میرزا ملکمخان ناظمالدوله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
میرزا ملکمخان ناظمالدوله، سیاستمدار، اندیشمند، نویسنده و روزنامهنویس دورهی
قاجار شخصیتی پیچیده و بحثبرانگیز دارد که برای تاریخ اندیشهی سیاسی مهم میباشد.
«میرزاملکمخان ناظمالدوله» در سال ۱۲۴۹ق. در خانوادهای متوسط در جلفای اصفهان متولد شد. پدرش میرزا یعقوب از ارمنیان جلفا بود. میرزایعقوب که خود را از خویشاوندان «ژانژاک روسو» فیلسوف سیاسی و پرآوازه فرانسوی میدانست،
ادعا داشت که به
دین اسلام گرویده است. این ادعا چندان مورد قبول پژوهشگران و محققانی که به مطالعهی احوال او پرداخته بودند، قرار نگرفت چرا که این محققان بر این باورند که اسلام آوردن وی مصلحتاندیشانه و بهقصد نفوذ در دستگاه سیاسی و اداری کشور بود.
میرزایعقوب
فرزند خود ملکم را در دهسالگی راهی پاریس کرد تا در آنجا به تحصیل علم بپردازد. ملکم پس از هفت سال اقامت در فرنگ به
ایران بازگشت
و بهعنوان مترجم در وزارت امورخارجه مشغول بهکار شد. افزون بر کار ترجمه، در
دارالفنون به تدریس
هندسه، لگاریتم و جغرافیا پرداخت.
او در سال ۱۲۸۱ق.
ازدواج کرد
و سرانجام پس از آنکه عمری را در صحنهی
سیاست گذراند و فراز و فرودهایی را در کارنامهی عملی خود به ثبت رسانید، سال۱۳۲۶ق. در سوئیس مرد و بنا به
وصیت خودش جسدش را سوزاندند و خاکسترش را به وارثانش تحویل دادند.
ملکمخان از نویسندگان پرکار روزگار خویش بود که آثار فراوانی از خود در قالب کتابچه و رسالههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی بهجای گذاشته است. در یک تقسیمبندی کلی میتوان آثار وی را به شش حوزهی مطالعاتی ذیل تقسیم کرد:
۱. رسالههای مربوط به نظامات قانونی و سازمان حکومتی: دفتر تنظیمات (کتابچهی غیبی)، رفیق و وزیر، مجلس تنظیمات، دستگاه دیوان، دفتر قانون، صراط المستقیم، ندای عدالت، اشتهارنامهی اولیای آدمیت، مدنیت ایرانی.
۲. رسالههای مربوط به اقتصاد: اصول ترقی، مذاکره دربارهی تشکیل بانک، امتیاز فواید عامه، خزانهی مالیهی دولت عثمانی.
۳. رسالههای مربوط به سیاست: پلتیکای دولتی، مرور ترکمان، ترجمهی وصیتنامهی فواد پاشا، پولتیک روس و انگلیس در ایران.
۴. رسالههای مربوط به اجتماع: در نتیجهی نگارش اوراق و نوم و یقظه، اصول مذهب دیوانیان، گفتار در رفع ظلم، تقریرات در مسائل مختلف.
۵. رسالههای مربوط به فراموشخانه و مجمع آدمیت: فراموشخانه، اصول آدمیت، حجت، مفتاح، توفیق امانت.
۶. رسالههای مربوط به الفبای جدید: شیخ و وزیر، نمونهی خطوط آدمیت، روشنایی.
ملکمخان در عرصهی سیاست و اندیشه دارای عملکردهای زیر میباشد:
اولین تجربهی مهم سیاسی: سال ۱۲۷۲ ق. روابط ایران و
انگلیس در اثر سوء تفاهمی که میان
ناصرالدین شاه و وزیر مختار انگلیس (چارلز ماری) پیش آمده بود، تیره و نهایتا قطع شد. بدین جهت وزیر مختار انگلیس ایران را ترک کرد و به
بغداد رفت. هیئت حاکمهی ایران سراسیمه و هراسان از این حرکت دست به اقداماتی جهت بهبود روابطشان با انگلیس زدند.
از جملهی این اقدامات فرستادن ملکمخان به استانبول برای مذاکره با انگلیسیها بود. اما قبل از اینکه مذاکرات به نتیجهی قطعی و نهایی خود برسد ماجرای «هرات» پیش آمد و به جنگ ایران و انگلیس انجامید. بدین جهت ملکم از استانبول بهعنوان مترجم همراه هیئت ایرانی عازم پاریس شد تا در مذاکرات صلح شرکت کند. در نهایت مذاکرات پاریس به ضرر ایران پایان یافت و هیات ایرانی سند تسلیم
هرات را امضاء کردند.
