پدر دختران شعیب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ماجرای
پدر دختران
شعیب در داستان حضرت موسی (علیهالسلام) آمده است.
خواستگاری پدر دختران شعيب (علیهالسلام) از
موسی براى يكى از آنها:
قال إنّى أريد أن أنكحك إحدى ابنتىّ هتين ....
(شعيب) گفت: من مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو در آورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى، و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى محبتى از ناحيه تو است، من نمىخواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللَّه مرا از
صالحان خواهى يافت.
دختر شعیب، پيامدار دعوت پدرش از موسى، براى پرداختن
مزد در قبال
آب دادن او به
گوسفندان:
فجاءته إحدهما تمشى على استحياء قالت إنّ أبى يدعوك ليجزيك أجر ما سقيت لنا ....
ناگهان يكى از آن دو به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت
حیا گام برمىداشت و گفت:پدرم از تو دعوت مىكند تا مزد سيراب كردن گوسفندان را براى ما به تو بپردازد هنگامى كه موسى نزد او (شعيب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد گفت نترس از قوم
ظالم نجات يافتى!
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن،ج۷، ص۱۷۹، برگرفته از مقاله «پدر دختران شعیب».