• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وِرْث (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





وِرْث (به کسر واو) و وَرث (به فتح واو)، وِراثَت (به کسر واو) و اِرْث (به کسر همزه) از واژگان قرآن کریم به معنای منتقل شدن مالی به تو از دیگری بدون خریدن و نظیر آن است.
مشتقات وَرث که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
وَرِثَهُ (به فتح واو و کسر راء) به معنای ارث؛
یُورَثُ (به ضم یاء و فتح راء) به معنای ارث می‌برد؛
یَرِثُنِی‌ (به فتح یاء و کسر راء) به معنای وارث باشد؛
الْوارِثِینَ‌ (به کسر راء و ثاء) به معنای وارثانى؛
أَوْرَثَكُمْ (به فتح همزه، سکون واو و فتح راء) به معنای اموالشان؛
اَوْرَثْناها (به فتح همزه، سکون واو و فتح راء) به معنای وارث ساختیم؛
يَرِثُها (به فتح یاء و کسر راء) به معنای وارث خواهند شد؛
نُورِثُ (به ضم نون و کسر راء) به معنای ارث می‌دهیم؛
یَرِثُونَ‌ (به فتح یاء و کسر راء) به معنای ارث می‌برند؛
اُورِثْتُمُوها (به کسر راء و سکون ثاء) به معنای ارث بردید، است.




وَرث به معنای منتقل شدن مالی به تو از دیگری بدون خریدن و نظیر آن است.
به این جهت مال میت را میراث، ارث و تراث گفته‌اند.
طبرسی فرموده: «الْمِیرَاثُ‌ ما صار للباقی من جهة البادی» میراث آن است که پس از گذشتن کسی بدیگری ماند. تعبیر طبرسی از راغب جامع‌تر و رساتر است.



در اینجا راجع به ارث از چند جهت لازم است بررسی شود:
اوّل از جهت ارث معمولی که از اقارب به انسان می‌رسد. ارث اسلامی روی قرابت پایه‌گذاری شده و آن که از لحاظ نسب به مرده نزدیک‌تر است ارث را او می‌برد و تا او هست دیگران چیزی نمی‌برند و اگر دقّت شود خواسته طبیعت انسان نیز چنین است و از این جهت مراتب ارث را به سه مرتبه تقسیم کرده‌اند:
• پدران، مادران و فرزندان؛
• برادران، خواهران و اجداد؛
• عموها، عمّه‌ها، دایی‌ها و خاله‌ها.
زن و شوهر از یکدیگر در هر مرتبه ارث می‌برند.
دوم آيات ارث درباره پيامبران عليهم السلام مانند ساير انسان‌ها است.
سوّم آياتى است راجع بگذشتن، يا هلاک مردمان سابق و جانشين و وارث بودن آيندگان.
چهارم آياتى است راجع به ارث بردن بهشت است.


به مواردی از وَرث که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۳.۱ - وَرِثَهُ (آیه ۱۱ سوره نساء)

(یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ فَاِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ اِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِاَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ اِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَاِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ اَبَواهُ فَلِاُمِّهِ الثُّلُثُ فَاِنْ کانَ لَهُ اِخْوَةٌ فَلِاُمِّهِ السُّدُسُ)
(خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى‌كند كه سهم (ميراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بيش از دو دختر باشند، دو سوم ميراث از آن آن‌هاست و اگر يكى باشد، نيمى (از ميراث،) از آن اوست. و براى هر يک از پدر و مادر او، يک ششم ميراث است، اگر (ميت) فرزندى داشته باشد و اگر فرزندى نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر او يک سوم است (و بقيه از آن پدر است) و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش يک ششم مى‌برد (و پنج ششم باقيمانده، براى پدر است.))


۳.۲ - یُورَثُ (آیه ۱۲ سوره نساء)

(وَ اِنْ کانَ رَجُلٌ‌ یُورَثُ کَلالَةً اَوِ امْرَاَةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَاِنْ کانُوا اَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ)
((و اگر مردى بوده باشد كه كلاله) خواهر يا برادر ( از او ارث مى‌برد، يا زنى كه برادر يا خواهرى دارد، سهم هر كدام، يک ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند) و اگر بيش از يک نفر باشند، آن‌ها در يک سوم شريكند.)


