وهابیت و تحقیر مقام انبیاء و اولیاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از فرقههای افراطی اسلامی که در قرون اخیر به وجود آمده که با نظرات خلاف کتاب و
سنت موجب مشکلات فراوانی در جوامع اسلامی شده، فرقه
وهابیت است.لازمه برخی از این نظرات تحقیر مقام انبیاء و اولیاء است. از جمله این عقاید
حرمت زیارت پیامبر، انکار فضائل
اهلبیت، توهین به
امیرمؤمنان، دفاع از دشمنان اهلبیت، ادعای
بدعت بودن اموری چون
سجده بر
تربت، برگزاری مراسم میلاد و یا سوگواری برای پیامبر، اهداء ثواب اعمال به پیامبر و غیره است. در این مقاله به بررسی برخی از این نظرات میپردازیم.
زیارت قبور پیامبران و صالحان بلکه هر گونه تکریم و بزرگداشت آنان را وهّابیّون حرام و موجب شرک میدانند.
«ابنتیمیّه» میگوید: «فمن جعل سفره الی مسجد الرسول صلی اللّه علیه وسلّم وقبره کالسفر الی قبور هؤلاء والمساجد التی عندهم فقد خالف اجماع المسلمین وخرج عن شریعة سیّد المرسلین».
هر کس سفرش را به قصد
زیارت قبر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انجام دهد، مثل کسانی که به قصد زیارت قبور پیشوایانشان در مدینه و مساجدی که اطراف آن است سفر میکنند، با اجماع مسلمانان مخالفت نموده و از شریعت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خارج شده است.
و نیز میگوید: «من زار قبره او قبر غیره لیشرک به ویدعوه من دون اللّه فهذا حرام کلّه وهو مع کونه شرکاً باللّه».
زیارت قبر پیامبر یا غیر او، و غیر خدارا خواندن، و شریک کردن آنان در کارهای خدایی، حرام، و شرک است.
و نیز میگوید: «التمسّح بالقبر وتقبیله ولو کان ذلک من قبور الانبیاء شرک».
مسح و بوسیدن هر قبری اگر چه قبر پیامبر باشد، شرک است.
گفتنی است که این افکار مخالف با
نصّ صریح قرآن است، آنجا که میفرماید: (وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذ ظَّـلَمُواْ اَنفُسَهُمْ جَآءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ)
«و اگر آنان که به خود ستم کرده بودند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان
طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان مییافتند».
و از قول برادران
حضرت یوسف نقل میکند که از
حضرت یعقوب خواستند تا برای آنان از خدا
طلب مغفرت کند (یَـاَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا)
آیا آنها مشرک بودند؟
و از طرفی مخالف با روایات صحیح اهلسنت میباشد چنانکه نقل میکنند: «اصاب الناس قحط فی زمن عمر رضی اللّه عنه، فجاء رجل الی قبر النبی صلی اللّه علیه وسلّم، فقال: یا رسول اللّه! هلک الناس، استسق لامّتک، فاتاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم فی المنام، فقال: ائت عمر فاقراه منّی السلام، واخبره انّهم مسقون، وقل له: علیک الکیس. قال: فاتی الرجل عمر فاخبره، فبکی عمر رضی اللّه عنه، وقال: یا ربّ ما آلوا الاّ ما عجزت عنه».
در زمان عمر، مردم دچار قحطی و خشکسالی شدند، مردی کنار قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و گفت: ای رسول خدا مردم نابود شدند، از خداوند برای امّتت
طلب باران کن، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در عالم خواب به آن مرد فرمود: نزد عمر برو و از جانب من به او سلام برسان و بگو: بزودی باران خواهد آمد و سیرآب خواهید شد، و بگو: کیسه سخاوت را گسترده ساز.
آن مرد ماجرای خوابش را برای عمر نقل کرد، قطرات اشک از چشمان عمر جاری شد و گفت: خداوندا کوشش و جدیّت کردم، ولی همیشه ناتوان و عاجز بودم.
ابنحجر در
فتح الباری و
ابنکثیر در
البدایة والنهایة میگویند: اسناد این روایت صحیح است.
