• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نامه یزید به حاکم مدینه برای بیعت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





نامه یزید به حاکم مدینه برای بیعت، از مباحث مرتبط به درخواست بیعت از امام حسین (علیه‌السلام) و بیعت نکردن امام با یزید است. پس از مرگ معاویه و به حکومت رسیدن یزید، او به حاکمان همه شهرها از جمله مدینه نوشت که برای او از مردم بیعت بگیرند. در آن زمان ولید بن عتبة بن ابی سفیان برادرزاده معاویه حاکم مدینه بود. بنابر نقل منابع و مقاتل یزید به حاکم مدینه دستور داده بود که مخصوصا از امام حسین (علیه‌السلام) بیعت بگیرد، و در صورت امتناع امام از بیعت، گردنش را بزند و سرش را برای او بفرستد.



پس از مرگ معاویه در نیمه رجب سال شصت هجری و به حکومت رسیدن یزید، او به حاکمان همه شهرها از جمله مدینه نوشت که برای او از مردم بیعت بگیرند. در آن زمان ولید بن عتبة بن ابی سفیان برادرزاده معاویه حاکم مدینه بود.
بنابر نقل منابع و مقاتل یزید به حاکم مدینه دستور داده بود که مخصوصا از امام حسین (علیه‌السلام) بیعت بگیرد، و در صورت امتناع امام از بیعت، گردنش را بزند و سرش را برای او بفرستد. از برخی منابع برمی‌آید که پیک یزید شبانه وارد مدینه شده و نامه او را به حاکم مدینه تسلیم کرده و او نیز شبانه به دنبال امام حسین و ابن زبیر فرستاده است. چنان که رزیق، غلام معاویه می‌گوید: من شب وارد مدینه شدم و به پرده دار ولید گفتم: اذن دخول می‌خواهم. او نیز اجازه داد. من داخل شدم و نامه را به ولید دادم. او وقتی نامه را خواند و از مرگ معاویه آگاهی یافت، بسیار ناراحت شد و به جزع و فزع پرداخت، تا اینکه به دنبال مروان فرستاد.


محتوا و متن نامه یزید به ولید بن عتبة، در منابع مختلف با تفاوتهایی گزارش شده است.

۲.۱ - گزارش اول

طبق گزارش ابن سعد و ابن عساکر، یزید تنها نام امام حسین را آورده و به والی مدینه دستور داده بود که از مردم بیعت بگیرد و برای این کار از بزرگان قریش شروع کند و نخستین کس حسین می‌باشد.
«کَتَبَ یَزیدُ مَعَ عَبدِ اللّه ِ بنِ عَمرِو بنِ اُوَیسٍ العامِرِیِّ ـ عامِرِ بنِ لُؤَیٍّ ـ الَی الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ بنِ ابی سُفیانَ وهُوَ عَلَی المَدینَةِ: انِ ادعُ النّاسَ فَبایِعهُم، وَابدَا بِوُجوهِ قُرَیشٍ، وَلیَکُن اوَّلَ مَن تَبدَاُ بِهِ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ.»
در کتاب الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة) آمده است: یزید، نامه‌ای را به وسیله عبداللّه بن عمرو بن اُوَیس عامری ـ یا عامر بن لُؤَی، برای ولید بن عتبة بن ابیسفیان، فرماندار مدینه، نوشت که: «مردم را فرا بخوان و از آنان بیعت بگیر و از سران قریش آغاز کن و نخستین کسی که از او بیعت می‌گیری، حسین بن علی باشد».

۲.۲ - گزارش دوم

اما طبق نقل کتاب تاریخ یعقوبی، در نامه یزید، نام امام حسین و عبدالله بن زبیر ذکر شده بود. متن نامه طبق نقل یعقوبی چنین است: وقتی که نامه‌ام به تو رسید، حسین بن علی و عبدالله بن زبیر را احضار کن و از آنان برای من بیعت بگیر. اگر امتناع کردند گردنشان را بزن و سرهایشان را نزد من بفرست. از مردم نیز بیعت بگیر و هرکس امتناع کرد، این حکم را درباره او اجرا کن؛ مخصوصا درباره حسین بن علی و عبدالله بن زبیر.
«مَلَکَ یَزیدُ بنُ مُعاوِیَةَ واُمُّهُ میسونُ بِنتُ بَحدَلٍ الکَلبِیِ فی مُستَهَلِّ رَجَبٍ سَنَةَ ۶۰ ه... وکانَ غائِبا، فَلَمّا قَدِمَ دِمَشقَ کَتَبَ الَی الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ بنِ ابی سُفیانَ وهُوَ عامِلُ المَدینَةِ: اذا اتاکَ کِتابی هذا، فَاَحضِرِ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ وعَبدَ اللّه ِ بنَ الزُّبَیرِ، فَخُذهُما بِالبَیعَةِ لی، فَاِنِ امتَنَعا فَاضرِب اعناقَهُما، وَابعَث لی بِرُؤوسِهِما، وخُذِ النّاسَ بِالبَیعَةِ، فَمَنِ امتَنَعَ فَاَنفِذ فیهِ الحُکمَ، وفِی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ وعَبدِ اللّه ِ بنِ الزُّبَیرِ، وَالسَّلامُ.»
در کتاب تاریخ یعقوبی گزارش شده است: یزید بن معاویه که مادرش میسون دختر بَحْدَل کلبی بود؛ در آغاز ماه رجب سال شصت هجری...، در حالی به حکومت رسید که بیرون از دمشق بود. چون به دمشق آمد، نامه‌ای برای ولید بن عتبة بن ابی سفیان، فرماندار مدینه، نوشت: «هر گاه نامه‌ام به دست تو رسید، حسین بن علی و عبد اللّه بن زبیر را فرا بخوان و برایم از آنها بیعت بگیر و اگر سر باز زدند، گردنشان را بزن و سرشان را برایم بفرست. از مردمان دیگر هم برایم بیعت بگیر و هر که امتناع کرد، همان حکم را در باره اش اجرا کن. تمام».

