پیشگویی پیامبر از شهادت امام حسین در کودکی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیشگویی پیامبر از شهادت امام حسین در کودکی، از مباحث مرتبط به پیشگوییهای شهادت امام حسین (علیهالسّلام) است.
انبیای الهی و
اهل بیت (علیهمالسّلام) و برخی از اصحاب خاص آنان، در
روایات فراوانی از
امور غیبی و حوادث آینده خبر دادهاند. اخبار از
شهادت امام حسین (علیهالسلام) نیز از این مقوله است؛ زیرا روایات فراوانی از
پیامبران و
ائمه (علیهمالسّلام) نقل شده که از شهادت امام حسین (علیهالسلام) خبر میدهد. در منابع حدیثی
شیعه و
سنی، روایات متعددی وجود دارد که در آنها
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابتدای کودکی امام حسین (علیهالسّلام) در زمان یک سالگی و دو سالگی و حتی در بستر بیماری از شهادت مظلومانه ایشان در آینده خبر دادهاند.
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و جمعی از اهل بیت و یاران ایشان، مکررا
شهادت امام حسین (علیهالسّلام) را پیشگویی کردهاند. در این پیشگوییها، علاوه بر شهادت امام، جزئیّات مربوط به برخی حوادث و شرایط آن، مانند: زمان و مکان شهادت، شرکتکنندگان در قتل و سران آنها، و کسانی که از یاری وی امتناع میورزند، نیز دیده میشود. تعداد روایات و احادیث مربوط به پیشگویی واقعه کربلا به حدی است که هر پژوهشگر بیطرفی به صدور آنها از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اهل بیت (علیهالسّلام) اطمینان میکند، هرچند در مورد برخی جزئیات یقین حاصل نشود. به علاوه این احادیث هرگونه تردیدی را مبنی بر اینکه امام (علیهالسّلام) با علم و آگاهی مسیر شهادت را انتخاب کرده، از بین میبرد. در منابع حدیثی
شیعه و
سنی، روایات متعددی وجود دارد که در آنها
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابتدای کودکی امام حسین (علیهالسّلام) در زمان یک سالگی و دو سالگی و حتی در بستر بیماری از شهادت مظلومانه ایشان در آینده خبر دادهاند.
این
روایات از لحاظ قوت سند و روشنی
دلالت و مفهوم، یکسان نیستند. برخی از آنها (که با بقیه روایات اشتراک مضمونی دارند) از لحاظ سند، صحیح، و برخی دیگر، موثق هستند؛ اما در مجموع، روایات پیشگویی شهادت امام حسین (علیهالسلام) ازنظر کثرت،
تواتر معنوی دارند و از گذشته، علمای
اسلام آنها را پذیرفتهاند. البته این موضوع یکی از مسائل مشهور و مسلم در تاریخ زندگانی
امام حسین (علیهالسلام) است؛ چنان که در توقیع
حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) که برای وکیل خود
قاسم بن علاء درباره تعلیم دعای روز سوم
شعبان (سالروز ولادت آن بزرگوار)، چنین آمده است:
«... اللَّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِحَقِّ المَولودِ في هذَا اليَومِ ، المَوعودِ بِشَهادَتِهِ قَبلَ استِهلالِهِ ووِلادَتِهِ...»؛
«... خداوندا از تو درخواست میکنم به حق مولودی که در این روز متولد شده و قبل از تولد و ورودش (به این
دنیا) وعده شهادتش داده شده است...».
