• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کذا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



منبع: کذا


کذا، از الفاظ کنایه است.
از آن در باب اقرار سخن گفته‌اند.



اقرار با الفاظ مبهم و کنایی نیز صحیح است و در تفسیر آنها به اقرار کننده رجوع می‌شود.
از الفاظ کنایه لفظ «کذا» است، مانند اینکه کسی این گونه اقرار کند: «لَهُ عَلَیَّ کَذَا، برای او بر ذمه من چیزی است. برای روشن شدن «چیز» به اقرار کننده رجوع و تفسیر او از آن پذیرفته می‌شود، لیکن در اینکه لفظ «کذا» کنایه از «عدد» است یا «شیء»، اختلاف می‌باشد. برخی آن را کنایه از عدد و بسیاری کنایه از شیء دانسته‌اند.
اگر مُقرّ بگوید: «لَهُ عَلَیَّ کَذَا دِرهم» در صورتی که کلمه درهم در گفتار اقرار کننده مرفوع (درهم) باشد، یک درهم بر عهده‌اش ثابت می‌گردد، اما اگر منصوب (دِرهَماً) باشد، بنابر قول دوم، در‌ایــن صورت نیز یک درهم بر عهده مقرّ ثابت می‌گردد، لیکن بنابر قول نخست، بیست در هم بر عهده‌اش می‌آید، زیرا کمترین عددی که ممیز آن نصب میگیرد «عشرین» است و اگر درهم را مجرور (دِرهَم) تلفظ کند بنابر قول دوم، برخی یک درهم و برخی بعض درهم را بر عهده اقرار کننده ثابت دانسته‌اند که برای تفسیر آن به وی مراجعه می‌شود، اما بنابر قول اول، صد درهم بر عهده اقرار کننده ثابت می‌شود، زیرا کمترین عدد مفردی که ممیز آن مجرور واقع می‌شود، «ماة» است، و اگر بر کلمه درهم وقف کند، در اینکه بعض درهم از او پذیرفته می‌شود یا یک درهم بر عهده‌اش می‌آید، اختلاف است.


اگر اقرار کننده لفظ «کذا» را بدون عطف تکرار کند، مانند اینکه بگوید: «لَهُ عَلَیَّ گذا، گذا درهم»، بنابر دیدگاه دوم، در این صورت نیز یک درهم بر عهده اش می‌آید، لیکن بنابر دیدگاه اول، در حالت نصب درهم (درهما) یازده درهم ثابت می‌گردد، زیرا کمترین عدد مرکبی که ممیز آن منصوب می‌باشد یازده است و در حالت جر درهم (درهم) سیصد درهم باید بدهد، زیرا کمترین عددی که با اضافه به عددی دیگر به مفرد مجرور تمیز آورده می‌شود، سیصد می‌باشد.


اگر اقرار کننده لفظ کذا را با عطف تکرار کنند مانند اینکه بگوید: «لَهُ عَلَیَّ گذا و گذا درهم»، بنابر قول دوم، یک درهم و بنابر قول اول در صورت نصب درهم ۲۱ در هم باید بدهد، زیرا کمترین عددی که یکی بر دیگری عطف و ممیز بعد از آن منصوب می‌شود، ۲۱ است.
برخی گفته‌اند: اگر اقرار کننده خبره و زبان دان باشد حکم نظریه نخست نسبت به وی جاری می‌شود. در غیر این صورت در تفسیر «گذا» به وی رجوع می‌گردد.


۱. شیخ طوسی، الخلاف، ج۳، ص۳۶۵.    
۲. حلی، جعفر بن حسن، المختصر النافع، ص۲۳۴.    
۳. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۴، ص۴۱۳.    
۴. حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۱۵، ص۳۱۲.    
۵. حلی، حسن بن یوسف، ایضاح الفوائد، ج۲، ص۴۴۲.    
۶. شهید اول، الدروس الشرعیة، ج۳، ص۱۴۰.    
۷. محقق کرکی، جامع المقاصد، ج۹، ص۲۵۷.    
۸. شهید ثانی، الروضة البهیة، ج۶، ص۳۹۳.    
۹. شیخ طوسی، المبسوط، ج۳، ص۱۳.    
۱۰. شیخ طوسی، الخلاف، ج۳، ص۳۶۵-۳۶۶.    
۱۱. حلبی، سیدحمزه، غنیة النزوع، ص۲۷۳.    
۱۲. حلی، احمد بن ادریس، کتاب السرائر، ج۲، ص۵۰۲-۵۰۳.    
۱۳. حلی، جعفر بن حسن، المختصر النافع، ص۲۳۴.    
۱۴. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۴، ص۴۱۳.    
۱۵. حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۱۵، ص۳۱۲-۳۱۹.    
۱۶.حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۶، ص۴۱.    
۱۷. عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة، ج۲۲، ص۴۷۷.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام)، ج۷، ص۸۳.



رده‌های این صفحه : اقرار




جعبه ابزار