پازوکی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پازوکی، یا پازُکی، پیزُکی، بازوکی، نام یکی از ایلهای کرد قدیم ایرانی که از نیمۀ دوم سدۀ ۹ق، بیش از یک
قرن در مناطق شمالی دریاچۀ وان در آناتولی فرمانروایی داشته است. اولین اشارۀ تاریخی به ایل پازوکی به دوران
حکومت آققویونلوها در
ایران باز میگردد. از این پس نام پازوکی بارها در منابع تاریخی آمده است.
منبع مهم قدیم کردشناسی، شرفنامه، کردهای
ایران را مشهور به گوران و مشتمل بر ۴ ایل بزرگ: سیاه منصور، چگنی، زنگنه و پازوکی، و خاستگاه آنان را
لرستان و به روایتی گوران و اردلان، و امیران پازوکی را برخاسته از عشیرۀ سویدی
دانسته است. عشیرۀ سویدی یا سویدانلو ظاهراً حاکمان برمکی داشتهاند که از
بیم هارونالرشید به کردان پناه برده، و در
کردستان به حکومت رسیده بودند.
بعضی به اشتباه پازوکیها را از ترکان
آذربایجان پنداشتهاند.
خاستگاه پازوکیها را بعضی مناطق شمالی و غربی دریاچۀ وان از همان سرزمین امارت پازوکی
و برخی دیگر کوهستان شاهو، میان
کرمانشاه و
سنندج، به شمار آوردهاند.
فارس را نیز موطن پازوکیها دانستهاند که آشکارا اشتباه است. (
احتمالاً به نقل از تاریخ عضدی) در خاطرات سپهبد امیراحمدی از کوههای پازوکی که در شمال بهبهان و در راه خرمآباد یاد شده است
که ارتباط آن با ایل پازوکی روشن نیست. به هرحال پذیرفتن مناطق شمالی دریاچۀ وان و یا کوهستان شاهو به عنوان خاستگاه ایل، بیشتر مقرون به صحت است.
دست به دست شدن مناطق زیست ایل پازوکی در شمال دریاچۀ وان، میان حکومتهای صفوی و عثمانی و جنگهای بین این دو قدرت بزرگ در این سرزمین عاقبت به انقراض امارت پازوکی و
مهاجرت پازوکیها به
قفقاز و مناطق مختلف فلات ایران انجامید.
از اواخر سلطنت شاه طهماسب اول (سل ۹۳۰-۹۸۵ق/۱۵۲۴-۱۵۷۷م) گروههایی از کردان پازوکی در چخورسعد (ایروان)، نخجوان و اران (جمهوری آذربایجان کنونی) ساکن شده بودند.
برخی از کوچاندن ایل پازوکی از
اورمیه به خوار و
ورامین در
دوران صفوی خبر داده،
و نوشتهاند که در ۱۰۱۰ق/۱۶۰۱م به دستور شاهعباس اول (سل ۹۹۶-۱۰۳۸ق/۱۵۸۸-۱۶۲۹م) بسیاری از کردان آذربایجان و مهاباد (مُکری قدیم) را ابتدا به جلگۀ خوار و ورامین، سپس ۴۵هزار خانوار از آنها را به شمال
خراسان کوچاندند. پازوکیها از گروههای کردی بودند که از انتقال به خراسان سرباز زدند و در اطراف
دماوند، ورامین و خوار باقی ماندند.
فیلد به حضور حدود هزار خانوار پازوکی در خوار و ورامین،
و توحدی به اقامت آنها در خراسان و اطراف
تهران اشاره میکند.
در اوایل
قرن ۲۰م حدود ۵هزار خانوار پازوکی در اطراف ایروان ساکن بودهاند.
اکنون نیز آنان جزو نیم میلیون کردهایی هستند که در آن سوی ارس و اطراف ایروان زندگی میکنند.
امروزه شماری از پازوکیها در کرمانشاه و سنندج
و پیرامون کوهستان شاهو، محالروانسر و محاللیلاخ (خاور سنندج) سکنا دارند.
