• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نقل روایت توسط کودک

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نقل روایت توسط کودک از مباحث فقهی است که در باب صفات راوی بحث می‌شود.
به اجماع علما نقل روایت توسط کودک غیرممیز قبول نیست، اما در مورد کودک ممیز دو دیدگاه مطرح است، برخی بلوغ را برای نقل روایت شرط دانسته، و برخی بلوغ را شرط صحت نقل روایت نمی‌دانند.
نکته مهمی که برخی از علما مطرح کرده‌اند این است که معیار در شرایط راوی وقت ادای خبر است، نه وقت شنیدن آن، بنابراین اگر راوی در وقت بیان و ادای خبر، واجد شرایط راوی باشد، خبر او مورد قبول واقع می‌شود، هرچند در وقت شنیدن و تحمّل آن، کودک بوده و تمام یا برخی از شرایط مورد نیاز را نداشته باشد.



مقصود از روایت که با واژه‌های خبر، حدیث، سنّت هم از آن یاد می‌شود، کلام پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) می‌باشد که از عظمت، منزلت و شرافت بالایی برخوردار است، زیرا بعد از قرآن بزرگترین و جامع‌ترین دلیل احکام شرعی به حساب می‌آید و حلقه اتصال خلق با خالق و پیوند بنده با پروردگار را تشکیل می‌دهد.
افزون بر این بسیاری از احکام الهی که در قرآن آمده است با زبان روایات تبیین شده به‌گونه‌ای که بدون آن مقصود خداوند متعال روشن نیست، به همین‌جهت مسلمانان در طول تاریخ اسلام و به ویژه شیعیان برای روایت و علوم مربوط به آن (مثل علم رجال که بیانگر احوال راویان حدیث از جهت وثاقت و اعتماد و یا عدم وثاقت می‌باشد و علم درایه که در آن از حالاتی که بر روایات از جهت متن عارض می‌گردد بحث می‌شود) اهمیّت خاصّی قائل بوده‌اند.


به هر صورت اجماعی است که روایت کودک غیرممیّز مورد قبول نیست و اثری بر آن مترتب نمی‌گردد.


البته در مورد کودک ممیّز دو دیدگاه مطرح است:

۳.۱ - عدم قبول

الف‌. دیدگاه مشهور فقها که عدم قبول است و بلوغ را در راوی شرط می‌داند.

ادلّه عدم مقبولیت روایت کودک:
الف‌: به مقتضای اصل، خبر غیربالغ دارای اعتبار نیست.

ب‌: در این‌باره ادّعای اجماع شده است.

ج‌: ادلّه‌ای وارد شده مبنی بر این‌که نباید به خبر غیرعلمی عمل شود و هیچ دلیلی وجود ندارد که خبر غیربالغ از عموم ادلّه مزبور خارج شده باشد، بنابراین روایت کودک مقبول نیست.

د: کودک چون می‌داند مرفوع القلم است و بر کذب مؤاخذه نمی‌شود، چه‌بسا مرتکب کذب شود، بنابراین خبر او مورد وثوق نمی‌باشد.


هـ: روایت فاسق مقبول نیست، از این‌رو به طریق اولویت روایت کودک نیز نباید قبول باشد، زیرا چه‌بسا ترس از خداوند فاسق را از دروغ گفتن منع نماید، به خلاف کودک چرا که وی تکلیف ندارد تا از دروغ پرهیز نماید.

لیکن ادلّه مزبور مورد ایراد و خدشه واقع شده است، زیرا با وجود بنای عقلا بر پذیرش خبر مورد اطمینان، اصل جاری نمی‌شود و اجماعی که ادعّا شده است، تعبّدی و کاشف از رای معصوم نیست و دلیل پرهیز از کذب فقط ترس از خدا نمی‌باشد، بلکه چه بسا شخص به‌جهت اینکه روحی سالم دارد و طالب کمالات معنوی است، از دروغ پرهیز می‌نماید.
[۱۴] ر. ک: جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال و ادلّتها، ج۷، ص۳۰۶.


۳.۲ - قبول روایت

به‌نظر می‌رسد حق این است که گفته شود اگر از خبر کودک ممیّز اطمینان پیدا نشود که از معصوم (علیه‌السّلام) صادر شده، قطعاً حجیّت ندارد و به مقتضای اصل و عموم ادلّه‌ای که دلالت بر منع از عمل به خبر غیرعلمی دارد، نباید مورد قبول واقع شود، امّا اگر اطمینان (اطمینان نوعی) پیدا شود به‌گونه‌ای که غالب مردم از خبر شخص عادل، علم پیدا می‌شود، در این‌صورت بعید نیست خبر کودک معتبر باشد و مورد قبول واقع شود، زیرا دلیل عمده بر اعتبار و حجیّت خبر واحد بنای عقلا است و عقلا خبر مورد وثوق را مقبول می‌دانند.

به‌عبارت دیگر، بنای عرف و عقلا از گذشته بر این قرار گرفته که اگر به صدور خبری اطمینان یابند به آن ترتیب اثر می‌دهند و در صورتی که اطمینان صدور خبر پیدا کنند، فرقی بین راوی بالغ و غیربالغ نیست.

