• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نُزِّلَ‌ (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





نُزِّلَ‌:(لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ)
«نُزِّلَ‌» از باب تفعیل (تنزيل) است (صيغۀ ماضى مجهول)، به معنى «فرود آوردن» است.



به موردی از کاربرد «نُزِّلَ‌» در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - نُزِّلَ‌ (آیه ۳۲ سوره فرقان)

(وَ قالَ الَّذينَ كَفَروا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلًا)
«و كافران گفتند: چرا قرآن يک‌جا بر او نازل نشده است؟! اين نزول تدريجى براى اين است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم، و از اين رو آن را بتدريج بر تو خوانديم.»

۱.۲ - نُزِّلَ‌ در المیزان و مجمع‌البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرمایند:
(لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً) اعتراضى است از ايشان بر قرآن کریم از جهت نزولش، و خواسته‌اند بگويند: اين كتاب، آسمانى نيست، و از ناحيه خداى سبحان نيامده، چون اگر كتابى آسمانى، و متضمن دين آسمانى مى‌بود كه خدا آن را از مردم خواسته و رسولى فرستاده تا آن را به [[]] بشر ابلاغ كند مى‌بايست دينى كامل و تام الاجزاء باشد و اصول و فروعش، فرائض و سنت‌هايش، همه يک جا نازل شده باشد.
و حال آنكه اين کتاب بدين گونه نيست، يک جا نازل نشده و اجزايش هم منظم و مركب نيست، بلكه سخنانى است پراكنده، كه در هر واقعه‌اى يک قسمت آن را مى‌آورد- البته قسمتى را مى‌آورد كه تا اندازه‌اى با آن واقعه و حادثه ارتباط دارد- آن وقت جمله‌هاى رديف شده آن را آيات الهى ناميده و به خدا نسبتش مى‌دهد و ادعاء مى‌كند قرآنى است كه از جانب خدا بر او نازل شده و حال آنكه اين طور نيست، بلكه خودش در هر واقعه‌اى مى‌نشيند و سخنى مناسب با آن را مى‌سازد و آن گاه به خدا افتراء و دروغ مى‌بندد.
اين مردى خارج از دین و گمراه است.
اين بود تقرير و بيان اعتراض مشركين، آن طور كه از مجموع اعتراض و جواب به دست مى‌آيد.


۱.۳ - نُزِّلَ‌ در تفسیر نمونه

مکارم شیرازی در تفسیر نمونه می‌فرمایند:
اين آيه بيان‌گر يكى ديگر از بهانه‌جويی‌هاى كافران است كه چرا قرآن يكجا بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نازل نشده‌؟
آيا بهتر نيست كه اول و آخر و تمام محتواى اين كتاب يكجا نازل شود تا مردم بيشتر به عظمت آن واقف گردند؟
و چرا اين آيات، تدريجا و با فواصل مختلف زمانى نازل مى‌شود؟
درست است كه طبق روايات (بلكه ظاهر بعضى از آيات) قرآن دو نزول داشته:
يكى «نزول دفعى» و يكجا در شب قدر بر قلب پيامبر (ص) و ديگر «نزول تدريجى» در ۲۳ سال، ولى بدون شک آن‌چه جنبه رسميت داشته و پيامبر و مردم با آن روبرو بوده‌اند، نزول تدريجى قرآن است و همين نزول تدريجى، اسباب ايراد دشمنان بهانه‌گير شده بود كه چرا قرآن يک مرتبه نازل نمى‌شود؟ و يكباره در اختيار مردم قرار نمى‌گيرد؟ تا آگاه‌تر و روشن‌تر شوند، ولى قرآن با يک جمله كوتاه و پرمعنى به آن‌ها پاسخ مى‌دهد و مى‌گويد:
بدون شک هم از نظر تلقى وحی و هم از نظر ابلاغ به مردم، اگر مطالب به‌طور تدريجى و طبق نيازها پياده شود بسيار مؤثر خواهد بود، زيرا اشخاص تربيت‌شونده قدم‌به‌قدم راه را مى‌پيمايند و براى هر روز آن‌ها برنامه‌اى تنظيم مى‌شود تا از مرحله پايين به مرحله عالى برسند، بعلاوه قرآن يک كتاب كلاسيک نيست كه درباره موضوع يا علم معينى صحبت كند، بلكه يک برنامه زندگى است.
بسيارى از آيات قرآن به مناسبت‌هاى تاريخى نازل شده، مانند جنگ بدر و احد و احزاب و حنين، آيا معنى دارد كه اين‌ها يكجا نوشته شود و به مردم عرضه گردد؟ به تعبير ديگر قرآن مجموعه‌اى است از اوامر و نواهى، احكام و قوانين، تاريخ و موعظه و مجموعه‌اى از استراتژى و تاكتيک‌هاى مختلف در برخورد با حوادثى كه در مسير چنين كتابى كه همه برنامه‌هاى خود را، از طريق حضور در صحنه‌هاى زندگى مردم تبيين و اجرا مى‌كند امكان ندارد قبلا يكجا تدوين و تنظيم شود، بعلاوه نزول تدريجى قرآن سبب ارتباط دائم و مستمر پيامبر (ص) به مبدأ وحى بود، اين ارتباط دائمى قلب او را قوی تر و اراده او را نيرومندتر مى‌ساخت، از سوى ديگر ادامۀ وحى بيانگر ادامۀ رسالت و سفارت پيامبر (ص) است و جايى براى وسوسۀ دشمنان باقى نخواهد گذاشت.
بدون شک اگر بنا بود برنامه‌هاى اسلام همه يكجا نازل شود، لازم بود يكجا نيز اجرا گردد و مى‌دانيم اجراى همۀ برنامه‌ها، اعم از عبادات، زکات، جهاد و رعايت تمام واجبات و پرهيز از تمام محرمات يكجا كار بسيار سنگينى بود.
پس چه بهتر كه تدريجا نازل شود و تدريجا مورد عمل قرار گيرد.


۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۹۹.    
۳. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۴۸۲.    
۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۲.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۲.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۸۹.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۲۰۹.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۰۱.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۵.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌ ط-دار الکتب الاسلامیه، ج۱۵، ص۷۸-۷۹.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «نزل»، ج۴، ص ۴۱۸.    


رده‌های این صفحه : لغات سوره فرقان | لغات قرآن




جعبه ابزار