۳.۳ - یَرِثُها (آیه ۱۷۶ سوره نساء)

(اِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ اُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها اِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَاِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ وَ اِنْ کانُوا اِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ)
(اگر مردى از دنيا برود، كه فرزند نداشته باشد و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را كه به جا گذاشته، از او (ارث) مى‌برد و (اگر خواهرى از دنيا برود، وارث او يک برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث مى‌برد، در صورتى كه (ميّت) فرزند نداشته باشد و اگر دو خواهر (از او) باقى باشند دو سوم اموال را مى‌برند و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را ميان خود تقسيم مى‌كنند و) براى هر مذكّر، دو برابر سهم مؤنّث است.)
ناگفته نماند آیه اخیر درباره برادران و خواهران پدر و مادری و یا پدری است چنان که آیه دوّم درباره برادران و خواهران مادری است.
(وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ اَزْواجُکُمْ اِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَاِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ‌... وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَاِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ‌) (و براى شما، نصف ميراث زنانتان است، اگر آن‌ها فرزندى نداشته باشند و اگر فرزندى داشته باشند، يک چهارم از آن شماست؛ پس از انجام وصيتى كه كرده‌اند و اداى دين (آن‌ها). و براى زنان شما، يک چهارم ميراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشيد و اگر براى شما فرزندى باشد، يک هشتم از آن آن‌هاست.)
بقیّه مراتب به حکم‌ (وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی‌ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ‌) (و خويشاوندان نسبت به يكديگر، در احكامى كه خدا مقرّر داشته، (از ديگران) سزاوارترند.) ارث می‌برند.
به موجب این آیات شریفه:
۱- اگر میّت پسران و دختران داشته باشد هر پسر مقابل دو دختر ارث می‌برد.
۲- اگر میّت فقط یک دختر داشته باشد نصف مال به او می‌رسد و اگر دو دختر یا بیشتر باشند دو سوّم مال را می‌برند.
۳- پدر و مادر میّت در صورت بودن اولاد هر یک، یک ششم می‌برند و در صورت نبودن اولاد، مادر یک سوم و پدر بقیّه را می‌برد و اگر میّت دو برادر یا بیشتر داشته باشد مادر یک ششم و بقیّه مال پدر است.
۴- اگر میّت یک خواهر یا یک برادر مادری داشته باشد هر کدام یک ششم می‌برند و اگر بیش از یک نفر باشند یک سوّم مال را می‌برند.
۵- اگر میّت فقط یک خواهر پدری یا پدری و مادری داشته باشد نصف مال را می‌برد و در صورت عکس همه مال خواهر را برادر می‌برد.
۶- و اگر میّت دو خواهر داشته باشد دو سوم مال را می‌برند و اگر خواهران و برادران باشند هر برادر مقابل دو خواهر ارث می‌برد.
۷- آیه در بیان ارث زن و شوهر است و آن اینکه اگر زن بمیرد و فرزند نداشته باشد نصف مال او به شوهر می‌رسد و اگر فرزند داشته باشد یک چهارم مال را شوهر می‌برد و اگر شوهر بمیرد و فرزند نداشته باشد زنش یک چهارم می‌برد و اگر فرزند داشته باشد فقط یک هشتم می‌برد. سهامی که خداوند در قرآن بیان داشته همین‌هاست که گفته شد بقیّه مراتب به حکم‌ (وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی‌ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ‌) ارث می‌برند.


۳.۴ - وَرِثَ (آیه ۱۶ سوره نمل)

آیات ارث درباره پیامبران (علیهم‌السّلام) مانند سایر انسان‌ها است، مثل:
(وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا اَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ)
سلیمان وارث داوود شد و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده است.)
(فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا)
(تو از نزد خود جانشينى به من ببخش.‌)


۳.۵ - یَرِثُنِی‌ (آیه ۶ سوره مریم)

(یَرِثُنِی‌ وَ یَرِثُ‌ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ‌)
(كه وارث من و دودمان یعقوب باشد و او را مورد رضايتت قرار ده!»)


۳.۶ - الْوارِثِینَ‌ (آیه ۸۹ سوره انبیاء)

آیه درباره زکریّا (علیه‌السّلام) است که از خدا برای خویش فرزندی خواست و در آیه دیگر دعای وی چنین نقل شده:
(وَ زَکَرِیَّا اِذْ نادی‌ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ اَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ‌)
(و زكريا را (به ياد آور) در آن هنگام كه پروردگارش را خواند (و عرض كرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا كن) و تو بهترين وارثانى!»)
به هرحال مراد از «وَرِثَ‌... - یَرِثُنِی‌» نمی‌شود نبوت باشد زیرا نبوّت مقام و منصبی است خدائی و نمی‌شود پدر بمیرد و نبوّت او را پسرش صاحب شود؛ (اللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ‌) (خداوند آگاه‌تر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.) پس مراد از آن در هر دو آیه وراثت مال است. اینکه گفته‌اند وراثت، نبوّت است صحیح نیست زیرا که گفته شد نبوت موروثی نیست. گفته‌اند: روا نیست منظور مال باشد که مال دنیا پسندان ارزش ندارد که در آیه مطرح شود. می‌گویم چرا؟ چه اشکالی دارد که خدا آن را درباره پیامبران مطرح کند آن‌ها هم بشر بودند و اولاد داشتند. و آن گاهی زکریّا فرموده: (فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا)