تبعید و بازگشت به صحنهی سیاست: یکی از مهمترین کارهایی که ملکمخان در عرصهی سیاست انجام داد تاسیس
فراموشخانه بود. در کتب و ادبیات سیاسی از ملکم بهعنوان اولین موسس لژ
فراماسونری در ایران یاد میکنند.
تاریخ برپایی فراموشخانه را ۱۲۷۵ تا ۱۲۷۷ ق. ذکر کردهاند.
گرچه بسیاری از راز و رمزهای فراموشخانه، هنوز بر پژوهشگران پوشیده است، لکن مرام آنرا ترویج و تبلیغ اصول
آزادی و
انتقاد از
استبداد و آشنا کردن روشنفکران با راز پیشرفت مغرب زمین ذکر کردهاند.
از آنجا که ترکیب اعضای فراموشخانه، فعالیتها و آموزههای آنان آمیخته با پنهانکاری بود، ناصرالدین شاه را به فرجام فعالیت آنها بیمناک ساخت. ناصرالدین شاه همچنین در اثر تلقین اطرافیان به این امر معتقد گشت که «تشکیل فراموشخانه و ترویج افکار آزادی، مقدمهی انحلال
سلطنت قاجاریه است».
بههمین جهت در دوازدهم
ربیع الثانی ۱۲۷۸ق دستور برچیده شدن آنرا صادر کرد.
پس از برچیده شدن فراموشخانه ملکم به عراق تبعید شد. دولت عراق نیز از آنجایی که افکار ملکم را خطرناک یافت او را اخراج
و نهایتا ملکم به استانبول رفت. ملکم با رفتن به استانبول مورد حمایت سفیر ایران یعنی
میرزا حسینخان مشیرالدوله قرار گرفت و در اثر وساطت ایشان به صحنهی سیاست برگشت و «مستشار سفارت ایران» در استانبول شد. پس از آنکه میرزا حسینخان در سال ۱۳۸۸ق به ایران آمد و صدراعظم شد ملکم را نیز به ایران فراخواند و «مشاور صدارت عظما» را به وی داد.
ملکم در سال ۱۲۹۰ق. به سمت وزیر مختار ایران در لندن منصوب و روانهی لندن شد. در پی او ناصرالدین شاه و شماری از دولتمردان به
اروپا رفتند. این
سفر برای ملکم خان بدنامی را بههمراه داشت. چرا که فرجام این سفر به هم خوردن قرارداد رویتر بود. قراردادی که به موجب آن، امتیاز بهرهبرداری از همهی منابع ایران بهمدت هفتاد سال به جولیوس رویتر آلمانی که به تابعیت انگلیس درآمده بود، داده میشد.
در انعقاد این
قرارداد میرزا حسینخان و ملکمخان نقش اساسی داشتند.
ایندو مرتبا ناصرالدین شاه را برای بهکارگرفتن سرمایههای فرنگستان در ایران تشویق میکردند و از اینکه جلب سرمایههای خارجی، اقتصاد مردهی ایران را زنده خواهد کرد سخن میراندند.
بدین ترتیب شاه با اعطای امتیاز موافقت نمود و عازم اولین سفر اروپایی خود شد. پس از بازگشت شاه از سفر و مواجه شدن با موج عظیم اعتراضات داخلی و خارجی، قرارداد را لغو
و با عزل کردن میرزا حسینخان خود را از مهلکه رهانید. ملکمخان نیز به جهت نقش داشتن در انعقاد این قرارداد به عنوان «دشمن دین و دولت» لقب گرفت.
هنگامی که ناصرالدین شاه برای سومین سفر اروپایی خود آماده میشد، ملکمخان در فکر گرفتن یک امتیاز دیگری بهنام «لاتاری» بود. بهموجب این قرارداد «امتیاز کل معاملات با قرعه، ترتیب کمپانیها، فروش بلیطها و بازیهای عمومی و... بهمدت هفتاد سال به شخصی بهنام «بوزیک دوکاروال» داده میشد. در حقیقت امتیازدار حقیقی ملکمخان بود. وی «بوزیک دوکاروال» را وسیله قرارداده بود تا امتیاز را بی دردسر بهدست آورد. این امتیاز در ۲۲ ذیقعدهی ۱۳۰۶ق به
امضاء شاه رسید. اما از آنجاییکه این امتیاز مخالفین سرسختی همچون علما، امینالسلطان، دولتهای روس و انگلیس
را در مقابل خود داشت، ناصرالدین شاه مجبور شد امتیازنامه را لغو نماید. این لغو از طریق
تلگراف به ملکم که در لندن بود اطلاع داده شد.
