هولوکاست
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نحوه برخورد غرب با هولوکاست و جلوگیری از تحقیقات علمی و مستند دانشمندان، نه تنها با ادعای آزادی عقیده و بیان منافات دارد، بلکه خود حاکی از ساختگی و غیرواقعی بودن این قضیه است. مدعیان
حقوق بشر با بزرگ نمایی بخشی از جنایات
جنگ جهانی دوم - در مقابل سایر جنایاتی که در این جنگ اتفاق افتاد؛ مانند
بمباران اتمی ژاپن توسط
آمریکا و همچنین سایر
نسل کشی هایی جهان - سیاسی بودن جانبداری خود از حقوق بشر را به اثبات رساندهاند. بر اساس تحقیقات علمی و مستندات تاریخی انجام شده توسط محققان و متخصصان، ماجرای هولوکاست و کورههای آدم سوزی، اتاقهای گاز قتل عام ۶ میلیون یهودی و هر آن چه صهیونیستها در این باره ادعا میکنند، دروغ محض و یک افسانه ساختگی است. با دروغ بودن افسانه هولوکاست، اساس تشکیل دولت
اسرائیل و توجه مضاعف به این مولود بی هویت
انگلیس و
آمریکا، زیر سوءال میرود. واقعیت این است که افسانه هولوکاست با فلسفه وجودی دولت اسرائیل و منافع حیاتی
صهیونیسم بین الملل و دولتهای غربی ارتباطی ناگسستنی دارد و برجسته کردن مسئله هولوکاست، صرفاً سرپوش نهادن بر ماهیت نامشروع اعمال توسعه طلبانه و جنایات رژیم اسرائیل در
فلسطین و جهان میباشد.
هولوکاست (Holocaust)، به معنای «سوزاندن با آتش است که به طور کامل از میان برود» و واژهای است یونانی که از دو واژه Holosبه معنی همه وKaustus به معنی سوزاندن و نابود کردن ترکیب شده است و در لغت، به معنای «همه سوزی» است.
برخی از زبان شناسان، این واژه را برگرفته از جنایت یهودیان در
یمن باستان میدانند
که به تدریج و در گذر ایام، مفهوم عام تری یافته، به سوزاندن زنده زنده انسانها اطلاق شده است و در اصطلاح، به نظریهای اطلاق میشود که ادعا دارد شش میلیون
یهودی در طول
جنگ جهانی دوم، بر اثر اعمالی از قبیل اعدام در اتاقهای گاز و سوزانده شدن در کورههای آدم سوزی اردوگاههای کار اجباری نازیها، کشته شدهاند.
بر اساس قانونی که پیش نویس آن در اوایل دهه ۸۰ قرن نوزدهم، توسط تعدادی از اعضای آژانس بین المللی
صهیونیسم، تحت سرپرستی «رنه ساموئل سپرات»، خاخام معروف
فرانسه تهیه و در ژوئیه سال ۱۹۹۰م. در فرانسه به تصویب رسید، هرگونه تردید درباره «هولوکاست»، اعم از تردید درباره کشتار - مورد ادعای - یهودیان در جنگ
جهانی دوم، وجود اتاقهای گاز و حتی کمترین تردید در رقم ۶ میلیونی یهودیان کشته شده، جرم تلقی میشود و هرکس در فرانسه از این قانون تخلف کرده، در سه موضوع یاد شده تردید کند، به یک ماه تا یک سال زندان و پرداخت ۲ هزار تا ۳۰۰ هزار فرانک جریمه محکوم میشود. بعدها با فشار
آمریکا،
انگلیس،
فرانسه و آژانس صهیونیستی، این قانون در اکثر کشورهای اروپایی نیز به تصویب رسید؛ به طوری که امروزه هرگونه تردید درباره هولوکاستِ مورد ادعا و ابعاد و اجزای آن، در
اروپا جرم تلقی میشود!
جرج بوش، قانون «
آنتی سیمیتیزم» را برای به اصطلاح کنترل این پدیده در جهان امضا کرد. هدف از قانون یهودستیزی دولت بوش، این است که تمام انتقادها علیه رژیم اسرائیل را به سکوت کشانده و ددمنشیها و دروغهای این رژیم را از بین ببرد.
سرانجام با تلاش رژیم صهیونیستی، این افسانه، جنبهای
جهانی به خود گرفت و مجمع عمومی
سازمان ملل، با تصویب قطع نامهای، روز ۲۷ ژانویه
را به عنوان روز یادبود هولوکاست، نام گذاری کرد.