از دوران شاهعباس، نواحی اطراف تهران از مهمترین مناطق زندگی کردان پازوکی بوده است. یکی از ۴قریه و یا «بهنام» امروزی ورامین با ۵۳۲کم ۲ مساحت به نام این مردم، بهنام پازوکی نامیده میشود که بیشتر ساکنان بومی آن پازوکی هستند.
پازوکیها در خوار (گرمسار) بیشتر در آرادان و روستاهای پیرامون آن،
قشلاق (شهر گرمسار) و روستاهای شاهبداغ، ساروزن، سزد و کَرَند، در دماوند در چندنی روستا، در
فیروزکوه در روستاهای ترود (طرود) و حصارین و در شمیرانات، در روستاهای لواسانات بزرگ پراکنده بودهاند.
گروههای دیگری از پازوکیها که به پیزُکی (= پازوکی، تبدیل مصوت ā به ī در گویش کرمانج) شهرت دارند، در برخی نواحی خراسان مانند کلات نادری و ناحیۀ پیزکی چناران زندگی میکنند.
در طول سدههای گذشته شمار بزرگی از پازوکیها زبان اصلی خود، کردی کرمانج را فراموش کرده، و شماری دیگر ترکی آذربایجان را جایگزین زبان مادری نمودهاند.
پراکندگی جغرافیایی پازوکیها و جدایی آنها از یکدیگر موجب شده است که گروه بسیاری از پازوکیها علاوه بر زبان مادری، تبار کردی خود را نیز از یاد ببرند.
از زبان کنونی پازوکین ایروان و قفقاز اطلاع دقیقی به دست نیامد.
مینورسکی تاریخ ایل پازوکی را از لحاظ پراکندگی و تقسیم بین
ترکیه و ایران دشوار دانسته است.
اولین نشانۀ تاریخی از این ایل به ۸۶۸ق/۱۴۶۴م باز میگردد که گروهی از جنگجویان پازوکی دژ مرزی گرگر بر سرراه تجاری
حلب به ارزنجان را گشودند و حاکم مملوک مصری دژ را کشتند و کلیدهای قلعه را برای اوزون حسن (حک ۸۵۷-۸۸۲ق/۱۴۵۳-۱۴۷۷م) فرستادند و چندی بعد از پذیرش حاکم جدید تعیین شده توسط ممالیک
مصر و تسلیم دژ به او خودداری کردند.
اوزون حسن و سایر فرمانروایان آققویونلو به پاس خدمات ایل پازوکی، حکومت کیفی، ازجیش، عَدَلجواز و الشکرد واقع در شمال دریاچۀ وان را به حسینعلیبیگ، نخستین امیر شناخته شدۀ پازوکی و فرزندانش بخشیدند. از این پس امیران پازوکی بر مناطقی از شمال شرقی آناتولی و شمال غربی فلات ایران تا ۹۹۳ق/۱۵۵۸م حکومت کردند.
سلسلۀ امیران پازوکی پس از حسینعلیبیگ به دو خاندان یا شعبه تقسیم شدهاند: «خالدبگلو» یا «خالد بیگیان» که خاندان امیرخالدبیگ فرزند شهسواربیگ پسر حسینعلی بیگ بودهاند و بیشتر امیران پازوکی از این خاندان برخاستهاند و «شُکُربگلو» یا «شکربیگیان» که خاندان شکربیگ پسر دیگر حسینعلیبیگ و عموی امیرخالدبیگ بوده، و اغلب از حاکمان بدلیس تبعیت میکردهاند.
در طول بیش از یک سده ۹امیر پازوکی که ۷نفر آنها از خالدبیگیان بودند، بر امارت پازوکی فرمان راندند
و به غیر از دورههایی که سرزمین آنها در تصرف دولت عثمانی بود، همیشه به ایران، به حکومت آققویونلوها و
صفویان وفادار ماندند.