ملکم که به راحتی حاضر نبود از این امتیاز چشمپوشی کند متن تلگراف را افشا نکرد و امتیاز لاتاری را به شرکتی بهنام «سرمایهگذاری ایران» فروخت و از اینراه پول کلانی به جیب زد.
چون خبر فروش این امتیازنامه به دولت ایران رسید، دولت ایران نیز او را از سفارت برکنار و القاب و نشانههایی را که به او داده بود از وی گرفت. خریداران سهام از ملکم شکایت کردند و دادگاه نیز او را محکوم ساخت، اما وی اعلام افلاس کرد و بدین وسیله از جریمه و بازپرداخت بهای سهامی که فروخته بود، رها شد.
گرچه رفتار ملکم در جریان امتیاز لاتاری وجههی روشنفکریش را لکهدار کرده بود، اما او دست بهکاری زد که تا حدی آبروی رفته را بازسازی کرد. آن کار راهاندازی و انتشار «روزنامهی قانون» بود. گرچه این روزنامه بهقصد مبارزه با شاه و صدراعظم بود ولی در اثنای کار، کاربرد دیگری پیدا کرد. آن کاربرد عبارت بود از اینکه روزنامه برای مردمی که سالیان دراز از استبداد قاجار و تباهیهای آن به ستوه آمده بودند پژواک آرزوهایشان بود. در نوشتن مطالب روزنامهی قانون افراد روشنفکر دیگری همچون «
سیدجمالالدین اسدآبادی» و «میرزا آقاخان بردسیری» نیز دست داشتند.
ناصرالدین شاه و
امینالسلطان که از انتشار روزنامهی قانون در ایران بهخشم آمده بودند، دستور دادند که بهشدت مراقبت شود تا از ورود آن جلوگیری شود. علیرغم مراقبتهای شدید، روزنامهی قانون بهدست خوانندگانش میرسید و حتی برای بعضی افراد، بهصورت مستقیم و با نشانی خود آنها ارسال میشد.
آخرین پست ایشان: پس از کشته شدن ناصرالدین شاه، ملکمخان با جانشین او یعنی
مظفرالدین شاه از در آشتی درآمد و در زمان صدارت
میرزا علیخان امینالدوله در ۱۳۱۶ق. بهخدمت دولت بازگشت و به سمت سفیر ایران در ایتالیا منصوب گشت. وی تا سال ۱۳۲۶ که در گذشت در آن سمت ماند.
ملکمخان در باب سیاست دارای اندیشههایی بود که میتوان در چند بخش کلی به آن پرداخت:
یکی از سوالهای اساسی و مهمی که در مورد شخصیت ملکمخان برای محققان و پژوهشگران حائز اهمیت است، نسبت وی با
اسلام میباشد. این سوال در خود به دو سوال دیگر تقسیم میشود. اول آنکه آیا ملکم
مسلمان بوده است یا نه؟ دوم اینکه نگاه و نگرش ایشان نسبت به اسلام و آموزههای اسلامی در عرصهی اندیشه چگونه بوده است؟
در پاسخ به سوال اول باید گفت که ملکم شخصیتی پیچیده داشت. در برخورد با
دین بهشدت متظاهر بوده و گفتار و کردارش برحسب اوضاع و احوال دگرگون میشد. بدین سبب آنچه که دربارهی اعتقادات دینی وی گفته شده است ضد و نقیض است. ملکم خود را مسلمان میشناساند و به ویلفردبلنت گفته بود «من مسیحی ارمنی زاده شدم، ولی در میان مسلمانان بالیدم و شیوهی اندیشهام از آنان مایه گرفته است.»
اما این چندان با واقعیت سازگار نیست و اسناد معتبر تاریخی اینگونه اظهار و نظرها را نمیپذیرد چرا که وی وقتی در استانبول با «هانریت»
دختر آراکل بیک ارمنی ازدواج کرد مراسم
ازدواج را در کلیسای سن استفانوس به
آئین مسیحی انجام داد و حتی هنگامیکه مورد اعتراض میرزا حسینخان مشیرالدوله واقع شد، موضوع را کتمان نکرد و اینگونه جواب داد که «من همیشه معتقد به این مطلب بودم که امور
دنیا بسته به
عقل و تدبیر است. لیکن امروز میگویم که کارهای دنیا بستهی دست تقدیر است.
تقدیر من اینطور پیش آورده است.»
سند دیگر تاریخی اینکه ملکم
وصیت کرده بود که جسدش را پس از مردنش بسوزانند و خاکسترش را به وارثانش تحویل دهند.