در بررسی انگیزههای طرح افسانه هولوکاست، با دو عامل عمده مواجهایم که از این قضیه به صورتهای مختلف بهره مند شدهاند؛ یکی
صهیونیسم که ذی نفع عمده است و دیگری خود دولتهای غربی.
از دیدگاه محققانی که درباره چگونگی و انگیزههای طرح افسانه هولوکاست به تحقیق پرداختهاند، چند دلیل عمده در این زمینه وجود دارد که عبارتند از:
از دیدگاه صهیونیستها، برپایی دولت
اسرائیل، نتیجه منطقی ظلم بر یهودیان در هولوکاست است. تعجب آور این است که آنها میخواهند به واسطه وقوع «
آشویتس»
و کورههای آدم سوزی خیالی، خود را مستحق برپایی یک دولت بنمایانند؛ آن هم در گوشه دیگری از جهان و با غصب سرزمین ملتی که هیچ گونه ربطی به جنایات واقعی یا ساخته و پرداخته آنان ندارد. چنان که «آبراهام هشل» میگوید: «دولت اسرائیل، پاسخ
خدا به آشویتس است»
و «موشه زیمرمن»، رئیس گروه مطالعات آلمانی در دانشگاه
عبری اورشلیم تاکید میکند که «هالوکاست(هولوکاست)، توجیه اصلی تاسیس دولت اسرائیل است».
سازمان
صهیونیسم، در شرایط جنگ
جهانی، اولین مرحله از پروژه تسلط بر جهان را کلید زد. این سازمان، چاره را در این دید که از هرج و مرج به وجود آمده در جنگ
جهانی استفاده کند و با «مظلوم نمایی» هرچه تمام تر، چنین جلوه دهد که جهان مسیحیت به آنان حمله کرده و تعداد زیادی از آنان را کشته است؛ پس آنان ناچارند به جای دیگری بروند و کجا بهتر از خاورمیانه و آن هم فلسطین؛
سیاستی که نه بر اساس اجبار، بلکه کاملاً مورد خواست و مطابق اهداف
صهیونیسم بود. «هانا آرنت» معتقد است: «سیاست ناسیونال سوسیالیستها در مورد یهودیان، سیاستی بود که کاملاً طرفدار
صهیونیسم بود».
«هاینتس هوهنه»، روزنامه نگار آلمانی نیز در تایید این نظر میگوید: «صهیونیستها، استقرار
فاشیسم در
آلمان را نه به مثابه یک مصیبت ملی، بلکه به عنوان فرصتی تاریخی و بی مانند در وصول به هدفهای صهیونیستی خویش میدیدند».
علاوه بر تاسیس اسرائیل و تلاش برای تحقق اهداف
صهیونیسم بین الملل، صهیونیستها دو هدف عمده سیاسی دیگر را از مظلوم نمایی یهود و تقدس بخشیدن به هولوکاست، تعقیب میکنند؛
۱. پیش گیری از خیزش عمومی جهانیان علیه
صهیونیسم.
۲. مظلوم نمایی و برانگیختن احساسات نژاد یهود و ایجاد اتحاد سیاسی آنان.
صهیونیستها با ماجرای هولوکاست و طرح دعاوی حقوقی علیه کشورهای آلمان،
اتریش،
لهستان،
سوئیس و...، تا کنون میلیاردها دلار به جیب زدهاند. به عنوان نمونه، آلمان ملزم شد از سال ۱۹۵۲ تا سال ۲۰۰۲م. به روشهای مختلف، به بازماندگان به اصطلاح قتل عام یهود غرامت بپردازد
و بر اساس توافقهای حاصله، «دولت این کشور، زیر فشارهای باج خواهانه صهیونیستها، مجبور شد موافقت خود را با اعطای سالانه ۵۰ میلیون مارک تا سال ۲۰۰۲م. به رژیم صهیونیستی اعلام نماید».
گلدمن (مجری اصلی طرح) میگوید: «هدف از این افسانه سازیها و دروغ پردازیها، صرفاً گرفتن غرامت برای قربانیان جنگ نبود؛ بلکه هدف از آن، تهیه بودجه لازم جهت پایه ریزی حکومتی بود که کوچکترین حقی در این رابطه نداشت؛ زیرا زمانی که این جنایات انجام شد، چنین دولتی وجود خارجی نداشت؛ اما از این مسئله، برای فراهم آوردن تسلیحات لازم برای جنایات جدید بهره گرفت».
