نقل حدیث ثقلین در غدیر خم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از شبهاتی که
وهابیت علیه
شیعه مطرح کرده این است که
حدیث ثقلین در
غدیر خم از زبان
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیان نشده است و در
صحیح مسلم نیز نیامده است اما باتوجه به منابع
اهل سنت، کذب این ادعا روشن میشود؛ زیرا این روایت در کتابهای معتبر اهل سنت که از طریق مختلف نقل شده، هم در سرزمین غدیر از زبان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیان شده است و هم این روایت در
صحیح مسلم هم آمده است.
شبهه کننده دو مطلب را به
دروغ ادعا کرده است:
مطلب اول:
حدیث ثقلین در
غدیر خم از زبان
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیان نشده است؛
مطلب دوم: این روایت در کتاب
صحیح مسلم هم وجود ندارد.
متاسفانه دشمنی با
اهل بیت (علیهمالسّلام) باعث شده است که وهابیت، فضائل آن بزرگواران را انکار کند؛ حتی فضائلی که به صورت
متواتر در کتب اهل سنت ذکر شده است. روایت شریف «
ثقلین» از جمله روایات متواتری است که در منابع شیعه و اهل سنت با سندهای صحیح نقل شده است. برای اثبات ادعای دروغ این شبهه، حدیث
ثقلین را به صورت مختصر از منابع شیعه و اهل سنت با سند صحیح نقل میکنیم:
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه)، از علمای بزرگوار
شیعه، حدیث
ثقلین را با
سند صحیح اینگونه نقل کرده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ وَ یعْقُوبَ بْنِ یزِیدَ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ اَبِی الطُّفَیلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَیفَةَ بْنِ اُسَیدٍ الْغِفَارِی قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَنَحْنُ مَعَهُ اَقْبَلَ حَتَّی انْتَهَی اِلَی الْجُحْفَةِ فَاَمَرَ اَصْحَابَهُ بِالنُّزُولِ فَنَزَلَ الْقَوْمُ مَنَازِلَهُمْ ثُمَ نُودِی بِالصَّلَاةِ فَصَلَّی بِاَصْحَابِهِ رَکْعَتَینِ ثُمَّ اَقْبَلَ بِوَجْهِهِ اِلَیهِمْ فَقَالَ لَهُمْ: اِنَّهُ قَدْ نَبَّاَنِی اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اَنِّی مَیتٌ وَاَنَّکُمْ مَیتُونَ وَکَاَنِّی قَدْ دُعِیتُ فَاَجَبْتُ وَاَنِّی مَسْئُولٌ عَمَّا اُرْسِلْتُ بِهِ اِلَیکُمْ وَعَمَّا خَلَّفْتُ فِیکُمْ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَحُجَّتِهِ وَاَنَّکُمْ مَسْئُولُونَ فَمَا اَنْتُمْ قَائِلُونَ لِرَبِّکُمْ قَالُوا نَقُولُ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَجَاهَدْتَ فَجَزَاکَ اللَّهُ عَنَّا اَفْضَلَ الْجَزَاءِ. ثُمَّ قَالَ لَهُمْ اَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَاَنِّی رَسُولُ اللَّهِ اِلَیکُمْ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَاَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَاَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ فَقَالُوا نَشْهَدُ بِذَلِکَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی مَا یقُولُونَ اَلَا وَاِنِّی اُشْهِدُکُمْ اَنِّی اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مَوْلَای وَاَنَا مَوْلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَاَنَا اَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ فَهَلْ تُقِرُّونَ لِی بِذَلِکَ وَتَشْهَدُونَ لِی بِهِ؟ فَقَالُوا نَعَمْ نَشْهَدُ لَکَ بِذَلِکَ. فَقَالَ: اَلَا مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَاِنَّ عَلِیاً مَوْلَاهُ وَهُوَ هَذَا ثُمَّ اَخَذَ بِیدِ عَلِی (علیهالسّلام). فَرَفَعَهَا مَعَ یدِهِ حَتَّی بَدَتْ آبَاطُهُمَا. ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ اَلَا وَاِنِّی فَرَطُکُمْ وَاَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَی الْحَوْضَ حَوْضِی غَداً وَهُوَ حَوْضٌ عَرْضُهُ مَا بَینَ بُصْرَی وَصَنْعَاءَ فِیهِ اَقْدَاحٌ مِنْ فِضَّةٍ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ اَلَا وَاِنِّی سَائِلُکُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِیمَا اَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَیکُمْ فِی یوْمِکُمْ هَذَا اِذَا وَرَدْتُمْ عَلَی حَوْضِی وَمَا ذَا صَنَعْتُمْ
بِالثَّقَلَینِ مِنْ بَعْدِی فَانْظُرُوا کَیفَ تَکُونُونَ خَلَفْتُمُونِی فِیهِمَا حِینَ تَلْقَوْنِی. قَالُوا: وَمَا هَذَانِ
الثَّقَلَانِ یا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: اَمَّا
الثَّقَلُ الْاَکْبَرُ فَکِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّسَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَمِنِّی فِی اَیدِیکُمْ طَرَفُهُ بِیدِ اللَّهِ وَالطَّرَفُ الْآخَرُ بِاَیدِیکُمْ فِیهِ عِلْمُ مَا مَضَی وَمَا بَقِی اِلَی اَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ وَاَمَّا
الثَّقَلُ الْاَصْغَرُ فَهُوَ حَلِیفُ الْقُرْآنِ وَهُوَ عَلِی بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَعِتْرَتُهُ (علیهمالسّلام) وَاِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ. قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ: فَعَرَضْتُ هَذَا الْکَلَامَ عَلَی اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) فَقَالَ: صَدَقَ اَبُو الطُّفَیلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْکَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِی (علیهالسّلام) وَعَرَفْنَاهُ.