ابنحجر مینویسد: مردی که خواب دیده بود
بلال بن هلال از اصحاب رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
سیره تمامی مسلمین بر این امر در طول تاریخ استوار بوده و هست بطوری که «
حصنی دمشقی» شافعی مینویسد: «وقال (ابنتیمیّة): «من استغاث بمیّت او غائب من البشر، بحیث یدعوه فی الشدائد والکربات،
ویطلب منه قضاء الحاجات... فانّ هذا ظالم، ضالّ، مشرک».
هذا شیء تقشعرّ منه الابدان، ولم نسمع احداً فاه، بل ولا رمز الیه فی زمن من الازمان، ولا بلد من البلدان، قبل زندیق حرّان ـ قاتله اللّه عزّ وجلّ ـ وقد جعل الزندیق الجاهل الجامد، قصّة عمر رضی اللّه عنه دعامة للتوصّل بها الی خبث طویّته فی الازدراء بسیّد الاوّلین والآخرین واکرم السابقین واللاحقین، وحطّ رتبته فی حیاته، وانّ جاهه وحرمته ورسالته وغیر ذلک زال بموته، وذلک منه کفر بیقین وزندقة محقّقة».
«ابنتیمیه» گفته است: هر کس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه کند و در گرفتاریها از وی استمداد کرده و
طلب حاجت نماید، ظالم، گمراه و مشرک است.
از این سخن «ابنتیمیه»، بدن انسان میلرزد، این سخن، قبل از زندیق حرّان «ابنتیمیه» از دهان کسی در هیچ زمان و هیچ مکان بیرون نیامده است، این زندیق نادان و خشک، داستان عمر را وسیلهای برای رسیدن به نیّت نا پاکش در بی اعتنایی به ساحت حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرار داده و با این سخنان بی اساس مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پایین آورده است، و مدعی شده است که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است. این عقیده به یقین کفر و در واقع زندقه و نفاق است).
یکی از مبانی فکری «ابنتیمیه» انکار فضائل مسلّم اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) است. وی در کتاب «
منهاج السنّة» که به قول
علاّمه امینی باید آن را «منهاج البدعة» نامید (وهو الحریّ بان یسمّی «منهاج البدعة» وهو کتاب حشوه ضلالات واکاذیب، وتحکّمات، وانکار المسلّمات، وتکفیر المسلمین، واخذ بناصر المبدعین، ونصب وعداء محتدم علی اهلبیت الوحی (علیهمالسّلام)
مینویسد: نزول
آیه شریفه (اِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ)
در حقّ علی (علیهالسّلام) به اتفاق اهل علم، دروغ است.
وقد وضع بعض الکذّابین حدیثاً مفتری انّ هذه الآیة نزلت فی علیّ لمّا تصدّق بخاتمه فی الصلاة، وهذا کذب باجماع اهل العلم بالنقل، وکذبه بیّن من وجوه کثیرة.
بعضی از دروغگویان حدیثی را جعل کرده و گفتهاند: آیه (اِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ) در شان علی هنگامی که در نماز انگشترش را به فقیر
صدقه داد نازل شده است، به اجماع اهل علم این
مطلب دروغ، و دروغ بودن آن آشکار است.
این حدیث و شان نزول را بیش از ۶۶ نفر از محدّثان و دانشمندان اهلسنت نقل کردهاند.
آلوسی از علماء بزرگ اهلسنت میگوید: «غالب الاخباریّین علی انّ هذه الآیة نزلت فی علیّ کرّم اللّه وجهه»؛ غالب اخباریها معتقدند که این آیه در باره علی بن ابی
طالب (علیهالسّلام) نازل شده است. سپس میافزاید که حسّان شاعر، در این زمینه اشعاری سروده است، و آنگاه اشعار او را ذکر میکند.
و نیز مینویسد: «وامّا قوله وانزل اللّه فیهم (قُل لاَّ اَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی) فهذا کذب ظاهر»
نزول آیه شریفه (قُل لاَّ اَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا...) در حقّ خاندان رسالت دروغ است. و حال آن که متجاوز از ۴۵ نفر از بزرگان اهلسنت آن را نقل کردهاند.