۲.۳ - گزارش سوم

طبق نقل ابن اعثم و ابن شهرآشوب، یزید از حاکم مدینه خواسته بود از امام حسین و عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابی بکر بیعت بگیرد و بر آنها سخت گیری نماید و هرکدام از آنها که بیعت نکرد، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست.
«لَمّا ماتَ مُعاوِیَةُ، کَتَبَ یَزیدُ الَی الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ بنِ ابی سُفیانَ بِالمَدینَةِ یَاخُذُ البَیعَةَ مِن هؤُلاءِ الاَربَعَةِ اخذا ضَیِّقا لَیسَت فیهِ رُخصَةٌ: فَمَن تَاَبّی عَلَیکَ مِنهُم فَاضرِب عُنُقَهُ وَابعَث الَیَّ بِرَاسِهِ.»
در کتاب المناقب ابن شهرآشوب آمده است: چون معاویه در گذشت، یزید برای ولید بن عُتبه، فرماندار در مدینه، نامه نوشت که از این چهار نفر برایش بیعت بگیرد و از هیچ سختگیری‌ای فروگذار نکند و در آن نامه نوشت: هر یک از آنان از بیعت امتناع کرد، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست.
«بایَعَ النّاسُ بِاَجمَعِهِم یَزیدَ بنَ مُعاوِیَةَ وَابنَهُ مُعاوِیَةَ بنَ یَزیدَ مِن بَعدِهِ.... ثُمَّ عَزَمَ عَلَی الکُتُبِ الی جَمیعِ البِلادِ بِاَخذِ البَیعَةِ لَهُ. قالَ: وکانَ عَلَی المَدینَةِ یَومَئِذٍ مَروانُ بنُ الحَکَمِ، فَعَزَلَهُ یَزیدُ ووَلّی مَکانَهُ الوَلیدَ بنَ عُتبَةَ بنِ ابی سُفیانَ، وکَتَبَ الَیهِ: مِن عَبدِ اللّه ِ یَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ امیرِ المُؤمِنینَ الَی الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ. امّا بَعدُ، فَاِنَّ مُعاوِیَةَ کانَ عَبدا للِّهِ مِن عِبادِهِ، اکرَمَهُ اللّه ُ وَاستَخلَفَهُ وخَوَّلَهُ وَمَکَّنَ لَهُ، ثُمَّ قَبَضَهُ الی رَوحِهِ ورَیحانِهِ وَرحمَتِهِ وغُفرانِهِ، عاشَ بِقَدَرٍ وماتَ بِاَجَلٍ، عاشَ بَرّا تَقِیّا وخَرَجَ مِنَ الدُّنیا رَضِیّا زَکِیّا، فَنِعمَ الخَلیفَةُ کانَ ولا اُزَکّیهِ عَلَی اللّه ِ، هُوَ اعلَمُ بِهِ مِنّی، وقَد کانَ عَهِدَ الَیَّ عَهدا وجَعَلَنی لَهُ خَلیفَةً مِن بَعدِهِ، واوصانی ان اُحارِبَ آلَ ابی تُرابٍ بِآلِ ابی سُفیانَ؛ لاَِنَّهُم انصارُ الحَقِّ وطُلّابُ العَدلِ، فَاِذا وَرَدَ عَلَیکَ کِتابی هذا فَخُذِ البَیعَةَ عَلی اهلِ المَدینَةِ، وَالسَّلامُ. قالَ: ثُمَّ کَتَبَ الَیهِ فی صَحیفَةٍ صَغیرَةٍ کَاَنَّها اُذُنُ فَارَةٍ: امّا بَعدُ، فَخُذِ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ وعَبدَ الرَّحمنِ بنَ ابی بَکرٍ وعَبدَ اللّه ِ بنَ الزُّبَیرِ وعَبدَ اللّه ِ بنَ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ اخذا عَنیفا لَیسَت فیهِ رُخصَةٌ؛ فَمَن ابی عَلَیکَ مِنهُم فَاضرِب عُنُقَهُ وَابعَث الَیَّ بِرَاسِهِ.»
در کتاب الفتوح گزارش شده است: تمام مردم با یزید بن معاویه و فرزندش معاویة بن یزید به عنوان ولیعهد بیعت کردند.... آن گاه یزید تصمیم به ارسال نامه به سایر بلاد اسلامی برای گرفتن بیعت گرفت. راوی می‌گوید: در آن هنگام، والی و فرماندار مدینه، مروان بن حکم بود. یزید، او را برکنار کرد و ولید بن عُتبة بن ابی سفیان را به جایش گمارد و برایش نوشت: «از بنده خدا یزید بن معاویه، امیر مؤمنان، به ولید بن عُتبه. امّا بعد، به درستی که معاویه، بنده‌ای از بندگان خدا بود که خداوند، گرامی‌اش داشت و او را به خلافت رسانید و کارها را برایش آسان و هر چیزی را برایش فراهم ساخت. آن گاه او را به جانب روح و ریحان و غفران و رحمتِ خویش بر کشید. با تقدیر الهی، زندگی کرد و با قضای او در گذشت. با نیکی و پارسایی زندگی کرد و از دنیا پاک و خشنود رحلت نمود. نیک خلیفه‌ای بود و نمی‌خواهم او را در برابر خدا بستایم، که خداوند به احوال او، داناتر از من است. معاویه با من عهدی بست و مرا جانشین خود ساخت و به من سفارش کرد که به کمک خاندان ابوسفیان، با خاندان علی بجنگم؛ زیرا آنان (خاندان ابوسفیان) یاوران حق و جوینده عدالت‌اند. پس هر گاه نامه‌ام به دستت رسید، از مردم مدینه بیعت بگیر. تمام». راوی می‌گوید: سپس برای ولید، کاغذی کوچک به‌اندازه گوش موش نوشت که: «از حسین بن علی و عبد الرحمان بن ابی بکر و عبد اللّه بن زبیر و عبد اللّه بن عمر بن خطّاب، با سختی و بی هیچ رخصتی برایم بیعت بگیر و هر کس امتناع ورزید، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست.»