وَحَدَّثَنَا اَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیرٍ.
وَحَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیرٍ.
وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ السَّعْدَآبَادِی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِی عَنْ اَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ اَبِی الطُّفَیلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَیفَةَ بْنِ اَسِیدٍ الْغِفَارِی بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِیثِ سَوَاء.
ابوالطفیل از
حذیفة بن اسید غفاری نقل میکند که چون
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
حجة الوداع بازگشت و ما در خدمت او بودیم، آمد تا به
جحفه رسید، پس به
اصحاب فرمان داد که فرود آیند، آنها فرود آمدند، آنگاه ندای
نماز داده شد و با اصحاب خود دو رکعت نماز خواند. سپس صورت خود را بهسوی آنان کرد و به آنان فرمود:
همانا
خداوند لطیف خبیر بهمن خبر داده که من میمیرم و شما هم میمیرید و گویا که من دعوت شدهام و آن دعوت را اجابت کردهام و من در برابر آن چیزی که با آن به سوی شما فرستاده شدهام مسئول هستم و نیز از آنچه میان شما باقی میگذارم؛ یعنی
کتاب خدا و حجّت او، و شما نیز مسئول هستید. شما به پروردگارتان چه خواهید گفت؟ گفتند: میگوییم: تو پیام را رسانیدی و نصیحت کردی و مجاهدت نمودی، پس خداوند از سوی ما به تو بهترین پاداش بدهد. آنگاه پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آنان فرمود: آیا شما
گواهی نمیدهید که خدایی جز خدای یگانه نیست و اینکه من فرستاده خدا به سوی شما هستم و اینکه
بهشت حق است و اینکه
آتش جهنم حق است و اینکه زنده شدن پس از
مرگ حق است؟ گفتند: به همه اینها گواهی میدهیم.
پیامبر گفت: خدایا به آنچه میگویند: شاهد باش. آگاه باشید که من شما را
گواه میگیرم که من شهادت میدهم که خداوند مولای من است و من مولای هر مسلمانی هستم و من به
مؤمنان از خودشان اولیتر هستم، آیا شما به آن
اقرار میکنید و به آن گواهی میدهید؟ گفتند: آری، ما درباره تو، به آن شهادت میدهیم. پس فرمود: آگاه باشید که هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست و او این شخص است، سپس دست علی را گرفت و آن را با دست خود بالا برد تا اینکه زیر بغل هر دو آشکار شد. سپس گفت: خداوندا دوست بدار هرکس را که او را دوست بدارد و دشمن بدار هرکس را که او را دشمن بدارد و یاری کن به هرکس که او را یاری کند و خوار کن هرکس را که او را خوار سازد. آگاه باشید که من پیشتاز شما (در مرگ) هستم و شما در حوض (
کوثر) بر من وارد خواهید شد، حوض من، فردا وسعتی چون وسعت میان بصری و صنعا خواهد داشت، در آن پیالههایی از نقره به تعداد ستارگان آسمان است، آگاه باشید، فردا که وارد حوض من شدید از شما خواهم پرسید درباره آنچه از شما به آن، چنین روزی گواهی گرفتم که چه رفتاری کردید و بعد از من با «
ثقلین دو چیز گرانبها» چه کردید؟ وقتی با من ملاقات نمودید، به من نظر بدهید که چگونه پس از من با آنها رفتار کردید؟
گفتند: یا رسول اللَّه این دو چیز گرانبها چیست؟ فرمود: چیز گرانبهای بزرگتر کتاب خداوند است که واسطهای است کشیده شده از خدا و من در دستان شما، که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگرش در دست شماست، دانش گذشته و آینده تا
روز قیامت در آن است، و اما چیز گرانبهای کوچک که ملازم قرآن است، آن
علی بن ابی طالب و
عترت او هستند و این دو
امانت از هم جدا نشوند تا وقتی که در حوض (کوثر) بر من وارد شوند.
معروف بن خرّبوذ میگوید: این سخن را بر
امام باقر (علیهالسّلام) عرضه کردم، فرمود: ابوالطفیل راست گفته، خدا رحمتش کند و ما آن را در
کتاب علی (علیهالسّلام) چنین یافتیم و شناختیم.
برای اثبات اعتبار و صحت این روایت، رجال آن را ازدیدگاه
علمای رجال شیعه مورد بررسی قرار میدهیم:
محمّد بن
الحسن بن
احمد بن الولید، ابوجعفر:
نجاشی که از علمای چیرهدست رجال شناس شیعه است دو مرتبه به «
وثاقت» ایشان تصریح کرده و مینویسد:
شیخ القمّیین وفقیههم، ومتقدمهم ووجههم، ویقال: انّه نزیل قم، وما کان اصله منها، ثقة، ثقة، عین، مسکون الیه، ... مات سنة ثلاث واربعین وثلاثمائة.
محمد بن الحسن شیخ،
فقیه، پیشوا و از بزرگان اهل قم است و گفته میشود که ایشان ساکن
قم بوده ولی اصالتاً از اهل قم نیست. ایشان
موثق، موثق، مشهور و مورد اعتماد است.
شیخ طوسی نیز در
رجال خود ایشان را «جلیل القدر، آگاه در
فقه و موثق میداند: جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقة.
و در کتاب
الفهرست مینویسد: جلیل القدر عارف بالرجال موثوق به....
نجاشی، ایشان را نیز «ثقه» دانسته و جایگاه او را اینگونه بیان کرده است:
محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار، موسی بن عیسی بن طلحة بن عبید اللّه بن السائب مالک بن عامر الاشعری ابو جعفر الاعرج. کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، ...