و در باره حدیث «علیّ مع الحقّ والحقّ معه» مینویسد: من اعظم الکلام کذباً وجهلاً فانّ هذا الحدیث لم یروه احد عن النبیّ صلّی اللّه علیه وسلّم لا باسناد صحیح ولا ضعیف»؛ از بزرگترین دروغها و نادانیها است که این حدیث را از پیامبر بدانیم، چون این روایت را هیچ کس حتی با
سند ضعیف، از پیامبر نقل نکرده است.
با این که جمعی از علماء بزرگ اهلسنت همانند:
خطیب بغدادی،
هیثمی،
حاکم نیشابوری،
ابنکثیر و
ابنقتیبه، از
ابوسعید خدری،
سعد بن وقّاص،
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)،
امسلمه و
عائشه این حدیث را با تعابیر مختلف نقل کردهاند.
مانند: «علیّ مع الحقّ والحقّ مع علیّ، ولن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض یوم القیامة». و یا عبارت: «علیّ مع الحقّ والقرآن، والحقّ والقرآن مع علیّ، ولن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض» و یا جمله: «الحقّ مع ذا، الحقّ مع ذا» و همچنین عبارت: «الّلهمّ ادر الحقّ مع علیّ حیث دار».
هیثمی از علماء بزرگ اهلسنت مینویسد: «رواه ابویعلی، ورجاله ثقات».
این روایت را
ابویعلی نقل نموده، و روات آن همه
ثقه هستند.
و همچنین حاکم نیشابوری و ذهبی که از استوانههای علمی اهلسنت به شمار میروند، تصریح به صحت روایت نمودهاند.
فخر رازی مینویسد: «من اقتدی فی دینه بعلیّ بن ابی
طالب فقد اهتدی لقول النبیّ صلّی اللّه علیه وآله وسلّم: «الّلهمّ ادر الحقّ مع علیّ حیث دار»؛
هدایت یافته کسی است که به علی (علیهالسّلام) اقتدا کند، زیرا پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: خدایا حق را بر محور علی قرار بده.
ابنحجر عسقلانی نسبت به جوابیّههای ابنتیمیه در پاسخ به علاّمه حلّی و در مقام تاثّر و تاسّف میگوید:
«وکم من مبالغة لتوهین کلام الرافضی ادّته احیاناً الی تنقیص علیّ رضی اللّه عنه»؛
ابنتیمیه در پاسخ به علاّمه حلّی بقدری زیاده روی کرده است، که جوابهای او منجرّ به تنقیص مقام علی بن ابی
طالب شده است.
و در موردی دیگر میگوید: «وقال ابنتیمیّة فی حقّ علیّ: اخطا فی سبعة عشر شیئاً، ثمّ خالف فیها نصّ الکتاب منها اعتداد المتوفّی عنها زوجها اطول الاجلین.
«ابنتیمیه» در باره امیرمؤمنان (علیهالسّلام) میگوید: علی در ۱۷ مورد دچار اشتباه شده است، و با نصّ قرآن مخالفت نموده است، که یکی از آنها در باره
عدّه زن شوهر مرده است، که طولانیترین زمان را تعیین کرده است.
ابنتیمیه مینویسد: «قوله، ابنعباس تلمیذ علیّ کلام باطل»؛
عالم شیعه،
علاّمه حلّی که میگوید:
ابنعباس شاگرد علی (علیهالسّلام) بوده است، دروغ محض است.
«والمعروف انّ علیّاً اخذ العلم عن ابیبکر».
آن چه مشهور است علی علم را از ابوبکر فرا گرفته است.
همچنین گفته: «وقد جمع الشافعیّ ومحمّد بن نصر المَرْوَزی کتاباً کبیراً فیما لم یاخذ به المسلمون من قول علیّ لکون قول غیره من الصحابة اتبع للکتاب والسنّة»؛
شافعی و
مَرْوَزی در کتابی بزرگ مواردی که مسلمانان به گفتار علی عمل نکردهاند را جمع آوری کردهاند، چون گفتار صحابه غیر از علی به قرآن و سنّت نزدیکتر بوده است.
«عثمان قد جمع القرآن کلّه بلا ریب، و کان احیاناً یقرؤه فی رکعة واحدة، وعلیّ قد اختلف فیه هل حفظ القرآن کلّه ام لا؟»؛
عثمان قرآن را جمع کرد و بعضی از اوقات تمام قرآن را در یک
رکعت نماز قرائت میکرد، ولی در این که علی تمام قرآن را حفظ بود یا نه، اختلاف است.
