پرندگاه در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند متعال در
قرآن از
پرندگان مختلفی مانند
هدهد،
ابابیل،
زاغ و
بلدرچین نام میبرد.
غراب به معنای زاغ است. زاغ پرندهای است شبیه به
کلاغ دارای
منقار و پاهای سرخ. این لفظ فقط دو بار در قرآن مجید آمده است.
«فبعث الله غرابا یبحث فی الارض لیریه کیف یواری سواة اخیه قال یا ویلتی ا عجزت ان اکون مثل هذا الغراب؛
پس
خداوند زاغی را برانگیخت که
زمین را (برای
دفن چیزی) میکند، تا به وی نشان دهد که چگونه
جسد برادرش را که نباید دیده شود پنهان سازد. وی گفت: ای وای بر من، آیا من ناتوان بودم از اینکه مثل این زاغ باشم تا
جسد برادر خود را پنهان نمایم؟! پس از پشیمانان گردید.»
هدهد پرندهای به نام شانه بسر است که ماجرای این
پرنده پر معلومات با
حضرت سلیمان (علیهالسّلام ) در
سوره نمل آمده است.
«و تفقد الطیر فقال ما لی لا اری الهدهدام کان من الغائبین؛
و پرندگان (سپاهاش) را رسیدگی کرد، پس گفت: مرا چه شده که هدهد را نمیبینم یا آنکه از غایبان است؟»
ابابیل در
لغت به معنای دستهها و گروهها است، بقول
کسائی مفرد آن ابول است مثل عجول. راغب مینویسد: مفرد آن ابیل است و گفتهاند: اسم جمع است و از خود مفرد ندارد. بعضی آن را به معنای
پرستو یا پرندگانی شبیه پرستو دانستهاند.
«و ارسل علیهم طیرا ابابیل؛
و بر سر آنها پرندگانی گروه گروه فرستاد.» ابابیل
حال است از طیرا و یا
صفت آن است یعنی بر آنها مرغانی را فرستاد در حالیکه دستهها و گروهها بودند.
سلوی به معنای
بلدرچین است. در اقرب گوید: پرنده ایست سفید مثل پرنده سمانی مفرد آن سلواة است. در المنجد سفید بودن را ننوشته و آنرا با مرغ سمانی یکی دانسته است. در برهان قاطع ذیل
لغت «
کرک» گوید: مرغی است از
تیهو کوچکتر که بعربی سلوی و بترکی بلدرچین گویند. بعضی دیگر از
لغت نویسان فارسی نیز آنرا ذیل لغت بلدرچین و کرک، آوردهاند. علی هذا احتمال نزدیک بیقین آنست که سلوی همان بلدرچین باشد.
«و ظللنا علیکم الغمام و انزلنا علیکم المن و السلوی ... ؛
و (هنگام سرگردانی در
صحرای سینا) ابر را بر سرتان
سایبان ساختیم و بر شما
من و سلوی (خوراک
ترنجبین و
کبک) فرود آوردیم (و گفتیم) از طعامهای پاکیزهای که
روزی شما کردهایم بخورید. و آنها (در
طغیان و ناسپاسی خود) بر ما
ستم نکردند، لکن به خودشان ستم میکردند».
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حیوان».