پیشکش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیشْکَش، «تقدیمی» یا «هدیه» ای که شخص فرودست یا کوچکتر به شخص فرادست یا بزرگتر میدهد. پیشکش در
فارسی متأخر ممکن است برابر واژۀ پهلوی «dāšn» (داشْن/ داشِن) باشد.
هرچند اصطلاح رسمی «پیشکش» و نیز «پیشکشنویس» بیشتر از
دورۀ مغول در نظام دیوانی
ایران بازشناخته میشود، شواهد بسیار، از اسناد مکتوب گرفته تا نقوشی که تفسیر و تحلیل شدهاند، حکایت از آن دارد که رسم پیشکش کردن، از
دوران بسیار کهن در ایران شناخته شده بوده است. این رسم بعدها در دربار خلفای
مسلمان از نو باب شد.
در
دورۀ باستان، کشورهای زیرسلطۀ
هخامنشیان اجناس یا نقدینه به عنوان هدیه یا خراج به حکومت مرکزی میپرداختند.
این موضوع از بررسی نقوش تخت جمشید و اسناد برجا ماندۀ دیگر، به خوبی قابل دریافت است.
افزون بر این، گفته میشود که
پارسیان، اعتنا به رسم پیشکشی را گونهای افتخار به شمار میآوردند و عدم رعایت آن را مایۀ شرمساری میدانستند.
البته این موضوع که کالا یا نقدینۀ تقدیم شده، باید از قبیل پیشکش و یا از نوعی دیگر، مثلاً
مالیات محسوب شود، کاملاً به اوضاع و احوال اهدا کننده بستگی داشت؛ برای مثال هرودت
احتمال داده که بیاعتنایی کمبوجیه نسبت به هدایای اهالی یک شهر، به علت میزان اندک آن بوده است.
به گزارش هرودت
در زمان کورش و کمبوجیه تنها به دریافت پیشکش اکتفا میشد، و در عهد داریوش بود که نظام مالیات و
خراج و قواعد آن تدوین شد و اجرا گردید؛ هر چند ممکن است مقصود وی به راستی آن نبوده باشد که در زمان کورش و کمبوجیه هیچگونه مالیاتی اخذ نمیشده است.
از اینرو نظریهای که بر اساس آن در
دورۀ داریوش، مثلاً خراج به عنوان جایگزینی برای هدایا در نظر گرفته شده بود، ممکن است کاملاً نادرست باشد .
افزون بر این، مطابق سنتی که بنیاد آن به کورش نسبت داده میشود، اقوام تابع امپراتوری ایران موظف بودهاند از میان انواع محصولات و فرآوردهها، مرغوبترین آنها را به دربار پادشاه ارسال کنند.
ظاهراً برخی از اقلام را که هرودت در فهرستی بهدست داده است،
باید از همین قبیل به شمار آورد. ساتراپهای پادشاه موظف بودند این اقلام را گردآوری کنند و به مرکز بفرستند.
این پیشکشها جزو درآمدهای پادشاهی به شمار میآمد و به اقلام خراج افزوده میشد، و خودداری از تقدیم آن طبعاً مستلزم
مجازات بوده است.
با این همه، اثبات این موضوع که تا
دورههای بعد، برخی اقوام، نه خراج، بلکه تنها هدیه تقدیم میکردهاند، محتمل است.
به هر تقدیر، شیوۀ تقدیم پیشکشی، از نظر کلی، چه داوطلبانه که گاه عملاً با نوعی فشار نیز همراه بود، و چه به انگیزۀ اعتقاد به ابعاد فرازمینیِ مقام پادشاه یا بخشیدن نوعی تقدس به آداب و سنن، محرکی برای کارکرد افراطی این رسم بوده است. اکنون با توجه به شواهد موجود، میتوان چنین باور داشت که این آیین، دستکم در مواردی، صورتی کاملاً اجباری داشته است.
اقلام مبالغه آمیزی که در مقادیر این پیشکشها در منابع گوناگون آمده است، و نیز اسنادی که حکایت از معاملات پولی و سوداگریهای فرصتطلبانه در این امر دارد، گویای آن است که این رسم وضعیتی نامتعارف به خود گرفته بود.