محمد بن حسن... یک شخصیت بزرگوار از شیعیان قم، موثق و مورد اعتماد، دارای جایگاه بلند، بود.
نجاشی درباره او میگوید:
محمّد بن الحسین بن ابی الخطّاب ابو جعفر الزیات الهمدانی، واسم ابی الخطّاب زید، جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون الی روایته، مات سنة ۲۶۲، اثنتین ومائتین.
محمد بن الحسن... از بزرگان شیعیان، دارای جایگاه بلند،
راوی راوایات فراوان، موثق، مشهور و دارای تالیفات خوب و مورد اعتماد در
نقل روایت ... است.
شیخ طوسی نیز ایشان را در کتاب «الفهرست» توثیق کرده است: ثقة.
و در کتاب رجالش یکبار او را از
اصحاب امام جواد (علیهالسّلام) شمرده و بر «ثقه» بودنش تصریح کرده است: ثقة.
و بار دیگر او را در زمره
اصحاب امام هادی (علیهالسّلام) آورده و بازهم توثیق کرده است: ثقة، من اصحاب ابی جعفر الثانی (علیهالسّلام).
مرحوم نجاشی ایشان را به «ثقة و صدوق» توصیف کرده و مینویسد: یعقوب بن یزید بن حمّاد الانباری السلمی ابویوسف، روی عن ابی جعفر الثانی وانتقل الی بغداد، وکان ثقة صدوقا.
یعقوب بن
یزید بن حماد انباری .... از ابوجعفر دوم (
امام جواد (علیهالسّلام))، روایت کرده و به
بغداد نقل مکان کرده است. این شخص ثقه و صدوق است.
و شیخ طوسی در کتاب «الفهرست» مینویسد: کثیر الروایة، ثقة.
و در کتاب رجال، او را از
اصحاب امام رضا (علیهالسّلام) شمرده و تصریح نموده است که ایشان و پدرش هر دو موثق بودهاند: یعقوب بن یزید الکاتب هو و یزید ابوه، ثقتان.
و بار دیگر او را از یاران
امام هادی (علیهالسّلام) شمرده و مینویسد: ثقة.
نجاشی در کتاب رجال خود درباره او میگوید:
محمد بن عمیر نهتنها در نزد
شیعه؛ بلکه در نزد
علمای اهل سنت، شخص جلیل القدر، و دارای جایگاه والا است: محمّد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی، ابو احمد الازدی من موالی المهلب بن ابی صفرة، وقیل مولی بنی امیة، بغدادی الاصل والمقام، لقی ابا الحسن موسی (علیهالسّلام)، وسمع منه احادیث، کنّاه فی بعضها، فقال: یا ابا احمد! وروی عن الرضا (علیهالسّلام)، جلیل القدر، عظیم المنزلة، فینا وعند المخالفین.
محمد بن ابی عمیر.... اصالتاً و ساکن بغداد بود که زمان
امام موسی کاظم (علیهالسّلام) را درک کرده و از آن حضرت روایت شنیده که در برخی از روایات حضرت او را با
کنیه «یا ابامحمد» خوانده است. او از
امام رضا (علیهالسّلام) نیز روایت نقل کرده است. وی یک شخصیت جلیل القدر، دارای جایگاه بلند در میان ما و اهل سنت است.
و شیخ طوسی در کتاب «الفهرست» مینویسد: ایشان در نزد شیعه و اهل سنت موثق و پرهیزگار است: وکان من اوثق الناس عند الخاصّة والعامة وانسکهم نسکا واورعهم واعبدهم....
و در جای دیگر ایشان را از اصحاب امام رضا (علیهالسّلام) شمرده و میگوید: ثقة.
نجاشی درباره ایشان مینویسد: عبداللّه بن سنان بن طریف مولی بنیهاشم، یقال موسی بن ابی طالب، ویقال مولی بنی العباس کان خازنا للمنصور والمهدی والهادی والرشید، کوفی ثقة، من اصحابنا جلیل لا یطعن علیه فی شیء.
عبدالله بن سنان ... خزانهدار
منصور،
مهدی،
هادی و
هارون الرشید بود. وی از اهل
کوفه، موثق و از بزرگان اصحاب ما بود که هیچگونه طعنی در مورد او راه ندارد.
و شیخ در کتاب فهرست خود مینویسد: قال الشیخ فی الفهرست: ثقة، له کتاب....
کشی در کتاب
رجال خود در شرححال
برید بن معاویه، تصریح میکند: ایشان از جمله افرادی است که تمام شیعیان بر صداقت و راستگویی آنها اجماع دارند: اجماع العصابة علی تصدیق جماعة من اصحاب ابی جعفر (علیهالسّلام) و اصحاب ابی عبد اللّه (علیهالسّلام) و انقیادهم لهم بالفقه، و عدّه منهم معروف بن خرّبوذ.
و سپس روایاتی را در مدح او نقل میکند.
شیخ طوسی گاهی او را در زمره یاران
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و گاهی در زمره یاران
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) آورده و سپس گفته: ادرک ثمانی سنین من حیاة النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ولد عام احد.
مرحوم
برقی در کتاب
رجال خود او را از خواص اصحاب امیرمؤمنان و
امام سجاد (علیهماالسّلام) شمرده است.
برای اثبات
وثاقت عامر بن واثله همین بس که در آخر روایت، معروف بن خربوذ میگوید:
قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ: فَعَرَضْتُ هَذَا الْکَلَامَ عَلَی اَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ: صَدَقَ اَبُو الطُّفَیلِ رَحِمَهُ اللَّهُهَذَا الْکَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِی ع وَ عَرَفْنَاهُ.
