• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیشینه نفوذ بنی امیه در شام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





پیشینه نفوذ بنی امیه در شام از جمله مسائل مطرح شده در واقعه کربلا بوده و نشان دهنده اهمیت و دشواری بیدارگری و پیام‌رسانی اسیران اهل بیت در شام است، که اسرای کربلا چگونه توانستند تبلیغات چندین ساله بنی امیه را خنثی، و آنان را رسوا نمایند. مردم اهل شام با نفوذ بنی امیه مسلمان شده و اسلام را شناخته بودند، لذا محبت و اطاعت بنی امیه را در دل داشته و با مکتب اهل بیت (علیهم‌السلام) آشنا نبودند، بنابراین رفتار آنها با اسرای کربلا بسیار متفاوت‌تر از رفتار اهل کوفه با اسرا، بود؛ اما با این وجود اسرای اهل بیت توانستند پیام واقعه کربلا را به آنها رسانده و تبلیغات بنی امیه را خنثی سازند.



پیش از پرداختن به سرگذشت اسرا در شهر دمشق، لازم است قدری درباره نفوذ بنی‌امیه در آن شهر توضیح دهیم تا این نکته روشن شود که اسرای اهل بیت را به شهری بردند که در فضای آن، حب بنی امیه موج می‌زد و بغض علی (علیه‌السلام) و فرزندانش از افتخارات اهالی آن به شمار می‌آمد، و این امر به تنهایی مصیبت‌های آن اسیران داغ دیده را دوچندان می‌کرد. از این نظر، برای اسرای اهل بیت، فضای اموی دمشق کاملا متفاوت از فضای کوفه بود که سابقه تشیع داشت. واکنش مردم این دو شهر نیز هنگام مشاهده خیل اسرا، با هم تفاوت داشت.
از بررسی منابع تاریخی بر می‌آید که در آن زمان میان بنی امیه و مردم شام، رابطه‌ای عمیق و ناگسستنی برقرار بود و سابقه این امر، به سال‌ها پیش باز می‌گشت.


به گواهی تاریخ، برای نخستین‌بار در زمان خلافت ابوبکر بود که پای یکی از اعضای خاندان ابوسفیان، به شام باز شد؛ یعنی هنگامی که ابوبکر، یزید بن ابی‌سفیان را به عنوان یکی از فرماندهان سپاه اعزامی به شام منصوب کرد. بعدها در زمان خلافت عمر بن خطاب، یزید بن ابی‌سفیان (پس از فتح دمشق) به حکمرانی دمشق و اردن منصوب شد.
در سال هفدهم هجرت (یعنی در نیمه دوم خلافت عمر)، که یزید بن ابی‌سفیان در اثر طاعون عمومی در شام درگذشت، عمر، برادر یزید (معاویة بن ابی‌سفیان) را برای حکمرانی بر دمشق و اردن برگزید. این چنین بود که نفوذ و سلطه بنی امیه در شام عملا آغاز شد. معاویه تا هنگام مرگ عمر (یعنی حدود پنج سال)، در این سمت باقی بود. این برای او فرصت خوبی بود تا موقعیت خود را در شام استحکام بخشد و شالودۀ حکومت آینده خویش را در این سرزمین بریزد.


