• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

واصلیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



واصلیه، از گروهای متقدم معتزلی است که به پیروان ابوحذیفه واصل بن عطا، معروف به الغزال گفته می‌شود. او در سال ۸۰ یا ۸۱ ه. ق. در مدینه متولد شد.
واصل از موالی و یا به دیگر سخن از کسانی بود که نژاد عربی نداشته‌اند. این گروه از افراد در حمایت یکی از طوایف عرب به سر می‌بردند. درباره این که ایا او از موالی «بنی هاشم» بوده است یا «بنی امیه» و یا «بنی مخزوم»، اختلاف است. هر چند برخی وی را مستقیما شاگرد ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه دانسته‌اند
[۱] ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب طبقات المعتزله، ص۱۵، تحقیق سوسنه دیفلد فلرز، بیروت دارالمنتظر، ۱۴۰۹ ق.
و چنین نتیجه گرفته‌اند که او از بنی هاشم است.



از آن جا که واصل بن عطاء را به عنوان موسس مکتب اعتزال گفته‌اند درباره این مکتب باید گفت که اعتزال از مهمترین مکاتب کلام عقل گرای اهل تسنن به شمار می‌رود.
اهل اعتزال، اعتزال را به شکل مثبت و ستایش آمیزی معنا می‌کنند. آنان تلاش می‌کنند با آیاتی همچون «واعتزلکم» و «واهجرهم هجرا جمیلا» (و با شیوه‌ای پسندیده از آنان دور شو. ) و روایاتی همچون «من اعتزل من الشر سقط فی الخیر» (هر کس از بدی کناره گیرد به سوی نیکی می‌افتد.) معنای مورد نظرشان را تبیین کنند.
[۴] ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب طبقات المعتزله، ص۲.
آنان از آنجا که معتقد به عدل و حکمت الهی هستند خود را «عدلیه» و از آنجا که معتقدند در کنار خداوند قدیم دیگری نیست خود را «موحده» نام نهاده‌اند.
[۵] ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب طبقات المعتزله، ص۲.

در پیدایش معتزله و واصل بن عطا به طور معمول به یک جریان تاریخی خاص اشاره می‌شود؛ واصل از شاگردان حسن بصری (م. ۱۱۰ ه. ق) بود. روزی شخصی وارد درس حسن بصری شد و گفت: ‌ای پیشوای دین! در زمان ما گروهی هستند که مرتکبین گناهان کبیره را کافر می‌دانند و بر این باورند که اگر کسی گناه کبیره‌ای را مرتکب شود از دین اسلام خارج شده و کافر گردیده است. گروهی از خوارج این باور را پذیرفته‌اند. در مقابل گروهی دیگر بر این پندارند که مرتکبین گناه کبیره به ایمان‌شان ضرری وارد نمی‌شود. آنان گناهکاران را امیدوار می‌کنند. آنان عمل را رکنی از ایمان نمی‌دانند و عقیده دارند که هیچ معصیتی به ایمان آسیب نمی‌رساند همانگونه که هیچ طاعتی با وجود کفر نفعی ندارد.
مرجئه ابن عقیده را بیان می‌کنند. حال عقیده و نظر شما در این مورد چیست؟
حسن بصری کمی فکر کرد و پیش از آن که پاسخ را بگوید واصل بن عطاء گفت: به نظر من کسی که مرتکب گناه کبیره‌ای شده نه مطلقا کافر است و نه مطلقا مومن. بلکه او در مرحله‌ای میان کفر و ایمان قرار دارد؛ یعنی منزلة بین منزلتین. واصل بن عطا این را گفت. از جای خود برخواست و در گوشه از مسجد، کنار ستونی برای جمعی از شاگردان حسن بصری به تقریر جواب خود پرداخت.
بعد از این جریان، حسن بصری گفت: «اعتزل عنا واصل»؛ واصل از ما کناره گرفت. از این جا بود که واصل بن عطا و اصحابش را معتزله نام نهادند.


واصل بن عطا را مستقیما شاگرد ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه، معرفی کرده‌اند. این در حالی است که برخی دیگر وی را شاگرد خود محمد بن حنفیه برمی شمرند.
[۷] قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۳۴، تحقیق فواد سید، تونس، الدار التونسیه للنشر، ۱۹۷۴ م، الطبعة الاولی.