۳.۵ - یَرِثُنِی‌ (آیه ۶ سوره مریم)

(یَرِثُنِی‌ وَ یَرِثُ‌ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ‌)
(كه وارث من و دودمان يعقوب باشد و او را مورد رضايتت قرار ده!»)
ظاهر آیه آن است که از اقوام دیگرش می‌ترسد لذا فرزند می‌خواهد که وارث مال او باشد که در صورت نبودن به موالی منتقل خواهد شد. احتمال قوی می‌دهم: که مطرح شدن ارث در این دو آیه برای آن است که مردم در ارث گذاشتن انبیاء شکّی نداشته باشند و آن‌چه از ابوبکر نقل شده که در علت مصادره اموال فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) گفت: از رسول خدا شنیدم فرمود: «نَحْنُ مَعَاشِرَ الْاَنْبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَةٌ!!» از درجه اعتبار ساقط و مخالف دو آیه فوق و عمومات قرآن مجید است و اگر چنین چیزی می‌بود علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و اهل بیت (علیهم‌السّلام) از آن بی خبر نبودند.


۳.۸ - أَوْرَثَكُمْ (آیه ۲۷ سوره احزاب)

راجع به آیاتی است درباره بگذشتن، یا هلاک مردمان سابق، جانشین و وارث بودن آیندگان مثل‌:
(وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرا)
(و زمين‌ها و خانه‌ها و اموالشان را در اختيار شما گذاشت و (همچنين) زمينى را كه هرگز در آن گام ننهاده بوديد و خداوند بر هر چيز تواناست!)


۳.۹ - اَوْرَثْناها (آیه ۵۹ سوره شعراء)

(کَذلِکَ وَ اَوْرَثْناها بَنِی اِسْرائِیلَ‌)
((آرى،) اين چنين كرديم! و بنی‌اسرائیل را وارث آن‌ها ساختيم!)


۳.۱۰ - يَرِثُها (آیه ۱۰۵ سوره انبیاء)

(وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون‌)
(در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته‌ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد!»)


۳.۱۱ - نُورِثُ‌ (آیه ۶۳ سوره مریم)

درباره آیاتی است راجع به ارث بردن بهشت است، مثل‌:
(تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی‌ نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا)
(اين همان بهشتى است كه به بندگان پرهيزگار خود، به ارث مى‌دهيم.)


۳.۱۲ - یَرِثُونَ‌ (آیه ۱۱ سوره مؤمنون)

(الَّذِینَ‌ یَرِثُونَ‌ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ‌)
((وارثانى) كه بهشت برين را ارث مى‌برند و جاودانه در آن خواهند ماند!‌)


۳.۱۳ - وَرَثَةِ (آیه ۸۵ سوره شعراء)

(وَ اجْعَلْنِی مِنْ‌ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ‌)
(و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!)


۳.۱۴ - أَوْرَثَنَا (آیه ۷۴ سوره زمر)

(وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلين‌)
(آن‌ها مى‌گويند: «حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم؛ چه نيكوست پاداش عمل كنندگان!»)


۳.۱۵ - اُورِثْتُمُوها (آیه ۴۳ سوره اعراف)

(وَ نُودُوا اَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ اُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌)
(و (در اين هنگام) به آنان ندا داده مى‌شود كه: «اين بهشت را در برابر اعمالى كه انجام مى‌داديد، به ارث برديد!»)

در مجمع فرموده: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده: برای هر کس منزلی در بهشت و منزلی در آتش است، کافر منزل مؤمن را در آتش وارث می‌شود و مؤمن منزل کافر را در بهشت آیه‌ (وَ نُودُوا اَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ اُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌) همان است.
المیزان در توجیه آیه فرموده: موروث بودن جنّت آنست که هر کس از مؤمن و کافر می‌تواند آن را با عمل بدست آورد، ولی آن در اثر شرک و عصیان از چنگ کافر بیرون شده و به مؤمن مانده است و مؤمن در اثر عملش وارث آن شده است.
در المنار چند روایت مانند روایت گذشته نقل کرده و گوید: ارث بودن بهشت به یکی از دو وجه است:

نگارنده گوید: این وجوه در صورتی صحیح‌اند که بگوییم مؤمن مقداری از بهشت را از کفّار ارث برده. زیرا مقداری نیز اثر اعمال خودش می‌باشد حال آن که آیات همه بهشت را ارث گفته‌اند. و آن گاهی‌ (بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌ و مَنْ کانَ تَقِیًّا) در آیات گذشته روشن می‌کند که باید حل مطلب را در عمل صالح و تقوی جستجو کرد. کسی که از دنیا می‌رود اموال او به ورثه‌اش منتقل می‌شود ورثه کسانی‌اند که با میّت ارتباط نسبی دارند لذا اشکال ندارد که بگوییم: بهشت باقی مانده اعمال دنیوی است و وارث آن مؤمنی است که در دنیا با عمل رابطه داشته است پس اعمال دنیا موروث و بهشت ارث و مؤمن وارث است. و اعتبار لفظ ارث در بهشت در اثر ارتباط مؤمن با عمل دنیوی است.