همچنانکه برخی اخبار مندرج در
عهد عتیق را که از ناخشنودی قوم
یهود از دریافتهای اضافی حکایت دارد، ناظر به همین موارد میتوان دانست.
همچنین درک این نکته که الگوی روابط مالی میان شاه و رعایا، تا چه حد بر روابط میان ساتراپها و رعایا منطبق بوده است، میتواند به تصور ابعاد موضوع یاری رساند.
در این میان، گزارشهایی نیز وجود دارد که از معافیت سرزمین پارس و بیرون بودن آن از دایرۀ
اجبار به تقدیم هدایا و یا پرداخت خراج خبر میدهد. البته این امتیاز انحصاری، مانع از آن نبود که پادشاه، بنا به مقتضیات، گاه به برداشت برخی اقلام از درآمدهای آن منطقه دست زند.
ظاهراً پیشکشها علاوه بر
نوروز، در مناسبتهای دیگری مانند جشن مهرگان نیز تقدیم میشده است.
هرچند تقدیم پیشکش همواره خاص زمان و مناسبتی معین نبوده، و گاه صورتی کاملاً موردی و یا حتیٰ شخصی داشته است؛ مثلاً عبور موکب شاهی از یک منطقه، بهانۀ تقدیم هدایا از سوی کشاورزان یا مالکان اراضی و اهالی شهرها میبوده است.
رسم دادنِ پیشکش گاه میان پادشاه و رعایا دو سویه بوده است و گزارشهای بسیاری حکایت از اعطای هدایایی از سوی شاه، در مقابل پیشکشهای افرادی از طبقۀ خواص یا عوام، به صورت یک سنت جاری دارد.
برخی از این منابع از مواردی سخن به میان آوردهاند که ارزش هدایا پس از تقویم، در دفاتری به ثبت میرسید تا امکان مطالبۀ عوض آن در وقتی دیگر، برای اهدا کننده ملحوظ داشته شود.
و سرانجام، نباید از نظر
دور داشت که در چنین سازمانی، هرگونه پیشبینی لازم دربارۀ گماشتن کسانی برای تحویل گرفتن، ثبت و انبار کردن هدایا (دست کم دربارۀ هدایایی که قابل انبار کردن بوده، و کاربرد مصرفی نداشتهاند) صورتی کاملاً منطقی و بلکه ضروری داشته است.
یکی از کهنترین منابعی که به برقراری آداب و قوانین ایرانی در دربار حاکمان
مسلمان تصریح دارد، کتاب التاج فی اخلاق الملوک از
جاحظ است.
او با اشاره به
دوره فترت پس از فتح ایران، از
یزید بن عبدالملک (حک ۱۰۵-۱۰۱ق/ ۷۱۹-۷۲۳م) به عنوان نخستین خلیفهای که به استقبال رسوم ایرانی رفته است، یاد میکند.
پس از این، از
هارون الرشید عباسی (حک ۱۷۰-۱۹۳ق/۷۸۶- ۸۰۹م) که خبر پیشکش گرانبهای علی بن عیسی بن ماهان به وی گزارش شده است،
و نیز از عبدالله بن طاهر (۱۸۲-۲۳۰ق/ ۷۹۸-۸۴۵م) امیر خراسان نام برده میشود.
جاحظ در جای دیگر، همچنین آورده است که خالد مهلبی در عید نوروز، هدایایی گرانبها، به
متوکل تقدیم کرده است.
بیهقی در سدۀ ۵ق/۱۱م نقل میکند که
مسعود غزنوی در
نوروز و مهرگان «به جشن مینشست» و از سوی بزرگان و امیران هدیه دریافت میکرد.
البته تقدیم این هدایا ممکن است الزامی بوده، و افزون بر دیگر دریافتیهایی باشد که به عنوان
مالیات و جز آن وصول میشد
همچنان که تقدیم هدیه در غیر این دو روز نیز گزارش شده است.