در تبیین این مسئله باید گفت که با توجه به سال وفات محمد بن حنفیه که ۸۰ ق. یا ۸۱ ق. می‌باشد و از طرفی دیگر واصل در سال ۸۰ ق. به دنیا آمده باشد علم آموزی واصل بن عطا نزد محمد بن حنفیه نمی‌تواند صحیح باشد. گرچه احتمال این که واصل نزد پسر محمد بن حنفیه هم شاگردی کرده باشد دور از ذهن نیست.
[۹] بلخی، ابوالقاسم عبدالله بن احمد الکعبی، باب ذکر المعتزله، ص۶۸، تحقیق فوادسید، تونس، الدار التونسیه للنشر، ۱۹۷۴ م. الطبعة الاولی.

به هر حال، از اساتید دیگر واصل بن عطا می‌توان به ابوالحسن بصری (م. ۱۱۰ ه. ق) اشاره کرد. او از دیگر بزرگانی است که در بصره از مهمترین اساتید واصل بن عطاء به شمار می‌رفته است.
[۱۰] قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۶۴.
واصل در درس این استاد بود که برخلاف نظر وی، اولین بار نظریه معروف «منزلة بین المنزلتین» را مطرح ساخت و راه و شیوه علمی خود را از استاد معروف خود جدا کرد. نظریه‌ای که برای مکلف مرتکب گناه کبیره جایگاهی بین اسلام و شرک قائل می‌شد و او را نه مومن و نه مشرک، بلکه در جایگاهی میان آن دو، تحت عنوان فاسق می‌نامید.


واصل بن عطا که از او به عنوان بنیانگذار مکتب اعتزال یاد می‌شود
[۱۲] قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۸۶، تحقیقاحمد بن حسین بن ابی هاشم، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق، الطبعه الاولی.
خطیبی توانا و ماهر بشمار می‌رفته، بگونه‌ای که می‌توانسته سخنرانی و خطبه‌هایی ایراد کند که حرف «راء» در آن وجود نداشته باشد.
[۱۳] قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۲۰۳.
او در نزد معتزلیان به فضل و ادب مشهور است.
[۱۴] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۸.

گفته شده او متکلمی زاهد و بی میل به دنیا و مادیات بوده است.
[۱۵] قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۳۸.
حتی وقتی بیست هزار درهم سهم ارث به او رسید همه را در معرض استفاده شاگردان خود قرار داد.
[۱۶] قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۳۹.
او هم چنین پیشنهاد کمک مالی عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز، حاکم بصره به مبلغ صد هزار درهم را بر اساس زندگی زاهدانه خود نپذیرفت.
[۱۷] قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۳۸.

واصل بن عطا قدرت جدل و مناظره بالایی داشته و نسبت به اراء و عقاید فرق گوناگون مانند شیعه، خوارج، زنادقه، دهریه، مرجئه و سایر مخالفین اعتقادیش سرآمد عصر خود به شمار می‌رفته است.
[۱۸] قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۳۴.



واصل بن عطا سرانجام در سال ۱۳۱ ه. ق و در زمان آخرین خلیفه اموی مروان بن محمد از دنیا رفت.
او که عمری در مخالفت با گروه‌های ملحد و طبقات خوارج و غالیان شیعه فعالیت کرد
[۱۹] قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۱۶۲.
آثار بسیاری از خود بر جای گذاشت بگونه‌ای که به کثرت تالیف معروف است.
[۲۰] قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۴۳.
از میان آثار وی می‌توان به مواردی اشاره کرد: «الالف مسالة فی الرد علی المانویه»، «خطبته فی النکاح»، «کتاب اصناف المرجئه»، «کتاب طبقات اهل العلم و الجهل»، «کتاب السبیل الی معرفة الحق»، «الدعوة»، «کتاب التوبة»، «کتاب المنزلة بین المنزلتین»، «کتاب الخطب فی التوحید و العدل»، «کتاب ماجری بینه و بین عمروبن عبید» و «کتاب معانی القرآن».