مشهورترین امیر پازوکی خالدبیگ، پسرشهسواربیگ و نوۀ حسین علیبیگ بوده است. خالدبیگ مردی دلیر، با اراده و نیرومند بود؛ در دوران پادشاهی سلطان یعقوب آققویونلو (حک ۸۸۲-۸۹۶ق/۱۴۷۷-۱۴۹۱م) ایل کرد چمشگزک را تحت سرپرستی خود درآورد و به تدریج دامنۀ نفوذ و متصرفاتش را گسترش داد و سرزمینهای دیگری را در شمال و غرب دریاچۀ وان بر امارت موروثی خود افزود.
وی با ظهور
دولت صفوی به
شاه اسماعیل (سل ۹۰۷-
۹۳۰ق/۱۵۰۱-۱۵۲۴م) پیوست و همراه او در جنگهای بسیاری شرکت کرد و در یکی از جنگها یک دستش قطع شد. به روایتی شاهاسماعیل دستور داد تا دستی از
طلا برای او ساختند. از این پس به «خالدبیگ یکدست» و «خان له پ زیرین»
معروف شد.
دشمنانش او را «چلاقخالد» مینامیدند.
شاهاسماعیل اندکی بعد مناطق خنس، ملازگرد و ناحیۀ اوچکان، از توابع موش را به حکومت خالدبیگ افزود
و را امیرالامرای
کردستان کرد.
بعدها وی از اطاعت شاه اسماعیل سرباز زد و با سپاهیان خود نواحی دیگری را اشغال کرد و دستور داد تا
خطبه به نامش خواندند و
سکه زدند.
برخی سبب جدایی خالدبیگ از شاه اسماعیل را تلاش او برای کمک به بازگشت سلطان مراد (مق ۹۲۰ق/۱۵۱۴م)، آخرین پادشاه آققویونلو، به قدرت نوشتهاند.
پس از چندی، خالدبیگ از بیم شاه اسماعیل، فرمانبردار سلطان سلیم عثمانی (سل ۹۱۸-۹۲۶ق/۱۵۱۲-۱۵۲۰م) شد و سلطان سلیم حکومت بخشی از کردستان را به او داد. دیری نگذشت که از سلطان عثمانی هم رویگرداند و دوباره دم از استقلال زد. سرانجام، سلطان سلیم سپاهی به سرکوب او فرستاد و پس از جنگی خونین او را
اسیر کرد و در
استانبول به
قتل رساند.
پس از خالدبیگ، ۶ امیر پازوکی بر این امیرنشین فرمان راندند که از میان آنها قلیچبیگ اول، نوۀ او ویادگاربیگ از شکربیگیان از شهرت بیشتری برخوردارند. در زمان قلیچبیگ، شاهطهماسب حکومت ناحیۀ زکم، از توابع گنجۀ اران را به سرزمینهای موروثی پازوکیها افزود.
با کشته شدن اویسبیگ دوم از شعبۀ خالدبگلو، در ۹۹۳ق/۱۵۸۵م در
جنگ با سپاه عثمانی، امارت پازوکی منقرض شد.
از او پسری به نام امامقلیبیگ برجای ماند که به دستور
شاه عباس اول منصب قورچیگری یافت. (
برای آگاهی بیشتر از امارت و امیران پازوکی، نک:
)
گروهی از پازوکیها که از زمان قلیچبیگ اول در چخورسعد ایروان و بخشهایی از اران استقرار یافته بودند و در سالهای تسلط عثمانی بر قفقاز، در آنجا اقامت داشتند، به هنگام محاصرۀ ایروان (۱۰۱۱-۱۰۱۲ق/۱۶۰۲-۱۶۰۳م) توسط شاه عباس اول به اردوی شاهی پیوستند.
و جنگجویان ایل به فرماندهی خسروسلطان پازوکی در برابر سپاهیان عثمانی شجاعت بسیار نشان دادند.
خسرو سلطان و جنگجویانش در فرونشاندن شورش امیرخان برادوست، حاکم ارومیه و گشودن دژ دُمدُم و قتل او (۱۰۱۸-۱۰۱۹ق/۱۶۰۹-۱۶۱۰م) شرکت داشتند.