در برخی احادیث پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در زمان یک سالگی امام حسین (علیهالسّلام) از شهادت مظلومانه ایشان در آینده خبر دادهاند:
«لَمّا اتَت عَلَی الحُسَینِ (علیهالسّلام) مِن مَولِدِهِ سَنَةٌ کامِلَةٌ هَبَطَ عَلی رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اثنا عَشَرَ مَلَکا... مُحمَرَّةً وُجوهُهُم، باکِیَةً عُیونُهُم، قَد نَشَروا اجنِحَتَهُم وهُم یَقولونَ، یا مُحَمَّدُ سَیَنزِلُ بِوَلَدِکَ الحُسَینِ بنِ فاطِمَةَ ما نَزَلَ بِهابیلَ مِن قابیلَ، وسَیُعطی مِثلَ اجرِهابیلَ، ویُحمَلُ عَلی قاتِلِهِ مِثلُ وِزرِ قابیلَ. ولَم یَبقَ فِی السَّماواتِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ الّا ونَزَلَ الَی النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کُلٌّ یُقرِئُهُ السَّلامَ، ویُعَزّیهِ فِی الحُسَینِ (علیهالسلام)، ویُخبِرُهُ بِثَوابِ ما یُعطی، ویَعرِضُ عَلَیهِ تُربَتَهُ، وَالنَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقولُ: اللّهُمَّ اخذُل مَن خَذَلَهُ، وَاقتُل مَن قَتَلَهُ، ولا تُمَتِّعهُ بِما طَلَبَهُ!» در کتاب
الملهوف آمده است: هنگامی که
امام حسین (علیهالسّلام) یک سالش تمام شد، دوازده
فرشته بر پیامبر خدا فرود آمدند... که صورتشان برافروخته و قرمز و چشمانشان گریان بود و بالهای خود را گسترده بودند و میگفتند: ای محمّد! به زودی بر سر حسین، فرزند
فاطمه، آن خواهد آمد که
قابیل بر سر
هابیل آورد و پاداش هابیل را به او خواهند داد و مانند
گناه و مجازات قابیل بر سر قاتل او خواهد آمد. و در آسمانها، فرشته مقرّبی نمیمانَد، جز آن که همگی بر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرود میآیند و به او سلام میکنند و عزای حسین (علیهالسّلام) را به او تسلیت میگویند و پاداش اِعطایی به حسین (علیهالسّلام) را به او خبر میدهند و
تربت او را به وی عرضه میکنند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «خدایا! هر کس او را وا گذاشت، وا بگذارش و هر کس او را کشت، بکُشش و از آنچه میطلبد، بی بهره اش بگذار».
بر اساس برخی احادیث پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در زمان دو سالگی امام حسین (علیهالسّلام) از شهادت مظلومانه ایشان در آینده خبر دادهاند:
«عن المسور بن مخرمة: لَمّا اتَت عَلَی الحُسَینِ (علیهالسّلام) مِن مَولِدِهِ سَنَتانِ کامِلَتانِ، خَرَجَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی سَفَرٍ لَهُ، فَلَمّا کانَ فی بَعضِ الطَّریقِ وَقَفَ، فَاستَرجَعَ ودَمَعَت عَیناهُ، فَسُئِلَ عَن ذلِکَ، فَقالَ: هذا جَبرَئیلُ (علیهالسّلام) یُخبِرُنی عَن ارضٍ بِشاطِیِ الفُراتِ، یُقالُ لَها کَربَلاءُ، یُقتَلُ بِها وَلَدِیَ الحُسَینُ ابنُ فاطِمَةَ. فَقیلَ: مَن یَقتُلُهُ ـ یا رَسولَ اللّه ِ ـ؟ فَقالَ: رَجُلٌ یُقالُ لَهُ: یَزیدُ، لا بارَکَ اللّه ُ لَهُ فی نَفسِهِ! وکَاَنّی انظُرُ الی مَصرَعِهِ ومَدفَنِهِ بِها، وقَد اُهدِیَ بِرَاسِهِ، و وَاللّه ِ، ما یَنظُرُ احَدٌ الی رَاسِ وَلَدِیَ الحُسَینِ فَیَفرَحُ، الّا خالَفَ اللّه ُ بَینَ قَلبِهِ ولِسانِهِ. قالَ: ثُمَّ رَجَعَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مِن سَفَرِهِ ذلِکَ مَغموما، ثُمَّ صَعِدَ المِنبَرَ، فَخَطَبَ ووَعَظَ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) بَینَ یَدَیهِ مَعَ الحَسَنِ (علیهالسلام). قالَ: فَلَمّا فَرَغَ مِن خُطبَتِهِ، وَضَعَ یَدَهُ الیُمنی عَلی رَاسِ الحَسَنِ (علیهالسلام)، وَالیُسری عَلی رَاسِ الحُسَینِ (علیهالسلام)، ثُمَّ رَفَعَ رَاسَهُ الَی السَّماءِ، فَقالَ: اللّهُمَّ انّی مُحَمَّدٌ عَبدُکَ ونَبِیُّکَ، وهذانِ اطایِبُ عِترَتی، وخِیارُ ذُرِّیَّتی وارومَتی، ومَن اُخَلِّفُهُم فی اُمَّتی، اللّهُمَّ وقَد اخبَرَنی جِبریلُ بِاَنَّ وَلَدی هذا مَقتولٌ مَخذولٌ، اللّهُمَّ فَبارِک لَهُ فی قَتلِهِ، وَاجعَلهُ مِن ساداتِ الشُّهَداءِ، انَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ، اللّهُمَّ ولا تُبارِک فی قاتِلِهِ وخاذِلِهِ! قالَ: وضَجَّ النّاسُ فِی المَسجِدِ بِالبُکاءِ. فَقالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اتَبکونَ ولا تَنصُرونَهُ؟ اللّهُمَّ فَکُن انتَ لَهُ وَلِیّا وناصِرا. قالَ ابنُ عَبّاسٍ: ثُمَّ رَجَعَ وهُوَ مُتَغَیِّرُ اللَّونِ، مُحمَرُّ الوَجهِ، فَخَطَبَ خُطبَةً بَلیغَةً موجَزَةً وعَیناهُ یَهمِلانِ دُموعا. ثُمَّ قالَ: ایُّهَا النّاسُ! انّی قَد خَلَّفتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ؛ کِتابَ اللّه ِ وعِترَتی وارومَتی، ومَراحَ مَماتی وثَمَرَتی، ولَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. الا و انّی لا اساَلُکُم فی ذلِکَ الّا ما امَرَنی رَبّی ان اساَلَکُمُ المَوَدَّةَ فِی القُربی، فَانظُروا ان لا تَلقَونی غَدا عَلَی الحَوضِ وقَد ابغَضتُم عِترَتی وظَلَمتُموهُم، الا وانَّهُ سَیَرِدُ عَلَیَّ فِی القِیامَةِ ثَلاثُ رایاتٍ مِن هذِهِ الاُمَّةِ: رایَةٌ سَوداءُ مُظلِمَةٌ، قَد فَزِعَت لَهَا المَلائِکَةُ، فَتَقِفُ عَلَیَّ، فَاَقولُ: مَن انتُم؟ فَیَنسَونَ ذِکری، ویَقولونَ: نَحنُ اهلُ التَّوحیدِ مِنَ العَرَبِ. فَاَقولُ: انَا احمَدُ نَبِیُّ العَرَبِ وَالعَجَمِ، فَیَقولونَ: نَحنُ مِن اُمَّتِکَ یا احمَدُ. فَاَقولُ لَهُم: کَیفَ خَلَفتُمونی مِن بَعدی فی اهلی وعِترَتی وکِتابِ رَبّی؟ فَیَقولونَ: امَّا الکِتابُ فَضَیَّعنا ومَزَّقنا، وامّا عِترَتُکَ فَحَرَصنا عَلی ان نُبیدَهُم مِن جَدیدِ الاَرضِ؛ فَاُوَلّی عَنهُم وَجهی، فَیَصدُرونَ ظِماءَ عُطاشی، مُسوَدَّةً وُجوهُهُم....» در کتاب
الفتوح به نقل از
مِسوَر بن مَخرَمه روایت شده است: هنگامی که حسین (علیهالسّلام) دو سالش کامل شد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عازم یکی از سفرهایش شد و در جایی از راه ایستاد و
کلمه استرجاع (انّا للّه و انّا الیه راجعون) بر زبان راند و چشمانش اشکبار شد و چون علّت را پرسیدند، فرمود: «این،