سوء استفاده از گرایشهای فطری بشر به حمایت از مظلوم، رساترین تعبیری است که میتوان آن را محور همه فعالیتهای جنبش
صهیونیسم در طی قرن بیستم دانست؛ مفهومی که در ایجاد دولت نامشروع صهیونیستی در
فلسطین و تحکیم پایههای آن، بسیار موءثر بوده و یهودیان با تمسک به این شیوه تا کنون توانستهاند بر تمامی جنایتها، قانون شکنیها و فزون خواهیهای خود در سرتاسر جهان سرپوش گذارند.
«پل فرام»، مدیر انجمن کانادایی آزادی بیان میگوید: «من با رئیس جمهور ایران موافقم و معتقدم اشتباه است که فلسطینیان تاوان گناه اروپاییها را بپردازند و کشور خود را از دست بدهند. من همچنین بر این باورم که داستان دروغین هولوکاست، برای این که به اروپاییان و ساکنان آمریکای شمالی این حس داده شود که گناهکارند، ایجاد شده است. افسانه هولوکاست، به یهودیان اجازه میدهد تا میلیاردها دلار از آلمان و دیگر کشورها غرامت بگیرند. هولوکاست همچنین اذهان مردم
آمریکای شمالی و
اروپا را برای پذیرش ددمنشیها و خشونتهای اسرائیل آماده میکند».
مقام معظم رهبری در تحلیلی جامع و شیوا از نحوه شگردهای تبلیغاتی صهیونیستها و اهدافی که آنان از مظلوم نمایی یهود و طرح کورههای آدم سوزی دنبال میکنند، میگوید: «صهیونیستها از اول کار، یک شگرد تبلیغی را انتخاب کردند که عبارت است از مظلوم نمایی. برای مظلوم نمایی، داستانها و افسانههای فراوانی جعل شد؛ خبرهایی ساخته شد و تلاشهای بی وقفهای انجام گرفت. اینها مسئله نگرانی روانی یهودیان را مطرح کردند و گفتند چون یهودیها در طول قرنهای متمادی زیر فشار بودند، از لحاظ روانی دچار نگرانیاند و به امنیت روانی احتیاج دارند. صهیونیستها در مذاکرات با سران کشورهای غربی و بعدها در گفت وگوهای خود با کشورهای اسلامی و
عربی، مسئله امنیت روانی را مطرح کردند و گفتند ما به امنیت روانی احتیاج داریم و باید امنیت روانی ما تامین شود. هر اقدامی بخواهد انجام بگیرد، اگر به سودشان نباشد، به بهانه امنیت روانی، میتوانند آن را خنثی کنند. شما وقتی سرزمین را از دست میدهید، میدانید چه چیزی را از دست دادهاید؛ اما وقتی میخواهید خواسته اسرائیل را در مورد امنیت روانی برآورده کنید، نمیدانید تا کجا باید تسلیم شوید و تا کجا باید امتیاز بدهید. این امتیازدهی، پایانی ندارد؛ مرتب باید امتیاز داد. تجربه اروپا در این مورد، عبرت آموز است. دولت آلمان، صد و پنجاه میلیارد مارک به عنوان خسارت به یهودیها داد؛ اما خسارت یهودیان از آلمان، هنوز تمام نشده است؛ باز هم خسارت طلبکارند و باید به آنها داده شود! آن چه یهودیها با آلمان کردند، کم و بیش با برخی کشورهای اروپایی دیگر - مثل اتریش،
سوئیس، فرانسه، حتی تا چند سال قبل با
واتیکان - نیز انجام دادند؛ همه باید خسارت بدهند؛ این خسارت تمام شدنی نیست! همه سیاست مداران، خبرنگاران، روشنفکران، کارگزاران و نخبگان غرب باید در مقابل بنای یادبود کوره آدم سوزی سر تعظیم فرود بیاورند؛ یعنی همه، داستانی را که اصل صحت آن معلوم نیست، مورد تاکید قرار دهند و خود را بدهکار آن داستان قلمداد کنند. اینها روشهایی است که در تبلیغ دارند و همه معطوف به مظلوم نمایی است».
در یک جمع بندی، اهداف اروپا و آمریکا از این اقدام، عبارتند از:
۱. تخلیه حداکثری جماعت یهود از درون سرزمینهای یهودی به یک مکان مشخص.