من این روایت را بر
امام باقر (علیهالسّلام) عرضه کردم و آن حضرت فرمود: ابوالطفیل راست گفته، خدا رحمتش کند و ما آن را در
کتاب علی (علیهالسّلام) چنین یافتیم و شناختیم.
با توجه به آنچه ذکر شد،
سند روایت هیچ اشکالی ندارد و تمام راویان آن ثقه هستند؛ حتی میتوان ادعا کرد که این روایت، صحیح اعلائی است. روایت فوق، یک نمونه از روایات صحیحی است که در منابع شیعه نقل شده و
علمای شیعه نیز بر
تواتر روایت «
ثقلین»
اجماع دارند.
روایت «
ثقلین» دستکم از هفت طریق از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که آن حضرت در سرزمین
غدیر خم آن را بیان کردهاند. مطلب قابل توجه این است که هر طریق، چند سند دارد، در اینجا با رعایت اختصار، به ذکر چند طریق آن از کتابهای معتبر اهل سنت بسنده میکنیم:
ابن حجر در کتاب «
المطالب العالیه»
روایت ثقلین را از خود
حضرت علی (علیهالسّلام) نقل کرده است که رسول خدا این روایت را در غدیر خم بیان کرده است:
وقال اسحاق: اخبرنا ابو عامر العقدی، عن کثیر بن زید، عن محمد بن
[
عمر
]
بن علی عن ابیه، عن علی رضی الله عنه قال: ان النبی (صلیاللهعلیهوسلم) حضر الشجرة بخم، ثم خرج آخذا بید علی رضی الله عنه قال: «الستم تشهدون ان الله تبارک وتعالی ربکم؟ » قالوا: بلی. قال (صلیاللهعلیهوسلم): «الستم تشهدون ان الله ورسوله اولی بکم من انفسکم وان الله تعالی ورسوله اولیاؤکم؟». فقالوا: بلی. قال: «فمن کان الله ورسوله مولاه فان هذا مولاه، وقد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا کتاب الله تعالی، سببه بیدی، وسببه بایدیکم، واهل بیتی.
حضرت علی (علیهالسّلام) فرموده است: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در زیر درختی در محل «خم» قرار گرفته بود، طولی نکشید از زیر درخت بیرون آمده و دست مرا گرفت و خطاب به مردم فرمود: ای مردم! مگر نه این است که گواهی میدهید، خدای تعالی پروردگار شماست؟ در پاسخ گفتند: آری! فرمود: مگر نه این است که گواهی میدهید، خدا و رسول او از جان شما به شما سزاوارترند؟ و خدا و رسول او مولای شمایند؟ گفتند: آری! فرمود: بنابراین، کسی که خدا و رسول او مولای او هستند، به راستی این شخص (علی (علیهالسّلام) ) مولای اوست. اینک، در میان شما دو اثر ارزنده و گرانبها میگذارم که هرگاه به آنها تمسک کنید، هرگز در منجلاب گمراهی گرفتار نخواهید شد: یکی، کتاب خدا است که ریسمان استوار میان شما و خدا میباشد که یک طرف آن در دست حق تعالی است و طرف دیگرش در اختیار شماست و دیگری،
اهل بیت من است.
ابن حجر بعد از نقل این روایت بر صحت آن تصریح کرده و به طرق آن نیز اشاره کرده و میگوید: (هذا اسناد صحیح)، وحدیث غدیر خم قد اخرج النسائی من روایة ابی الطفیل عن زید بن ارقم، وعلی، و جماعة من الصحابة رضی الله عنهم، وفی هذا زیادة لیست هناک، و اصل الحدیث اخرجه الترمذی ایضا.
سند این روایت صحیح است. حدیث غدیر خم را
نسائی از طریق
ابوالطفیل از
زید بن ارقم و نیز از علی (علیهالسّلام) و گروهی از
صحابه نقل کرده است. در این روایت چیزهایی است که در آنها نیست. اصل حدیث را
ترمذی نیز نقل کرده است.
روایت
ثقلین از طریق زید بن ارقم نیز با سندهای متعددی روایت شده است:
حصین بن سبره و
عمر بن مسلم در
صحیح مسلم، کتاب صحیح مسلم، همانند
صحیح بخاری، یکی از منابع متعبر اهل سنت است.
مسلم بن حجاج نیشابوری در این کتاب روایت
ثقلین را با عبارت ذیل نقل کرده است:
۲۴۰۸ حدثنی زُهَیرُ بن حَرْبٍ وَ شُجَاعُ بن مَخْلَدٍ جمیعا عن بن عُلَیةَ قال زُهَیرٌ حدثنا اسماعیل بن ابراهیم حدثنی ابو حَیانَ حدثنی یزِیدُ بن حَیانَ قال انْطَلَقْتُ انا وَحُصَینُ بن سَبْرَةَ وَعُمَرُ بن مُسْلِمٍ الی زَیدِ بن اَرْقَمَ فلما جَلَسْنَا الیه قال له حُصَینٌ لقد لَقِیتَ یا زَیدُ خَیرًا کَثِیرًا رَاَیتَ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلم) وَسَمِعْتَ حَدِیثَهُ وَغَزَوْتَ معه وَصَلَّیتَ خَلْفَهُ لقد لَقِیتَ یا زَیدُ خَیرًا کَثِیرًا حَدِّثْنَا یا زَیدُ ما سَمِعْتَ من رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلم) قال یا بن اَخِی والله لقد کَبِرَتْ سِنِّی وَقَدُمَ عَهْدِی وَنَسِیتُ بَعْضَ الذی کنت اَعِی من رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلم) فما حَدَّثْتُکُمْ فَاقْبَلُوا وما لَا فلا تُکَلِّفُونِیهِ ثُمَّ قال قام رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلم) یوْمًا فِینَا خَطِیبًا بِمَاءٍ یدْعَی خُمًّا بین مَکَّةَ وَالْمَدِینَةِفَحَمِدَ اللَّهَ وَاَثْنَی علیه وَوَعَظَ وَذَکَّرَ ثُمَّ قال اَمَّا بَعْدُ الا اَیهَا الناس فَاِنَّمَا انا بَشَرٌ یوشِکُ اَنْ یاْتِی رسول رَبِّی فَاُجِیبَ وانا تَارِکٌ فِیکُمْ
ثَقَلَینِ اَوَّلُهُمَا کِتَابُ اللَّهِ فیه الْهُدَی وَالنُّورُ فَخُذُوا بِکِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِکُوا بِهِ فَحَثَّ علی کِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فیه ثُمَّ قال وَاَهْلُ بَیتِی اُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی اَهْلِ بَیتِی اُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی اَهْلِ بَیتِی اُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی اَهْلِ بَیتِی.