جبرئیل است که از سرزمین کنار
فرات به نام
کربلا برایم خبر آورده که فرزندم حسین، پسر فاطمه، در آن جا کشته میشود». گفته شد: ای پیامبر خدا! چه کسی او را میکشد؟ فرمود: «مردی به نام
یزید، که خدا به عمرش
برکت ندهد! گویی جایگاه به خاک افتادن و به خاک سپردنش را و سرش را که به
هدیه آوردهاند، میبینم. به خدا سوگند، هیچ کس به سر فرزندم حسین نمینگرد و شادی نمیکند، جز آن که خداوند، دل و زبانش را دوگونه میکند». پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آن سفر، اندوهناک باز گشت و سپس از
منبر، بالا رفت و
خطبه خواند و اندرز داد، در حالی که حسین (علیهالسّلام) و
حسن (علیهالسلام)، پیش رویش بودند. هنگامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خطبهاش فارغ شد، دست راستش را بر سر حسن (علیهالسّلام) و دست چپش را بر سر حسین (علیهالسّلام) نهاد و آن گاه سرش را به سوی آسمان بالا برد و گفت: «خدایا! من، محمّد، بنده و پیامبرت هستم و این دو، پاکان خاندانم و برگزیدگان نسل و تبارماند و کسانی هستند که به جای خود در میان امّتم مینهم. خدایا! جبرئیل به من خبر داده که این فرزندم، کشته و وانهاده میشود. خدایا! به خاطر کشته شدنش، برکتش بده و او را از سَروران شهیدان قرار ده، که تو بر هر کاری توانایی. خدایا! کشنده و واگذارنده او را برکت نده!». مردم در
مسجد، صدا به گریه بلند کردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «آیا میگریید و او را یاری نمیدهید؟! خدایا! تو خود، ولی و یاور او باش».
ابن عباس میگوید: سپس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با رنگی دگرگون و سرخ و برافروخته باز گشت و در حالی که از چشمانش اشک میریخت، خطبهای رسا و کوتاه خواند و سپس فرمود: «ای مردم! من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای مینهم: کتاب خدا و خاندان و تبارم و موجب آرامشم پس از مرگ و میوهام (میوه دلم) را. این دو، هرگز از هم جدا نمیشوند تا در
حوض کوثر بر من در آیند. هان که من در این باره چیزی از شما نمیخواهم، جز این که خدایم امر کرده که دوستی ورزیدن با خویشانم را از شما بخواهم. پس بنگرید که فردا مرا بر کناره حوض، با دشمنی خاندانم و ستم به ایشان نبینید! هان که روز
قیامت، از این امّت، سه گروه با پرچم بر من در میآیند: پرچمی سیاه و تاریک ـ که فرشتگان از آن، بی تاب میشوند ـ و نزد من میایستند و من میگویم: شما چه کسانی هستید؟ آنان مرا فراموش میکنند و میگویند: ما یکتاپرستان از عرب هستیم. من میگویم: من، احمد، پیامبر عرب و عجم هستم. و آنان میگویند: ما از امّت تو هستیم، ای احمد! من به آنان میگویم: پس از من، با خانواده و خاندان و کتاب خدایم چگونه رفتار کردید؟ آنان میگویند: کتاب را که تباه و پاره پاره کردیم و در باره خاندانت کوشیدیم تا آنان را از روی زمین، محو کنیم. من از آنان روی میگردانم و آب ننوشیده و تشنه و سیاه روی، از حوض، بیرون میروند...».