خسروسلطان در ۱۰۲۰ق/۱۶۱۱م، پس از گشوده شدن دژ دُمدُم، سر از ورامین درمیآورد و در دهنمک خوار به پیشواز ولی محمدخان، پادشاه ازبک که عازم ملاقات شاه عباس در
اصفهان بود، میرود و هدایای فراوانی پیشکش میکند.
در ۱۰۳۱ق/۱۶۲۲م نیز شاه عباس در عملیات فتح
قندهار، خسروسلطان را که در ۱۰۱۲-۱۰۱۳ق با یورش به زمین داور، قلعۀ بُست را گشوده بود،
مأمور حمله به زمین داور کرد و قلعۀ بست به دست او گشوده شد.
در آخرین سال زندگی شاه عباس (۱۰۳۸ق/۱۶۲۹م)، اوتارسلطان، رئیس ایل پازوکی و حاکم خوار،
سمنان، دماوند و فیروزکوه بوده است.
در همین سال سواران پازوکی به دستور حاکم دماوند که از پازوکیها بود، میرشاه میر مرعشی مازندرانی را در نزدیکی دماوند دستگیر میکنند و به اصفهان میبرند.
شمار غازیان پازوکی در قشون صفوی همراه با کردان کلهر برابر با شمار ترکمانان شاهسون (قزلباشان) بوده است.
سپاهیان ذوالفقارخان موصلّو را در فتح
بغداد (
۹۳۰ق/۱۵۲۴م) کردان کلهر، پازوکی، زنگنه و وند تشکیل میدادند. غازیان پازوکی تا پایان حکومت صفوی، در مناطق مختلف با مخالفان حکومت، غارتگران و شورشیان درگیر بودهاند و در حفظ امنیت برخی نقاط ایران نقش داشتهاند.
پازوکیها در استقرار حکومت قاجاریان نیز مؤثر بودهاند.
آقامحمدخان قاجار پس از فرار از
شیراز (۱۱۹۳ق/۱۷۷۹م) به دعوت مجنونخان، رئیس با نفوذ پازوکیها، به خوار و ورامین آمد و با میانجیگری او با بزرگان
قاجار دولّو
مذاکره و
مصالحه کرد و دو شعبۀ ایل قاجار را متحد ساخت. آقامحمدخان مجنونخان را به سرکردگی سپاهی مأمور فتح تهران کرد. او پس از فتح تهران در ۱۱۹۹ق،
حاکم تهران شد.
فتحعلیشاه خیرالنساء
دختر مجنونخان را به همسری گرفت.
در دوران فتحعلیشاه (سل ۱۲۱۲-۱۲۵۰ق/۱۷۹۷-۱۸۳۴م) محمدامینخان پازوکی از سرکردگان لشکری و بزرگان خراسان بود که در ۱۲۴۲ق/۱۸۲۶م به دستور
والی خراسان، حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه با ۵۰۰ سوار به کمک کامران میرزا، حاکم
هرات شتافت.
در همین دوران، سردار حاجی عباسقلیخان، تنها پسر مجنونخان رئیس قشون خراسان بود. پسر او، حاجی ابوالفتحخان در زمان
ناصرالدینشاه از دیوانیان بزرگ خراسان به شمار میآمد و مدتی نیز مأموریت حفظ نظم آذربایجان را داشت و چندی نیز معاون نظامالدولۀ شاهسون، والی خراسان بود. پسران او به نامهای محمدابراهیمخان رفیعالملک و محمدمهدیخان جلیلالملک نیز به زمان خود از برزگان ایل پاروکی خراسان بودهاند.
در سدۀ ۱۳ق و سالهای آغازین سدۀ ۱۴ق، میرزا محمدخان پازوکی و نوادهاش حاجی خان باباخان امین الرعایا، رئیس و سربلوک ارادان، حاجی عباسقلیخان پازوکی و پسرش جعفرقلیخان، رئیس سواران ایل اصانلو، رضاحسینخان پازوکی و پسرش ابوترابخان، رئیس و سربلوک قشلاق (شهر گرمسار کنونی)، حاکمان و بزرگان ایل پازوکی و از امیران و رؤسای محلی خوار بودهاند.
در ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م پازوکیهای خوار به سرکردگی علیخان بیگلربیگی و برادرانش عباسخان و امام ویردیخان همراه گروه مشروطه ایل اصانلو، به فرماندهی آقا رضاخان اصانلو، نیروهای حکومت مشروطه را در برابر ارشدالدوله، فرمانده سپاه
محمدعلی شاه که به قصد حمله به تهران میآمد، کمک کردند و عبور او را از جلگۀ خوار حدود ۹ روز به تأخیر انداختند تا حکومت با ساماندهی نیروهایش توانست ارشدالدوله را در پیشوای ورامین شکست دهد.
دربارۀ
مذهب و مشاغل قدیم ایل پازوکی، بیشتر منابع قول بدلیسی در شرفنامه را که آنها را بدون مذهب معین و شغلشان را چارواداری دانسته است،
تکرار کردهاند. اما بررسیهای مختلف از جمله بررسیهای مینورسکی نشان میدهد که پازوکیها از
شیعیان متعصب و حتیٰ افراطی بودهاند. هم از اینروست که در دورۀ صفویان جنگجویان پازوکی را اصطلاحاً غازیان پازوکی مینامیدند.
شغل اصلی پازوکیها به احتمال بسیار مانند
عشایر دیگر کرد دامداری و کشاورزی بوده است. در شرفنامه آمده است که در زمان یادگاربیگ پازوکی حدود دو هزار خانوار از طوایف دیگر کرد که همگی دعوی «پازوکیگری» داشتند، در روستاها و مزارع پازوکیها در الشکرد به کشاورزی و دامداری پرداخته، و پازوکیها از همین راه غنی و مالدار شده، و الشکرد را آبادان کردهاند.
(۱) اسدی، نوشآذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۲) اسکندربیک، منشی، عالمآرای عباسی، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۳) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۴) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مطلعالشمس، تهران، ۱۳۰۱-۱۳۰۳ق.
(۵) افشار سیستانی، ایرج، مقدمهای برشناخت ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۶) امیراحمدی، احمد، خاطرات نخستین سپهبد ایران، به کوشش غلامحسین زرگرینژاد، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۷) امین لشکر، قهرمان، روزنامۀ سفر خراسان به همراهی ناصرالدینشاه (۱۳۰۰ق)، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۸) بامداد، مهدی، شرححال رجال ایران، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۹) بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۱۰) توحدی، کلیمالله، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، مشهد، ۱۳۶۴ش.
(۱۱) حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۲) ریاضی هروی، محمدیوسف، عینالوقایع، به کوشش محمدآصف فکرت، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۳) زنگنه، مظفر، دودمان آریایی، کرد و کردستان، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۴) سپهر، محمدتقی، ناسخالتواریخ، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۱۵) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۷۷ش)، جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۶) شاه حسینی، علیرضا و رنجبر، عنایتالله، ایلها و عشایر استان سمنان، سمنان، ۱۳۷۸ش.
(۱۷) صفیزاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۸) کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۱ش.
(۱۹) مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۰) مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، تهران، چاپخانۀ ارتش.
(۲۱) مرعشی، تیمور، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۲۲) مشیزی (بردسیری)، محمدسعید، تذکرۀ صفویۀ کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۲۳) منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۲۴) میرنیا، علی، ایلها و طایفههای عشایری کرد ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۲۵) مینورسکی، و، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۲۶) نصیری، محمدابراهیم، دستور شهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۲۷) هدایت، رضاقلی، ملحقات روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۲۸) تحقیقات میدانی مؤلف.
(۲۹) Field, H, Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹.
(۳۰) i Woods, J E, The Aqquyunlu, Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, ۱۹۷۶.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پازوکی»، شماره۵۴۵۰.