با آغاز خلافت عثمان، دایره نفوذ و قدرت معاویه افزایش یافت؛ زیرا عثمان، که خود از بنی امیه بود، نه تنها او را در حکمرانی «دمشق» و «اردن» ابقا کرد، بلکه «حِمص»، «فلسطین» و «قِنِّسرِین» را نیز به قلمرو ولایت او افزود و به این ترتیب امکان بیشترین تسلط و نفوذ را برای معاویه فراهم آورد. معاویه تا هنگام قتل عثمان (در سال ۳۵ق)، یعنی حدود دوازده سال، حکمرانی این مناطق را به عهده داشت. بنابراین هنگامی که علی (علیه‌السّلام) به خلافت رسید، معاویه حدود هفده سال در شام حکمرانی کرده بود. او در این مدت با اختیارات و آزادی عملی که دو خلیفه پیشین به او داده بودند، مردم شام را هماهنگ با افکار و‌ اندیشه‌های خود، که برآمده از فرهنگ جاهلیت بود، تربیت کرد تا آنها را در جهت اهداف خود به کار بگیرد. فرهنگ سازی‌های او برای نشاندن بذر محبت بنی امیه در دل‌های شامیان، از مؤثرترین اقدامات او بود. مخالفت معاویه در برابر علی، به اتکای حمایت و پشتیبانی بی‌دریغ شامیان بود.
محبت مردم شام به بنی امیه، امری بود که معاویه همواره در محافل عمومی و خصوصی، آن‌را گوشزد می‌کرد و بر حفظ آن پافشاری می‌نمود. او درباره مردم شام به فرزندش یزید وصیت کرد: «آنان را همچون دو چشم خود و از خواص خویش قرار ده و ایشان را برای مدت طولانی از شام بیرون مبر؛ مبادا به عادت‌های دیگران خو بگیرند». همچنین به او گفت: «به مردم شام عنایت کن که ایشان یاران خودی تو هستند. هرگاه دشمنی سر برداشت، از ایشان یاری بجوی، و چون کار دشمنت را ساختی، اهل شام را به وطنشان برگردان؛ زیرا اگر شامیان در سرزمین دیگری بمانند، اخلاقشان دگرگون خواهد شد».
معاویه با نفوذ عمیقی که تا آغاز حکومت علی در شام به دست آورده بود، در کل دوران حکومت علی (علیه‌السّلام) از تسلیم در برابر حکومت مشروع و مردمی آن حضرت طفره رفت، و پس از شهادت امام علی (علیه‌السّلام) (در سال چهلم هجرت) و بعد از قضیه صلح با امام حسن (علیه‌السّلام)، نه به عنوان حکمران منطقه، بلکه این‌بار به عنوان خلیفه، به مدت بیست سال (۹۰-۶۰ق) نه تنها بر شام، بلکه بر کل کشور اسلامی حکومت کرد. در پی فعالیت‌های او در این دو دهه، نفوذ و سلطه او در شام به اوج رسید.


از دقت در نفوذ و سلطه گسترده بنی امیه در شام، پی به اهمیت و دشواری بیدارگری و پیام‌رسانی اسیران اهل بیت در شام غفلت‌زده می‌بریم و در می‌یابیم آنان چگونه تبلیغات چندین ساله بنی امیه را خنثی، و آنان را رسوا کردند. اینک به طرح نمونه‌هایی تاریخی از نفوذ بنی امیه در شام می‌پردازیم.

۴.۱ - گزارش قزوینی و ابن طقطقی

قزوینی در کتاب آثار البلاد و اخبار العباد درباره اطاعت مردم شام از بنی امیه می‌نویسد: «اما اطاعت بی‌چون و چرای آنها از حاکم، ضرب المثل شده است؛ به گونه‌ای که گفته‌اند: معاویه به این علت کامروا شد و کارها را مطابق میل خود پیش برد که مطیع‌ترین لشکر را در اختیار داشت». ابن طقطقی نیز اظهار می‌دارد: «دوستی بنی امیه همچنان در دل‌های مردم شام و مصر رسوخ داشت و آنها طرفدار بنی امیه بودند».

۴.۲ - گزارش دینوری

بنا بر گزارش دِینَوَری، هنگامی که یزید ده نفر از اشراف شام را برای مذاکره با عبدالله بن زبیر (که در مکه قیام کرده بود) فرستاد، یکی از آنها به نام عبدالله بن عَضَاة اشعری در پاسخ اعتراض ابن زبیر که گفته بود: «آیا جنگ کردن با من در این حرم رواست؟»، گفت: «اگر بیعت با امیرمؤمنان (یزید) را نپذیری، آری». ابن زبیر به یکی از کبوتران مسجد اشاره کرد و گفت: «آیا کشتن این کبوتر حلال است؟» ابن عضاة کمان خود را برداشت و تیری در آن نهاد و همان کبوتر را نشانه گرفت و خطاب به کبوتر گفت: «ای کبوتر! آیا تو از اطاعت امیرمؤمنان سرپیچی می‌کنی؟! » سپس به ابن زبیر نگریست و گفت: «اگر این کبوتر می‌گفت آری، آن را می‌کشتم».

۴.۳ - سخن معاویه درباره مردم شام

حَجّاج بن خُزَیمَةِ بن الصَّمَّه، یکی از کسانی که معاویه را برای گرفتن انتقام خون عثمان تحریص می‌کرد، به او گفت:
من به تو خبر می‌دهم که تو بر علی برتری داری و علی بر تو چنان تفوقی ندارد؛ زیرا مردمی با تو هستند که چون سخنی بگویی، هیچ نمی‌گویند و چون فرمانی دهی، درباره آن چیزی نمی‌پرسند؛ ولی با علی کسانی هستند که چون سخنی بگوید، گفت و گوها برانگیزند و چون فرمانی دهد، پرسش‌ها مطرح می‌کنند. پس گروه‌ اندکی که با تو هستند، بهترند از افراد بسیاری که با او هستند.