در هجوم مغولان، حاکمان شهرها با تقدیم پیشکش به چنگیز یا امیران او، و اظهار ایلی (فرمانبرداری)،
اتباع خود را از آسیب
دور نگاه میداشتند.
این عمل نزد مغولان، البته تابع قوانینی بود که در میان خود معتبر میشمردند و از اینرو، بسا که بنا به مقتضیات جنگی و صلاحدید فرماندهان و یا علل دیگر، این پیشکشیها سودی نمیبخشید.
به نظر نمیرسد که در
دورۀ مغول، دست کم در اوایل حکومت ایشان، قوانین خاصی برای پیشکشی در میان بوده باشد و این امر طبعاً میتوانست منجر به تحمیلهایی از سوی صاحبان قدرت شود.
رشیدالدین فضلالله فرمانهایی را از سوی غازانخان (حک ۶۹۴-۷۰۳ق/ ۱۲۹۵-۱۳۰۴م) نقل کرده است که در آنها حاکمان و متصدیان حکومتی از اخذ پیشکش و مانند آن منع گشتهاند و مأمورانی که مردم را تحت فشار قرار میدادند،
مذمت شدهاند.
در هر حال، گزارشهایی هست حاکی از آنکه چون مغولان و اخلاف آنان به عدد ۹ تعلق خاطر داشتند، اخذ هدایا به عدد ۹ را بسیار پسندیده میداشتند.
بدینترتیب، میتوان انگاشت که در عهد تیمور (حک ۷۷۱-۸۰۷ق/ ۱۳۶۹-۱۴۰۴م)، آداب بار یافتن به حضور سلطان و از جمله پیشکش کردن به وی تا اندازهای مدون بوده است.
باریابنده هدایا را همراه خود میبرد و در مقابل تیمور زانو میزد و پس از زمینبوسی آنچه آورده بود، به نظر وی میرساند.
پیشکشها ثبت میشد و اهل دیوان و منشیان از ریز اقلام پیشکشی سیاهه برمیداشتند.
در مراسم بارعام رسم بر این بود که باریافتگان هر کدام به میزان هدایایی که آورده بودند، از بالای مجلس به پایین جای داده میشدند.
گمان نمیرود که لفظ «پیشکش» بر ساختۀ
دورۀ بلعمی و
بیهقی باشد. آنها همه جا «هدیه» به کار بردهاند و بیهقی گاه «نثار» هم آورده است.
این کلمه در
دورۀ عطاملک جوینی (د ۶۸۱ق/ ۱۲۸۲م) به صورت رایج استعمال، و با فعل «کشیدن» و حتیٰ «پیشکشیدن» و جز اینها صرف میشده است.
همچنین کلمۀ پیشکش مترادف «تقدمه»،
«نُزل»
یا کلمات دیگری با معنایی نزدیک به آن
بهکار رفته است. افزون بر این، در فرمانی از یکی از امرای ترکمان، از دو اصطلاح «پیشکش جمعی و غیرجمعی» استفاده شده است.
از
دورۀ تیموریان بهبعد، بهجای پیشکش و پیشکش کردن، به تدریج کلمات ترکیِ «تُزغو» و «تگیشمیشی» و مغولیِ «ساوری» و «اولجامیشی»
رونق یافت.
در
دورۀ صفویه، از سمت «پیشکش نویس» به عنوان شغلی رسمی یاد شده است.
وظیفۀ پیشکشنویس دربار شاه آن بود که اقلام پیشکشی، بجز خوردنیها را، به تفصیل سیاهه برداری کند و در اختیار «ایشیک آقاسی باشی» قرار دهد.
سپس او این سیاهه را به «مجلسنویس» میداد تا به عرض شاه برساند.
در روایتی از مقامی به نام «پیشکش باشی» یاد شده است که وظیفه داشت از هدایای مخصوص شاه بازدید و صورت برداری کند.
سررشتهداری اجناس خوراکی با «ناظر بیوتات» بود.