ناگفته نماند در ارث گاهی سهام تمام مال را احاطه نمی‌کند و مقداری زیاد می‌ماند مثلا اگر میت یک پدر و یک دختر داشته باشد مال او را شش قسمت می‌کنند سه قسمت مال دختر و یک قسمت مال پدر است و بقیّه را که دو قسمت است ارباعا به دختر و پدر می‌دهند. نصیب اوّلی پدر و دختر را فرض و نصیب دوّمی را ردّ نامند و چون پدر و دختر از هر کس به میّت نزدیک‌تراند لذا بقیّه را نیز به آندو ردّ می‌کنند.
ولی اهل سنت بقیه را که زاید بر سهام است به اقوام پدری از قبیل برادر و عمو و غیره می‌دهند و به آن «ارث عصبه» گویند.
اما شیعه به پیروی از اهل بیت (علیهم‌السّلام) و به مضمون آیه‌ (اُولُوا الْاَرْحامِ‌) این نظر را مردود می‌داند. در استبصار باب میراث ذوی الارحام از حسین بزّاز نقل می‌کند که به کسی گفتم: از امام صادق (علیه‌السّلام) سؤال کند که: آیا ترکه میّت مال کسی است که به او نزدیک‌تر است یا مال عصبه است؟ فرمود: «الْمَالُ لِلْاَقْرَبِ وَ الْعُصْبَةُ فِی فِیهِ التُّرَابُ.» «مال از آن اقرب است، خاک به دهان عصبه باد.»



۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۱۹۵.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۸۶۳.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۲، ص۲۶۷.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۸۶۳.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۸۷.    
۶. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷۸.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۳۳۰.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۲۰۹.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۴۷.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۵.    
۱۲. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷۹.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۳۳۵.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۲۱۲.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۵۴.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۸.    
۱۸. نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۶.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۵۱.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۵۵.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۷۵.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۲۹.    
۲۴. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷۹.    
۲۶. انفال/سوره۸، آیه۷۵.    
۲۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۶.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۶.    
۲۹. انفال/سوره۸، آیه۷۵.    
۳۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۶.    
۳۱. نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۶.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۹.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۸.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۴.    
۳۷. مریم/سوره۱۹، آیه۵.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۵.    
۳۹. مریم/سوره۱۹، آیه۶.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۵.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۹.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۹.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۴۴.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۷۶.    
۴۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۹.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۹.    
۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۴۵.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۱۶.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۵۸.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۷.    
۵۱. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۳.    
۵۳. مریم/سوره۱۹، آیه۵.    
۵۴. مریم/سوره۱۹، آیه۶.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۵.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۹.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۹.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۴۴.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۷۶.    
۶۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۹، ص۶۳۰.    
۶۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۷.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۱.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۳۶.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۹۱.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۸۳.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱.    
۶۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۵۹.    
۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۶.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۸۷.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۷۷.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۲۴.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۰۰.    
۷۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۵.    
۷۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳۱.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۶۵.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۳۰.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۷۱.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۰۶.    
۷۹. مریم/سوره۱۹، آیه۶۳.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۹.    
۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۰۶.    
۸۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۷۹.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۸۷.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۵.    
۸۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱.    
۸۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۲.    
۸۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۳.    
۸۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۱.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۳۳.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۵۹.    
۹۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۸۵.    
۹۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۱.    
۹۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۰۲.    
۹۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۸۷.    
۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۳۲.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۰۴.    
۹۷. زمر/سوره۳۹، آیه۷۴.    
۹۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۶۶.    
۹۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۵۲.    
۱۰۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۹۸.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۲۲.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۹۶.    
۱۰۳. اعراف/سوره۷، آیه۴۳.    
۱۰۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۵.    
۱۰۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۴۶.    
۱۰۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۱۶.    
۱۰۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۰۹.    
۱۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۴۹.    
۱۰۹. اعراف/سوره۷، آیه۴۳.    
۱۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۲۵۷.    
۱۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۴۶.    
۱۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۱۷.    
۱۱۳. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۸، ص۳۷۶.    
۱۱۴. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۴، ص۱۷۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ورث»، ج۷، ص۱۹۵.    






جعبه ابزار