از میان شاگردان واصل بن عطا نیز می‌توان به بزرگانی اشاره کرد. بدون تردید معروف‌ترین و مشهورترین شاگرد واصل را می‌توان «زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام)» دانست. گفته شده زید، که فرقه زیدیه منسوب به اوست مدتی شاگرد واصل بن عطا بوده و برخی از اصول اعتقادی را از وی فرا گرفته است.
از دیگر شاگردان واصل می‌توان ابو عمرو عثمان بن خالد طویل از موالی بنی سلیم را یاد آور شد. درباره ابو عمرو باید این نکته را یادآور شد که واصل وی را برای گسترش اعتزال و دفاع از اسلام به منطقه ارمنیه فرستاد.
[۲۳] بلخی، ابوالقاسم عبدالله بن احمد الکعبی، باب ذکر المعتزله، ص۶۷.
حفص بن عاصم نیز از شاگردان واصل است که واصل او را برای مناظره با جهم بن صفوان، رئیس جهمیان به خراسان فرستاد.
[۲۴] قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۵۱.
از دیگر شاگردانی که به نقاط مختلف برای گسترش تفکر اعتزال فرستاده شدند می‌توان از قاسم بن سعدی و ایوب بن اوتن یاد کرد که اولی به یمن و دومی به مدینه، منطقه جزیره(شمال عراق) و بحرین فرستاده شدند. به ظاهر مسافرت آن دو به مناطق ذکر شده با استقبال گسترده مردم روبرو شده است. عمرو بن حوشب، عیسی بن حاضر، عبدالرحمان بن بره و فرزندش بیع، حسن بن ذکوان،
[۲۵] ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۳۲، تحقیق محمد علی البجاوی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۳۸۲ ق.
عبدالله بن حارث،
[۲۶] بلخی، ابوالقاسم عبدالله بن احمد الکعبی، باب ذکر المعتزله، ص۶۶.
بشر بن سعید و ابو عثمان زعفرانی از دیگر شاگردان واصل‌اند که برخی از آنان به کوفه، آفاق و مغرب فرستاده شده‌اند.


در این باره باید گفت که آراء و اندیشه‌های گوناگونی در حوزه‌های مختلف کلامی از واصل بن عطا به دست رسیده که به برخی از آنان اشاره می‌شود.

۶.۱ - دیدگاه واصل درباره توحید

توحید از مهمترین اصول اهل اعتزال به شمار می‌رود و حتی آنان خود را موحده نامیده‌اند. واصل بن عطا قدیم بودن برخی از صفات ایجابی خداوند مانند علم، قدرت، اراده و حیات را نفی کرده و معتقد است قدیم بودن صفات خداوند لازمه اش جدایی صفات از ذات خداوند است. او بر این باور است که این جدایی صفات از یک سو و قدیم بودن آن‌ها از سوی دیگر لازمه‌اش تعدد اله است و چون این لازمه باطل است پس به ناچار قدیم بودن صفات خداوند هم باطل و نفی می‌شود. در این باره باید این نکته را افزود که نفی این دسته از صفات خداوند از طرف واصل بن عطا به معنی انکار آنها نیست. بلکه او این صفات را عین ذات خداوند متعال می‌داند نه زائد بر ذات.

۶.۲ - دیدگاه وی درباره عدل

اصل عدل از دیگر اصول مهم معتزلیان به شمار می‌رود که بر اساس آن به «عدلیه» معروف شده‌اند.
[۲۹] ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب طبقات المعتزله، ص۲.
این اصل از دیدگاه معتزلیان به افعال قدیم خداوند متعال و آن چه بر او رواست و آن چه بر او نارواست باز می‌گردد.
در توضیح این اصطلاح از منظر واصل بن عطا باید گفت که وی معتقد است اعتقاد به عدالت خداوند متعال و نفی ظلم از او، از اصول و پایه‌های توحید در عقیده اسلامی است که لوازم خاص خود را می‌طلبد. از لوازم این عقیده آزادی اراده و اختیار انسان است. بدین معنا که انسان خالق افعال و اعمال خود است و هم از این روست که انسان‌ها مستحق عقاب و یا ثواب می‌شوند. بنابراین لازمه عدم اعتقاد به اختیار اعمال و باور به جبر اعمال و این که انسان‌ها در افعال خود مجبور هستند ایجاد شر و گناه از طرف خداست. چرا که بر پایه اعتقاد به جبر، خالق افعال انسان‌ها خداوند متعال است. این در حالی است که خداوند جز صلاح و خیر برای بندگان نمی‌خواهد.
[۳۰] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۴۵.