شاهان صفوی گاه سمتِ خاص و یا
حکومت جایی را در قبال دریافت پیشکش سالیانه یا جز آن، واگذار میکردند.
همچنین پیشکش میتوانست عنوانی برای مقادیری
مال یا کالا باشد که به صورت
رشوه یا وجه المصالحه برای جلب توجه صاحبان قدرت یا برخورداری از حمایت آنها داده میشد.
افزون بر این، در مناسبتهایی مثل نوروز و بار شاهانه، مراسم تقدیم پیشکش اجرا میشد.
شاه عباس دوم (سل ۱۰۷۷-۱۰۵۲ق/۱۶۴۲-۱۶۶۶م) یک روز در هفته را به باریابی حکام، خوانین و امیران ولایات اطراف برای تقدیم پیشکشها اختصاص داده بود.
امتناع از تقدیم پیشکش یا تقدیم پیشکشی ناچیز میتوانست در عرف مناسبات شاهانه گونهای نافرمانی یا ستیزهجویی قلمداد شود
اما گاه بنا به ملاحظاتی، دربارۀ اندکی یا ناچیزی پیشکشها، از نظر مقدار و یا زمان تقدیم کردن آنها، اغماض میشد.
از مراسم باریابی در
دورۀ صفویان، گزارشهایی همچون گزارش اُلئاریوس که سفرنامۀ خود را در ۱۰۴۸ق/ ۱۶۳۸م نگاشته، در دست است، او به تشریح مراسمی پرداخته است که طی آن، پیشکشهای اهدایی وی و همراهانش توسط مأموران ایرانی در پیشاپیش هیئت حمل، و در برابر کاخ شاهی بر روی هم چیده شد، تا پس از اجرای تشریفات پای بوس شاه به خزانۀ شاهی فرستاده شود.
چنین مراسمی، با جزئیات متفاوت، توسط کمپفر نیز گزارش شده است.
در همین
دوره، بخش مهمی از درآمدهای شاه، هزینههای دربار و دریافتیهای صاحب منصبان، از طریق پیشکشها تأمین میشد و مجموعهای از افراد، قوانین و ساز و کارهای پر دامنه بر دریافت، ثبت و به خرج رساندن آن نظارت میکرد.
از جمله وظایف ایشیک آقاسیباشی که یکی از مقامات عالی دربارشاه به شمار میرفت، نظارت بر تشریفات دربار، هدایت کردن صاحب منصبان در زمان تفویض مناصب و یا تقدیم پیشکشها، برای ادای احترامات و نیز گذرانیدن اقلام پیشکشی از نظر شاه بوده است.
البته حرمسرای شاهی نیز ایشیک آقاسیباشی خاص خود را داشت که وی نیز پیشکشها و نذوراتی را که برای پادشاه میآوردند، در روزنامهای به ثبت میرساند.
برخی از اقلام پیشکشی، از جمله گُل و مانند آن را «داروغۀ فراشخانه» به مجلس بارِ شاه وارد میکرد
و اگر پیشکشها چهارپا و
اسب بود، زیر نظر «امیر آخورباشی» قرار میگرفت.
چنانچه اقلام پیشکشی از محصولات کشاورزی و مانند آن بود، سررشتهداریِ آن برعهدۀ «ضابطهنویس» بوده است.
افزون بر این، «مستوفی سرکار خاصه» که وظیفۀ رسیدگی به حساب و کتاب وجوهات برخی شهرها، از جمله پایتخت، و برخی دیگر از اقلام عواید را که به حساب شاه واریز میشد، برعهده داشت، پیشکشهای مقرری و پیشکشهای کلانتران را نیز که برای شاه میآمد، محاسبه و تسویه میکرد.
پیشکشهایی که میبایست صرف تنخواه مصارف دیوانی میشد، تحتنظر ضابطهنویس قرار میگرفت.
همچنین مسئولیت حفظ اقلام پیشکشی گرانبها را که باید به خزانۀ شاهی برده میشد، «صاحب جمع خزانه» برعهده داشت.