بنابر گزارش برخی احادیث،
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در زمان وفات و هنگامی که در بستر بیماری بودند، از
شهادت مظلومانه
امام حسین (علیهالسّلام) در آینده خبر دادهاند:
«عن ابن عبّاس: خَرَجَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَبلَ مَوتِهِ بِاَیّامٍ یَسیرَةٍ الی سَفَرٍ لَهُ، ثُمَّ رَجَعَ وهُوَ مُتَغَیِّرُ اللَّونِ، مُحمَرُّ الوَجهِ، فَخَطَبَ خُطبَةً بَلیغَةً موجَزَةً، وعَیناهُ تَهمِلانِ دُموعا. قالَ فیها: ایُّهَا النّاسُ! انّی خَلَّفتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ: کِتابَ اللّه ِ وعِترَتی... الا وانَّ جَبرَئیلَ قَد اخبَرَنی بِاَنَّ اُمَّتی تَقتُلُ وَلَدِیَ الحُسَینَ بِاَرضِ کَربٍ وبَلاءٍ، الا فَلَعنَةُ اللّه ِ عَلی قاتِلِهِ وخاذِلِهِ آخِرَ الدَّهرِ. قالَ: ثُمَّ نَزَلَ عَنِ المِنبَرِ، ولَم یَبقَ احَدٌ مِنَ المُهاجِرینَ وَالاَنصارِ الّا وتَیَقَّنَ بِاَنَّ الحُسَینَ (علیهالسّلام) مَقتولٌ.» در کتاب
مقتل الحسین (علیهالسلام)،
خوارزمی به نقل از
ابن عباس روایت شده است: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چند روز پیش از وفاتش به
سفر رفت و چون باز گشت، رنگش دگرگون و صورتش سرخ بود و با چشمانی اشکبار، خطبهای رسا و کوتاه خواند و در آن فرمود: «ای مردم! من دو چیز گران سنگ، میان شما بر جای مینهم: کتاب خدا و خاندانم.... هان که جبرئیل به من خبر داد که امّتم، فرزندم حسین را در سرزمین کرب و بلا میکشند! هان! لعنت ابدی خدا بر قاتل و واگذارندهاش!». پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سپس از منبر فرود آمد و هیچ یک از
مهاجران و
انصار باقی نماند، جز آن که
یقین کرد که حسین (علیهالسّلام) کشته میشود.
«عن ابن عبّاس: لَمَّا اشتَدَّ بِرَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَرَضُهُ الَّذی ماتَ فیهِ، وقَد ضَمَّ الحُسَینَ (علیهالسّلام) الی صَدرِهِ، یَسیلُ مِن عَرَقِهِ عَلَیهِ وهُو یَجودُ بِنَفسِهِ، ویَقولُ: ما لی ولِیَزیدَ؟ لا بارَکَ اللّه ُ فیهِ! اللّهُمَّ العَن یَزیدَ! ثُمَّ غُشِیَ عَلَیهِ طَویلاً وافاقَ، وجَعَلَ یُقَبِّلُ الحُسَینَ (علیهالسّلام) وعَیناهُ تَذرِفانِ. ویَقولُ: اما انَّ لی ولِقاتِلِکَ مَقاما بَینَ یَدَیِ اللّه ِ عز و جل.»در کتاب
مثیر الاحزان به نقل از ابن عبّاس روایت شده است: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگامی که بیماری منجر به وفاتش شدّت گرفت، حسین (علیهالسّلام) را به سینه اش چسباند و در همان حال که عرق احتضارش بر حسین (علیهالسّلام) میچکید، فرمود: «مرا با
یزید، چه کار؟ خدا، برکتش ندهد! خدایا! یزید را لعنت کن!». سپس مدّتی طولانی از هوش رفت و به هوش آمد و با چشمانی اشکبار، حسین (علیهالسّلام) را میبوسید و میفرمود: «هان! برای من و قاتل تو، پیش خدای عز و جل، ایستادنی برای دادخواهی است!».