استاد
حسن سقّاف از دانشمندان معاصر اردنی در کتاب خود «
التنبّی و الردّ علی معتقد قدم العالم و الحدّ» مینویسد: «ابنتیمیّة یحتجّ کثیر من الناس بکلامه، ویسمّیه بعضهم «شیخ الاسلام»، وهو ناصبیّ، عدوّ لعلیّ (علیهالسّلام)، واتّهم فاطمة (علیهاالسّلام) بانّ فیها شعبة من النفاق».
برخی از مردم به
ابنتیمیه، شیخ الاسلام میگویند با اینکه وی
ناصبی و دشمن امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است، و به ساحت
حضرت صدّیقه طاهره جسارت کرده و میگوید: در او ـ نستجیر باللّه ـ شعبهای از
نفاق وجود داشت.
قال ابنتیمیّة: والذی قتل علیّاً کان یصلّی ویصوم ویقرا القرآن، وقتله معتقداً انّ اللّه ورسوله یحبّ قتل علیّ، وفعل ذلک محبّة للّه ورسوله فی زعمه، وان کان فی ذلک ضالاًّ مبتدعاً.
«ابنتیمیه» میگوید: آن کسی که علی را کشت، اهل
نماز و
روزه بود و قرآن میخواند، و معتقد بود که کشتن علی مورد رضایت خدا و پبامبر است، و این کار را به خاطر به دست آوردن محبّت خدا و پیامبر انجام داد، اگر چه در این عقیده دچار گمراهی شده بود.
و نیز میگوید: «وقال ایضاً: قتله واحد منهم وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادی مع کونه کان من اعبد الناس واهل العلم».
علی بن ابی
طالب را یکی از خوارج به نام
عبدالرحمن بن ملجم در حالی که از عابدترین انسانها و دارای مقام علمی بود به قتل رساند.
ملاحظه میکنید که «ابنتیمیه»، ابنملجم را چگونه مدح میکند با این که پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، او را از شقیترین انسانها و در ردیف پی کننده
ناقه ثمود شمرده است.
قال علی (علیهالسّلام): «اخبرنی الصادق المصدّق انّی لا اموت حتی اضرب علی هذه واشار الی مقدّم راسه الایسر فتخضب هذه منها بدم، واخذ بلحیته وقال لی: یقتلک اشقی هذه الامّة کما عقر ناقة اللّه اشقی بنی فلان من ثمود».
قال الهیثمی: رواه الطبرانی وابو یعلی وفیه رشدین بن سعد وقد وثّق، وبقیّة رجاله ثقات.
حضرت امیر (علیهالسّلام) میفرماید: پیامبر راستگو و راستین به من خبر داد که مرا شقیترین انسانهای این امت به شهادت خواهد رساند. هیثمی روایاتی به این مضمون نقل میکند، سپس مینویسد: روات این روایات همه مورد وثوق هستند.
سپس روایت دیگری به همین مضمون نقل میکند و میگوید: وقال بعد روایة اخری بهذا المضمون: رواه احمد والطبرانی والبزّار باختصار، ورجال الجمیع موثّقون؛
احمد و
طبرانی و
بزّار آن را به اختصار نقل کردهاند، و راویان این حدیث همه آنان ثقه میباشند.
«ابنتیمیه» مینویسد: «انّ الرافضة تعجز عن اثبات ایمانه (ای علیّ بن ابی
طالب (علیهالسّلام)) وعدالته، فان احتجّوا بما تواتر من اسلامه وهجرته وجهاده، فقد تواتر اسلام معاویة ویزید وخلفاء بنی امیّة وبنی العبّاس وصلاتهم وصیامهم وجهادهم الکفّار».
شیعه نمیتواند
ایمان و عدالت علی (علیهالسّلام) را ثابت کند، چون اگر به اسلام و هجرت و جهاد علی که به
تواتر ثابت شده است استدلال کند، خواهیم گفت که اسلام
معاویه و
یزید، و خلفاء بنوامیه، و بنوعباس، و همچنین نماز، و روزه، و جهاد آنان نیز به تواتر ثابت شده است.