افـزون بـر اقـلام پیشکشـی (که غالباً به دقت ارزیـابـی میشد تا در دفـاتر ثبت شود) نوعـی
مالیات نیز برحسب ارزش کالاهای پیشکشی به آنها تعلق میگرفت که صرف کارگزاران حکومتی میشد. برای مثال، ۱۰٪ از بهای پیشکشهای شاهانه سهم ایشیک آقاسی باشی بود که از این مقدار، ٪۱۰ آن را (برابر با ٪۱ ارزش کل کالا) به پیشکشنویس میداد.
این مالیات اضافی «رسوم» یا «دوشلک» خوانده میشد
و آن را از همان کسی که چیزی برای پیشکش آورده بود، اخذ میکردند.
بدینترتیب، جز آنچه گذشت، فهرست طویلی از کارمندان متوسط و دونپایۀ حکومت، از قبیل «مستوفی»، «صاحبجمع»، «مُشرف»، «مهتر»، «تحویلدار»، «ملازم» و «عمله» فراهم میآید که همگی از این ممر، درآمد داشتند.
اقلام یاد شده طبعاً در حساب دیوان نمیآمد، اما محاسبات آن طبق مقررات دیوان صورت میگرفت.
و این همه، البته افزون بر برخی از بهترین محصولات هر ولایت بود که میبایست سالیانه به پایتخت ارسال شود و آن را «بارخانۀ شاه» مینامیدند.
البته دایرۀ پیشکشی به اینجا هم محدود نمیشد و هر کدام از والیان نیز مطابق مرسوم، به سهم خود از رعیت پیشکش دریافت میکردند. این پیشکشها، به اعتقاد رهربرن، چیزی جز «باج شخص والی» نبود و مقادیر آن نیز معین بود.
بدینقرار، گزارش اخباری دال بر بیعدالتی در اخذ مبالغ پیشکشی را میتوان کاملاً طبیعی قلمداد کرد.
در این باره، متن فرمانی از شاه طهماسب صفوی که برای رفع تعدی از رعایا صادر شده، و اخذ وجوهات تحت عنوان ساوری و جز آن را از مردم
کاشان منع کرده است،
قابل توجه مینماید. همچنین است فرمانی از شاه سلطان حسین که بر لزوم حسن سلوک با مردم
گیلان تأکید دارد.
چنین وضعی را، کمابیش در
دورۀ قاجار نیز میتوان دید که حکایت از شیوع بهرهوریهای نابایست در این امر دارد.
به این موضوع محمدشفیع قزوینی، منتقد
دورۀ ناصری،
صریحاً تأکید کرده است.
او ریشۀ نابسامانی در سنت پیشکشی را، دستگاه شاهی و قاعدۀ رایج واگذاری مناصب در قبال اخذ پیشکشها میداند.
اگر اقـدام
میرزا آقاخان نوری (صدراعظم
ناصرالدین شاه که مبالغی را به عنوان پیشکش از حاکمان شهرها گرفت تا مستقیماً برای تدارک
جنگ در
بوشهر هزینه کند
) مبتنی بر
مشروعیت و حقانیت این کار ارزیابی شود، تصور اینکه حتیٰ بعدها، از گستردگی رسم پیشکش گرفتن در دربار شاهی کاسته شده باشد، نمیتواند چندان مقرون به صحت باشد
به ویژه آنکه گاه، ردپای این سنت ریشهدار را در اسناد توافقات خارجی کشور نیز میتوان پی گرفت.
(۱) طهرانی، ابوبکر، دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا، ۱۹۶۲م.
(۲) اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۳) افضلالملک، غلامحسین، افضل التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۴) الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۵) اوبن، اوژن، ایران امروز، ترجمۀ علی اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۶) بروگش، هاینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمۀ محمدحسین کردبچه، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۷) بریان، پ.، تاریخ امپراتوری هخامنشی، ترجمۀ مهدی سمسار، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۸) بلعمی، محمد، تاریخ نامۀ طبری، به کوشش محمدروشن، تهـران، ۱۳۷۷ش.