از زید بن ارقم نقل میکند که روزی رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) در منطقهای به نام غدیر خم بین
مکه و
مدینه برای ما خطبهای خواند پس حمد و ثنای خداوند را بهجا آورد و مردم را
موعظه کرد سپس فرمود: و اما بعد ای مردم آگاه باشید که من بشر هستم و نزدیک است که فرستاده پروردگارم (
عزرائل) بیاید و من اجابت کنم و من دو چیز گرانبها در میان شما باقی میگذارم، اول
کتاب خدا که در آن
نور و
هدایت است، پس به کتاب خدا چنگ بزنید، پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلم) مردم را به کتاب خدا سفارش و ترغیب کرد، سپس فرمود: دوم اهل بیت من، شما را به خدا سفارش میکنم درمورد اهل بیتم، شما را به خدا سفارش میکنم درمورد اهل بیتم، شما را به خدا سفارش میکنم درمورد اهل بیتم،
یحیی بن جعده از
زید بن ارقم:
طبرانی یکی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت است. او نیز در کتاب معجم کبیر خود روایت «
ثقلین» را از طریق یحیی بن جعده از زید بن ارقم نقل کرده که طبق این روایت، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دست امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) را گرفت و ایشان را بهعنوان ولی بعد از خود معرفی کرد:
۴۹۸۶حدثنا عَلِی بن عبد الْعَزِیزِ ثنا ابو نُعَیمٍ ثنا کَامِلُ ابو الْعَلاءِ قال سمعت حَبِیبَ بن ابی ثَابِتٍ یحدث عن یحیی بن جَعْدَةَ عن زَیدِ بن اَرْقَمَ قال خَرَجْنَا مع رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلم) حتی انْتَهَینَا الی غَدِیرِ خُمٍّ اَمَرَ بِدُوحٍ فَکُسِحَ فی یوْمٍ ما اتی عَلَینَا یوْمٌ کان اَشَدَّ حُرًّا منه فَحَمِدَ اللَّهَ وَاَثْنَی علیه وقال یا اَیهَا الناس انه لم یبْعَثْ نَبِی قَطُّ اِلا عَاشَ نِصْفَ ما عَاشَ الذی کان قَبْلَهُ وَاِنِّی اُوشَکُ اَنْ اُدْعَی فَاُجِیبَوَاِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ ما لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ کِتَابَ اللَّهِ ثُمَّ قام وَاَخَذَ بِیدِ عَلِی رضی اللَّهُعنه فقال یا اَیهَا الناس من اَوْلَی بِکُمْ من اَنْفُسِکُمْ قالوا اللَّهُ وَرَسُولُهُ اَعْلَمُ قالمن کنت مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ.
یحیی بن جعده از زید بن ارقم روایت کرده است که همراه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به راه خویش ادامه میدادیم تا به غدیر خم رسیدیم. در آنجا درختی بود که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به آن درخت اشاره کرد و اصحاب زیر آن درخت را تمیز و مرتب ساختند و آن روز بهاندازهای هوا گرم بود که ما روز گرم و پر حرارتی را مانند آن روز ندیده بودیم. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به ایراد خطابه پرداخت. پس از حمد و ثنای الهی، خطاب به مردم فرمود: هیچ پیغمبری مبعوث نمیشود مگر آنکه نیمی از مقدار زندگی پیغمبر پیشین خود را عهدهدار میشود؛ طولی نمیکشد، دعوت الهی را اجابت میکنم و دو اثر گرانبار (یا گرانبها) در میان شما به جای میگذارم که اگر از آنان پیروی نمایید، هرگز بهگمراهی گرفتار نخواهید شد: یکی کتاب خداست و دیگری عترت من است. سپس دست علی (علیهالسّلام) را بهدست گرفت و خطاب به مردم گفت: ای مردم! چهکسی از جان و مال شما از خود شما سزاوارتر است؟ گفتند: خدا و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) داناتر و اولیتر به جان و مال است آنگاه فرمود: بر هرکسی من ولایت دارم، علی نیز مولای اوست.
ناصرالدین البانی در
قرن حاضر در نزد علمای اهل سنت، لقب (بخاری دوران) را به خود اختصاص داده و نظر او در تصحیح روایات، فصل الخطاب است. وی در کتاب «السلسلة الصحیحة» تصریح میکند که روایت
ثقلین از طریق زید بن ارقم با پنج سند نقل شده و در یکی از سندش یحیی بن جعده قرار دارد و این روایت را طبرانی نقل کرده که رجال سند آن ثقه هستند: الرابعة: عن یحیی بن جعدة عن زید بن ارقم قال: " خرجنا مع رسول الله صلی اللهعلیه وسلم حتی انتهینا الی غدیر (خم). .. اخرجه الطبرانی (۴۹۸۶) و رجاله ثقات.
طبرانی آن را نقل کرده و روایان آن مورد اعتماد هستند.