همچنین هیئت افتای سعودی در پاسخ به سؤالی مینویسد: «لم یثبت فسقه الذی یقتضی اللعن»
فسق یزید به طوری که
لعن او را جایز شمارد، ثابت نشده است.
از زشتترین پدیدهها در آیین وهّابیّت این است که هر چیزی که با افکار آنان تطبیق نکند، آن را
بدعت شمرده و
شرک میدانند، که در این قسمت به بخشی از آن اشاره میشود.
صالح فوزان عضو هیئت افتاء سعودی مینویسد: «السجود علی التربة المسمّاة تربة الولیّ ان کان المقصود منه التبرّک بهذه التربة والتقرّب الی الولیّ، فهذا شرک اکبر، وان کان المقصود التقرّب الی اللّه مع اعتقاد فضیلة هذه التربة و انّ فی السجود علیها فضیلة، کالفضیلة التی جعلها اللّه فی الارض المقدسّة فی المسجد الحرام، والمسجد النبویّ، و المسجد الاقصی، فهذا ابتداع فی الدین.
سجده بر
تربت اولیاء، اگر به قصد
تبرّک به تربت و تقرّب به اولیاء باشد، شرک اکبر محسوب میشود، و اگر مقصود تقرّب به خداوند متعال باشد با اعتقاد به این که این تربت همانند زمین
مسجد الحرام، و
مسجد النبی، و
مسجد الاقصی دارای فضیلت میباشد، بدعت در
دین به شمار میرود.
بن باز مفتی اعظم سعودی مینویسد: «لایجوز الاحتفال بمولد الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ولا غیره، لانّ ذلک من البدع المحدثة فی الدین، لانّ الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لم یفعله ولاخلفاؤه الراشدون ولاغیرهم من الصحابة ـ رضی اللّه عنهم ـ ولا التابعون لهم باحسان فی القرون المفضّلة».
مراسم میلاد پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جایز نیست چون بدعت در دین محسوب میشود، زیرا رسول گرامی، و
خلفای راشدین، و صحابه حضرت، و دیگر
تابعین، چنین مراسمی انجام نمیدادهاند.
فتوای هیئت دائم افتای سعودی در پاسخ به سؤالی پیرامون مراسم سوگواری: «لایجوز الاحتفال بمن مات من الانبیاء والصالحین ولا احیاء ذکراهم بالموالد و... لانّ جمیع ما ذکر من البدع المحدثة فی الدین، و من وسائل الشرک».
مراسم سوگواری برای پیامبران و صالحان و همچنین مراسم بزرگداشت آنان جایز نیست و بدعت در دین، و شرک به حساب میآید.
شیخ عثیمین از نویسندگان و فعّالان گروه وهّابیّت مینویسد: «انّ الاحتفال بعید المیلاد للطفل فیه تشبهاً باعداء اللّه، فانّ هذه العادة لیست من عادات المسلمین: و انّما ورثک من غیرهم، وقد ثبت عنه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) «انّ من تشبّه بقوم فهو منهم».
بر پائی مراسم جشن تولّد برای اطفال از عادات و سنّتهای اسلامی نیست، بلکه از دشمنان به ارث برده شده است، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: هر کس همانند دیگران شود از آنان محسوب میگردد.
و در سخنی دیگر میگوید: «و امّا اعیاد المیلاد للشخص او اولاده او مناسبة زواج و نحوها فکلّها غیر مشروعة و هی للبدعة اقرب من الاباحة».
جشن میلاد برای اشخاص یا اولاد و یا برای مناسبتهای دیگر از قبیل ازدواج و مانند آن غیر مشروع و بدعت است.
هیئت دائم افتای سعودی در پاسخ به سؤالی پیرامون مراسم جشن تولّد مینویسد: «واعیاد الموالد نوع من العبادات المحدثة فی دین اللّه فلا یجوز عملها لایّ من الناس مهما کان مقامه او دوره فی الحیاة».
جشن تولّد بدعت در دین محسوب میشود، و برای هیچ فردی جایز نیست اگر چه از شخصیّتهای برجسته جامعه و دارای موقعیّت ممتاز باشد.