۲.۴ - گزارش چهارم

بنابر نقل سید بن طاووس و ابن نما، یزید تنها درباره امام حسین (علیه‌السّلام) تاکید کرده بود و در نامه‌اش فرمان داده بود که: مخصوصا از حسین بیعت بگیر، و اگر امتناع کرد، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست.
«لَمّا تُوُفِّیَ مُعاوِیَةُ بنُ ابی سُفیانَ وذلِکَ فی رَجَبٍ سَنَةَ سِتّینَ مِنَ الهِجرَةِ کَتَبَ یَزیدُ بنُ مُعاوِیَةَ الَی الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ وکانَ امیرا بِالمَدینَةِ یَامُرُهُ بِاَخذِ البَیعَةِ لَهُ عَلی اهلِها وخاصَّةً عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام، ویَقولُ لَهُ: ان ابی عَلَیکَ فَاضرِب عُنُقَهُ وَابعَث الَیَّ بِرَاسِهِ.»
در کتاب الملهوف و مثیر الاحزان آمده است: چون معاویه در رجب سال شصت هجری در گذشت، یزید بن معاویه برای ولید بن عتبه که فرماندار مدینه بود نامه نوشت و در آن نامه به وی دستور داد که از مردم مدینه بویژه حسین بن علی برای وی بیعت بگیرد و به وی دستور داد که: اگر حسین بن علی از بیعت کردن سر باز زد، گردنش را بزن و سرش را نزد من بفرست.