روایت فوق را
حاکم نیشابوری در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» نیز از طریق زید بن ارقم نقل کرده و در پایان تصریح میکند که این روایت سندش صحیح است ولی آن را مسلم و بخاری در کتابهایشان نیاوردهاند:
۶۲۷۲ اخبرنی محمد بن علی الشیبانی بالکوفة ثنا احمد بن حازم الغفاری ثنا ابو نعیم ثنا کامل ابو العلاء قال سمعت حبیب بن ابی ثابت یخبر عن یحیی بن جعدة عن زید بن ارقم رضی الله عنه قال خرجنا مع رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) حتی انتهینا الی غدیر خمفامر بروح فکسح فی یوم ما اتی علینا یوم کان اشد حرا منه فحمد الله واثنی علیه وقال یا ایها الناس انه لم یبعث نبی قط الا ما عاش نصف ما عاش الذی کان قبله وانی اوشک ان ادعی فاجیب وانی تارک فیکم ما لن تضلوا بعده کتاب الله (عزّوجلّ) ثم قام فاخذ بید علی رضی الله عنهفقال یا ایها الناس من اولی بکم من انفسکم قالوا الله ورسوله اعلم الست اولی بکم من انفسکم قالوا بلی قال من کنت مولاه فعلی مولاه هذا حدیث صحیح الاسنادولم یخرجاه.
ابو الطفیل از زید بن ارقم:
نسائی در کتاب «السنن الکبری» از طریق ابوالطفیل از زید بن ارقم حدیث «
ثقلین» را روایت کرد است:
۸۱۴۸ اخبرنا محمد بن المثنی قال ثنا یحیی بن حماد قال ثنا ابو عوانة عن سلیمان قال ثنا حبیب بن ابی ثابت عن ابی الطفیل عن زید بن ارقم قال لما رجع رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) عن حجة الوداع ونزل غدیر خمامر بدوحات فقممن ثم قال کانی قد دعیت فاجبت انی قد ترکت فیکم
الثقلین احدهما اکبر من الآخر کتاب الله وعترتی اهل بیتیفانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض ثم قال ان الله مولای وانا ولی کل مؤمن ثم اخذ بید علی فقال من کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداهفقلت لزید سمعته من رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) قال ما کان فی الدوحات رجل الا رآه بعینه وسمع باذنه.
ابو الطفیل از زید بن ارقم نقل کرده است: هنگامی که پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از حجّة الوداع باز میگشت، در محل غدیر خم منزل کرد و به درختان چندی که در آن نزدیکی بود اشاره کرد. اصحاب بلافاصله زیر آن درختها را تمیز کرده و سایبانی برای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) درست کردند. حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) در زیر آن سایبان قرار گرفت و خطاب به حاضران فرمود: روزگار من به پایان رسیده و مرا به سوی خدا و عنایات حضرت او دعوت کردهاند، دعوت حضرت او را اجابت کردهام. اینک، دو اثر گرانبها در میان شما بهجای میگذارم که یکی از آن دو، مهمتر از دیگری است و آن دو اثر گرانبار، کتاب خدا و عترت اهل بیت من است؛ اینک بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. بدیهی است این دو یادگار از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار
حوض کوثر با من ملاقات نمایند. سپس فرمود: همانا خداوند سرپرست من است و من سرپرست هر مؤمنی هستم. سپس دست علی (علیهالسّلام) را گرفت و فرمو: هرکسی که من سرپرست او هستم علی نیز سرپرست او است، خدایا دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد و دشمندار کسی را که او را دشمن دارد.
ابوالطفیل میگوید: از زید پرسیدم: آیا تو از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) این جملات را شنیدهای؟ زید در پاسخ گفت: آری! همه آنها که در اطراف درختان حضور داشتند آن حضرت را دیدند و سخن ایشان را شنیدند.
این روایت حاکم نیشابوری نیز از طریق ابوالطفیل از زید بن ارقم نقل کرده و در پایان روایت به صحت سند آن را تصریح کرده است:
۴۵۷۶... هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله شاهده حدیث سلمة بن کهیل عن ابی الطفیل ایضا صحیح علی شرطهما.
ابن کثیر دمشقی در کتاب «السیرة النبویة» و «
البدایة و النهایة» نیز این روایت را نقل کرده و در پایانش مینویسد:
قال شیخنا ابو عبدالله الذهبی: وهذا حدیث صحیح.
آلوسی نیز در تفسیر «
روح المعانی» درباره روایت
ثقلین مینویسد: وقال الذهبی: انه صحیح عن زید ابن ارقم قال: لما رجع رسول الله (صلی الله علیه و سلم) من حجة الوداع ونزل غدیر یرخمامر بدوحات فغممن ثم قال: کانی قد دعیت فاجبت انی قد ترکت فیکم
الثقلین کتاب الله تعالی وعترتی اهل بیتیفانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لم یفترقا حتی یردا علیالحوض الله تعالی مولای وانا ولی کل مؤمن ثم اخذ بید علی کرم الله تعالی وجهه فقال: من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه فما کان فی الدوحات احد الا رآه بعینه وسمعه باذنیه.
ذهبی گفته است: روایت صحیح از زید بن ارقم نقل شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلم) هنگام برگشت از
حجة الوداع در
غدیر خم فرود آمد و دستور داد که زیر درختان را تمیز کنند و سایبان درست کنند. پس از این که دستور اجرا شد، حضرت فرمود: همانا من به سوی خدا فرا خوانده شدهام و دعوت حضرت او را اجابت کرده ام. اینک، دو اثر گرانبها در میان شما بر جای میگذارم و آن دو اثر گرانبار،
کتاب خدا و عترت
اهل بیت من است؛ اینک بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. بدیهی است این دو یادگار از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: همانا خداوند سرپرست من است و من سرپرست هر مؤمنی هستم. سپس دست
علی (علیهالسّلام) را گرفت و فرمو: هرکسی که من سرپرست او هستم علی نیز سرپرست او است، خدایا دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد و دشمن دار کسی را که او را دشمن دارد.