۲. تمرکزدهی به یهود در محل اتصال سه
قاره و استقرار اسرائیل در قلب
خاورمیانه، برای ایجاد یک پایگاه دیدبانی بر منابع غرب در خاورمیانه.
۳. ایجاد منطقه امنیتی غرب در قلب مناطق اسلامی، برای نظارت و دیده بانی بر منافع امنیتی غرب از درون منطقه.
با وجود تمام تدابیر، امکانات و حجم عظیم تبلیغات
جهانی به کار گرفته شده جهت اثبات این واقعه، تاکنون دهها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده بررسی اسناد تاریخی، با ارائه اسنادی که هیچ صاحب نظری نمیتواند در صحت آنها کمترین تردیدی روا دارد، به روشی کاملاً علمی اثبات کردهاند که ماجرای هولوکاست و کورههای آدم سوزی، اتاقهای گاز قتل عام ۶ میلیون یهودی و هر آن چه صهیونیستها در این باره ادعا میکنند، دروغ محض و یک داستان ساختگی است که واقعیت آن یقیناً با اسناد موجود، زیر سوءال رفته، مدارک و شواهد ادعایی یهودیان بدون اعتبار و ابطال پذیر است. افرادی همچون
مارک وبر،
روبرت فوریسون،
فردریک توبن،
روژه گارودی،
دیوید ایروینگ،
آرمان امادروس و
داریوژ راتایژاک و... از این گروه متخصصان هستند که اغلب به «تجدیدنظر طلبان» مشهور میباشند.
یکی از مهمترین ادعاهای یهودیان و متفقین بعد از جنگ
جهانی دوم، این بود که آلمانها، یهودیان را در اتاقهای گاز میکشتند. تحقیقات علمیای که درباره مکانهای مورد ادعا، انجام شده، عدم صحت آن را ثابت میکند.
پروفسور «روبر فوریسون»، نویسنده و محقق برجسته فرانسوی، متخصص و کارشناس عالی رتبه اسناد و مدارک تاریخی، میگوید: «من تا سال ۱۹۶۰ به واقعیت کشتار بزرگ در اتاقهای گاز اعتقاد داشتم. پس از چهارده سالاندیشه و مطالعه شخصی و آن گاه چهارسال تحقیق بی وقفه و خستگی ناپذیر، همانند بیست نفر از نویسندگان «
رویزیونیست» (تجدیدنظرطلب) تاریخی، اطمینان یافتم که با یک دروغ بزرگ تاریخی مواجه هستم. از اردوگاههای «آشویتس» و «
بیرکناو»، چندین مرتبه بازدید کردم. در اردوگاههای «اشتروتهوف» (در آلزاس فرانسه) و «مایدانک» (در لهستان)، مکانهایی را که به عنوان «اتاق گاز» معرفی میشدند، بررسی کردم. در مرکز اطلاع رسانی یهود در پاریس، آرشیوها، دست نویسها، شهادتهای کتبی، اسناد مربوط به بازجویی محکومان جنگ
جهانی دوم و دادگاه نورنبرگ و هزاران سند و مدرک دیگر به جا مانده از آن دوران را مطالعه کردم. برای یافتن پاسخ سوءالهای خود، بی وقفه از متخصصان و تاریخ دانان پرسش کردهام. سالها، اما بیهوده به دنبال فقط یک بازمانده از بازماندگان جنگ بودم که به چشم خود اتاقهای گاز را دیده باشد؛ به حتی یک مدرک، فقط یک مدرک راضی بودم؛ اما همین یک مدرک را هم نیافتم. در مقابل، آن چه یافتم، تعداد بی شماری مدارک مجعول بود. پس از آن، با سکوت، مزاحمت، دشمنی، توهین و بالاخره ضرب و جرح و محاکمه مواجه شدم».
پروفسور «روژه گارودی»، محقق
مسلمان فرانسوی نیز با تحقیقات خود در این زمینه دریافت که از یک سو گاز HCNقیمت و هزینه زیادی داشته، در نتیجه گرانترین شیوه اعدام محسوب میشودو از سوی دیگر، مکانهایی که یهودیان از آن به عنوان اتاق گاز نام میبرند، اصلاً قابلیت چنین کاری را ندارند؛ زیرا این گاز باید در یک پوششی از فولاد اکسیدنشدنی باشد و دربها نیز باید مجهز به لولاهایی از پنبه نسوز کائوچویی مخصوص یا تفلون باشد. متخصصان
پزشکی قانونی پس از بازدید از این مکانها اظهار داشتند که استفاده این تاسیسات از گازHCN، فوق العاده خطرناک است و در این مکانها هیچ تجهیزاتی برای مهار این گاز در نظر گرفته نشده است.