«عن ابن عبّاس: انّی حَضَرتُ رَسولَ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وهُوَ فِی السِّیاقِ، وقَد ضَمَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) الی صَدرِهِ، وهُوَ یَقولُ: هذا مِن اطائِبِ ارومَتی، وانوارِ عِترَتی، وخِیارِ ذُرِّیَّتی، لا بارَکَ اللّه ُ فیمَن لا یَحفَظُهُ بَعدی. قالَ ابنُ عَبّاسٍ: ثُمَّ اُغمِیَ عَلَی النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ساعَةً، ثُمَّ افاقَ، وقالَ: یا حُسَینُ، انَّ لی ولِقاتِلِکَ یَومَ القِیامَةِ مَقاما بَینَ یَدَی رَبّی، وخُصومَةً، وقَد طابَت نَفسی؛ اذ جَعَلَنِیَ اللّه ُ خَصیما لِمَن قَتَلَکَ یَومَ القِیامَةِ.»در کتاب
الفتوح به نقل از ابن عبّاس روایت شده است: نزد پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ـ که در حال احتضار بود ـ حاضر شدم. حسین بن علی (علیهالسّلام) را به سینه اش چسبانده بود و میفرمود: «این، از پاکان تبار من و نورهای خاندان و برگزیدگان نسل من است. خدا به کسی که او را پس از من محافظت نمیکند، برکت ندهد!». سپس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لختی بیهوش شد و به هوش آمد و فرمود: «ای حسین! روز قیامت، میان من و قاتل تو در پیشگاه خدا، ایستادن و طرح دعوایی است و من خشنودم که خداوند، مرا مدّعی قاتل تو در روز قیامت قرار داده است».
«عن ابن عبّاس: انَّ رَسولَ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی ذلِکَ المَرَضِ کانَ یَقولُ: اُدعوا لی حَبیبی، فَجَعَلَ یُدعی لَهُ رَجُلٌ بَعدَ رَجُلٍ، فَیَعرِضُ عَنهُ، فَقیلَ لِفاطِمَةَ علیهاالسلام: اِمضی الی عَلِیٍّ (علیهالسلام)، فَما نَری رَسولَ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یُریدُ غَیرَ عَلِیٍّ (علیهالسلام)، فَبَعَثَت فاطِمَةُ علیهاالسلامالی عَلِیٍّ (علیهالسلام)، فَلَمّا دَخَلَ فَتَحَ رَسولُ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَینَیهِ، وتَهَلَّلَ وَجهُهُ. ثُمَّ قالَ: الَیَّ یا عَلِیُّ، الَیَّ یا عَلِیُّ، فَما زالَ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یُدنیهِ حَتّی اخَذَهُ بِیَدِهِ، واجلَسَهُ عِندَ رَاسِهِ، ثُمَّ اُغمِیَ عَلَیهِ، فَجاءَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام یَصیحانِ ویَبکِیانِ، حَتّی وَقَعا عَلی رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فَاَرادَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) ان یُنَحِّیَهُما عَنهُ، فَاَفاقَ رَسولُ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). ثُمَّ قالَ: یا عَلِیُّ، دَعنی اشُمُّهُما ویَشُمّانّی، واتَزَوَّدُ مِنهُما ویَتَزَوَّدانِ مِنّی، اما انَّهُما سَیُظلَمانِ بَعدی، ویُقتَلانِ ظُلما، فَلَعنَةُ اللّه ِ عَلی مَن یَظلِمُهُما، یَقولُ ذلِکَ ثَلاثا.» در کتاب
امالی شیخ صدوق به نقل از ابن عبّاس روایت شده است: پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن بیماری منجر به فوتش میفرمود: «محبوبم را برایم بیاورید» و مردان را یک به یک برایش فرا میخواندند؛ امّا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آنها روی میگرداند. به فاطمه علیهاالسلام گفتند: کسی را به سوی علی روانه کن که به نظر ما مقصودش کسی غیر از علی نیست. فاطمه علیهاالسلام به سوی علی (علیهالسّلام) فرستاد و چون علی (علیهالسّلام) آمد، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چشمانش را گشود و صورتش
خوش حالی شکفته شد. سپس فرمود: «علی! نزدیک بیا. علی! نزدیک بیا» و پیوسته او را نزدیک کرد تا دستش را گرفت و بر بالینش نشاند و سپس از هوش رفت. حسن و حسین علیهماالسلام صیحه زنان و گریان آمدند و خود را بر روی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انداختند و علی (علیهالسّلام) خواست آنان را دور کند که پیامبر خدا به هوش آمد و فرمود: «ای علی! بگذار من آنها را ببویم و آنها نیز مرا ببویند و من از آنها توشه بگیرم و آنان نیز از من توشه بگیرند. بدان که پس از من، به این دو، ستم میشود و به ستم، کشته میشوند. لعنت خدا بر ستمکار به ایشان! » و سه بار این را فرمود.