لازم به ذکر است این عقیده در برابر جهمیه که معتقد به جبر افعال آدمی بوده‌اند ارائه شده است. همچنین پیش از واصل بن عطا بزرگان دیگری از اهل سنت مانند حسن بصری، معبد جهنی، غیلان دمشقی، جعد بن درهم و برخی دیگر معتقد به اختیار اعمال و رفتار انسان‌ها بوده‌اند.
[۳۲] بلخی، ابوالقاسم عبدالله بن احمد الکعبی، باب ذکر المعتزله، ص۶۴.
از دیگر موضوعاتی که در ذیل عنوان عدل بحث می‌شود می‌توان به «عذاب اطفال مشرکین» اشاره کرد. واصل بن عطا بر این باور بود که از آنجا که کودکان در این دنیا هیچ عملی را کسب نکرده‌اند از این رو مستحق عذاب نمی‌باشند.
عذاب الهی مخصوص کسانی است که در این دنیا اعمالی را انجام داده‌اند. در مقابل گروه‌هایی وجود داشتند که عذاب را برای کودک مشرک اثبات می‌کردند.

۶.۳ - منزلة بین منزلتین

خوارج از گروه‌هایی هستند که مرتکب گناه کبیره را کافر و مشرک می‌دانند.
[۳۴] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۲.
در مقابل مرجئه بر این نظرند که ایمان از عمل جدا است. بر این اساس معتقدند مرتکب گناه کبیره مومن می‌باشد.
واصل بن عطا به عنوان بنیانگذار مکتب کلامی اعتزال نظریه دیگری را مطرح کرد. او معتقد است که ایمان مجموعه‌ای از ویژگی‌هاست و آن اعتقاد در قلب، اقرار به زبان و عمل به جوارح می‌باشد. از طرفی بین اعتقاد از یک سو و ایمان و عمل از سوی دیگر تلازم وجود دارد. از این رو نمی‌توان به صرف این که کسی گناه کبیره انجام دهد اما در قلب ایمان دارد، اقرار هم می‌کند چنین شخص کافر باشد و یا این که وی مومن نامیده شود. واصل بن عطا چنین فردی را فاسق می‌داند.
[۳۷] قاضی عبد الجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۸۶_ ۸۷.


۶.۴ - دیدگاه واصل بن عطا درباره نبوت

نبوت یکی از اصول اعتقادی مسلمانان است که درباره آن نیز اختلاف نظر شده که آیا نبوت امری اکتسابی است؟ بدین معنا که برای هر که بخواهد می‌تواند به آن برسد و یا خیر؟
برخی معتقدند که نبوت مقامی است که از طریق اطاعت قابل دسترسی است و انبیاء از این راه به نبوت دست یافته‌اند. گروهی دیگر بر این باورند که نبوت خصوصیتی از طرف خداوند است که به هر که بخواهد تفضل می‌کند. از این رو تمام انبیاء تفضلا به این مقام دست یافته‌اند.
واصل بن عطاء در این بین معتقد است که نبوت امانتی از طرف خدا است و به کسی می‌دهد که وفاء به آن و قبول و ثبات در این راه را از او مشاهده کند. بر این پایه نبوت امری جبری نیست به خاطر این آیه شریفه که «خداوند می‌داند رسالتش را در کجا قرار دهد». از این رو پیامبری انبیاء بر اساس این شیوه به آنان واگذار شده است. (الله اعلم حیث یجعل رسالته)

۶.۵ - نظر واصل درباره قدر

واصل معتقد به حکمت و عدالت در خداوند بود. بر این اساس ظلم و شر را برای او روا نمی‌دانست. او این مطلب را که خداوند بندگان را به امری دستور دهد آنگاه خلاف آن را اراده بکند محال می‌دانست.
واصل بن عطا انسان را فاعل خیر و شر، ایمان و کفر، و طاعت و معصیت می‌دانست. او بر این باور بود که خداوند منزه است از این که شر یا ظلمی را به بنده‌ای ملحق کند. خداوند هیچگاه از بنده طلب انجام رفتار این چنینی را نخواهد کرد.
[۴۳] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۴۷.

واصل بن عطا قائل به اصلحیت برای خداوند بود. او عقیده داشت خداوند همیشه آ نچه را که اصلح است برای بنده تدبیر می‌کند. او آزادی اراده را برای انسان قبول داشت.
[۴۴] قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۱۳۴، تحقیق عبدالکریم عثمان، مصر، ۱۹۷۲ م.


۶.۶ - دیدگاه واصل درباره امامت

واصل بن عطاء قریشی بودن را از شرایط امامت نمی‌دانست. او می‌گفت که امام می‌تواند غیر قریشی هم باشد.
[۴۵] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۶۰، تحقیق شارل بلا، بیروت دارالکتب العملیة، ۱۹۷۴ م.