از دیگر ادعاهای صهیونیستها این است که
نازی ها، یهودیان را در کورههای آدم سوزی میسوزاندند. این ادعا، امروزه به عنوان یک دروغ تاریخی شناخته شده است.
«وئیس مارشالکو»، درباره اتاقهای گاز و کورههای آدم سوزی اسناد جالبی ارائه میکند. یکی از این اسناد، مقالهای از «شم»، روزنامه زیرزمینی
ناسیونالیست های یهودی فرانسه است که در ۸ ژوئیه ۱۹۴۴م. درباره وضعیت ۹ اردوگاه از اردوگاههای نگهداری و توقیف یهودیان در آلمان توضیح میدهد. در این گزارش، حتی یک کلمه هم از قلع و قمع یهودیان یا بدرفتاری با آنان نیست. در این گزارش همچنین هیچ حرفی از اتاقهای گاز، اردوگاههای مرگ و یا بچه کشی به میان نمیآید. درست در نقطه مقابل آن، گزارش «شم» میگوید که بچههای ۲ تا ۵ ساله را به کودکستانهای مختلف برلین میفرستادند تا از کمکهای ویژهای برخوردار شوند. مارشالکو توضیح میدهد که چگونه زیر نظر یهودیان در پایان سال ۱۹۴۵م. اردوگاهی چون «داخو» مورد تخریب و بازسازی هدف دار قرار گرفت.
او مینویسد: «قبل از هر چیز، منظره زیبای سرسبز و بوستان گونه اردوگاه باید به کلی تخریب میشد؛ چون برای سینماروهای آمریکایی، پذیرش این امر که یهودیان را در دل باغ و بوستان و بستری از گل و گیاه شکنجه میکردند، کار مشکلی بود؛ به ویژه وقتی آنها را به سینماها کشانده بودند تا صحنههای مخوف و ترسناک (اردوگاهها) را نشانشان دهند. از این رو، به کارگران جدید اردوگاه دستور دادند مثلاً یک گودال خون که لولهای از آن به خارج میرفت، بسازند تا طوری به نظر آید که از این گودال، خون یهودیان از طریق آن لوله، تخلیه میشده است. محوطه استحمام زندانیها، اتاق رخت کنی آنها و محوطههای ورودی، تماماً باید بازسازی میشدند تا به صورتی درآیند که به کوره آدم سوزیای که یهودیان ادعا میکردند، شبیه باشند».
بر اساس تحقیقات و مستندات تاریخی، چنین چیزی نیز اصلاً واقعیت نداشته است. مارشالکو بر مبنای شواهد متعدد آماری نشان میدهد که تمام یهودیان اروپا در سال ۱۹۳۳م. بالغ بر ۰۰۰/۶۰۰/۵ نفر بودهاند و این رقم، مورد تاکید یهودیان آمریکا نیز میباشد. اگر از این تعداد، یک میلیون یهودی بیرون خط مولوتف - روبین تروپ، کسر شود و اگر یهودیان ساکن در کشورهای بی طرف و متفقین را هم کسر کنیم، رقم ۰۰۰/۵۰۰/۲ باقی میماند؛ در حالی که بنا به نظر کارشناسان، جمعیت یهودیان ساکن در قلمرو هیتلر و هیملر، به نیم میلیون هم نمیرسید.
مارشالکو میافزاید: «در بالاترین سطح ممکن، تعداد یهودیان جان باخته را نمیتوان بیش از ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر دانست؛ اما در مقایسه با این، ملل مسیحی تلفات به مراتب بیشتری را متحمل شدند. اجازه دهید ملت کوچک
مجارستان را در نظر آوریم که کل جمعیت آن شاید از تعداد یهودیان امروز بیشتر نباشد. تعداد قربانیان جنگ مجارستان، چه آنهایی که در بمبارانهای هوایی مرده بودند و یا این که در اردوگاههای مرگ سیبری از گرسنگی جان باختهاند و یا یخ زده باشند، حداقل به رقم یک میلیون نفر میرسید».
.
پایگاه حوزه علمیه قم، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۵