وَجْه (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَجْه: (إِلَّا ابْتِغآءَ وَجْهِ اللَّهِ) «وَجْه» در لغت به معناى
«صورت» است و گاهى به معناى
«ذات» به كار برده مىشود.
بنابراين
«وجه اللَّه» يعنى ذات خدا. يعنى از آنجا كه صورت آئينه روح و دل آدمى است، و حواسى كه انسان را با خارج مربوط مىكند، تقريباً همه در آن قرار دارد، گاهى به معناى روح، يا به معناى ذات نيز آمده است.
و در
سوره «روم» منظور صورت باطنى و روى دل مىباشد، بنابراين، منظور تنها توجّه با صورت نيست، بلكه توجّه با تمام وجود است، زيرا
وجه و صورت، مهمترين عضو بدن و سنبل آن است.
درست است كه
«وَجْه» از نظر لغت، به معناى صورت است كه، به هنگام مقابله با كسى با آن
مواجه و روبرو مىشويم، ولى هنگامى كه در مورد خداوند به كار مىرود، منظور ذات پاک او است. بعضى نيز
«وَجْهُ رَبِّك» را در
سوره «رحمان» به معناى صفات پروردگار دانستهاند كه از طريق آن، بركات و نعمتها بر انسانها نازل مىشود، همچون علم و قدرت و رحمت و مغفرت.
اين احتمال نيز داده شده: منظور اعمالى است كه به خاطر خدا انجام داده مىشود، بنابراين، همه فانى مىشوند، تنها چيزى كه باقى مىماند اعمالى است كه از روى خلوص نيت و براى رضاى او انجام گرفته است. ولى معناى اول از همه مناسبتر به نظر مىرسد.
«وجه» در
سوره «لیل» به معناى
«ذات» است، و منظور رضايت و خشنودى ذات پاک او است.
ترجمه و تفسیر آیات مرتبط با
وَجْه:
(لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ) (
هدایت آنها به طور اجبار، بر تو نيست؛ بنابراين، ترک
انفاق به غير مسلمانان، براى اجبار به
اسلام، صحيح نيست؛ ولى خداوند، هر كه را بخواهد (و شايسته باشد)، هدايت مىكند. و آنچه را از اموال نيكو
انفاق مىكنيد، به سود خودتان است؛ و خدا به آن نيازى ندارد ولى جز براى رضاى خدا، انفاق نكنيد. و آنچه از اموال نيكو انفاق مىكنيد، پاداش آن به طور كامل به شما بازگردانده مىشود؛ و به شما
ستم نخواهد شد.)
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ واتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا) (دين و آيين چه كسى بهتر از آن كس است كه خود را
تسلیم خدا كند، و نيكوكار باشد، و از آيين ابراهيم كه ايمانى خالص و پاک داشت پيروى كند؟! و خدا ابراهيم را به دوستى انتخاب كرد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: خداى سبحان
ابراهیم (علیهالسلام) را كه اولين كسى است كه
وجه خود را در حالى كه نيكوكار بود تسليم خداى تعالى نموده، ملت حنفيت را پيروى كرد، خليل خود گرفت.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ) (و كسانى را كه
صبح و
شام خدا را مىخوانند، و ذات پاك او را مىطلبند، از خود دور مكن. نه چيزى از حساب آنها بر توست، و نه چيزى از حساب تو بر آنها. اگر آنها را طرد كنى، از
ستمکاران خواهى بود.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
راغب در
مفردات خود مىگويد
:
وجه در اصل لغت به معناى عضوى از اعضاى بدن يعنى صورت است، و در آيه: «
فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ»
و آيه «
وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ»
به همين معنا است، و چون صورت اولين و عمدهترين عضوى است كه از انسان به چشم مىخورد به همين مناسبت قسمت خارجى هر چيز را هم كه مشرف به بيننده است
وجه (روى) آن چيز گويند، مثلا گفته مىشود:
وجه النهار: يعنى ابتداى روز و در بسيارى از آيات قرآنى ذات هم به
وجه تعبير شده است. از آن جمله فرموده: «
وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»
چون بعضىها گفتهاند كه مراد از
وجه در اين آيه ذات است، البته بعضىها هم گفتهاند كه مراد از آن توجه به سوى خدا است به عمل صالح ، هم چنان كه در آيه «
فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» و آيه «
كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»
و آيه «
يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ»
و آيه «
إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»
هم، بعضىها گفتهاند كه مراد از همه آنها، ذات است و معنايش اين است كه هر چيزى از بين رفتنى است، مگر ذات خدا و همچنين آن آيات ديگر.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا) (با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و شام مىخوانند، و تنها رضاى او را مىطلبند؛ و هرگز بخاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير. و از كسانى كه قلبشان را از يادمان غافل ساختيم و از
هوای نفس پيروى كردند، و كارشان افراطى است، اطاعت مكن.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه
وجه از هر چيز به معناى آن رويى است كه به طرف ماست، و ما به سويش مىرويم. و اصل در معناى
وجه همان
وجه آدمى و صورت او است كه يكى از اعضاى وى است، و
وجه خداى تعالى همان
اسماء حسنی و صفات عليايى است كه
متوجهين به درگاهش با آنها
متوجه مىشوند، و به وسيله آنها خدا را مىخوانند و عبادت مىكنند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ) (معبود ديگرى را با خدا مخوان، كه هيچ معبودى جز او نيست؛ همه چيز جز ذات پاک او فانى مىشود؛ حاكميّت تنها از آنِ اوست؛ و همه به سوى او باز گردانده مىشويد. )
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: دو كلمه
وجه و جهت به يک معنا است، مانند كلمه وعد و عدة ، و
وجه هر چيزى در عرف عام به معناى آن ناحيهاى از آن است كه با آن با غير روبرو مىشود و ارتباطى با آن دارد، هم چنان كه
وجه هر جسمى سطح بيرون آن است، و
وجه انسان نيم پيشين سر و صورتش مىباشد، يعنى آن طرفى كه با آن با مردم روبرو مىشود، و
وجه خدا چيزى است كه با آن براى خلقش نمودار است، كه خلقش هم با آن
متوجه درگاه او مىشوند، و اين همان صفات كريمه او از حيات و علم و قدرت و سمع و بصر است و نيز هر صفتى از صفات فعل مانند صفت خلقت و رزق و احياء و اماته و مغفرت و رحمت و همچنين آيات داله بر خدا بدان جهت كه آيتند،
وجه خدا مىباشند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ) (پس روى خود را
متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين سرشت الهى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمىدانند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: مراد از اقامه
وجه براى دين روى آوردن به سوى دين، و توجه بدان بدون غفلت از آن است، مانند كسى كه به سوى چيزى روى مىآورد، و همه حواس و توجهش را معطوف بدان مىكند، به طورى كه ديگر به هيچ طرف نه راست و نه چپ رو برنمىگرداند و ظاهرا لام در دين لام عهد است، و در نتيجه مراد از دين، اسلام خواهد بود.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ) (و تنها ذات صاحب جلال و گرامى پروردگارت باقى مىماند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
وجه هر چيزى عبارت است از سطح بيرونى آن، (و از آنجايى كه خداى تعالى منزه است از جسمانيت و داشتن حجم و سطح، ناگزير معناى اين كلمه در مورد خداى تعالى بعد از حذف محدوديت و نواقص امكانى عبارت مىشود از نمود خدا) و نمود خدا همان صفات كريمه او است، كه بين او و خلقش واسطهاند، و بركات و فيض او به وسيله آن صفات بر خلقش نازل مىشود، و خلايق آفرينش و تدبير مىشوند، و آن صفات عبارتند از علم و قدرت و شنوايى و بينايى و رحمت و مغفرت و رزق و امثال اينها.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى) (بلكه هدفش تنها جلب رضاى پروردگار والايش مىباشد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: معناى آيه اين است كه: كسى طلبكار خدا نبوده، و خدا مالى را كه به او داده به عنوان اداى دين نداده، پس شخص انفاقگر مال خدا را در راه خدا انفاق مىكند تا رضاى پروردگار والاى خود را به دست آورد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «وَجْه»، ص۶۰۶.