۲.۵ - گزارش پنجم

بر اساس گزارش طبری و ابن اثیر یزید از حاکم مدینه خواسته بود از امام حسین و عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر بیعت بگیرد و بر آنها سخت گیری نماید بدون اینکه دستور قتل آنها را صادر نماید.
«لَم یَکُن لِیَزیدَ هِمَّةٌ حینَ وَلِیَ الّا بَیعَةَ النَّفَرِ الَّذینَ ابَوا عَلی مُعاوِیَةَ الاِجابَةَ الی بَیعَةِ یَزیدَ حینَ دَعَا النّاسَ الی بَیعَتِهِ، وانَّهُ وَلِیُّ عَهدِهِ بَعدَهُ وَالفَراغَ مِن امرِهِم، فَکَتَبَ الَی الوَلیدِ: بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، مِن یَزیدَ امیرِ المُؤمِنینَ الَی الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ. امّا بَعدُ، فَاِنَّ مُعاوِیَةَ کانَ عَبدا مِن عِبادِ اللّه ِ، اکرَمَهُ اللّه ُ وَاستَخلَفَهُ وخَوَّلَهُ وَمَکَّنَ لَهُ، فَعاشَ بِقَدَرٍ وماتَ بِاَجَلٍ، فَرَحِمَهُ اللّه ُ؛ فَقَد عاشَ مَحمودا وماتَ بَرّا تَقِیّا، وَالسَّلامُ. وکَتَبَ الَیهِ فی صَحیفَةٍ کَاَنَّها اُذُنُ فَارَةٍ: امّا بَعدُ، فَخُذ حُسَینا وعَبدَ اللّه ِ بنَ عُمَرَ وعَبدَ اللّه ِ بنَ الزُّبَیرِ بِالبَیعَةِ اخذا شَدیدا لَیستَ فیهِ رُخصَةٌ حَتّی یُبایِعوا، وَالسَّلامُ.»
در کتاب تاریخ طبری به نقل از ابومخنف گزارش شده است: هنگامی که یزید به حکومت رسید، برنامه مهمّی جز بیعت گرفتن و آسوده خاطر شدن از سوی گروهی که در زمان معاویه از بیعت کردن با یزید و پذیرش ولایتعهدی او سر باز زدند، نداشت. بدین جهت، برای ولید، این نامه را نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. از یزید، امیر مؤمنان، به ولید بن عُتبه. امّا بعد، به راستی که معاویه بنده‌ای از بندگان خدا بود که خداوند، گرامی اش داشت و او را به خلافت رسانید و هر چه نیاز داشت، به او بخشید و امور را برایش هموار ساخت، و او با تقدیر الهی زندگی کرد و با قضای الهی در گذشت. خدای، او را رحمت کند! با خوش نامی زندگی کرد و با نیکی و پارسایی در گذشت. تمام». و در کاغذی دیگر که کوچک و به‌اندازه گوش موشی بود، نوشت: «از حسین و عبد اللّه بن عمر و عبد اللّه بن زبیر، بیعت بگیر و چنان بر آنان سخت بگیر که بیعت کنند. تمام».


۱. طبری، محمد ابن جریر، تاریخ الامام و الملوک، ج۴، ص۲۳۹.    
۲. ابن اعثم، احمد، کتاب الفتوح، ج۴، ص۳۵۱-۳۵۳.    
۳. ابن اعثم، احمد، کتاب الفتوح، ج۵، ص۵-۹.    
۴. طبری، محمد ابن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۲۵۰.    
۵. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۵.    
۶. سیدبن طاووس، علی بن موسی، الملهرف علی قتلی الطفوف، ص۹۶.    
۷. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۷.    
۸. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۱۶.    
۹. ابن اعثم، احمد، کتاب الفتوح، ج۵، ص۹.    
۱۰. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۲.    
۱۱. دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۱۷۵.    
۱۲. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۴،ص۱۷۰.    
۱۳. ابن منظور، محمد بن ‌مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج۹، ص۳۸.    
۱۴. ابن سعد، محمد بن سعد، ترجمة الحسین و مقتله، ص۵۵.    
۱۵. ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمه الامام الحسین (علیه‌السّلام) من تاریخ مدینة دمشق، ص۲۹۲.    
۱۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۴.    
۱۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۵.    
۱۸. ابن سعد، محمد بن سعد، ترجمة الحسین و مقتله، ص۵۵.    
۱۹. ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمه الامام الحسین (علیه‌السّلام) من تاریخ مدینة دمشق، ص۲۹۲.    
۲۰. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۱.    
۲۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۶.    
۲۲. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۱.    
۲۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۷.    
۲۴. ابن اعثم، احمد، کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۰.    
۲۵. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۴۰.    
۲۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۶.    
۲۷. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۴۰.    
۲۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۷.    
۲۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۸.    
۳۰. ابن اعثم، احمد، کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۰.    
۳۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۷.    
۳۲. سیدبن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۹۶-۹۷.    
۳۳. حلی، ابن نما، مثیرالاحزان، ص۱۳.    
۳۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۶.    
۳۵. سیدبن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۹۶-۹۷.    
۳۶. حلی، ابن نما، مثیرالاحزان، ص۱۳.    
۳۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۷.    
۳۸. طبری، محمد ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۵۰.    
۳۹. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۷.    
۴۰. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۲۷.    
۴۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۸.    
۴۲. طبری، محمد ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۵۰.    
۴۳. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۷.    
۴۴. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۲۷.    
۴۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۹.    



• محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۶۴-۳۶۹.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۵۱-۴۶۰.






جعبه ابزار