و در پاسخ به استفتای دیگری مینویسد: «لا یجوز اقامة عید میلاد لاحد لانّه بدعة». وقد ثبت عن الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انّه قال: «من احدث فی امرنا ما لیس منه فهو ردّ».
به پاداشتن مراسم جشن تولد برای هیچکس جایز نیست و بدعت به شمار میآید، و از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است: هر کس در دستورات دینی ما چیزی بیفزاید، مردود میباشد.
ولی جای بس شگفتی است که همان هیئت در رابطه با مراسم جشنهای دولتی مینویسد: «وما کان المقصود منه (العید) تنظیم الاعمال مثلا لمصحلة الامّة وضبط امورها کاسبوع المرور، وتنظیم مواعید الدراسیّة، والاجتماع بالموظّفین للعمل ونحو ذلک ممّا لا یفضی به الی التقرّب والعبادة والتعظیم بالاصالة، فهو من البدع العادیّة التی لا یشملها قوله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) «من احدث فی امرنا ما لیس منه فهو ردّ» فلا حرج فیه، بل یکون مشروعاً.
اگر مقصود از مراسم برگزاری عید به خاطر مصلحت ملّت و تظیم امور کشور صورت پذیرد، همانند هفته پلیس، و شروع سال تحصیلی، وگردهمایی کارمندان دولتی، و امثال آنها که قصد تقرّب و عبادت در آن نیست، مانعی ندارد و شامل نهی پیامبر نمیشود.
بدیهی است که چنین تفکری، نهایت تحجّرگرایی و انجماد فکری است زیرا گذشته از این که مخالفت با برپایی جشن تولد، مخالفت با امری فطری است، بلکه هیچ تفاوتی میان جشن ولادت با جشنهای دیگر مانند مراسم دولتی وجود ندارد، چون کسانی که برای فرزندان خود مراسم جشن تولّد میگیرند، هیچ گونه قصد تقرّب و یا عبادت ندارند.
هیئت دائم افتای سعودی در پاسخ به سؤالی پیرامون درود و تحیّت بر پیامبر مینویسد: ذکر الصلاة والسلام علی الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قبل الاذان، وهکذا الجهر بها بعد الاذان مع الاذان من البدع المحدثة فی الدین، وقد ثبت عن النبیّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انّه قال: «من احدث فی امرنا هذا، ما لیس منه فهو ردّ». متّفق علیه، وفی روایة: «من عمل عملا لیس علیه امرنا فهو ردّ». رواه مسلم... من فعل تلک البدعة ومن اقرّها ومن لم یغیّرها وهو قادر علی ذلک فهو آثم.
ومثله قال ابنباز فی فتاواه.
درود فرستادن بر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قبل از
اذان و بعد از اذان، از بدعتهایی است که در دین ایجاد شده و رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: هر کس بر دستورات دینی ما چیزی بیفزاید، مردود است، و همچنین فرموده است: هر کس عملی را انجام دهد که ما به آن دستور ندادهایم قابل قبول نیست. همین
مطلب در نوشتار بن باز مفتی اعظم سعودی نیز آمده است.
شیخ
صالح فوزان عضو هیئت افتای سعودی مینویسد: «من البدع التی تقع عند قبّة الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کثرة التردّد علیه، کلّما دخل المسجد ذهب یسلّم علیه، وکذلک الجلوس عنده، ومن البدع کذلک، الدعاء عند قبر الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او غیره من القبور، مظنّة انّ الدعاء عنده یستجاب».
رفت و آمد زیاد به کنار قبر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نشستن در آنجا و سلام گفتن به حضرت، بدعت به شمار میآید، و همچنین دعا کردن به این نیّت که شاید در آنجا به اجابت برسد، نیز از بدعتها به حساب میآید.
شیخ عثیمین از مفتیان و علماء بزرگ سعودی مینویسد: «التبرّک بثوب الکعبة والتمسّح به من البدع، لانّ ذلک لم یرد عن النبیّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛
تبرّک جستن به پرده کعبه و دست کشیدن به آن بدعت به شمار میرود، چون از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستوری در این باره نرسیده است.
لجنه دائم افتاء سعودی مینویسد: «لا یجوز ان تهب ثواب ما صلّیت للمیّت، بل هو بدعة، لانّه لم یثبت عن النبیّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ولا عن الصحابة رضی اللّه عنهم.