زید بن ارقم میگوید: در زیر درخت کسی نبود مگر این که این قضیه را با چشم سر دید و با گوشهایشان شنیدند.
و در نتیجه روایت معتبر است.
سلیمان بن احمد طبرانی در کتاب «المعجم الکبیر» روایت
حذیفه را با دو سند نقل کره که متن روایت با سند دوم آن به این شرح است:
۳۰۵۲ حدثنا محمد بن عبدالله الحضرمی وَزَکَرِیَّا بن یحیی السَّاجیُّ قَالا ثنا نَصْرُ بن عبد الرحمن الْوَشَّاءُ ح وَحَدَّثَنَا اَحْمَدُ بن الْقَاسِمِ بن مُسَاوِرٍ الْجَوْهَرِیُّ ثنا سَعِیدُ بن سُلَیْمَانَ الْوَاسِطِیُّ قَالا ثنا زَیْدُ بن الْحَسَنِ الاَنْمَاطِیُّ ثنا مَعْرُوفُ بن خَرَّبُوذَ عن ابی الطُّفَیْلِ عن حُذَیْفَةَ بن اُسَیْدٍ الْغِفَارِیِّ قال لَمَّا صَدَرَ رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلم) من حَجَّةِ الْوَدَاعِ نهی اَصْحَابَهُ عن شَجَرَاتٍ بِالْبَطْحَاءِ مُتَقَارِبَاتٍ اَنْ یَنْزِلُوا تَحْتَهُنَّثُمَّ بَعَثَ اِلَیْهِنَّ فَقُمَّ ما تَحْتَهُنَّ مِنَ الشَّوْکِ وَعَمَدَاِلَیْهِنَّ فَصَلَّی تَحْتَهُنَّ ثُمَّ قام فقال یا اَیُّهَا الناس انی قد نَبَّاَنِیَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اَنَّهُ لم یُعَمَّرْ نَبِیٌّ اِلا نِصْفَ عُمْرِ الذی یَلِیهِ من قَبْلِهِ وَاِنِّی لاظن اَنِّی یُوشِکُ اَنْ ادعی فَاُجِیبَ وَاِنِّی مسؤول (مسئول) وَاِنَّکُمْ مسؤولون (مسئولون). ..
ثُمَّ قال یا اَیُّهَا الناس انی فَرَطُکُمْ وَاِنَّکُمْ وارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ حَوْضٌ اَعْرَضُ ما بین بُصْرَی وَصَنْعَاءَ فیه عَدَدُ النُّجُومِ قدحان من فِضَّةٍ وَاِنِّی سَائِلُکُمْ حین تَرِدُونَ عَلَیَّ عَنِ
الثَّقَلَیْنِ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا
الثَّقَلُ الاَکْبَرُ کِتَابُ اللَّهِعز وجل سَبَبٌ طرفة بِیَدِ اللَّهِ وطرفة بِاَیْدِیکُمْ فَاسْتَمْسِکُوا بِهِ لا تَضِلُّوا وَلا تَبَدَّلُوا وَعِتْرَتِی اَهْلُ بَیْتِیفانه نَبَّاَنِیَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اَنَّهُمَا لَنْ یَنْقَضِیَا حتی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.
حذیفه میگوید: هنگامی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلم) از حجة الوداع برگشت، مردم را از نشستن زیر درختهای
بطحاء که نزدیک هم بودند نهی کرد، پس از آن دستور داد که خار و خاشاک را از زیر آن درختان جمع کنند آنگاه خودش به سوی آن درختان رفت و زیر آنها نماز خواند سپس حضرت ایستاد و فرمود: ای مردم همانا خداوند لطیف به من خبر داده است که هیچ پیغمبری عمر نمیکند مگر آنکه نیمی از مقدار زندگی پیغمبر پیشین خود را عهدهدار میشود. آنگاه فرمود: ای مردم من از نزد شما میروم و شما نزد حوض (کوثر) بر من وارد شوید، حوضی که عرض آن از مابین
بصره تا
صنعا (پایتخت
یمن) زیادتر است، در آن حوض به عدد ستارگان قدحهای نقره است، چون بر من وارد شوید، من از شما
نسبت به
ثقلین پرسش کنم، پس دقت کنید تا چگونه پس از من درباره آنها رفتار کنید،
ثقل اکبر کتاب خداست؛ وسیلهای که یک طرف آن به دست خدا و یک طرف بهدست شما است؛ پس به آن چنگ بزنید تا اینکه گمراه نشوید و آن را با چیزی عوض نکنید و دیگری عترت (اهل بیت) من است. همانا
خداوند آگاه به من خبر داده است که این دو، تاهنگام ورود بر حوض از همدیگر جدا نمیشوند.
ابوبکر هیثمی بعد از نقل روایت حذیفه میگوید: رجال سند این روایات موثق است و رجال سند دوم روایت، رجال
صحیح و همه
ثقه هستند: رواه الطبرانی و فیه زید بن الحسن الانماطی قال ابو حاتم منکر الحدیث ووثقه ابن حبان وبقیة رجال احد الاسنادین ثقات.
این روایت را طبرانی روایت کرده که در سند آن
زید بن حسن انماطی قرار دارد،
ابوحاتم گفته او منکر الحدیث است ولی
ابن حبان (از علمای رجال اهل سنت) او را موثق دانسته و بقیه رجال یکی از سندها موثق هستند.
