرد، فتنه با دندانهاى خود اهل فتنه را خرد خواهد كرد.»
(شرحهای خطبه:
)
نظير اين كلام در جایی دیگر نيز آمده است:
«كأَنَّي بِهِ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ، وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ .... » (گويا او را مىبينم كه ندا را از شام بلند كند، پرچمهايش را در اطراف كوفه به اهتزاز درآورد.)
(شرحهای خطبه:
)
این کلمه پنج بار به لفظ
كوفه و دو بار به لفظ
كوفان در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «کوفه»، ج۲، ص۹۲۰.