قالت اللجنة الدائمة: لا یجوز اهداء الثواب للرسول صلی اللّه علیه وسلّم، لا ختم القرآن ولا غیره، لانّ السلف الصالح من الصحابة رضی اللّه عنهم، ومن بعدهم، لم یفعلوا ذلک، والعبادات توقیفیّة».
هدیه نمودن ثواب نماز به میّت بدعت محسوب میشود، چون از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اصحاب در این باره چیزی نرسیده است و همچنین اهداء ثواب و ختم قرآن برای رسول گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز جایز نمیباشد، چون اصحاب پیامبر و دیگران چنین کاری نکردهاند.
شیخ عثیمین از مفتیان و علماء بزرگ سعودی مینویسد:
«وامّا الاجتماع عند اهل المیّت وقرائة القران، وتوزیع التمر واللحم، فکلّه من البدع التی ینبغی للمرء تجنّبها، فانّه ربّما یحدث مع ذلک نیاحة وبکاء وحزن، وتذکّر للمیت حتّی تبقی المصیبة فی قلوبهم لا تزول. وانا انصح هؤلاء الذین یفعلون مثل هذا انصحهم ان یتوبوا الی اللّه عزّ وجلّ».
اجتماع نزد مصیبت دیده و همچنین خواندن قرآن برای میّت و توزیع خرما و گوشت از بدعتهایی است که باید از آن اجتناب نمود، چون این کار باعث نوحه سرایی و گریه و حزن داغدیدگان میشود، و تلخی مصیبت برای همیشه در قلب آنان میماند، و من این چنین افراد را نصیحت میکنم که از این کار خود دست برداشته و
توبه نمایند.
لجنه دائم افتاء سعودی مینویسد: «الصعود الی الغار المذکور ـ ای غار حراء ـ لیس من شعائر الحجّ، ولا من سنن الاسلام بل انّه بدعة، وذریعة من ذرائع الشرک باللّه، وعلیه ینبغی ان یمنع الناس من الصعود له».
رفتن به
غار حرا از شعائر حجّ و آداب اسلامی به حساب نمیآید، بلکه بدعت و از اسباب شرک است، و باید مردم را از این عمل جلوگیری نمود.
بن باز مفتی اعظم سعودی گفته است: «لا نعلم اصلا فی الشرع المطهّر للتسبیح بالمسبحة، فالاولی عدم التسبیح بها، والاقتصار علی المشروع فی ذلک، وهو التسبیح بالانامل»؛
ذکر گفتن با تسبیح در شرع مطهّر وارد نشده است بهتر است به جای تسبیح با انگشتان دست ذکر گفته شود.
وای کاش از وی سؤال میشد که آیا غذا خوردن با قاشق، مسافرت با ماشین و هواپیما، در شرع وارد شده یا خیر؟
شیخ عثیمین از مفتیان مینویسد: «اتّخاذ الندوات والمحاضرات بآیات من القرآن دائماً کانّها سنّة مشروعة فهذا لا ینبغی»؛
آغاز نمودن جلسات و سخنرانیها با آیات قرآن به صورت دائم، در شرع وارد نشده است و شایسته نیست.
لجنه دائم افتاء سعودی نوشته است: «انّ قراءة القرآن جماعة بصوت واحد بعد کلّ من صلاة الصبح والمغرب او غیرهما بدعة، وکذا التزام الدعاء جماعة بعد الصلاة».
قرائت قرآن و همچنین خواندن
دعا به صورت دسته جمعی پس از هر نماز بدعت است.
لجنه دائم افتاء سعودی نوشته است: «قول صدق اللّه العظیم بعد الانتهاء من قراءة القرآن بدعة»؛
در پایان
قرائت قرآن گفتن «صدق اللّه العظیم» بدعت است.
شیخ عثیمین از مفتیان بزرگ سعودی نیز به همین حکم فتوا داده است (قال الشیخ ابنعثیمین: «ختم التلاوة به ـ ای بقول (صدق اللّه العظیم) ـ غیر مشروع ولا مسنون، فلا یسنّ للانسان عند انتهاء القرآن الکریم ان یقول: (صدق اللّه العظیم».
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «وهابیت از منظر عقل و شرع»