و در جای دیگر نیز میگوید:
رواه الطبرانی باسنادین و فیهما زید بن الحسن الانماطی وثقه ابن حبان وضعفه ابو حاتم وبقیة رجال احدهما رجال الصحیح ورجال الآخر کذلک غیر نصر بن عبدالرحمن الوشاء وهو ثقة.
این روایت را طبرانی با دو سند نقل کرده است و در این دو روایت زید بن حسن انماطی قرار دارد که ابن حبان او را ثقه دانسته ولی ابوحاتم ضعیف دانسته است و سایر رجال یکی از این دو روایت، رجال صحیح است و رجال روایت دوم همچنین است، جز نصر بن عبد الرحمن وشاء که او ثقه است.
ابن تیمیه به صحت
روایت ثقلین و وجود آن در
صحیح مسلم اعتراف کرده است: هرچند ذکر این روایت در صحیح مسلم برای اثبات ادعای دروغ کارشناسان وهابی کافی است؛ اما برای رسوایی بیشتر آنها لازم است متن اعتراف ابن تیمیه را نیز در اینباره نقل نماییم.
ابن تیمیه که نخستین بیانگذار تفکر
وهابیت است، بهصراحت اعتراف میکند که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
غدیر خم، روایت
ثقلین را بیان کرده و این روایت را تنها مسلم در صحیح خود آورده است:
والذی رواه مسلم انه بغدیر خم قال انی تارک فیکم
الثقلین کتاب الله فذکر کتاب الله وحث علیه ثم قال وعترتی اهل بیتی اذکرکم الله فی اهل بیتی ثلاثا وهذا مما انفرد به مسلم.
و آنچه را که مسلم نقل کرده این است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در غدیر خم فرمود: من دو چیز گرانبها در بین شما باقی گذاشتم کتاب خدا، سپس سفارش و ترغیب کرد به کتاب خدا، سپس فرمود: و عترت من، اهل بیت من، شما را به خدا سفارش میکنم درمورد اهل بیتم، این را سه بار تکرار کرد و این روایتی است که تنها مسلم آن را نقل کرده است.
و در جای دیگر میگوید: وقد ثبت فی الصحیح عن النبی (صلیاللهعلیهوسلم) انه خطب الناس بغدیر یدعی خما بین مکة والمدینة فقال انی تارک فیکم الثقلیناحدهما کتاب الله فذکر کتاب الله وحض علیه ثم قال وعترتی اهل بیتی اذکرکم الله فی اهل بیتی اذکرکم الله فی اهل بیتی والحسن والحسین من اعظم اهل بیته اختصاصا به کما ثبت فی الصحیح انه دار کساءه علی علی وفاطمة وحسن وحسین ثم قال اللهم هؤلاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا.
در
روایت صحیح از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثابت شده است که آن حضرت در غدیر خم (میان
مکه و
مدینه) در حضور مردم خطبه خواند و فرمود: همانا من دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم، یکی کتاب خدا است. آنگاه مردم را درباره آن سفارش کرد. سپس فرمود: و عترت من، اهل بیت من. شما را به خدا سفارش میکنم درمورد اهل بیتم. این جمله را سه مرتبه تکرار کرد. و
حسن و
حسین از بزرگان اهل بیت رسول خدا و نزدیکترین افراد به آن حضرت است؛ چنانچه در روایت صحیح ثابت شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کسایش را بر علی،
فاطمه، حسن و حسین انداخت پس از آن فرمود: خدایا اینها اهل بیت من هستند پس رجس و پلیدی را از آنها دور کن و آنها را پاک گردان.
و بار سوم نیز بر وجود این روایت در صحیح مسلم و صحت آن تصریح کرده است:
وکذلک اهل بیت رسول الله تجب محبتهم وموالاتهم ورعایة حقهم وهذان
الثقلان اللذان وصی بهما رسول الله فروی مسلم فی صحیحه عن زید بن ارقم قال خطبنا رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) بغدیر یدعی خمابین مکة والمدینة فقال (یا ایها الناس انی تارک فیکم
الثقلین (وفی روایة احدهما اعظم من الآخر کتاب الله فیه الهدی والنور.
و همچنین محبت، دوستی و رعایت حقوق اهل بیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
واجب است و این دو
ثقلی است که رسول خدا به آنها سفارش کرده است. مسلم در کتاب صحیح خود از
زید بن ارقم روایت کرده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلم) در سرزمین غدیر خم (میان مکه و مدینه) خطبه خواند و فرمود: ای مردم من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم و در روایت دیگر فرمود: که یکی از آنها بزرکتر از دیگری است و آن کتاب خداوند است که هدایتگر و روشنگر است.
از وهابیت باید پرسید که آیا شما با وجود سه مرتبه اعتراف رهبر و پیشوایتان باز هم منکر حدیث
ثقلین در غیر خم هستید؟
ابن کثیر دمشقی سلفی نیز بر صحت روایت
ثقلین و صدور آن در غدیر خم اعتراف کرده است:
وقد ثبت فی الصحیح م ۲۴۰۸ان رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) قال فی خطبة بغدیر خم ان تارک فیکم
الثقلین کتاب الله وعترتیوانهما لم یفترقا حتی یردا علی الحوض.
و به تحقیق ثابت شده در
صحیح مسلم حدیث ۲۴۰۸ اینکه رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) در خطبهای در غدیر خم فرمودند: من دو چیز گرانبها در بین شما باقی میگذارم، کتاب خدا و عترتم (اهل بیتم) و این دو از هم جدا نمیشوند تا
روز قیامت در کنار
حوض کوثر بر من وارد شوند.
موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، برگرفته از مقاله «آیا رسول خدا (ص) در غدیر خم حدیث ثقلین را بیان کرده است؟».