(۹) بیهقی، ابوالفضل، تـاریخ، بهکـوشش علـیاکبـر فیـاض، مشهـد، ۱۳۵۶ش.
(۱۰) پلـوتارک، حیـات مرداننامـی، ترجمۀ رضـا مشایخی، تهـران، ۱۳۳۸ش.
(۱۱) پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۲) تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ حمید اربابشیرانی، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۱۳) جاحظ، عمرو، التاج، به کوشش احمد زکی پاشا، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م.
(۱۴) جاحظ، عمرو، المحاسن و الاضداد، به کوشش علی فاعور و دیگران، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۱۵) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۹۱۱م.
(۱۶) خالقی، مطلق جلال، بار و آیین آن در ایران، گل رنجهای کهن، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۱۷) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۸) روشن، محمد و مصطفیٰ موسوی، تعلیقات و حواشی بر جامع التواریخ (نک : هم، رشیدالدین فضلالله).
(۱۹) رهربرن، کلاوس میشائل، نظام ایالات در
دورۀ صفویه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۲۰) سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ (سلاطین قاجاریه)، تهران، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
(۲۱) سرنا، کارلا، آدمها و آیینها در ایران، ترجمۀ علیاصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۲) شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۲۳) یزدی، شرفالدین علی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.
(۲۴) عهد عتیق.
(۲۵) قائممقامی، جهانگیر، یکصد و پنجاه سند تاریخی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۶) قزوینی، محمدشفیع، قانون قزوینی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲۷) کتاب مقدس.
(۲۸) کخ، هاید ماری، از زبان داریوش، ترجمۀ پرویز رجبی، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۲۹) کریستنسن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۳۰) کریستنسن، آرتور، وضع ملت و دولت و دربار در
دورۀ شاهنشاهی ساسانیان، ترجمۀ مجتبیٰ مینوی، تهران، ۱۳۱۴ش.
(۳۱) کلاویخو، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۳۲) کمپفر، انگلبرت، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۳) گزنفن، کورشنامه، ترجمۀ رضا مشایخی، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۳۴) مدرسیطباطبایی، حسین، فرمانهای ترکمانان قراقویونلو و آققویونلو، قم، ۱۳۵۲ش.
(۳۵) میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۳۶) میرزا رفیعا، دستور الملوک، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، تهران، ۱۳۴۸ش، س۱۶، شم ۵ و ۶.
(۳۷) میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۳۸) مینورسکی، و.، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۳۹) نائینی، محمدجعفر، جامع جعفری، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۴۰) نخجوانی، محمد بن هندوشاه، دستور الکاتب، به کوشش عبدالکریم علیزاده، مسکو، ۱۹۶۴م.
(۴۱) نوایی، عبدالحسین، شاه طهماسب صفوی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۴۲) واله، محمدیوسف، خلدبرین، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۴۳) وحید قزوینی، محمدطاهر، عباسنامه، به کوشش ابراهیم دهگان، اراک، ۱۳۲۹ش.
(۴۴) وصاف، تاریخ، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۴۵) هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۴۶) هرودت، تاریخ، ترجمۀ هادی هدایتی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۴۷) Boyce, M, A Word-List of Manichaean Middle Persian and Parthian, Acta Iranica, Tehran etc, ۱۹۷۷.
(۴۸) Clauson, G, An Etymological Dictionary of Pre -Thirteenth-Century Turkish, Oxford, ۱۹۷۲.
(۴۹) Doerfer G, Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۳.
(۵۰) Durkin-Meisterernst, D, Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian, Tournhout, ۲۰۰۴.
(۵۱) Lessing, F D, Mongolian-English Dictionary, Indiana, ۱۹۸۲.
(۵۲) MacKenzie, DN, A Concise Pahlavi Dictionary, London, ۱۹۷۱.
(۵۳) Olmstead, AT, History of the Persian Empire, Chicago, ۱۹۷۰.
(۵۴) Skjærvø, PO, The Sassanian Inscription of Paikuli, Wiesbaden, ۱۹۸۳.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پیشکش»، شماره۵۶۲۵.