«زید عن زید بن علیّ عن ابیه عن جدّه علیّ علی لَمّا ثَقُلَ رَسولُ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی مَرَضِهِ، وَالبَیتُ غاصٌّ بِمَن فیهِ، قالَ: اُدعو لِیَ الحَسَنَ وَالحُسَینَ، فَدَعَوتُهُما، فَجَعَلَ یَلثِمُهُما حَتّی اُغمِیَ عَلَیهِ، قالَ: فَجَعَلَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) یَرفَعُهُما عَن وَجهِ رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، قالَ: فَفَتَحَ عَینَیهِ، فَقالَ: دَعهُما یَتَمَتَّعانِ مِنّی واتَمَتَّعُ مِنهُما؛ فَاِنَّهُ سَیُصیبُهُما بَعدی اثَرَةٌ.» در کتاب
مسند زید به نقل از
زید بن علی، از پدرش، از جدّش روایت شده است: هنگامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بیماریاش سنگین شد و از بستر برنخاست، خانه اش از جمعیت، پر شد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «حسن و حسین را برایم بیاورید». علی (علیهالسّلام) گفت: آن دو را فرا خواندم و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن دو را بوسید تا از هوش رفت.
علی (علیهالسّلام) خواست آن دو را از روی صورت پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بردارد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چشمانش را گشود و فرمود: «آن دو را وا گذار تا از من بهره ببرند و من نیز از آنان بهره ببرم که پس از من، به آن دو، ستم و بی مهری میشود».
«انَّ رَسولَ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَمَّا احتُضِرَ، دَعا بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلامفَوَضَعَهُما عَلی وَجهِهِ، وجَعَلَ یُقَبِّلُهُما حَتّی اُغمِیَ عَلَیهِ، فَاَخَذَهُما عَلِیٌّ (علیهالسّلام) عَن وَجهِهِ، فَفَتَحَ رَسولُ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَینَیهِ، وقالَ لِعَلِیٍّ (علیهالسّلام): دَعهُما یَستَمتِعانِ مِنّی واستَمتِعُ مِنهُما، فَاِنَّهُ سَیُصیبُهُما بَعدی اثَرَةٌ ـ ارادَ بِالاَثَرَةِ مَا استَاثَرَ بِهِ اهلُ التَّغَلُّبِ مِن حَقِّهِما، فَاَخَذوهُ لِاَنفُسِهِم، فَاَثَروهُ بِهِ عَلَیهِما اثَرَةً بِغَیرِ حَقٍّ.»در کتاب
شرح الاخبار روایت شده است: هنگامی که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حال
احتضار فرو رفت، حسن و حسین (علیهماالسلام) را خواست و آن دو را بر صورتش نهاد تا آن که از هوش رفت. امام علی (علیهالسّلام) خواست تا آن دو را از روی صورت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بردارد که او چشمانش را گشود و به علی (علیهالسّلام) فرمود: «آن دو را بگذار تا از من بهرهمند شوند و من نیز از آن دو، بهرهمند گردم که پس از من، به ستم، گرفتار میشوند». مقصود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ستم، ربوده شدن حقّشان از سوی زورگویانی بود که حکومت را از آنِ خود نمودند و بدون آن که حقّی داشته باشند، خود را بر آنان مقدّم کردند.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۱۷۵-۱۹۲.