۴.۴ - سخنان امام علی درباره مردم شام

امام علی (علیه‌السلام) در اثنای جنگ صفین به عدی بن حاتم فرمود: «دریغا! مردمی که با من هستند، از فرمانم سر می‌پیچند؛ ولی همراهان معاویه از او فرمان می‌برند و در برابرش گردنکشی نمی‌کنند». حضرت همچنین در جای دیگر می‌فرماید: «سوگند به خدا، می‌دانستم که مردم شام به زودی بر شما غلبه خواهند کرد؛ زیرا آنها در یاری کردن باطل، وحدت دارند؛ اما شما در دفاع از حق متفرقید. شما امام خود را در حق نافرمانی می‌کنید و آنها حاکم خود را در باطل فرمان بردارند». (برای آگاهی بیشتر از مقایسه سپاه علی با معاویه رجوع شود. )
اطاعت مردم شام از معاویه چنان بود که امام علی (علیه‌السلام) در سرزنش اهل کوفه به ایشان می‌فرمود: ««صَاحِبُکُمْ یُطِیعُ اللَّهَ وَ اَنْتُمْ تَعْصُونَهُ وَ صَاحِبُ اَهْلِ الشَّامِ یَعْصِی اللَّهَ وَ هُمْ یُطِیعُونَهُ لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ اَنَّ مُعَاوِیَةَ صَارَفَنِی بِکُمْ صَرْفَ الدِّینَارِ بِالدِّرْهَمِ فَاَخَذَ مِنِّی عَشَرَةَ مِنْکُمْ وَ اَعْطَانِی رَجُلاً مِنْهُمْ.»» «رهبر شما از خدا اطاعت می‌کند و شما با او مخالفت می‌کنید؛ اما رهبر شامیان خدای را معصیت می‌کند و آنان از او فرمان می‌برند. به خدا سوگند، دوست دارم معاویه، چون صرافی که سکه طلا می‌دهد و سکه‌های نقره می‌ستاند، ده نفر از شما را بگیرد و یک نفر از آنها را به من بدهد».

۴.۵ - گزارش مسعودی

مسعودی نیز درباره اطاعت مردم شام از معاویه می‌نویسد:
کار اطاعت و تسلیم شامیان در برابر او، بدانجا رسیده بود که وقتی به صفین می‌رفت، روز چهارشنبه با آنها نماز جمعه خواند! آنان در اثنای جنگ، عقل خود را تسلیم او کردند و گفتار عمرو بن عاص را که می‌گفت: «چون علی عمار یاسر را به جنگ آورده، پس همو قاتل اوست»، پذیرفتند. پس از آن، کارشان در تسلیم بودن بدانجا رسید که لعن علی را به گونه‌ای رسم کردند. که کودکان و کهنسالانشان با لعن به آن حضرت بزرگ می‌شدند و می‌مردند.؟
[۲۴] مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۴۱.


۴.۶ - سخنان مردم شام

مردم شام چنان به اطاعت از بنی امیه و بغض علی (علیه‌السلام) و فرزندان او خو گرفته بودند که نمی‌توانستند لحظه‌ای زیستن بدون زعامت و رهبری بنی امیه را تصور کنند. آنها در آستانه مرگ معاویه، هنگامی که از بهبودی او ناامید شدند، خطاب به ضحاک بن قیس، رئیس شرطه پایتخت امویان، گفتند: «به خدا قسم امیرالمؤمنین از دست ما رفت! تو گویی خلافت از خاندان آل ابی‌سفیان خارج شده، به سوی آل ابوتراب می‌رود. نه، به خدا قسم هرگز به چنین امری راضی نیستیم».


۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۴۲۷.    
۲. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۳.    
۳. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۱.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۹.    
۵. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۰.    
۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۹.    
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۹.    
۸. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۴۰۶.    
۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۹.    
۱۰. دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۲۶.    
۱۱. ابن طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ص۱۱۵.    
۱۲. قزوینی، زکریّا بن محمّد، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۲۰۶.    
۱۳. ابن طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ص۱۴۲.    
۱۴. دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۶۳.    
۱۵. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۷۸.    
۱۶. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۳۷۹.    
۱۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۶۷، تحقیق صبحی صالح، خطبه ۲۵، ۹۷.    
۱۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۷۰، تحقیق صبحی صالح، خطبه ۲۷.    
۱۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۴۱، تحقیق صبحی صالح، خطبه ۹۷.    
۲۰. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۲.    
۲۱. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۳۱۴.    
۲۲. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۳۷۹.    
۲۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغة، ص۱۴۲، تحقیق صبحی صالح، خطبه ۹۷.    
۲۴. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۴۱.
۲۵. ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۴، ص۳۴۶.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۹۷-۱۰۲.






جعبه ابزار