بعضی از بزرگان فرموده‌اند: «اگر کودک ممیّز راوی خبر باشد و اطمینان به صدور خبر وی از معصوم (علیه‌السّلام) پیدا شود، به‌گونه‌ای که عقلا به خبر عادل اطمینان پیدا می‌کنند، باید مورد قبول واقع شود، چون در این صورت مانعی برای پذیرش آن نیست و دلیلی که برای حجیّت خبر لازم است، وجود دارد».
[۱۵] قزوینی، سیدابراهیم، ضوابط الاصول، ضابطه و شرایط عمل به خبر واحد، ص۱۰۸.



بسیاری از فقها با صراحت اعلام نموده‌اند که معیار در شرایط راوی وقت ادای خبر است، نه وقت شنیدن آن، بنابراین اگر راوی در وقت بیان و ادای خبر، واجد شرایطی باشد که در نقل آن لازم است، خبر او مورد قبول واقع می‌شود، هرچند در وقت شنیدن و تحمّل آن، کودک بوده و تمام یا برخی از شرایط مورد نیاز را نداشته باشد.
[۱۸] عاملی، حسن بن زین‌الدین، معالم الدین، ص۱۹۸-۱۹۷.


مرحوم شهید ثانی (قدّس‌سرّه) در این‌باره می‌نویسد: «مسلمانان اعم از شیعه و اهل‌سنّت اتّفاق‌نظر دارند که برخی از صحابه از پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت نقل نموده‌اند، با این‌که در وقت شنیدن کلام آن حضرت کودک بوده‌اند. مثل اخباری که امام حسن و امام حسین (علیهما‌السّلام) از آن حضرت نقل نموده‌اند؛ زیرا سنّ مبارک امام حسن (علیه‌السّلام) در وقت رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزدیک به هشت سال و امام حسین (علیه‌السّلام) هفت ساله بوده است. هم‌چنین عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر و نعمان بن بشیر و دیگر افرادی از این قبیل از آن حضرت روایت نقل نموده‌اند با این‌که در وقت رحلت پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بالغ نبوده‌اند و مسلمانان و متدیّنین جامعه آن روز، روایات این افراد را قبول نموده و به آن ترتیب اثر داده‌اند، به همین‌جهت مردم پیوسته روایات را برای کودکان نقل می‌کردند و آنها را در مجالس بیان احادیث حاضر می‌نمودند و روایت آنها را بعد از بلوغشان مورد توجّه قرار می‌دادند و فقط‌ اندکی از مردم برای شنیدن خبر، بلوغ را شرط می‌دانستند.

قریب به همین مضمون در عبارات برخی دیگر از فقیهان آمده و مدّعی شده‌اند این مساله اجماعی است.


۱. عاملی، حسن بن زین‌الدین، معالم الدین، ص۱۹۹.    
۲. عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، ص۱۸۷.    
۳. حافظیان بابلی، ابوالفضل، رسائل فی درایة الحدیث، ج۱، ص۱۳۳.    
۴. محقق حلی، جعفر بن حسن، معارج الاصول، ص۱۵۰.    
۵. علامه حلی، حسن بن یوسف، مبادی الوصول الی علم الاصول، ص۲۱۳.    
۶. طریحی، فخرالدین، جامع المقال، ص۱۹.    
۷. علامه حلی، حسن بن یوسف، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ص۲۳۰.    
۸. عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، ص۱۸۷.    
۹. فخرالدین طریحی، جامع المقال، ص۱۹.    
۱۰. حافظیان بابلی، ابوالفضل، رسائل فی درایة الحدیث، ج۲، ص۳۳.    
۱۱. حائری، محمدحسین، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ص۲۹۱.    
۱۲. علامه حلی، حسن بن یوسف، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ص۲۳۰.    
۱۳. عاملی، حسن بن زین‌الدین، معالم الدین، ص۱۹۹.    
۱۴. ر. ک: جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال و ادلّتها، ج۷، ص۳۰۶.
۱۵. قزوینی، سیدابراهیم، ضوابط الاصول، ضابطه و شرایط عمل به خبر واحد، ص۱۰۸.
۱۶. عاملی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، ص۱۸۷.    
۱۷. طریحی، فخرالدین، جامع المقال، ص۲۰.    
۱۸. عاملی، حسن بن زین‌الدین، معالم الدین، ص۱۹۸-۱۹۷.
۱۹. قمی، میرزاابوالقاسم، قوانین الاصول، ص۴۶۳.    
۲۰. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، الرعایة لحال البدایة، ص۲۲۲.    
۲۱. مجاهد طباطبایی، سیدمحمد، مفاتیح الاصول، ص۳۵۹.    
۲۲. محقق حلی، جعفر بن حسن، معارج الاصول، ص۲۱۷.    
۲۳. حائری، محمدحسین، الفصول الغرویة، ص۲۹۱.    



انصاری، قدرت‌الله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۲، ص۳۵۰-۳۵۲، برگرفته از بخش «فصل چهاردهم، گفتار پنجم:اجتهاد، تقلید و نقل روایت توسط کودک»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۲/۲۸.    


رده‌های این صفحه : راویان | شرائط نقل روایت | فقه کودک




جعبه ابزار