او در جنگ علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) با خوارج و همچنین با اصحاب صفین ، بر این نظر بود که یکی از دو گروه بر خطا هستند. اما خطار کار قابل تشخیص نیست.
[۴۶] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۴۶.

واصل درباره جریان عثمان توقف کرده بود و حکمی را صادر نمی‌کرد.
[۴۷] خیاط، ابوالحسین بصری، الانتصار و الرد علی ابن راوندی الملحد، ص۷۳، تقدیم نیبرج و تحقیق البیرنصری نادر، بیروت، المطبعة الکائو لیکیة، ۱۹۵۷ م.



۱. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب طبقات المعتزله، ص۱۵، تحقیق سوسنه دیفلد فلرز، بیروت دارالمنتظر، ۱۴۰۹ ق.
۲. مریم/سوره۱۹، آیه۴۸.    
۳. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۰.    
۴. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب طبقات المعتزله، ص۲.
۵. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب طبقات المعتزله، ص۲.
۶. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۴۸.    
۷. قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۳۴، تحقیق فواد سید، تونس، الدار التونسیه للنشر، ۱۹۷۴ م، الطبعة الاولی.
۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۱۶، بیروت، دارالصادر، ۱۹۵۷ م، الطبعة الاولی.    
۹. بلخی، ابوالقاسم عبدالله بن احمد الکعبی، باب ذکر المعتزله، ص۶۸، تحقیق فوادسید، تونس، الدار التونسیه للنشر، ۱۹۷۴ م. الطبعة الاولی.
۱۰. قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۶۴.
۱۱. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۶۱، تحقیق محمد سید گیلانی، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، الطبعة الاولی.    
۱۲. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۸۶، تحقیقاحمد بن حسین بن ابی هاشم، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق، الطبعه الاولی.
۱۳. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۲۰۳.
۱۴. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۸.
۱۵. قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۳۸.
۱۶. قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۳۹.
۱۷. قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۳۸.
۱۸. قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۳۴.
۱۹. قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۱۶۲.
۲۰. قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۴۳.
۲۱. ابن خلکان، احمد بن ابراهیم، وفیات الاعیان، ج۶، ص۷، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارصادر، ۱۹۷۲ م.    
۲۲. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۵.    
۲۳. بلخی، ابوالقاسم عبدالله بن احمد الکعبی، باب ذکر المعتزله، ص۶۷.
۲۴. قاضی عبد الجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۲۵۱.
۲۵. ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۳۲، تحقیق محمد علی البجاوی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۳۸۲ ق.
۲۶. بلخی، ابوالقاسم عبدالله بن احمد الکعبی، باب ذکر المعتزله، ص۶۶.
۲۷. ابن خلکان، احمد بن ابراهیم، وفیات الاعیان، ج۶، ص۸.    
۲۸. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۴۶.    
۲۹. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، کتاب طبقات المعتزله، ص۲.
۳۰. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۴۵.
۳۱. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۶۱.    
۳۲. بلخی، ابوالقاسم عبدالله بن احمد الکعبی، باب ذکر المعتزله، ص۶۴.
۳۳. نشوان حمیری، حور العین، ص۲۵۶.    
۳۴. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۲.
۳۵. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۶۲.    
۳۶. طوسی، خواجه نصیر الدین، تلخیص المحصل، ص۴۰۳، بیروت، دارالاوضواء، ۱۹۸۵م.    
۳۷. قاضی عبد الجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۸۶_ ۸۷.
۳۸. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۳۹. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۴۰. نشوان حمیری، حور العین، ص۲۶۴.    
۴۱. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۶۱.    
۴۲. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۶۲.    
۴۳. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۴۷.
۴۴. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۱۳۴، تحقیق عبدالکریم عثمان، مصر، ۱۹۷۲ م.
۴۵. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۶۰، تحقیق شارل بلا، بیروت دارالکتب العملیة، ۱۹۷۴ م.
۴۶. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۴۶.
۴۷. خیاط، ابوالحسین بصری، الانتصار و الرد علی ابن راوندی الملحد، ص۷۳، تقدیم نیبرج و تحقیق البیرنصری نادر، بیروت، المطبعة الکائو لیکیة، ۱۹۵۷ م.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «واصلیه».    




جعبه ابزار