اما در پاسخ به سوال دوم باید گفت که مشی ملکمخان بر خلاف مشی افرادی نظیر «فتحعلی آخوندزاده» است. ملکم میان اسلام و پیشرفت تباینی نمیبیند و این موضوع را بهمناسبتهای گوناگون بازگو میکند حتی آنجا که از فراموشخانه و مجمع آدمیت سخن میگوید، میکوشد با استناد به
آیات و
احادیث، کارها و ایدههای خود را توجیه کند.
برجستهترین وجه اندیشهی ملکم «آئین ترقی» است. ملکم آئین ترقی را فراگیر و یکپارچه میداند و معتقد است که آئین ترقی همه جا بالاتفاق حرکت میکند. او این جمله را از اگوستکنت اقتباس کرده است. اگوستکنت میگوید: «امور مختلفهی مدنیت همه جا بههم مربوطند و هر چیز که در یکی از آن امور تاثیر میکند، در مورد دیگری هم موثر میشود و ترقی بعضی از احوال بدون ترقی احوال دیگر ممکن نیست.»
ملکم نیز فرض یکپارچگی ترقی را برای پاسخ به آن کسانی بهکار میبرد که میگفتند مدنیت غربی را باید جزیی و بخشی گرفت. بهعبارتی میتوان یکی از وجوه تمایز ملکم را با افرادی همچون سیدجمالالدین اسدآبادی در همین نکته دانست.
از نظر ملکمخان ترقیپذیری انسان، وجه ممیزه
انسان و
حیوان است. او معتقد است که شرافت انسان بر سایر حیوانات مبنی بر این نکته است که سایر حیوانات قابل ترقی و تنزل نیستند و انسان قابل ترقی و تنزل است.
ملکم
حکومت را سازمانی میداند که مستقل از
ملت است و منشاء امر و نهی در جامعه میباشد.
بدین ترتیب حکومت را منشاء حق و تکلیف معرفی میکند. وظایف چنین حکومتی در نظر ملکمخان محصور به حفظ
نظم، حفظ حقوق جانی و حفظ حقوق مالی میباشد و خارج از این سه عمل هیچ تکلیفی برعهدهی دولت نیست.
ملکم دربارهی شکل حکومت، آنرا به دو نوع سلطنتی و جمهوری تقسیم میکند. وجه ممیزهی این دو نوع حکومت، چگونگی دستیابی فرمانروایان به حکومت و ماندگاری یا ناپایداری آنها میباشد. «هرگاه در یک طایفه حکومت در دست یکنفر باشد و اجرای حکومت در خانوادهی آن حکومت موروثی باشد، ترکیب آنرا
سلطنت میگویند و اگر حکومت یک طایفه موافق یک قرار معین نوبت بهنوبت منتقل شود، ترکیب آنرا
جمهوری مینامند.»
حکومت سلطنت نیز به دو نوع مطلق و معتدل (
مشروطه) تقسیم میشود. «در هر حکومتی که هم اختیار وضع قانون و هم اختیار اجرای قانون در دست پادشاه باشد، ترکیب حکومت را سلطنت مطلق میگویند.... در حکومتی که اجرای قانون با پادشاه و وضع قانون با ملت است، ترکیب آن حکومت را سلطنت معتدل (مشروطه) میگویند»
ایشان که نمیخواست موجبات نگرانی ناصرالدین شاه را فراهم آورد اینگونه اظهارنظر میکرد که «اوضاع سلطنت معتدل به حالت ایران مناسبتی ندارد و چیزی که برای ما لازم است سلطنت مطلق است.»
ملکمخان دولت آرمانی خود را در شکل آن نمیجوید. آرمان سیاسی او حکومت
قانون است و مدعی است که رواج قانون حتی در یک نظام استبدادی حلال مشکلات است.
میرزا ملکمخان ناظمالدوله، سیاستمدار،اندیشمند، نویسنده و روزنامهنویس دورهی
قاجار شخصیتی پیچیده و بحثبرانگیز دارد که با ورود به عرصهی سیاست دست به خلق آثاری زد که برای تاریخ اندیشهی سیاسی مهم میباشد. او پیشرو و مبلغ تجددخواهی در ایران بود و از اقتباس بیکم و کاست از تمدن غربی هواداری میکرد و خواهان دادن امتیاز به کشورهای غرب بود و ضمن پایبند نشان دادن خود به حکومت سلطنتی، از اندیشهی آزادیخواهی و حکومت قانون دفاع میکرد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «میرزا ملکم خان ناظم الدوله»، تاریخ بازیابی۹۶/۴/۱۲.